خرید تور نوروزی

ماجرای عجیب یک قتل در زندان زنان

روزنامه‌ی «ایران» نوشت: «سیزده سال قبل، هنگام صبح در زندان زنان تهران دادن جیره غذایی به زندانیان آغاز شده بود که با گشودن درِ یکی از بندها، دختری از میان هم‌بندهایش به تقسیم‌کنندگان جیره گفت: یک جسد روی دست‌مان مانده، می‌توانید جنازه این دختر را ببرید!

مقتول یک زندانی جوان به‌ نام «فرشته» بود که مانند چند زن جوان دیگر دوران محکومیتش را در آن سلول می‌گذراند. فرشته و چهار زن و دختر دیگر که مریم، هانیه، هدیه و فاطمه نام داشتند، به خاطر ارتکاب جرائم مختلف دوران محکومیتشان را می‌گذراندند. این پنج زن با همدستی یکدیگر مرتکب قتل یک زندانی دیگر در همان بند شده بودند و دادگاه هر پنج نفر را به پرداخت دیه محکوم کرده بود.

اما ماجرا به همان جنایت ختم نشد و آنها که می‌ترسیدند فرشته راز جنایتشان را فاش کند، این‌بار توطئه‌ای چیدند و شبانه فرشته را که به او شک داشتند، کشتند. صبح، هنگام تقسیم آذوقه جسدش را تحویل مأموران زندان دادند. اما جنایت آنها لو رفت و هر چهار زن جنایتکار این‌بار به اتهام قتل همدستشان در انتظار محاکمه بودند. در طول سال‌ها دو تن از آنان در زندان جان باختند و تنها دو نفر مانده بودند که از قضات دادگاه کیفری خواستار تعیین تکلیف شدند.

در جلسه رسیدگی به وضع این دو زن، مریم به‌عنوان اولین متهم، این اتهام را رد کرد و گفت: من و فرشته با هم دوست بودیم و شب‌ها در زندان پیش هم می‌خوابیدیم اما هانیه (یکی دیگر از متهمان) اصلاً با من خوب نبود و همیشه کتکم می‌زد که فرشته را او خفه کرد. من هم به دستور هانیه باید شال را دور گردن فرشته می‌انداختم اما چون قرص زیادی خورده بودم نمی‌توانستم و آن شب مأموران هم در سوئیت (بند زندان) را باز نمی‌کردند و صبح که برای دادن جیره غذا آمدند، به یکی‌شان گفتم جنازه فرشته را ببرند.

اول باور نکرد بعد که پای سرد و بی‌حرکت فرشته را گرفتم و تا دم در کشیدم، فهمید کشته شده است. آن شب می‌خواستیم جسد فرشته را با چادر از میله‌ای آویزان کنیم که خودکشی جلوه کند اما وقتی چادر را از میله آویزان کردم به خاطر بد بودن حالم جسد فرشته روی زمین ماند.

مریم درباره دلیل زندانی شدنش گفت: من به اتهام مشارکت در هفت فقره سرقت خودرو دستگیر شده بودم، پدر و مادرم جدا از هم زندگی می‌کردند و من گاهی به خانه آنها می‌رفتم و گاهی هم با دوستانم بودم که ماجرای سرقت‌ها پیش آمد و دستگیر شدم.
مدت حبسم تمام شده بود و ۳۵ ضربه شلاق هم خورده بودم، قرار بود صبح زود آزاد شوم. حتی اسمم در لیست آزادی‌ها بود و تا جلوی در خروجی زندان هم رفتم اما مرا برگرداندند و متهم به مشارکت در قتل فرشته شدم که از آن قتل به بعد در زندان بلاتکلیفم. سپس فاطمه – متهم دیگر پرونده – در جایگاه حاضر شد و اتهام مشارکت در قتل را قبول کرد.

او که در پرونده دیگری نیز به قتل دختری جوان متهم شده بود، گفت: به‌دلیل کارهایی که می‌کردیم ما را از بقیه جدا کرده بودند و در سوئیت نوجوانان شرور نگهداری می‌شدیم، ولی ما به سلول زنان می‌رفتیم و با هم ارتباط داشتیم. من، هانیه و هدیه هر کدام در اتاق خودمان می‌خوابیدیم و مریم و فرشته هم به‌ دلیل کم بودن پتو با هم می‌خوابیدند. روز قبل از قتل، فرشته همه قرص‌های خواب‌آور را که شب‌ها به ما می‌دادند، گرفت و به مریم داد و چون گرسنه بودیم از او خواستیم برای ما از مأموران غذا بگیرد. او هم رفت و سروصدا کرد و غذا گرفت. بعد هانیه و فرشته که خفه‌اش کردیم، با هم دعوا کردند. آنها از قبل با هم اختلاف داشتند. هانیه در حمام بشدت فرشته را کتک زد، طوری که سرش به زمین خورد و حالش بد شد.

فرشته بیماری صرع داشت و خیلی تشنج می‌کرد. من واسطه شدم و به هانیه گفتم بهتر است تمامش کنی. بعد از اینکه زندانیان دیگر را به سلول‌هایشان بردند و درهای سلول را بستند، ما اجازه هواخوری پیدا کردیم. بیرون بودیم که هانیه دوباره به فرشته حمله کرد و او را زد، باز هم با وساطت ما همه چیز تمام شد. به سلول برگشتیم و خوابیدیم. من یک‌دفعه متوجه شدم چیزی زیر پتوی فرشته و مریم تکان می‌خورد.

چون مریم همه قرص‌ خواب‌ را خورده بود، اصلاً متوجه هیچ چیز نبود. هانیه و هدیه را بیدار کردم و با هم به سراغ فرشته رفتیم و دیدیم تشنج کرده است، من سعی کردم حال او را خوب کنم اما هانیه گفت فرشته باید بمیرد چون شنیده‌ام به ما خیانت کرده و ما را لو داده است. هانیه دوباره به جان مریم افتاد و او را زد. آنقدر که همه بدنش خونی شده بود. مریم جیغ و فریاد می‌کرد اما کسی به دادمان نمی‌رسید تا اینکه هانیه، با کتک مریم را وادار کرد یک شال بیاورد.

فرشته هم از این وضعیت خسته شده بود و به خاطر دردی که داشت و اینکه می‌دانست نمی‌تواند از دست او راحت شود، هانیه را قسم داد تا زجرش ندهد و فقط او را بکشد. مریم شال را آورد. هانیه شال را دور گردن فرشته پیچید و از مریم خواست آن را بکِشد، مریم نتوانست و شال از دستش دررفت، بعد از من خواست بکشم، من هم یک طرف شال را گرفتم و کشیدم. بعد هدیه آمد و آنقدر با هانیه شال را از دو طرف کشیدند که فرشته جانش را از دست داد.

فاطمه درباره سرنوشت هانیه گفت: هانیه و هدیه که آنها هم در مرگ فرشته دست داشتند، بعدها در زندان کشته شدند، البته گفته شد هانیه بر اثر مسمومیت دارویی کشته شده است ولی ما نمی‌دانیم چه شد. هدیه هم خودش را حلق‌آویز کرد و فقط من و مریم ماندیم.

او درباره علت زندانی شدنش گفت: از ده‌سالگی معتاد شدم، سیزده‌ساله بودم که ازدواج کردم و بعد هم به‌ دلیل مواد به زندان افتادم.

قضات صبح دیروز پس از مشورت، هر یک از بازماندگان این پرونده کِشدار قتل را به اتهام معاونت در قتل فرشته، به پنج‌ونیم سالحبس محکوم کردند».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا