خرید تور تابستان

آقای ولایتی؛ «اطفال» بزرگ شده اند!

احسان محمدی به بهانه‌ی اظهارات اخیر ولایتی در «عصر ایران»  نوشت: «در ایران انگار هر نسل یک «وزیر امور خارجه» اختصاصی خودش را دارد. مثل یک ستاره ورزشی که چند سالی می درخشد، بعد بازنشسته می شود و مردم با دیدن عکس های قدیمی اش سری تکان می دهند و به روزگار از دست رفته شان فکر می کنند.

نسل حاضر بعدها جواد ظریف را با مذاکرات هسته ای، لبخند و توئیتر به یاد خواهند آورد، آنها که با منوچهر متکی خاطره دارند، زیر سایه سنگین سفر مشهور «سنگال» خیلی دوران علی اکبر صالحی را به یاد نمی آوردند، کمال خرازی وزیر امورخارجه خاتمی به «مردی که نمی خندد» شهرت داشت، بیشتر به معلم های ریاضی شبیه بود که از درس خواندن شاگردانش رضایت نداشت! نسل من بیشتر با علی اکبر ولایتیخاطره دارد، دوران جنگ و پس از جنگ. مردی با ریشی یکدست سیاه، لحنی آرام و شمرده و خونسردی کم نظیر.

میرحسین موسوی، محمدعلی رجایی، محمدکریم خداپناهی، صادق قطب زاده، ابولحسن بنی صدر، ابراهیم یزدی، مهدی بازرگان و کریم سنجابی هم در برهه هایی به عنوان سرپرست یا وزیر در این وزارتخانه کلیدی حضور داشته اند. برخی مانند مهدی بازرگان که خود رئیس دولت بود برای یک برهه 11 روزه از ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ تا۲۳ فروردین همان سال این مسئولیت را برعهده داشت، یا مهندس موسوی از 14 تیر 1360 تا 24 آبان 1360 چهاربار وزیر امور خارجه شد اما چندان با این عنوان شناخته نمی شود.

نسل اول انقلاب نام ابراهیم یزدی را بیشتر به خاطر می آورد. مردی که آمد، دید، انقلاب کرد، وزیر شد، در جایگاه منتقد نشست، زندان رفت، وفادارانه رای داد و رفت!

روزنامه جمهوری اسلامی همانطور که از نامش بر می آید در سال های گذشته معمولاً مواضع نزدیک به حاکمیت را منعکس کرده است. دست به عصا، با رعایت اصولی که بسیاری از «اصولگرایان» صرفاً مدعی آن هستند و مرزبندی مشخص با جریان های فرهنگی در کشور. اما در چند سال اخیر و با روی کار آمدن روحانی این روزنامه هم گاهی از ورود به چالش و اظهارنظرهای متفاوت و صریح استقبال می کند.

صبح امروز این روزنامه در مطلبی تلخ و گزنده به پاره ای از اظهانظرهای دکتر ولایتی و چرخش شگفت انگیز او در موضوع «برجام» پرداخت و با اشاره به عملکرد ایشان در دوران تصدی پست وزارت امورخارجه (1360 تا 1376) مواردی از قبیل مذاکرات او در خلال جنگ را زیر سوال برده و حتی موضوعی مانند آزادی اسرا را نه نتیجه مذاکره و چانه زنی طرف ایرانی که محصول «حماقت صدام در حمله به کویت و حمله متقابل امریکا به او» دانسته است.

این روزنامه نوشته است:« این حقیقت تلخ را چگونه پنهان کنیم که خود وزیر خارجه ما که در راس دستگاه سیاست خارجی و مسئول این مذاکرات بود در آن زمان یک متخصص اطفال بوده و تخصصی در کار خودش (سیاست خارجی) نداشت».

دکتر ولایتی پزشک خوشنام و حاذقی است. در بیمارستانی که کار می کند او را تحسین می کنند. فوق تخصص بیماری‌های عفونی را در دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا گذرانده و طب اطفال را از دکتر محمّد قریب بنیانگذار طب اطفال در ایران آموخت. در همه این سال ها هر گاه در قاب تلویزیون ظاهر شده در مورد تاریخ اسلام و عرفان و فلسفه و به ویژه فرهنگ اسلامی در برنامه های آخرشب در شبکه چهار حضور داشته و با همان لحن آرام و شمرده شعر خوانده است.

آقای ولایتی! «اطفال» بزرگ شده اند!

ولایتی در خردادماه سال ۱۳۷۶ از کاندیداتوری علی‌اکبر ناطق نوریحمایت کرد. در سال 84 تصمیم گرفت خودش کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود ولی به محض نامزد شدن اکبر هاشمی رفسنجانی او به نفع هاشمی  کناره‌گیری کرد. در سال ۱۳۹۲ در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نامزد انتخابات شد و با کسب حدود ۶ درصد آرا در میان شش نامزد حاضر در این انتخابات در رتبه پنجم قرار گرفت.

تصویر ماندگار از او در مناظره های تلویزیونی، رویارویی غافلگیرانه اش با سعید جلیلی بود. ولایتی حتی بیشتر از روحانی و عارف، منتقد شیوه مذاکرات سعید جلیلی بود. او جلیلی را متهم کرد که مذاکرات را با «کلاس فلسفه» اشتباه گرفته است!

جلیلی هم او را متهم به ناآگاهی از جزییات مسائل کرد. پس از این اتفاق مرحوم آیت الله مهدوی کنی طی نامه ای با اشاره تلویحی به بدعهدی ولایتی، با او اتمام حجت کرد و نوشت:«اوضاع پیش آمده نگران کننده هست و احتمال پیروزی جبهه اصلاحات قوی است، آیا شما نگران این اوضاع هستید یا خیر؟». ولایتی اما پاسخی نداد.

پس از توافق برجام، موضع ولایتی برای بسیاری از مردم حائز اهمیت بود. چرا که او را به عنوان یک دیپلمات کارکُشته و دنیا دیده دارای تجربه 17 ساله در وزارت امورخارجه می دانستند. ولایتی تیم مذاکره کننده را بارها تحسین کرد و آنها را «زبده ترین کارشناسان بین المللی ایران» دانست.

شش ماه پس از توافق برجام هم این موضوع را تبریک گفت و حتی آبان 95 در برنامه تلویزیونی «متن-حاشیه» گفت: «ما حتماً باید مذاکره می‌کردیم، این تصمیم، تصمیم نظام بود تصمیم فرد نبود. نظام طرفدار مذاکره بود چه در دولت قبلی و چه در این دولت و اگر این مذاکرات انجام نمی‌شد گزینه دیگر جنگ بود.»

اما حالا او به یکباره با چرخشی شگفت انگیز برجام را با معاهده ترکمانچای مقایسه کرده که «انسان در آن احساس حقارت» بیشتری می کند. ولایتی با کنایه به «گره زدن نان و آب مردم» به برجام آشکارا روحانی را نقد کرد و البته به علی لاریجانی هم به صورت غیرمستقیم تاخت.

در حال و هوای سال های ابتدایی دبیرستان کتاب «در بهشت شداد» نوشته جلال رفیع را می خواندم. رهاورد او از سفر به نیویورک و مشاهداتش از این کشور و سازمان ملل و … نکته عجیب اینکه از تمام آن کتاب 543 صفحه ای این ماجرایش تنها یادم مانده است.

رفیع نوشته بود:« در هواپیما کنار دکتر ولایتی نشستم. صحبتمان گل انداخت. از او پرسیدم چگونه است که متخصص اطفال شده است وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران؟ دکتر ولایتی با لحنی کاملا جدی جواب داد: «از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران، رجال سیاسی سایر کشورها در حد بچه و طفل هستند. برای ارتباط و مذاکره با آنها باید یک متخصص اطفال وزیر امور خارجه باشد»

دنیا عوض شده، آقای ولایتی دیگر وزیر امور خارجه نیست، هاشمی رفسنجانی مردی که به نظر تا ابد کنار انقلاب می ماند زیر خاک خفته، اتحاد جماهیر شوروی چند تکه شده، صدام حسین به دار آویخته شد،قذافی به تصاویر خونبار تاریخ پیوست،  «ریگان» رئیس جمهور ایالات متحده که زمانی ولایتی با وزرای او در چالش بود هم پرونده زندگی اش بسته شد و حالا دوران ترامپیسم است، اما یک چیز انگار هنوز عوض نشده است؛ اینکه آقای ولایتی «کاملاً جدی» فکر می کند که پیرامون او را «اطفال» فرا گرفته اند!»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. چقدر سخت ودهشتناک است ماندن ودرجازدن ودر وهمیات خود فرورفتن ودهشتناک تر از ان بقول ان دیپلمات بر اساس سیگنالهای دریافتی چرخیدن……..

  2. واقعیت این است که از زمان انتصاب جناب دکتر ولایتی گویا روحی عجیب در ایشان حلول کرده. اینکه آیا باید راز تغییرات در دکتر ولایتی را در دانشگاه آزاد جستجو کنیم قابل تامل است!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا