جهالت، ضلالت و تضییع حق الناس
حمزه فیضیپور در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
حق ندارد دوست خلق آزار را
نیست این خصلت یکی دیندار را
از ستم هرکو دلی را ریش کرد
آن جراحت بر وجود خویش کرد
هرکه در بند دل آزاری بود
در عقوبت کار آو زاری بود (عطار)
اهل معنا واژه “جهل” را «نابخردی، کوراندیشی، ناآگاهلانه عمل کردن، نادانی، نادانستگی و …» می دانند و جهالت را «نادیده گرفتن یا بیاعتنایی عمدی به اطلاعاتِ مهم و حقایق» تعریف نموده اند. وقتی که این مفهوم؛ صفتِ فرد، افراد یا جامعه باشد، پیامدهای منفی آن به راحتی دیده می شود که کارکردش گسیختگی ارزش ها و هنجارهای رفتاری و کرداری در آن افراد یا در آن جامعه خواهد بود. باید اشاره نمود که متن بدنبال این نیست که بیان نماید حتما جهالت و جهل، ناشی از بیسوادی یا نداشتن مدرک تحصیلی است که البته و به طور موکد کسانی هستند که با وجود داشتن مدارک عالی تحصیلی، جاهل به حساب می آیند، چرا که دچارِ ضلالتِ غرور، تعصب کور، منیت، خودبزرگ پنداری و اعتماد به نفس کاذب هستند و از نظر صنف و دسته شغلی؛ در میان همه اصناف و گروه ها پیدا می شوند و در مقابل بسیار کسان شریفِ بدون مدرک تحصیلی هستند که دردرک و دریافت حقایق و عمل به فضایل؛ منصفِ معتقد به حساب می آیند. شاید برای مقایسه بهترِ بیسوادِ منصفِ فهیمِ بدون مدرک با تحصیل کرده مدرک دارِجاهلِ ظالم بتوان ازاین ابیات مولانا درقیاس جوانِ فهیم با پیرِ بدون درک استفاده نمود:
گفت پیغامبر کای ظاهرنگر
تو مبین او را جوان و بیهنر
ای بسا ریش سیاه و مرد پیر
ای بسا ریش سپید و دل چو قیر
عقل او را آزمودم بارها
کرد پیری آن جوان در کارها
پیر پیر عقل باشد ای پسر
نه سپیدی موی اندر ریش و سر
با رویش جهالت و جهل، باید شاهد زایشِ ضلالت، گمگشتگی، غرور کاذب، خودخواهی، منیت، انحراف و دیگر رذایل در فرد و اجتماع باشیم. حق الناس هم در مفهومی گسترده (حق مالی، حق جانی، حق آبرویی، حق اضلالی) و در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و غیره (مردم آزاری، رنجانیدن و دل شکستن، بی وفایی، عهد شکستن، بهتان، دروغ، تخریب و تهمت، خیانت در امانت، سوء استفاده های موقعیتی و …) به خاطر جهالت و سقوط در ضلالت نادیده انگاشته می شود یا تضییع می گردد. مفهومی حقوقی و عقیدتی که از بابت حقِ وفایِ نگهداشت آن، مقدم بر بیشتر مفاهیم است و از منظر قرآن (ازجمله آیات 18 و 19سوره غافر) و نگاه بزرگان دین، هرگونه تضیع و یا تعرض به آن امری نابخشودنی به حساب می آید. به این معنا اگر کسی به خاطر جهالت و جهل خویش، مغرورانه برای اثبات خود بر طبل تخریب و تهدید مالی، جانی، آبرویی کسان دیگر بکوبد، گناهی را مرتکب شده است که “ستم” و تضییع حق الناس به حساب آمده و شفاعتی بر آن مترتب نیست مگر به جبران یا قضای آن. همانطور که بزرگان دین این امر را تصریح فرموده اند: أَمَّا الذَّنْبُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَمَظَالِمُ الْعِبَادِ و آنجا که در این زمینه امام صادق علیه السلام ذیل آیه ی 14 سوره فجر که به سوره امام حسین علیه السلام معروف است (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ «همانا پروردگار تو سخت در كمين است» ) می فرمایند : قَنطَرَةٌ على الصِّراطِ لا يَجُوزُها عبدٌ بِمَظلِمَةٍ. «که این كمينگاه پلى است بر روى صراط كه هر بنده اى مظلمه اى به گردن داشته باشد نمى تواند از آن بگذرد».
یا در کلامی دیگر از امام معصوم (ع) آمده است که «اوّل قطره من دم الشّهيد کفّاره لذنوبه الّا الدّين فانّ کفّارته قضاءه» یعنی اولين قطره خون شهيد، کفاره گناهان اوست مگر دِين، که کفاره آن اداي آن است.
هدفِ این متن تاکید بر قوام سرمایهی اجتماعی از طریق کارکردِ «تطابق» گفتار و کردار خواص در عرصه های مختلف و الگو شدن مشی و منش آنان برای جامعه می باشد که اگر ضلالتِ تضییع حق الناس با هر بهانه ای اتفاق بیافتد، آن موقع در افکار عمومی و در اذهان نسل جوانِ پرسشگر سوالات فراوانی بوجود می آورد که در زمینه های تربیتی در شکل گیری باور و شخصیت فردی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی آنان تاثیر خاص خود را خواهد گذاشت. گاهی که تناقضاتی دراین زمینه مشاهده می شود آثار سوء آن که ناشی از فضای رابطه جهالت و ضلالتِ نادیده انگاشتن حق الناس، مناسک را از معارف تهی خواهد کرد و به نوعی دین عاریتی یا رفتار دینی شکلیِ بدون محتوا را ترویج خواهد داد که بزرگان دین بر رد و انکار آن تاکید داشته اند و برای نداشتن آن از درگاه خداوند طلب کمک نموده اند آنطور که امام موسی کاظم علیه السلام فرموده اند: اللهم لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من التقصیر.
همچنین در نگاه خاصِ تاریخی- جامعه شناسانه؛ کارکرد قیام عاشورایی حضرت امام حسین علیه السلام را در راستای نجات مردم از بندِ «جهالت» و سرگردانی در «گمراهی» دانسته اند. در زیارت اربعین این فراز وجود دارد که «… وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ» یعنی حسین بن علی علیه السلام خون خود را مستقیم (فیک) تقدیم راه خدا نمود تا بدین وسیله این کارکرد نهضت به نمایش گذاشته شود که جامعه و افراد آن از رذیلت “نادانی” رهایی یابند که اساس گمراهی آنان می باشد.
حضرت علی علیه السلام در خطبه دوم نهج البلاغه با صراحت جامعه ی عصر جهالت را اینگونه توصیف می کند:
«مردمان در فتنه هايى گرفتار بودند، كه در آن رشته دين گسسته بود و پايه يقين شكست برداشته و مى لرزيد. هركس به چيزى كه خود اصل مى پنداشت چنگ زده بود. كارها پراكنده و درهم، راه بيرون شدن از آن فتنه ها باريك، طريق هدايت مسدود و كورى و بى خبرى آنسان شايع و همه گير كه هدايت را آوازه اى نبود. خدا را گناه مى كردند و شيطان را يار و ياور بودند. ايمان خوار و ذليل بود، ستونهايش از هم گسيخته و نشانه هايش دگرگون و راههايش ويران و جاده هايش محو و ناپديد…»، در آخر خطبه می فرمایند:
شبها خواب به چشمانشان نمى رفت و سرمه ديدگانشان سرشك خونين بود. آنجا سرزمينى بود كه بر دانايش چون ستوران لگام مى زدند و نادانش را بر اورنگ عزت مى نشاندند (…بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ ) .
در این نوشتار با یادآوری این جمله کلیدیِ از امامِ صدای عدالتِ انسانی( تعبیر جرج جرداق) – حضرت علی علیه السلام – که «اَلْجَهْلُ اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ»؛ ریشه همه بدی ها و گمراهی ها در یک چیز است: “نادانی و کوراندیشی”، صفتی رفتاری و کرداری و منشی را بیان نماید که اساس طغیان و عصیان انسان ها در برار گزاره های دینی رهایی بخش در یک جامعه دینی می باشد. تقابل جامعه جاهلی با جامعه ای که در آن مردم کرامت دارند و دانایی، افتادگی، صداقت، شجاعت و دیگر فضیلت ها ارج و قرب دارند ( اَلْعِلْمُ اَصْلُ كُلِّ خَيْر – التَّواضُعُ ثَمَرَةُ العِلمِ – الصِّدقُ صَلاحُ كُلِّ شيءٍ و ……). جهل و جهالتِ ضلالت آفرین آنگونه وحشتناک است که در ترکیب با نفسِ بداندیش و فزون خواه، هرگز برای دیگران ارزش قائل نیست. با این رذیله آدمیان به دو اختلال شخصیتی سادیسم (دیگر آزاری، دل آزاری و لذت بردن از آن) و نارسیسیسم (فخر کاذب به خودانگاشت های درونی) مبتلا می شوند آنگونه که یزید و یزیدیان بودند و با آن دو بیماری صحنه کربلا را خلق کردند.
بدترین شکل جهل و جهالت زمانی است که آدمیان از دین و آموزه های آن؛ به جای کارکردِ «ابرازی»، ابزار گرایانه آن را در بازار کنش های سوداگرایانه و در جهت ضلالت و اغراض نفسانی و امیال شهوانی (شهرت کاذب، قدرت کاذب و دیگر گمراهی ها) به حراج بگذارند و با عنوان جهل مقدسِ در دورانی از تاریخِ ابوموسی اشعری، شمر، عبیدالله، یزید، عمرسعد و یزید و یزیدیان به عصیان و طغیان علیه نهادِ دین رستگاری و آزادگی منجر شود که جامعه اش عجین شده با خرد، عقلانیت، صداقت، مردم روامداری (حق الناس، رحمت، مهربانی، آبروداری، رازنگه داری، خدمت، ایثار، صبر، سپاسگزاری، حقوق شهروندی) و دیگر فضایل انسانی باشد که به نقلی، رهبر آزاده و مظلوم آن با تاسی از پدر بزرگوارش- امام علی علیه السلام – که پرچم دار مبارزه با جاهلان و فاسقان بود و فرموده بود «حق الناس مقدم بر حق الله است» در شب عاشورا می فرمایند:
نادِ فِى النَّاسِ أَنْ لا يُقاتِلَنَّ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَجُلٍ يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لا يَدَعُ لَهُ وَفاءً إِلّا دَخَلَ النَّارَ؛
«ميان مردم اعلام كن هر كس بدهكار است در ركاب من پيكار نكند، زيرا هر كس از دنيا برود در حالى كه دينى بر عهده اش باشد كه چاره اى براى آن نكرده باشد گرفتار دوزخ مى شود». این ایدهی ناب و مردمی؛ خردورزانه در پی رستگاری جامعه خویش است و درست در نقطه مقابل اندیشه بدسگال جاهلان خودشیفتهی تهی از خرد و منطق و اما سرشار از احساساتِ خودخواهانه و مغرورانه ای است که با پیله کردن در اطراف خود و برای تامین منافع و دست یابی به امارت و قدرت، به ابزار «توجیه» روی می آورند و ترجمان ایده «هدف وسیله را توجیه می کند» هستند لذا به غیر از خصومت چیزی را به رسمیت نمی شناسند، فقط و فقط حسین (ع) و حسینیان را برای بیعت با خود می خواهند، همان هایی که زمانی در رکاب پیغمبر اسلام (ص) از اصحاب به شمار می آمدند.
آنچه بیان شد ذکر تاریخ بود اما این تاریخ حرکت دارد زیرا جهل و جهالت به سبک مدرن از سوی آدم ها بازتولید می شود و با تعصبات کور و «جهل بسیط» و گاه «جهل مرکب» در مسیر «ضلالت» طی طریق می کنند و جهل پیشینیان را رویه زندگی خود می کنند و سنت آنان را تداوم می بخشند سنتی که سعدی علیه الرحمه به خوبی آن را وصف کرده است:
«سنّت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرو مانند سلسلهٔ خصومت بجنبانند؛ چون آزر بتتراش که به حجّت با پسر برنیامد، به جنگش برخاست که «لَئِن لَمْ تَنْتَهِ لَاَرجُمَنِّکَ»، دشنامم داد، سقطش گفتم. گریبانم درید، زنخدانش گرفتم»
در جامعه ای که جهل (چه بسیط و چه مرکب آن) مقدم بر دانایی باشد بدون شک شعارها، گمراهی ها و انحرافات اخلاقی و هنجاری رخ می گشایند و ارزش ها هم وارونه تعریف می گردند که نتیجه آن نهادینه شدن ریاکاری ها ذیلِ ادعاها و شعارها می باشد، فسق ها و فسادهای آشکار “رفتار” می گردند و دنیا طلبی ذیلِ جهل مقدس جولان می کند. در چنین شرایطی عزت و غنای نفس، یقین درقلب، اخلاص در عمل، نور در چشم و بصیرت در دین به عنوان آرزوهای عارفانهی حسین کربلا در فرازی از دعای عرفه (اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْيَقينَ فى قَلْبى وَالاْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصيرَةَ فى دينى) که تحقق آنها اسباب شادی در زیرپاگذاشتن خودشیفتگی و غرور می باشد و سبکباران هم بر آن کف و دف می زنند:
رقص آنجا کن که خود را بشکنی
پنبه را از ریش شهوت بر کنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
مطربانشان از درون دف میزنند
بحرها در شورشان کف میزنند
و با این حال و قال نیکوی ناشی از دانایی و صبوری که باید به تعبیر حافظ گفت:
از زبانِ سوسنِ آزاده ام آمد به گوش
کاندرین دِیرِ کُهن کارِ سبکباران خوش است
اما متاسفانه باید گفت که جای خود را به سلطنت حقارت نفس، چندگانگی رفتاری، شک های ناروا، کوراندیشی و بازی با گزاره های دینی می دهد. به عنوان مسلمان باید بگوییم که اگر دانایی به عنوان فضیلتِ مورد نظر بزرگان دین و خرد، الگو بشود و با آرزوها و دعاهایی که در متون مقدس همخوانی داشته باشد از وزیدن نسیم آن سرمایه اجتماعی قوام می یابد و شیرازه باهم بودن ها تحکیم می گردد.
در پایان باید گفت که راه رهایی از جهالت و ضلالت های رفتاری و کاستن از بی اعتمادی ها و نشاط جامعه «اقامه» اموراتی است که صرفا «قرائت» می شوند. اگر در قرآن می خوانیم که: لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ( هود / 85) و می خوانیم که وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ ( مطففین/ 1) و نفی این کم فروشی ها و کم گذاشتن ها و عدم رعایت عدالت به خاطر تبعیت محض از هوای نفس (فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا / « نساء؛ 135 ) در میان همه اقشار و صنوف به نحوی خاص دیده می شود، اگر در ادعیه ای مثلا در زیارت عاشورا مصائب وارده بر امام حسین علیه السلام را می خوانیم و می گوییم : «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» باید این خوانش را در عمل “اقامه” کرد و در عرصه های مختلف صادقانه باید زیست نمود و آگاهانه و عاملانه بدانیم که خداوند از آنچه که می گوییم و آنچه که در دل داریم و آنگونه که عمل می کنیم حسابرسی خواهد نمود زیرا خبیر است و به فرمایش علی علیه السلام قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ از صفات اوست و از ظاهر و باطن ما آگاه است و می داند آنچه که ما نمی دانیم و با جهل آن زندگی می کنیم : يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ ( غافر/ 19).
گوش سر بر بند از هزل و دروغ
تا ببینی شهر جان با فروغ (مولوی)
انتهای پیام