خرید تور تابستان

روایتی از مصائب روزانه‌‌ی معلولان

فاطمه فرجی در سایت اصفهان زیبا نوشت: «امروز باید کاری را که سال‌ها در فکرش بود انجام می‌داد. خسته شده بود از بس صبر کرده بود تا پدر و خواهرش از سر کار بیایند و او را بیرون ببرند. حالا که پدر و خواهرش خانه نبودند، بهترین زمان بود. به سمت چوب‌رختی رفت. دستش به چوب‌رخت نمی‌رسید. بی‌خیال هودی شد. با همین پیراهنی که تنش بود، راهی شد.

اردیبهشت بود و درختان با برگ‌های تازه‌رسته جلوه‌گری می‌کردند. کار سختی نبود. از بستنی‌فروشی سر کوچه یک آب‌طالبی خنک می‌گرفت و به یاد آن‌وقت‌ها که کوچک بود و هنوز در آن تصادف، مادر و پاهایش را از دست نداده بود، خیال خود را در انبوه برگ‌های درختانی که نور از لابه‌لای آن‌ها می‌تابید، رها می‌کرد و ساعتی در پارک می‌نشست.

آن وقت دیگر پدر و خواهرش نگران او نمی‌شدند و می‌گذاشتند هر جا می‌خواهد برود. او که بچه نبود! از در هال بیرون رفت. پدر چند سال پیش بنا آورده و ورودی هال و سکو را جوری درست کرده بود که بتواند به‌راحتی با صندلی چرخ‌دارش وارد و خارج شود. حیاط را طی کرد. با کلید درب را باز کرد و وارد کوچه شد. خوشحال بود و حالا دیگر فقط به مزه آب‌طالبی سرکوچه فکر می‌کرد.

تا ته کوچه رفت. آنجا که اغلب پدرش او را بالا می‌کشید. به دو پله جلوی پایش نگاه کرد. راهش را سد کرده بودند. چرا فکر اینجا را نکرده بود؟ او که تابه‌حال بیش از صدبار این داستان را در ذهنش مرور کرده بود! فکری به ذهنش رسید. رویش را به آن طرف کوچه برگرداند و به‌سرعت به آن سر کوچه رسید.

در کوچه بعدی پیچید که به سر خیابان چهارباغ منتهی می‌شد. یکی از خانم‌های همسایه از کنارش گذشت. مادر آذر بود. حالا می‌دید که او هم می‌تواند تنهایی کارهایش را بکند. یاد حرف آذر افتاد: «مامانم می‌گه، مگه دیوونه‌م که دختر و نوه دسته‌گلم رو بدم دست کسی که از پس خودشم برنمیاد! حالا درست دخترم از شوهر اولش شانس نیورد و تو جوونی بیوه شد، اما قرار نیست دخترم رو یه عمر زمین‌گیر یه آدم افلیج کنم!»

به‌زودی همه این‌ها فراموش می‌شد؛ اما تنها چیزی که هرگز یادش نمی‌رفت، اشک توی چشم‌های آذر بود؛ هم‌بازی سال‌های کودکی‌اش! علی یکی از صدها معلولی است که در جامعه زندگی می‌کند و با مشکلات بسیاری روبه‌روست؛ معلولانی که بخشی از جامعه هستند و معمولا مغفول واقع می‌شوند. علاوه بر محدودیت‌های جسمانی، نگاه سنگین و گاه خیره و گستاخانه مردم، دشواری‌های عبورومرور، نبود شغل و درآمد ونگاه سربار داشتن بعضی خانواده‌ها بخشی از مشکلات آن‌هاست.

فرهنگ‌سازی از همه مهم‌تر است

سهیل معینی، مدیر انجمن باور، در خصوص مشکلات مربوط به جامعه معلولان کشور به «اصفهان‌زیبا» می‌گوید: «به‌رغم قانون حمایت از معلولان در ایران و پیوستن ایران به کنوانسیون جهانی حقوق معلولان، هنوز در کشور ما کارهای انجام‌نشده بسیار زیادی وجود دارد؛ برای مثال، درباره مناسب‌سازی معابر و فضاهای عمومی، فقط در شهرهای تهران، مشهد، شیراز، اصفهان و بعضی شهرهای دیگر اقداماتی انجام شده است.

درباره اینکه این مناسب‌سازی تا چه اندازه بوده و چه میزان از معابر اصلی، معابر درجه2 یا فضاهای عمومی را در برمی‌گیرد، اطلاعات کاملی دردسترس نیست؛ درحالی‌که در تمام کشور باید این مناسب‌سازی‌ها در موارد گفته‌شده انجام شود. از سوی دیگر، برخی از اقدامات انجام‌شده حتی برای همان فضای محدود هم کافی نیست؛ برای مثال، الان در برخی از بوستان‌های شهر، مناسب‌سازی فضای ورودی انجام ‌شده است؛ یعنی یک معلول جسمی که دارای محدودیت حرکتی است، می‌تواند با ویلچر خود وارد این فضاها شود؛ اما اغلب درباره دسترسی به خدمات از قبیل سرویس‌بهداشتی و غیره فکری نشده است؛ در فضاهای آموزشی نیز این امکانات فراهم نیست، امکاناتی شامل فضاهای آموزشی فیزیکی و الکترونیکی که اغلب برای معلولان جسمی‌حرکتی طراحی نشده است و درباره کار با رایانه و سامانه‌های عمومی مثل سامانه ثنا و غیره نیز مشکلات فراوانی وجود دارد.»

او اظهار می‌کند: «در بحث حمل‌ونقل هم همین است؛ یعنی اغلب کارهایی که انجام‌شده، ناکافی است.» او در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه فرهنگ‌سازی مهم‌ترین کار ما در این زمینه است، بیان می‌کند: «طبق قانون، صداوسیما موظف است در هفته پنج ساعت از برنامه‌های خود را به موضوع معلولان اختصاص دهد؛ اما در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد؛ از سوی دیگر، تمام برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی می‌بایست دارای زیرنویس باشند یا به کمک مترجم زبان ناشنوایان بیان شوند؛ اما عملا درصد بسیار کمی از فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی در ساخت خود این موارد را رعایت می‌کنند. »

معینی با اشاره به اینکه مطابق کنوانسیون جهانی افراد معلول، ما تکلیف بین‌المللی داریم که برابرسازی فرصت‌ها را در سطوح مختلف انجام دهیم، می‌گوید: «برابرسازی از ایجاد فرهنگ نگاه برابر آغاز می‌شود. الان در سطح دنیا کودک معلول را از مهدکودک کنار کودکان می‌نشانند تا کودک عادی بداند در جامعه چنین افرادی هم وجود دارند. در هر برنامه‌ای که برای کودکان ساخته می‌شود، معمولا یک کودک معلول، یک کودک چاق، یک کودک لاغر و یک کودک سیاه‌پوست هم وجود دارد که افراد از کودکی تفاوت‌ها را ببینند و بپذیرند.

در مدارس، حقوق معلولان تدریس می‌شود و در تمام سالن‌های ورزشی و فرهنگی معلولان حق دارند از همه امکانات استفاده کنند؛ اما نه‌تنها درباره عادی‌سازی تفاوت‌ها هیچ‌کاری نکرده‌ایم که در برخی سریال‌های تلویزیونی یا فیلم‌های سینمایی نیز فرد تبهکار داستان درنهایت معلول می‌شود! یعنی عملا داریم می‌گوییم هر کس معلولیتی دارد، جرم یا گناهی بزرگ انجام داده است.خوشبختانه این اواخر به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ابلاغ شده است که فیلم‌های آموزشی با موضوع توانمندنشان‌دادن معلولان بسازند که این خود جای امیدواری دارد.»

بهزیستی؛ یک سروهزارسودا

یک فعال اجتماعی در خصوص مهم‌ترین و ضروری‌ترین اقدامی که باید انجام شود، بیان می‌کند: «وظایف تعریف‌شده سازمان بهزیستی بیش‌ازاندازه است. تولیت کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست، معلولان جسمی و حرکتی، سالمندان، کودکان کار، دختران آسیب‌دیده اجتماعی، خانواده‌های دارای فرزندان چندقلو، خانواده‌های نیازمند، پیشگیری و درمان اعتیاد، زنان سرپرست خانوار و موارد دیگر باعث تعدد وظایف این سازمان شده است. افراد متعلق به هر کدام از این دسته‌ها مشکلات خاص خود را دارند و در این بین بسیاری از موارد مغفول می‌ماند؛ برای مثال، این تعدد وظایف سبب شده، آن‌طور که باید به موضوع مناسب‌سازی معابر اصلی، معابر درجه2 و فضاهای عمومی که در زندگی معلولان نقش بسیارمهمی دارند، پرداخته نشود. می‌دانیم که هر چه حوزه کاری یک سازمان محدودتر باشد، رسیدگی به کارها با دقت بیشتری انجام می‌شود؛ بنابراین شاید بتوان به نحوی وظایف این سازمان را محدودتر کرد تا کیفیت کار بالا رود و بخشی از وظایف به سازمان دیگری سپرده شود.»

به گفته او، مشکل دیگر در خصوص عدم وجود نیروی انسانی کافی در برخی مراکز است؛ تا حدی که در بعضی از مراکز پذیرش معلولان به علت‌هایی انجام نمی‌شود و این زندگی را برای مراقبان آن‌ها بسیار سخت می‌کند؛ تا جایی که حتی بسیاری از آن‌ها که متأسفانه تحت‌فشارهای اقتصادی و غیره هم هستند، به فکر خودکشی به همراه فرد معلول می‌افتند. در سال‌های اخیر در مراکز بهداشت محله اتفاق خوبی افتاده و آمار سالمندان، بیماران قلبی و بیماران دارای فشار موجود است و حداقل خدماتی ارائه می‌شود. از طرفی، مرکز بهداشت اولین جایی است که خانواده پس از تولد نوزاد مراجعه می‌کند و تا مدت‌ها پس‌ازآن هم ارتباط دارد؛ بنابراین می‌توان به‌راحتی غربالگری لازم را برای انواع معلولیت‌هایی که تشخیص داده نمی‌شوند (مثل اوتیسم) انجام داد؛ زیرا سن تشخیص اختلال در این مورد از اهمیت فراوانی برخوردار است.

درهمین باره، زنی 43ساله که مادر یک کودک معلول ذهنی اوتیسم است، می‌گوید: «کودک من شش‌سال دارد و حداقل سه سال است که بهداشت هیچ‌گونه پیگیری درباره وضعیت او انجام نداده است و حتی از ابتلای کودک من به معلولیت ذهنی مطلع نیست.» او در خصوص عدم پرداختی مستمری بیان می‌کند: «از پارسال تابه‌حال به بهزیستی درخواست مستمری داده‌ایم؛ چون فرزندم معلول ذهنی است و بابت کاردرمانی، گفتاردرمانی و غیره هزینه‌های زیادی باید بپردازیم. از مرکز بهزیستی که پیگیری می‌کنم، می‌گویند از تهران باید واریز شود. از طرفی، به‌شدت نگران آینده اشتغال و مسکن فرزندم هستم؛ چون می‌دانم قانون 3درصدی که سازمان‌ها و ارگان‌ها را موظف می‌کند 3درصد از ظرفیت استخدامی خود را به معلولان اختصاص دهند، رعایت نمی‌شود.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا