داعش به سمت مدیترانه یا آسیای مرکزی؟|نصرتالله تاجیک
نصرتالله تاجیک در هفتهنامه «مثلث» نوشت: به دنبال پیروزی نظامی جبهه مقاومت مردمی عراق و سوریه بر جنگجویان نیابتی و پایان یافتن سیطره داعش که با پایین کشیدن پرچم این گروه در “ابوکمال” رقم خورد، در بعضی از محافل سخن از پایان داعش گفته شد که نیاز به وضوح بیشتر دارد تا از ساده انگاری در سیاست خارجی بپرهیزیم و پیچیدگیهای این صحنه را در برنامه ریزیها و سیاستگذاریهایمان دخالت دهیم. ما سرمایه گذاری زیادی در چند دهه قبل و مخصوصا” در شش سال گذشته در منطقه نموده ایم و الان باید با یک همه جانبه نگری و استفاده از تفکر سیاسی و استفاده از عنصر مصالحه که شاخصه اصلی فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک است در پی کسب منافع حداکثری از این سرمایه گذاری باشیم.
اگر چه داعش مصنوع نبود و حاصل تفکری در میان اهل سنت برای برقراری خلافت اسلامی و حاصل شرایط سیاسی اجتماعی آنان در پرتو تحولات منطقه بود، اما چون برای تحقق این آمال راه نادرستی پیمود مورد بهره برداری قرار گرفت و استقلال عمل نداشت. بنابراین درواقع باید گفت داعش به عنوان یک تفکر و اندیشه همچنان پابرجاست و چه بسا شاهد نوعی از دگر دیسی در آن باید بود. شاید دقیقترین عبارت برای تببین شرایط کنونی شکست نظامی داعش در شرایط کنونی است، که البته حاکمیت داعش در قسمت عمده سرزمینهای عراق و سوریه پایان یافته است. با اینحال در قسمت عمدهای از شرق سوریه و غرب عراق در اطراف رود فرات همچنان نیروهای داعش حضور دارند، ضمن اینکه تعدادی از نیروهای رزمنده اش هم با تسلیحات و بدون تسلیحات در داخل سوریه و عراق پراکنده شدهاند.
از سوی دیگر عده ای از نیروهای داعشی که به کمک آمریکا و کردهای سوریه جا به جا شدند، ممکن است در مناطقی در نزدیک مرز لبنان اسکان داده شده باشند، لذا همچنان د رمنطقه حضور دارند. اما باید گفت اکنون شرایط متفاوت است از زمانیکه داعش حضورش تعیین کننده بود و با حمایتهای عربستان، قطر و کمکهای لجستیک، کریدور انتقال امکانات تسلیحاتی و جابه جایی نیرو در ترکیه قدرت زیادی داشت. در واقع بعد از اینکه اثرات بهمن وار داعش، متوجه ترکیه و کشورهای حامی این گروه تروریستی شد این کشورها رویکردشان را تا حدودی عوض کردند. زیرا از یک طرف داعش مشکلاتی را برای مردم و حکومت ترکیه ایجاد کرد. همچنین عربستان احساس کرد که ممکن است داعش به سمت شبه جزیره حرکت کند و لذا کم کم پای خود را عقب کشید و قطر تنها ماند! زیرا سه کشور عربستان، ترکیه و قطر تحت اشراف آمریکا به جنگجویان نیابتی و رسیدن این تسلیحات به دست نیروهای تندروی آن یعنی جبهه النصره و داعش نشان از نقش آنان در صعود و افول داعش دارد. زیرا سلاح و مهمات با هماهنگی ترکیه و ارتش امریکا به دست گروههای مسلح در سوریه ازجمله جبهه النصره میرسید و هرچه به سوریه میرفت ابتدا وارد ترکیه میشد؛ با هماهنگی کامل نیروهای امریکایی؛ همهچیز با هماهنگی امریکا، ترکیه، قطر و عربستان توزیع میشد”
از طرف دیگر اقدامات و عملیاتهای تروریستی داعش در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی و امریکا شرایط را به گونه ای دیگر رقم زد. به عبارت دیگر حامیان داعش، که از حضور داعش در منطقه خاورمیانه و بهم ریختن توازن ژئوپلیتیکی سوء استفاده میکردند، از موقعیت بوجود آمده صدمه دیدند و کمکهاو حمایتهایشان را قطع کردند. لذا در این معنا داعش آن زمانی پایان یافت که دیگر اراده ائی برای بازگذاردن کانال تدارکاتی در ترکیه وجود نداشت، یعنی داعشی که قصد ایجاد یک خلافت اسلامی در عراق وشام را داشت به انتها رسید. اما باید گفت اندیشه داعشی، تفکری ریشه دار در دنیای اهل سنت است که حاصل ایدئولوژیکی و شرایط ژئوپلیتیکی و سیاسی منطقه است، که بحث های طائفی به آن دامن زده است . زیرا اهل سنت همیشه به دنبال این بوده اند که نقشی برای خودشان در دنیای اسلام و منطقه داشته باشند و این شرایط به معنای فکر و اندیشه است، اما وضعیتی که داعش سرزمینی را در اختیار داشته باشد، بحث حاکمیت است. بنابراین حمایتهای لجستیک و مالی از بین رفته است، اما اندیشه داعش همچنان در منطقه جاری است و وجود دارد.ضمن اینکه برخی تحلیل گران بر این نکته اشاره کردند که با توجه به برخی امکانات باقی مانده و تجربیاتی که داعش در این دوران به دست آورده است، ممکن است داعش با یک دگردیسی در منطقه ظهور و بروز پیدا کند. زیرا در عملیاتی که در مصر انجام شد، شواهد اولیه حاکی از حملات گروه های منتسب به داعش به مسجدی در العریش در شمال شهر سینا است. که نشان از وضعیت دگردیسی دارد و ممکن است با پخش داعش در کشورهای مختلف، شاهد این چنین تحرکاتی باشیم.
بنابراین برای بررسی تحولات و سیاستگذاری در منطقه باید در وزن حوادث و تحولاتی که در منطقه به وجود می آید دقت کرد.از یک سو اقدامات و مجاهدتهایی که مقاومت اسلامی در منطقه و در مقابل داعش داشتند تاثیر به سزایی د رپایان دادن به حاکمیت نظامی داعش داشته است. از طرف دیگر به موازات این اقدامات، قطع حمایت لجستیک و امکانات مالی و مبارزه با آن چه از سوی جبهه مقاومت و چه از سوی سایر کشورها نیز تاثیرگذار بوده است. لذا نباید حوادث منطقه را به صورت تک عاملی بررسی کرد. همانگونه که شکل گیری، نضج و رشد داعش در منطقه حاصل عوامل متعدد بود، افولش هم می تواند حاصل عوامل متعدد باشد. اما به نظر می رسد مهمترین موضوعی که باید به آن توجه کرد، لرزه ها و پس لرزههای پسا داعش است که ممکن است به صورت دگردیسی، نمودها وتبلور دیگری را در جوامع مختلف منطقه یا خارج منطقه داشته باشد. زیرا به نظر می آید که سیر حرکت داعش بعد از این تحولات یا به سمت اروپا وغرب و یا آسیای شرقی و جنوب شرقی و مرکزی باشد. باید به این نکته تاکید کرد که اگرچه چهره حاکمیتی و تشکیل خلافت پایان پذیرفته، اما اندیشه داعش همچنان جاری است و ممکن است به صورت های دیگر ظاهر شود. زیرا با وجو اینکه داشتن سرزمین و تشکیل حکومت یکی از آرزوهای داعش بود، اما لزوما همه گروه های مبارز نمی توانند به دنبال سرزمین باشند یا سرزمینی را در اختیار بگیرند. پیش از این شرایطی در سوریه و عراق بوجود آمده بود که داعش از آن شرایط استفاده کرد و حاکمیتی را در آن منطقه بوجود آورد. اما معلوم نیست که از این به بعد آن شرایط وجود داشته باشد ،تا داعش بتواند مجددا در منطقه دیگری حاکمیت کند. به هر جهت باید گفت که داعش در تلاش است تا حضور ش در هر سطح ممکن را در کشورهای مختلف حفظ کند. برخی تحلیل گران بر این باورند داعش در قدم بعد به سمت دریای مدیترانه و اروپا می رود و برخی هم معتقدند به سمت آسیای مرکزی ومیانه خواهد بود. اما ممکن همه این جهت های حرکتی وجود داشته باشد. ضمن اینکه این احتمال هم وجود دارد که قسمتی از نیروهای داعش جذب سایر گروه های مبارز در منطقه شوند و با همکاری آنها روند گذشته را ادامه دهند که این سناریو نیز دور از ذهن نیست.
انتهای پیام