پایان دوره انجیلخوانی
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی یکی از پیامدهای رواج گستردهی فیلترشکن پس از فیلتر شدن تلگرام نوشت:
چند روزی است پس از گذراندن دو ماه تعطیلات در ایران، به ترکیه باز گشتهام. در مدت حضورم در ایران و برای دسترسی به تلگرام و فیسبوک، همانند دهها میلیون کاربر ایرانی دیگر، فیلترشکن به کار میبردم. آن هم نه یکی، بلکه چندین فیلترشکن گوناگون به پیشنهاد دوستان نصب کرده بودم تا اگر یکی کار نکرد، دیگری را به کار اندازم.
اما وجه مشترک همه این فیلترشکنها یکی بود: تبلیغ آیین مسیحیت. هر چند دقیقه یکبار و در میانه کار کردن با گوشی، به ناگاه صفحهای تبلیغی باز میشد و با جملاتی همچون: «آیا مایلید خدا را بهتر بشناسید؟» و یا «آیا میدانید انجیل درباره فلان موضوع چه میگوید؟»، مرا تشویق میکرد به باز کردن انجیل و آموختن بیشتر درباره این آیین. وقتی از دوستان پرسیدم، فهمیدم برای بسیاری دیگر که فیلترشکن به کار میبرند نیز، از این دست تبلیغات زیاد میآید.
در اینجا کاری به خوب یا بد بودن مسیحیت یا بالا یا پایینتر بودنش نسبت به اسلام ندارم (که بهعنوان یک دانشجوی انسانشناسی که نخستین اصلش احترام به تکثر فرهنگی است، با بحثهایی از این دست هیچ موافق نیستم و از همین روست که تقریبا پانزده سال پیش هم عهد عتیق (تورات) را خواندم و هم عهد جدید (انجیل)). اما نکته جالب توجه، نتیجهای است که مسوولین کشور از فیلتر کردن نرمافزارهایی همچون تلگرام به دست میآورند.
همان هنگام که صحبتهایی جدی درباره بستن تلگرام در میان بود، در چند یادداشت رسانهای به پیامدهای منفی چنین کاری اشاره کردم. اتفاقا اشاره هم کرده بودم که بیشتر کاربران تلگرام با کاربرد فیلترشکن، همچنان از این نرمافزار استفاده کرده و تنها قبح رویارویی با حکومت نزدشان میشکند. حتی نوشته بودم که با به کارگیری فیلترشکن، کاربران به سراغ سایتهایی میروند که اگر دسترسیشان به تلگرام محدود نشود، هرگز به سراغ آنها نخواهند رفت. اما واقعیت این است که فکرم به این پیامد نرسیده بود.
اینکه نتیجه بستن تلگرام چه خواهد شد، در واقع به بحث جدیتری باز میگردد و آن هم، اولویت «وسیله» یا «هدف» است. به نظر میآید هنوز سیاستگذاران رده بالای کشور، به جمعبندی درباره اینکه بالاخره هدف اولویت دارد یا وسیله، نرسیدهاند. برای نمونه، در رویدادهای 88 بسیاری از مسوولین با اشاره به جمله بنیانگذار انقلاب که گفته بود: «حفظ نظام، اوجب واجبات است»، باور به توجیه هر وسیلهای برای رسیدن به هدف که حفظ نظام باشد، داشتند.
اما از سوی دیگر، برخی در انتقاد به سیاستهای سختگیرانه و محدودکننده در زمینههایی همچون پوشش، موسیقی، دوچرخهسواری زنان یا حضورشان در ورزشگاهها و…، توجیهشان این است که وظیفه اصلی حکومت اسلامی، اجرای قوانین است نه واکنشهای مردم به پیاده کردن این قوانین. در واقع اجرای قانون در هر جامعهای، نه هدف، بلکه وسیلهای است برای رسیدن به آرمانهای آن جامعه.
در اینجا بحث دیگری پیش میآید و آن اولویت «جمهوری» و یا «حکومت اسلامی» بر دیگری است. حکومت اسلامی در ایران واژهای دیگر در خود دارد به نام «جمهوری» که آنرا به شکل «جمهوری اسلامی» در آورده است. واژه جمهوری هم الزامات خود را به همراه دارد؛ بهویژه در زمینه دریافت و رعایت خواستههای مردم یا همان شهروندان. شهروند مفهومی است مدرن و در بردارنده حقوق و تکالیفی که در سدههای گذشته چنین چیزی وجود نداشت. در جامعه کنونی، شهروندان به حقوقی به مراتب بیشتر از جوامع پیشین دست یافته و یا انتظار دارند دست بیابند. جمهوریخواهان بر این باورند که حکومت اسلامی تنها بر پایه خواسته شهروندان میتواند برقرار شود و چنانچه مردم میلی به این حکومت نداشته باشند، نباید و نمیتواند وجود داشته باشد.
از سوی دیگر، نظریهپردازانی همچون آیتالله مصباح یا رحیمپور ازغدی، حکومت اسلامی را ورای جمهوریت میدانند و بنابراین اگر حکمی در این حکومت صادر شود، جدا از اینکه حتی همه شهروندان (جمهوری) هم آنرا قبول نداشته باشند، باید اجرایی شود.
بنابراین در بحث بستن تلگرام در ایران، ما با دو گروه دوگانه روبروییم: از یکسو هدف یا وسیله و از سوی دیگر جمهوری یا حکومت اسلامی. اینگونه که پیداست، تصمیمگیرندگان هنوز نمیدانند که بستن شبکههای اجتماعیای همچون تلگرام، هدف است یا وسیله. بیگمان تمایل ایرانیان مسلمان به دینی به جز اسلام، هرگز خواسته مسوولین کشور نبوده و نیست؛ اما به نظر میآید پیامدهای رفتار سیاستگذاران دارد ناخواسته نقش اسلام را در زندگی حتی خصوصی ایرانیان نیز کمرنگتر میکند.
از سوی دیگر، نگاه چیره و غالب مسوولین کشور، به اولویت حکومت اسلامی بر جمهوری است. بنابراین تصمیمهایی که میگیرند را، حتی اگر بیشتر مردم کشور با آن مخالف باشند (گستردگی کاربرد تلگرام با وجود فیلترینگش، خود گواهی آشکار است)، به اجرا میگذارند. هرچند هر تصمیمی که در حکومت اسلامی گرفته شود (همچون بستن شبکههای اجتماعی) لزوما توجیه دینی ندارد.
انتهای پیام