خرید تور تابستان ایران بوم گردی

بیونگ چول هان | نامزد جدید عنوان «فیلسوف قرن»

هان میان نسل بومی دیجیتال محبوبیت شایان‌توجهی یافته است.

کایل چایکا، روزنامه‌نگار حوزۀ فرهنگ و تکنولوژی، مطلبی با عنوان «The Internet’s New Favorite Philosopher» در وب‌سایت نیویورکر نوشته است که متن آن با ترجمه‌ی مهدی حافظی در سایت ترجمان منتشر شده است. متن کامل را در ادامه بخوانید.

«زندگی در عصر اینترنت چه معنایی دارد؟ شبکه‌های اجتماعی با ما چه می‌کنند؟ این‌همه هیاهو که گرد ما را فرا گرفته، برای چیست؟ هر دورانی سؤالات بنیادینی مخصوص خود دارد که هر کس دربارۀ آن‌ها بیاندیشد، لاجرم پیوندی ویژه با مردمان آن عصر پیدا می‌کند. بیونگ-چول هان، فیلسوفِ گزیده‌نویس کره‌ای-آلمانی، به متفکری شناخته‌شده در جهان تبدیل شده است، زیرا بدونِ اینکه کمترین حضوری در اینترنت داشته باشد، بسیار به اینترنت و مسائل فرهنگی و اجتماعی پیرامون آن اندیشیده است.

کایل چایکا، نیویورکر— جیمز سالتر در رمانِ سال ۱۹۷۵ خود تحت‌عنوان سال‌های نوری 1نوشت «توان تغییر زندگی یک فرد از یک پاراگراف، از یک سخن ساده، ناشی می‌شود». چنان‌که او می‌گوید، مواجهه با یک سطر نوشتۀ «ناچیز» می‌تواند خواننده را به مسیری جدید سوق دهد و زندگی او به لحظۀ قبل و بعد از خواندن تقسیم می‌شود. برای کوین مارِت، دانشجوی هنرِ مقطع کارشناسیِ دانشگاه آیداهو، آن لحظهْ هنگام خواندنِ در ازدحام: چشم‌اندازهای دیجیتال2 پیش آمد، رساله‌ای مختصر به قلمِ بیونگ-چول هانِ فیلسوف که اولین بار در سال ۲۰۱۷ به زبان انگلیسی توسط انتشاراتِ ام.آی.تی منتشر شد. در ماه می سال ۲۰۲۳، وقتی مارت مشغول سرک‌کشیدن در اینستاگرام بود، با ویدیویی در معرفی آثار هان مواجه شد. او به‌قدری کنجکاو شد که کتاب در ازدحام را از کتابخانۀ دانشگاهِ خود امانت گرفت.

نوشتۀ جدلی و قصارگونۀ هان دربارۀ تجربۀ مارت که در رسانه‌های اجتماعی بزرگ شده بود صحبت می‌کرد و استیصالی را که او در رابطه با اینترنت می‌چشید بر او عیان می‌کرد. مارت اخیراً در گفتگویی به سطور مورد علاقۀ خود اشاره کرده است: «ساکنان سراسربینِ3 دیجیتال زندانی نیستند. فضای آن‌ها آزادی دروغین است. آن‌ها سراسربینِ دیجیتال را با اطلاعاتی تغذیه می‌کنند که از نمایش خودشان و تک‌تک لحظات زندگی‌شان به ‌دست می‌دهند». مارت دربارۀ این کتاب به من گفت «اولین باری که آن را خواندم دوساعته تمامش کردم».

از آن موقع به بعد، مارت دائم مهلت امانت در ازدحام را تمدید کرده و مثل کتاب دعا هر جا می‌رود همراه خود می‌برد. مارت می‌گفت «اگر به کافی‌شاپ یا زمین ورزشی نزدیک خانه‌ام بروم، می‌توانم آن را در جیب کت بگذارم». و هر کتابِ دیگری از هان بود خرید: جامعۀ شفافیت4، نجات زیبایی5 و اندوه عشق6، که همگی در قالب مشابهِ رساله‌گونه‌، چیزی میان بیانیه و جستار، نوشته ‌شده‌اند و عموماً کمتر از صد صفحه‌اند. مارت جزو گروه خوانندگانی است که هر دم بر تعدادشان افزوده می‌شود و هان را فرزانۀ عصر اینترنت می‌دانند. الیزابت ناکامورا، کارمند بیست‌و‌چند‌سالۀ گالری‌ایی هنری در سانفرانسیسکو، در روزهای نخست قرنطینۀ کرونا، پس‌از اینکه شخصی در چتِ دیسکورد به او پیشنهاد داد که آثار هان را از نظر بگذراند، تجربۀ تحولی مشابه تجربۀ مارت داشت. او اندوه عشق را از سایت «لیبجِن»، وب‌سایتی که به‌خاطر کتاب‌های الکترونیکی غیرقانونی‌اش معروف است، دانلود کرد (او کتاب‌های هان را فقط به‌صورت پی‌دی‌اف دارد، مثل نشریات دیجیتالی زیرزمینی).

هان در این رساله می‌گوید که بیش‌آشکارگی7 و خود بزرگ‌نمایی‌ای که رسانه‌های اجتماعی ترویج می‌کنند امکان تجربۀ اصیل شهوانی را که مستلزم مواجهه‌ با دیگری است نابود ساخته است. او با استفاده از اصطلاح عامیانۀ نسلِ زد، که به معنای خوشی وافر است، به من گفت «هنگام خواندن این کتاب دلم برایش می‌رود»، برایش می‌میرم. و ادامه داد «این کتاب مثل میم‌های اینترنتی است، اما نه چون خنده‌دار است، بلکه چون واجدِ نوعی ایجاز است و به‌راحتی پخش می‌شود. می‌توانم آن را برای دوستانم که حوصله مطالعه ندارند بفرستم تا کمکشان کنم فکر کنند». هان، همچون سارترِ عصر مجازی، وضعیت غالب یاس دیجیتالیِ نه کاملاً ناامیدکنندۀ ما را به‌روشنی بیان می‌کند.

هان متولد سال ۱۹۵۹ در کره جنوبی است. او ابتدا در سئول متالورژی خواند تا والدینش را که از او می‌خواستند رشته‌ای فنی در پیش بگیرد راضی نماید. وقتی بیست‌ودو ساله بود، به آلمان نقل‌مکان کرد. قول داد تحصیلاتِ خود را ادامه دهد، اما به فلسفه روی آورد و بر مارتین هیدگر متمرکز شد. در سال ۱۹۹۴ از دانشگاه فرایبورگ دکتری گرفت و ازآن‌پس آغاز به تدریسِ پدیدارشناسی و زیباشناسی و دین کرد و در آخر به دانشگاه هنرِ برلین رسید. در طول دو دهۀ گذشته، پیوسته کتاب منتشر کرده است، ولی از مصاحبه اجتناب کرده و به‌ندرت از آلمان خارج شده است.

جان تامپسون، مدیر انتشارات پالیتی، ناشری خصوصی در بریتانیا که از سال ۲۰۱۷ چهارده کتابِ هان را منتشر کرده است، به من گفت که تقاضا برای آثار او تا حد زیادی به خاطر تبلیغاتِ دهان‌به‌دهان افزایش‌یافته است. او بیان کرد «اقبال مردمِ عادی از بیونگ-چول هان بوده است که این تقاضا را افزایش داده است، و ارتباطی به شیوۀ رایجِ نقد و تبلیغ گستردۀ کتاب‌ها ندارد» و ادامه داد «او مثل ماشین است. ایده‌ها و کتاب‌ها از درونش فوران می‌کنند».

اثر برجستۀ هان جامعۀ فرسودگی بود که نخستین بار سال ۲۰۱۰ به زبان آلمانی منتشر شد. قریب به یک دهه پیش‌از اینکه آن هلن پترسنِ نویسنده به «فرسودگی هزاره‌»8 بپردازد، هان چیزی را تشخیص داد که خودْ «خشونتِ مثبت‌گرایی»9می‌خواند و از دلِ «تولید بیش‌ازحد»، «توفیق بیش‌ازحد» و «ارتباط بیش‌ازحد» بیرون می‌آمد. ما غالباً تحت‌تأثیر اینترنت چنان برانگیخته می‌شویم که نمی‌توانیم چیز زیادی را احساس یا فهم کنیم. یکی از نکات کنایه‌آمیز نوشته‌های هان این است که در همان بستری منتشر می‌شوند که مورد انتقاد اوست.

هان با خلاصه‌کردن اندیشه‌هایش در جملات کوتاه و ساده خواننده را درجهت این احساس اغوا می‌کند که انگار این افکار از آنِ خودش است. جامعۀ فرسودگی و سایر کتبِ هان اکنون در بی‌شمار ویدئوهای نقد‌ و ‌بررسی کتاب در یوتیوب و خلاصه‌‌ها‌ی تیک‌تاکی می‌درخشند. اندیشه‌های او حتی اگر کاملاً در فلسفۀ آکادمیک پذیرفته نشده باشد، به‌طور مشخص خوانندگانی را که سروکاری با زیباشناسی دارند، مانندِ هنرمندان، نمایشگاه‌گردانان، طراحان و معماران را به خود جلب کرده است (مقاله‌ای در مجلۀ لس آنجلس ریویو آو بوکز در سال ۲۰۱۷ محتاطانه این عنوان را به او داد: «یکی از گزینه‌های خوبِ فیلسوف دوران»). آثار او به بیش از ده‌ها زبان ترجمه شده است.

بر اساس گزارش روزنامۀ اسپانیایی اِل پائِس، بیش از صد هزار نسخه از جامعۀ فرسودگی در سراسر آمریکای لاتین، کره، اسپانیا و ایتالیا فروش رفته است. مدیر موزه‌ای در پکن به من گفت که «دنیای هنر چین شیفتۀ اوست». آلبرتو اولموس، نویسنده و منتقد معروف اسپانیایی، هان را برای من این‌گونه توصیف کرد: «دی‌جیِ شگفت‌انگیز فلسفه» که ارجاعاتش به رولان بارت، ژان بودریار و والتر بنیامین را در ترکیب‌های جدید و گیرا به هم می‌بافد. در سال ۲۰۲۳ آر.ام، ستاره کی پاپ گروه بی‌تی‌اس، در مصاحبه‌ای با مجله دِیزْد کره، جامعۀ فرسودگی را پیشنهاد کرد و افزود «احتمالاً عمیقاً سرخورده می‌شوید، زیرا این کتاب می‌گوید عشقِ این روزهای ما عشق نیست».

اولین مواجهۀ‌ من با هان کتاب نا-چیزها10 بود که دیدم در بخش ناشران مستقل یک کتاب‌فروشی مستقل به‌نحوی‌که جلوی چشم باشد، قرار داده شده است. عنوان قصارگونه و کلاژ پست‌مدرنِ روی جلد آن من را جذب کرد: عکسی از آسمان‌خراش‌هایی که از درون شهر دیده می‌شود، همراه با عکسی از آسمان‌خراش‌هایی که از بالا گرفته‌شده‌اند و ساختمان‌ها را بدل به انتزاعی هندسی می‌کند. هان در نا-چیزها می‌گوید که ما در فضای آنلاین با انبوهی از اطلاعات مواجه می‌شویم، همان ناچیزها، که ما را از تجربۀ اشیای جهان بازمی‌دارد: «نمایشگرهای دیجیتال تعیین‌کنندۀ تجربۀ ما از جهان هستند و میان ما و واقعیت پرده می‌افکنند».

بهترین روش خواندنِ آثار هان همانند بهترین روش خواندن کتاب مقدس است: ورق بزنید، سطری مهیج بیابید و از آنجا ادامه دهید. هر جمله‌، عالَمِ صغیر کتاب است، و هر کتاب عالم صغیرِ آثار هان، ازاین‌رو خواننده مجبور نیست برای درک منظور او کاوش فراوانی کند. هان در نا-چیزها می‌نویسد «گوشی‌های هوشمند اردوگاه کار سیاری هستند که ما داوطلبانه داخل آن‌ها می‌شویم». چه هیجان‌انگیز! این جمله مثل کوآنی11 است که باید بر آن تأمل کرد و توصیفی است که باعث می‌شود فرد بلافاصله با نگریستن به صفحه‌نمایش از خودش بیزار شود. من به خواندن ادامه دادم، زیرا احساس می‌کردم که باید ادامه دهم، بلکه هان بتواند راه نجاتی نشانم دهد.

آخرین کتاب هان که به انگلیسی ترجمه شده بحران روایت نام دارد که ابتدای ماه جاری[ آوریلِ ۲۰۲۴] در ایالات‌متحده منتشر شد (ظاهراً مانند کتاب‌های مصور، کتاب‌های هان نیز آرام‌آرام، داستانی مفصل و چند قسمتی را بیرون می‌دهند؛ تمام کتاب‌های هان در انتشارات پولیتی طراحی‌های‌ جلدِ مشابهی دارند و هویت بصری یک‌دستی را شکل می‌دهند). کتابِ موردِ بحث دربارۀ افول «داستان‌سرایی» است، که در بحث هانْ وضعیت در معرض خطر انتقال معنا در عصری است که تحت سلطۀ خلاصۀ مطالب و محتوی کلیپ‌های دستکاری شده‌ای است که ما در اینترنت مصرف می‌کنیم. این کتاب بر موضوع کتاب نا-چیزها استوار است، اما هان به‌جای تأسف‌خوردن از قحطی اشیاء واقعی از ناتوانی ما در روایتِ «لحظات زیسته»مان ابراز تأسف می‌کند. «برای سکوهای دیجیتالی، داده از روایت ارزشمندتر است.این سکوها اندیشۀ روایی نمی‌خواهند».

آیا به همین دلیل نیست که علی‌رغم تمام‌ وقت و زحمتی که برای مدیریت حساب اینستاگرام خود صرف کرده‌ام، زندگی‌ام آن‌گونه که در این شبکه ثبت‌شده واقعاً کلیْ یکپارچه را تشکیل نمی‎دهد؟ مفهوم هان از «اطلاعات»، نقطۀ مخالف روایت، که مستلزم نوعی استعدادِ تخیل مستقل از اطلاعات است، وجه اشتراکی با «محتوا» دارد، اصطلاحی کلی که هم فرهنگ قرن بیست‌و‌یکم را توصیف می‌کند و هم آن را چنان دگرگون می‌سازد که بدل به ملغمه‌ای غیرقابل تشخیص می‌شود. هان در بحران روایت آورده است «در مدرنیته متأخرِ دیجیتال، ما برهنگی‌مان، یعنی بی‌معنایی زندگی‌، را با پست‌کردن، لایک‌کردن و اشتراک‌گذاریِ بی‌وقفه پنهان می‌کنیم. قیل‌وقال ارتباطات و اطلاعات بناست تضمین کند که خلأ وحشتناک زندگی پنهان می‌ماند».

مغز اینترنت‌آلودم در واکنش به این نقدها فقط می‌خواهد بگوید «بله سرورم! بیونگ-چول هان، حق با شماست». اگر اهل رسانه‌های اجتماعی باشید، با خواندن آثار هان به‌طور هم‌زمان احساس سربلندی و سرافکندگی می‌کنید. جایگاه او به‌ عنوان نوعی بزرگ‌ترِ فلسفه برای نسل جوان‌تر با تصاویر اندکی که خوانندگان از او می‌بینند تقویت می‌شود. او در عکس‌ها اغلب لباس‌های طیف مشکی می‌پوشد که معمولاً همراهِ یک کت چرمی درب و داغونِ درعین‌حال زیبا و یک شال‌گردن نازک است. موهای بلندش را پشت سرش به‌صورت دم‌اسبی می‌بندد و پوستش همچون اینفلوئنسرها می‌درخشد.

ظاهرِ تلویزیون‌پسند او با انزوایش از فضای رسانه‌ای در تضاد است. او در سکوهای فضای مجازی عضویت ندارد. هان در یکی از معدود مصاحبه‌هایش به ال پائِس گفت که روزی سه جمله می‌نویسد و اغلب وقتش را صرف مراقبت از گیاهانِ خود و نواختن آثار باخ و شومان با پیانو می‌کند. هاله‌ای که اینترنت گریزی دور او پدید آورده، که ما افراد آنلاینِ ضعیف‌النفس شاید وسوسه شویم آن را یک نشان تجاری شخصی بنامیم، به نظر می‌رسد گواه این است که او صاحب حکمتی است و ما فاقد آنیم.

چارلز پیجِن، دانشجوی دکترای دانشکدۀ انگلیسی دانشگاه آکسفورد، که به ادبیاتِ بحث پیرامونِ اینترنت می‌پردازد، کار هان را «نوعی انسان‌گراییِ منسوخ توصیف می‌کند: از این چه‌چیزی عایدتان می‌شود؟ چیزی که می‌بایست رابطۀ شما را با دنیا و زندگی‌تان تغییر دهد». او می‌افزاید که اظهارنظرهای عمیق و قابل‌فهم هان همیشه تن به بررسی موشکافانه نمی‌دهند. و «چیزهای فراوانی وجود دارد که می‌توانید زیر سؤال ببرید».

او به بحث کتاب جامعۀ فرسودگی اشاره کرد، اینکه بشریت از یک «جامعۀ ایمنی‌شناختی» که با محدودیت‌ها تعریف می‌شود، به یک «جامعۀ عصبی»12 تحول یافته است که مشخصۀ آن جریان فاقد محدودیت و ‌اصطکاک است. البته، همه‌گیری کرونا خبر از چرخشی افراطی به جهانی داد که از نظر ایمنی‌شناختی سامان‌یافته بود، جهانی که معلوم شد از بن کنده نشده بود. پیجن در ادامه بیان داشت که «نوعی وضوحِ تقلیل دهنده که برای شیوۀ کارکرد نویسندگیِ هان پراهمیت است، درعین‌حال واجد خطرِ انحراف شدید کار اوست».

هان، به‌طور مشخص در بحران روایت، خطر می‌کند و طرز بیانی سرد و انتقادآمیز از موضوع را برمی‌گزیند. او به‌درستی «جاروجنجال کنونی پیرامون روایت‌ها» را می‌بیند که ممکن است متضمن اشتیاق مفرط به «داستان‌سرایی» در بازاریابی شرکت‌ها یا محبوبیت شایع سخنرانی‌های تِد باشد. بنابر گفتۀ او، گرچه «داستان‌ها» نُقل مجالس‌اند، اما ما استعداد درست و عمیق‌ترِ معناسازیِ روایی را از دست داده‌ایم (اینجا او تداعی‌گرِ «کهن‌الگویِ آتش است که انسان‌ها گرداگردش جمع می‌شوند تا برای هم داستان بگویند»). او ارسال مطالب در رسانه‌های اجتماعی را به‌عنوان «خودنمایی یا خودترویجیِ مستهجن» توصیف می‌کند که نظری معقول است.

اما در نوشته‌های او به‌زحمت چیزی حاکی از اینکه فضاهای دیجیتال هم می‌توانند تجربیات معناداری ایجاد کند پیدا می‌شود، غفلتی که در این مقطع از قرن بیست‌ویکم، به نظر می‌رسد کم‌وبیش عجیب است. ما در آثار هان به دنبال عقاید متعارفِ کل‌نگرانه نیستیم، چون دشوار بتوان شخصی شصت‌وچندساله را به خاطر نفهمیدن شیوۀ متناقض تیک‌تاک برای پرورش هم‌زمان اَشکال بیانِ بهره کشانه و آزادی‌بخش، سرزنش کرد. اما او نحوه‌ای که رسانه‌های اجتماعیْ امکان خود-روایت‌گری را میسر می‌کند، یعنی ساخت و بیان هویت شخصی با آزادی‌ای که هرگز در سلسله‌مراتب تحکمیِ رسانه‌های سنتی امکان‌پذیر نبود، نادیده می‌گیرد. برای بسیاری از مردم، اینترنت جای آن آتشی را گرفته است که دور آن جمع می‌شدند.

چیزی که آدم را کنجکاو می کند این است که نظر خود هان دربارۀ شیوۀ شکوفا شدن اندیشه‌هایش در اقتصاد اطلاعاتی اینترنت، درون آوارِ نا-چیزها، چیست. وقتی دربارۀ اینترنت می‌خوانیم، اغلب مشتاق پاسخ یا راه‌حل هستیم: فناوری خوب است یا بد؟ چگونه می‌توان از آن گریخت؟ هان دغدغه‌ی ارائه راه‌حل‌ها یا ترفندهای چگونه زیستن را ندارد، اما وقتی نوشته‌های او در فضای مجازی منتشر می‌شوند، به‌آسانی می‌توانند به درس‌هایی راحت و قابل‌فهم تبدیل شوند. (زیرنویس یک مطلبِ تیک‌تاکی: «بیونگ-چول هان و خودبهینه‌سازی #سرمایه‌داری #مارکسیسم #درمان).

به بیانِ پیجن کتاب‌های هان «مصرف بی‌رویۀ محتواهای دیجیتالی را نقد می‌کنند، ولی با آن سازگار نیز هستند» و ادامه می‌دهد که می‌توان آن‌ها را تحت این عنوان به کار برد: «دسته‌ای دیگر از افکار مدِ روز برای آنکه از بهینه‌سازِ گوگل بگذرند و در قطعات کوچکی توسط مردم دریافت شوند». «این دامِ واقعی آن است. هرگز نمی‌توانید خارج از ساختاری باشید که قصد صحبت درباره آن را دارید.» اما سبک پرتب‌وتاب و تقریباً خشونت‌بارِ هان نیز به‌گونه‌ای طراحی‌شده که خودْ گویای همه‌چیز است، و ازاین‌جهت دربرابر این هجمۀ فرهنگی دیجیتالی که خواهان پشتیبانیِ مؤلف از اثر خود است، مقاومت می‌کند. بخشی از پیام هان برای خوانندگان این است که آن‌ها مجبور نیستند تظاهر کنند.

اگر هان از خودش ویدیوهای تیک‌تاک منتشر می‌کرد، احتمالاً تنها پرسشِ اغلب نظردهندگان این بود که مارک کتِ چرمی او چیست (راستش، برای من هم سؤال است). شاید بهتر است نوشته‌های او را به‌عنوان انگیزشِ زندگی آفلاین خود در نظر بگیریم. تا آن زمان که ایده‌های او را عملی کنیم، آثارش نمادی الهام‌بخش پیش‌ می‌نهند برای با خود این‌ور و آن‌ور بردن، تورق کردن و به دوستانمان توضیح دادن. به قول مارت، دانشجوی دانشگاه آیداهو: «کانون فعالیتِ هان راه افتاده است».

این مطلب را کایل چایکا نوشته و در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۲۴ با عنوان «The Internet’s New Favorite Philosopher» در وب‌سایت نیویورکر منتشر شده است و برای نخستین‌بار ۱۴ مهر ۱۴۰۳ با عنوان «بیونگ-چول هان؛ نامزد جدید عنوان فیلسوف قرن» و با ترجمۀ مهدی حافظی در وب‌سایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.

کایل چایکا (Kyle Chayka) دربارۀ فناوری و فرهنگ در اینترنت برای نیویورکر می‌نویسد. همچنین نوشته‌های او در نشریاتی چون نیو ریپابلیک، نیویورک تایمز و هارپرز منتشر می‌شوند. عنوان نخستین کتاب او (2020) The Longing for Less است که به موضوع تاریخ مینیمالیسم می‌پردازد.»

پاورقی
1 Light Years
2 In the Swarm: Digital Prospects
3 Panopticon: سراسربین شیوه‌ای از معماری است که جرمی بنتام، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی، آن را برای زندان‌ها پیشنهاد کرده است. در این نوع زندان‌ها، تعداد معدودی زندانبان‌ در اتاقکی مشبک در مرکز ساختمانی استوانه‌ای شکل قرار می‌گیرند که سلولهای زندانی‌ها در آن تعبیه شده است، فایده این شیوۀ طراحی این بود که چون زندانی‌ها هرگز به درون اتاقک زندانبان‌ها دید نداشتند، هرگز نمی‌توانستند با قطعیت تصور کنند که تحت نظر هستند یا خیر [مترجم].
4 The Transparency Society: انتشارات ترجمان علوم انسانی این کتاب را با عنوان جامعۀ فرسودگی، جامعۀ شفایت به فارسی ترجمه و منتشر کرده است
5 Saving Beauty
6 The Agony of Eros
7 overexposure
8 millennial burnout
9 the violence of positivity
10 Non-things
11 کوآن را در آیین ذن بودایی به شطح یا سؤالات کوتاه ره‌آموز در مراقبه می‌گویند [مترجم]
12 neuronal society

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا