در کمپهای ترک اعتیاد زنان چهخبر است؟
سرِ صحبت باز شدهاست. میپرسم چطور مگه اینجا خیلی بده؟
یکیدیگر که سن و سال کمتری دارد جواب میدهد: “از اون جایی که من بودم که بهتره. _میخندد_، ولی خب کثیفه دیگه…. سریِ قبل که خالهام میخواست ترکم بده من رو یکجایی برد که تخت داشت، تمیزتر بود. رفتارشون بهتر بود، نمیزدن…. داره تموم میشه دیگه. میتونم برم از اینجا بیرون. البته اگه دوباره وسوسه نشم و بکشم که بر گردونن من رو این تو”.
دختر کنار دستیاش هم میگوید: “بابام من رو به زور آورد اینجا. من میخواستم تو خونه ترک کنم. خودم قرص و مُرص میگرفتم ترک میکردم. حالا میاد دیدنم گریه میکنم که من رو مرخص کنه، ولی نمیکنه. میخواست زن بگیره. میخواست نباشم یه مدت. اینجا هم هیچی نیست. صبح میشینیم تا شب. هر روز. اینطوری بدتر من همش به مواد فکر میکنم…”
رقیه حالا وسایلش را جمع کرده و آمادهاست. خوشحال است که از اینجا میرود. میخندد. همه را بغل میکند و خداحافظی میکند. پشتِ سرش میگویند: “بری که برنگردی”!…
وضعیت مراکز اقامتی-درمانی ترک اعتیاد یا همان کمپها مدتهاست زیرسئوال است. این مراکز با رشد معتادان متجاهر و کارتنخواب سال به سال در ایران رشد کردند.
بنابر آمار رسانهها، ۸۰ درصد از معتادانی که در این مراکز اعتیادشان را ترک کردهاند، دوباره به اعتیاد روی آوردهاند.
همچنین برخورد غیراصولی و فضای نامطلوب در برخی از کمپها به خصوص در شهرستانها از دیگر حواشی این مراکز است.
اما چرا در حالی که روشهای جدید درمان اعتیاد در جهان رو به گسترشاند همچنان کمپهای ترک اعتیاد اجباری رونق دارند؟ در این کمپها چه میگذرد و آینده آنها در ایران چه خواهد شد؟
دکتر علی شفیعی -متخصص مطالعات اعتیاد و عضو گروه جامعهشناسی انجمن جامعهشناسی ایران- در گفتگو با فرارو وضعیت کمپهای ترک اعتیاد را بررسی کرد. در ادامه گفتگو فرارو با وی را میخوانید.
لطفا توضیحی درباره پیشنیه کمپهای ترک اعتیاد در ایران و نحوه آغاز به کار آنها بدهید.
کمپهای ترکِ اعتیاد (که مردم آن را به این عنوان میشناسند) و یا همان مراکز اقامتی درمان اعتیاد به اواخر دهه ۷۰ در ایران برمیگردد. این کمپها رویکردِ خودیاری گروه همتا را داشتهاند.
در ابتدای شروع بهبودیافتهها خود کمپهایی را تاسیس میکردند و افرادی که در مرحله به اصطلاح خماریِ ترک اعتیاد قرار داشتند در این فضاها نگهداری میشدند.
رویکرد در این مکانها عموما رویکری مبتنی بر ترک با دارو بود. الگو نیز به این صورت بود که ۲۱ روز افراد را نگه میداشتند و پس از سمزدایی اولیه، آنها وارد جلسات مشاوره گروه میشدند. این نوع از ترکِ اعتیاد، مدلی از مدلِ حمایتی گروه همتاست.
در آن زمان، چون اینگونه از مراکز تعدادشان کم بود، اقبال به سمتشان بیشتر بود. آنها اهداف غیرانتفاعی و مادی نداشتند و با توجه به حمایتهای اجتماعی توانستند موفق شوند.
روشهای مختلفی برای ترک اعتیاد در این مراکز وجود دارد، اینکه فرد هیچچیز مصرف نکند و یا آنکه با کمک متادون اینکار را انجام دهد. همچنین ترکِ سرپایی و یا بستریشدن به معیارهایی بستگی دارد که توسط تیم درمانگر انتخاب میشود.
امروز از آسیبزا بودن این کمپها سخن گفته میشود. این آسیب در کجا بیشتر میشود و چرا با آن مقابله نشده؟ رابطه دولت با این کمپها چگونه است؟
چیزی که امروز درباره این کمپها وجود دارد آن است که آنها تبدیل به مکانهایی مدیریتشده همراه با آسیبهای اجتماعی زیادی شدهاند. چراکه در این فضاها عنصر اصلی که اخلاق باشد در حد کافی آن وجود ندارد.
از آنجایی که تعداد مصرفکنندههای مواد مخدر رو به افزایش دارد، افرادی هم که عمدتا معتاد نیستند و مصرفکنندهاند با آمدن به این کمپها برچسب معتاد میخورند.
همچنین خیلیها در پیِ جمعآوری معتادان توسط دولت به این کمپها آورده میشوند که سبب میشود جمعیت این کمپها زیاد باشد.
بهطورکلی جمعآوریِ معتادان عمدتا به آوردن آنها به کمپها محدود میشود. این کار هم ناقضِ حقوق افراد است و هم آنکه آسیبهای روانی و جسمی زیادی در پی خواهد داشت. همچنین فایدهای ندارد و اصول درمان اعتیاد در این مکانها اغلب صورت نمیگیرد.
شاید در پی جمعآوری معتادان آنها مدتی از عرصه اجتماعی حذف شوند، اما دوباره پس از خروج از این کمپها به مصرفِ مواد ادامه خواهند داد، چون زمینه آسیب اجتماعی در میان آنها بررسی نشدهاست.
زمانی این کمپها با شتابزدگی زیاد تاسیس شدند، اما حالا آنها بیشتر به پیمانکاران دولت تبدیل شدهاند و افرادی که در آنها هستند عمدتا به اختیار حضور ندارند. درحالیکه در جامعه کسانی مانند مصرفکننده بیبضاعت و زنان نیز وجود دارند که از اقدامات درمانی محروماند و نتیجه خوبی نمیگیرند.
قانون چه ارتباطی با این مراکز دارد؟
براساس ماده ۱۶ قانون اساسی مواد مخدر اگر فرد معتادی برای درمان اقدام نکند و دچار تجاوزِ اعتیاد شود باید او را به این مراکز ببرند، درحالی که این یک اشتباه است.
این در حالی است که پیش از این قانون، ما در ماده ۱۵ قانون داریم که معتادان مکلفاند برای ترک به مراکز درمانی قانونی مراجعه کنند. اما این ماده تکلیفی را هم برای دولت ایجاد میکند و آن اینکه دولت موظف است تا انواع حمایت را فراهم کند.
درنتیجه افراد معتاد به این دلیل که به این قانون عمل نمیکنند، براساس ماده ۱۶ به کمپها میروند درحالی که در این میان دولت بابت ادا نکردن تکلیف قانونی مورد بازخواست قرار نمیگیرد.
در تبصره ۲ قانون ماده ۱۵ همچنین آمده که همه افراد تحتِ درمان باید بیمه شوند که اکثرا ما میبینیم که آنها از بیمهای برخوردار نیستند. همچنین وزارت رفاه مکلف است تا درمان معتادان بیبضاعت را تامین کند.
چرا کمپها با همه این احوال به حیاتشان ادامه میدهند؟
امروزه، دهها هزار نفر در کشور بهعنوان معتاد متجاهر شناخته شدهاند که به همین کمپها فرستاده میشوند و نه تنها درمان نمیشوند، بلکه دولت نیز به هدفش، یعنی پاکسازیِ چهره شهرها نمیرسد، چون آنها باز هم به همین چرخه باز خواهند گشت.
به نظر میرسد دولت نمیخواهد شکستی را که از نگهداری معتادان در مراکز اجباریِ ترک متحمل شدهاند بپذیرند.
در حال حاضر در بحث جمعآوری منافع زیادی برای برخی از افراد ایجاد شدهاست. مانند منافع مادی برای کسانی که از دولت پول میگیرند تا این افراد را نگه دارند؛ آنهم بدون ِ غربالگری و نظارت درست و توجه به هشدارهای کارشناسان.
بنابر آمار در کمترین حالت دولت روزی ۱۱ هزار تومان در این مراکز برای هر فرد هزینه میکند.
اما باید پیش از این هزینه مسئولین دولتی از خودشان بپرسند که آیا همیشه ما عدهای را داریم که نیازمند “جمعآوری” هستند؟ و عدهای دیگر هستند که میگویند وضعیت بحرانیاست؟ و عده دیگری که میخواهند معتادان را نگهداری کنند؟ و عدهای هم که میخواهند کمک کنند؟ با این وضع بعید بهنظر میرسد که ما شاهد تغییر باشیم.
البته من معتقد نیستم که رویکرد درمانی-اقامتی به طور کلی باید حذف شود، بلکه باید اصلاح شود، چون از نمونههای موفق ترکِ اعتیاد در دنیا بودهاست. از ملاحظاتی که این شیوه طلب میکند میتوان به استاندارد فیزیکی این فضاها، رعایت بهداشت، خدمات اقامت و توجه به افراد به طور خاص اشاره کرد.
از نظر پزشکی روشهای به کار گرفته شده در این مراکز را چطور ارزیابی میکنید؟
اکثر این مراکز در ایران متاسفانه درمانی غیرطبی دارند، درحالی که خیلی از افراد معتاد نیاز به ترککردن با دارو دارند. چراکه اگر آنها دارو مصرف نکنند آسیبهای زیادی خواهند دید.
همچنین حداقلهای روانشناختی برای حضور در این کمپها لازم است و باید زیر نظر تیمی تخصصی فعالیت کنند. برای هر فرد هم باید بهطور جداگانه برنامه ریخته شود.
طبق برخی آمار محدود و عمدتا غیررسمی برخی بیماران روان-پزشکی در کمپهای ترک اعتیاد حضور پیدا کرده اند. این اتفاق چطور افتاده است؟
نکتهای که در اینسالها در رابطه با رفتن افراد به مراکز اقامتی-درمانی میدیدیم این بود که تعدادِ زیادی از بیماران روان-پزشکی به این مراکز برده میشدند. درصد قابل توجهی از این افراد دچار اعتیاد هستند.
علاوه بر اینکه بردن افرادِ بیمار روانپزشکی به این مراکز یک اشتباه بزرگ است، بردن خیلی از آنها که معتاد نبودند نیز به این مراکز از مواردی بوده که بسیار تکرار شده. مثلا خیلی خانوادهها این دسته از بیمارانشان را برای آنکه مدتی رها شوند به این مراکز میبرند.
درنتیجه خیلی از این افرادِ بیمار در این مکانها مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و آسیبهای روحی و روانی زیادی میبینند.
درنتیجه آیا باید مراکز ترک اعتیاد با عنوان کمپها که مراکز اقامتی-درمانی هستند به راهشان ادامه دهند و یا باید به روشهای جدید روی آورد؟
نتیجه آنکه، اعتیاد یک بیماریِ جسمی- روانی – اجتماعی است. این بیماری همه حیاتِ فرد را مورد آسیب قرار میدهد. باید برای هر آسیبِ آن جدا تصمیم گرفته شود چراکه هیچکدام از روشها به تنهایی جوابگو نخواهد بود.
رویکردهای جدید در ترکِ اعتیاد اتفاقا به همین موضوع اشاره میکنند که مداخلات آن باید مداخلاتی جامعه و پیوسته باشد.
درنتیجه هرچندکه برای تاسیس چنین مراکزی هزینه زیادی لازم است، اما تاسیسِ آن، از تاسیس نکردنِ آن در بلندمدت به دلایلی که ذکر شدهزینهبرتر خواهد بود. مگر آنکه اصلاحاتی جدی در سازوکار آنها صورت بگیرد.