آیا شبهمعنویتهای اخیر نوعی عرفان هستند؟
نگار فیض آبادی، انصاف نیوز: چند سالی میشود که عرفانهای نوظهور یا به گفتهٔ زینب احقر، دکترای ادیان و عرفان، «شبهمعنویتهای نوظهور» در ایران رواج پیدا کرده است. به باور احقر، بخشی از تمایل افراد به شبهمعنویتهای نوظهور به گرایش ذاتی انسانها به معنویت برمیگردد.
به گزارش انصاف نیوز، شبهمعنویتهای نوظهور، ریشه و بنیانی متناسب با فرهنگ دارند. در ادامه گفتوگوی یک مدرس دانشگاه را دربارهٔ عرفانهای نوظهور بخوانید.
انصاف نیوز: عرفانهای نوظهور چه ماهیتی دارند؟ آیا وابسته به فرهنگ هستند یا خیر؟
احقر: در تعریف لغوی کلمه عرفان آمده است که: «عرفان» در لغت به معنای شناخت و در اصطلاح نامی علمی از علوم الهی است که موضوع آن شناخت خدا و اسماء و صفات اوست. همچنین راه و روشی را که اهلالله برای شناسائی حق انتخاب کردهاند، «عرفان» مینامند.
با این تعریف، نسبت عرفان با نوظهور بودن، نسبت درستی نخواهد بود. زیرا عرفان از دیرباز وجود داشته و به این معنا نیست که تازه حاصل شده باشد؛ پس نسبت دادن برخی شبهمعنویتهای متأخر به عرفان، به نوعی اجحاف یا تقلیل این مسلک است. در نتیجه با همین استدلال، مخالف با طرح واژه عرفانهای نوظهور هستم. شاید با اغماض بتوان آنچه که عرفان نوظهور به غلط نامیده میشود را «شبهمعنویت نوظهور» نامید.
انسان به صورت ذاتی و فطری در نگاه الهیاتی، تشنه معنویت و نیازمند به تمسک به ریسمانی است که او را به معنویت متصل میکند. دین از وجه عارفانهٔ خود (نه از وجه فقهی و کلامی) مدعی انجام اتصال انسان به معنویت است.
با ورود مدرنیته و سکولاریسم و کمرنگتر شدن نقش دین در زندگی بشر، انسانِ تشنه معنویت، به معنایی پناه میبرد از هیچ سرچشمه الهی آبشخور ندارد و در نهایت به دلیل همین بیریشگیِ الهیاتی انسان را نه تنها به سمت معنا رهسپار نمیکند، حتی در برخی از موارد او را سرگشتهتر از گذشته میکند!
هر امری که در اجتماع انسانی پدید میآید و ماندگار میشود، قاعدتاً رنگوبوی فرهنگی آن جامعه را دارد. در مورد شبهمعنویتهای نوظهور باید دید که آن معنویت، وارداتیِ آن جامعه است یا ریشه، تبار و بنیان در همان اجتماع دارد.
در صورت اول نه تنها شباهتی به جامعهٔ عرضه شده این معنویت ندارد، بلکه گاهی تضادهایی خصوصاً در امر اخلاقی با ارزشهای آن جامعه دیده میشود؛ اما اگر برگرفته از آن جامعه باشد قطعاً سبقهای از فرهنگ آن جامعه را دارد.
برای مثال، دسته اول نمونهای است که ما از تأثیر ناموفق شخصی به نام اوشو در جامعه ایرانی دیدیم که به دلیل همین تضاد یا لااقل تفاوتهای فرهنگی این معنویت، در جامعه ما به صورت عام توفیقی حاصل نکرد.
اما برای دسته دوم در زمانی که اسلام به ایران عرضه شد، بُعد عرفانی آن با توجه به مقتضیات فرهنگی زمانه خود در جایجای ایران پرورش یافت و در هر نقطه از جغرافیای ایران، بهگونهای خاص تبلور پیدا کرد که ردپای آن در شرق و غرب و مرکز و جنوب و شمال ایران دیده میشود و هر یک به نحلهای جدا از فرقههای متصوفه انجامید که تا امروز نیز تأثیر خود را به جا گذاشته است؛ زیرا از دل فرهنگ ایرانی و با مدد از الهیات اسلامی برآمده بود و در زمانهٔ خود به نوعی شبه معنویت نوظهور محسوب میشد.
انصاف نیوز: کدام عرفانها (یا به قول شما شبه معنویتهایی نوظهور) بیشتر به ساختار فرقه شباهت دارند؟ (مصداقی بفرمایید. )
احقر: اگر منظور شبه معنویتهایی نوظهور است که به فرقه مبدل شدهاند، باید ابتدا فرقه و معنای آن را مورد بررسی قرار داد.
فرقه از نظر لغت، معنی گروه و دسته را میدهد و فریق، گروه جدا شده از دیگران است. با توجه به این واژهشناسی، اولین شاخصه فرقه، گروه و جماعت بودن آن است و دومین شاخصه در این تعریف، تمایزی است که این گروه را از مابقی جماعتهای دیگر جدا میسازد. مثل اندیشهای خاص، مسلک خاص، آداب و رسوم خاص و …
گاهی برای برخی فرقهها، اعضای فرقه به رهبر معنوی خویش به دلیل وجود حلول و الوهیتی که نسبت به آن شخص قائلاند، سرسپردگی خاصی دارند. مثل رابطه مرید ومرادی یا فراتر از آن عاشق و معشوقی یا باز هم فراتر از عشق، رابطه عبد و معبودی که البته این شاخصه کلیِ فرقه محسوب نمیشود.
با این تعریف برخی معنویتها توانستهاند فرقه بسازند و برخی نیز از این خصلت باز ماندهاند که به طور خاص باید هر فرقه از نظر شبه معنویتهای نوظهور بررسی شود. برای مصداق این مسئله باید فرقهها را نام برد و بعد بررسی کرد.
انصاف نیوز: علت تعدد معنویتهای نوظهور در ایران چیست؟ (آیا ممکن است ابزاری برای کنشگری سیاسی باشند؟)
احقر: شبه معنویتهای نوظهور در ایران بیش از آنکه حاصل کنشگری سیاسی باشند، حاصل نسبت جامعه فعلی ما با مدرنیته و سکولاریسم یا دینگرایی است. عرض کردم که انسان تشنه معنویت است و هر چه که انسان از سنت بهعنوان بستر دریافت معنویت به سمت مدرنیته پیش میرود، این تشنگی و نیاز بیشتر احساس میشود و در نتیجه برای رفع و دفع تشنگی خود گویی به شبهآب یا سرابی که همان شبه معنویتهای نوظهور است متوسل میشود!
انصاف نیوز: معتقدان عرفانهای نوظهور چه تفاوتی با معتقدان ادیان دارند؟
احقر: پیروان ادیان، معنویت و عرفان را از طریق و دروازه عمل و اعتقاد به شریعت میدانند و غیر از آنچه که از شریعت بگذرد را بدعت در دین و انحراف از حقیقت میدانند. درحالیکه اکثریت شبه معنویتهای نوظهور شاید وامهایی از شریعت بگیرند اما به طور کلی از شریعت منفکاند.
انصاف نیوز: گاهی عرفانهای نوظهور به روانشناسی زرد، مایندفولنس یا هردو گرایش دارند. نظر شما چیست؟
احقر: میدانیم که روانشناسی زرد به منبع و متفکری منتسب است که به لحاظ آکادمیک، در زمینههای دیگری متمرکز هستند، اما نظریات و عمده مباحث خود را با بهرهگیری از ادبیات روانشناسی منتشر میکنند.
با این تعریف و به دلیل لاجرم بودن پیوند میان علوم خصوصاً علوم انسانی، این شباهتها رخ میدهد و طبیعی است. اما به طور کلی ذهن آگاهی اساساً ربطی به الهیات یا دین ندارد و متد روانشناسانه در جهت بهبود عملکرد ذهن و بهزیستی است که بدون دریافتی از معنویت هم میتوان از آن استفاده کرد.
انصاف نیوز: موارد موجود در ایران چه نسبتی با آنچه در گذشته به آن «عرفان اسلامی» میگفتند، دارد؟
احقر: این نسبت درست نیست زیرا عرفان اسلامی از زمان اسلام بوده و همچنان هم به قوت خود باقی است. گاهی معنویتهای پیدا شده در ایران در برخی از مفاهیم کلی شباهتهایی به مفاهیم عرفان اسلامی دارد اما بسیار کمرنگ است و گاهی اصلاً در تضاد با عرفان اسلامی است.
مثلاً رواج برخی مخدرها در برخی از این شبه عرفانها و شبه معنویتهای نوظهور شاهد مثالی برای تناقض یا تضاد مابین برخی شبه معنویتهای نوظهور و عرفان اسلامی است؛ زیرا عرفان در همه ادیان خصوصاً اسلام داعیهدار و طلایهدار عقلانیت و حکمت است و آنچه که عقل را زائل میکند در همه ابعاد دین از جمله بُعد عرفانی دین مردود است.
انصاف نیوز: تبعات مثبت و منفی عرفانهای نوظهور چیست؟ کمککننده هستند؟
احقر: عرفان، تا زمانی به معنای شناخت است که از شریعت و الهیات دینی برآمده باشد. ما چارهای برای کسب یا تجربه زیستن در معنویت نداریم مگر تبعیت از آنچه به واسطه وحی در خدمت بشر قرار گرفته باشد.
چنانچه معنویت از شریعت عبور نکند و طبق شرع و وحی باشد، قاعدتاً قابلیت پذیرش و نجات انسان را دارد. زمانی که در این معنویت شریعتگریزی دیده شود دیگر این معنویت، معنای اصیل ندارد. تبعات مثبت عرفان در شریعتپذیری آن و مطابقت داشتن با کتاب و سنت است.
طبق این قاعده، اگر عرفان به معنای اصیل آن از شریعت گرفته شده باشد، میتواند راه نجات سالک باشد، اما اگر این شبهمعنویت از شریعت فاصله داشته باشد، نه تنها راه نجات بشر نیست، بلکه او را پیرو و سرسپرده به ریسمانی میکند که تنها طنابی پوسیده در جهت گمراهی او خواهد بود.
کمترین خسران آن اتلاف عمر، توان و سرمایههای انسانی مثل عاطفه و از دست دادن ارزشهایی مثل نهاد خانواده یا در برخی از موارد سلامت روح و روان آدمی است.
انصاف نیوز: آیا مطالعهای درمورد چیستی و چگونگی این باورها شده است؟ الان در ایران وضعیت چگونه است؟ چه باورهای جدیدی به وجود آمده که میتوان آنها را در زمره عرفانهای نوظهور تعریف کرد؟
احقر: تا جایی که بنده اطلاع دارم به لحاظ آکادمیک و علمی تقریباً کمتر مطالعه جامع و کاملی در رابطه با روند رو به رشد این شبهمعنویتهای نوظهور در مطالعات ادیان و عرفان در دانشگاهها وجود دارد مگر برخی پژوهشها و کتابهای جسته و گریخته که هیچ انتظام و نظمی در روند مطالعاتی ندارند».
انتهای پیام