پیشنهاددهندگان کنسرت رایگان همگی موج سوارند
/ گفتوگوی انصاف نیوز با «حسین پرنیا» آهنگساز ترانه «گلپونهها» /
پریسا صالحی، خبرنگار انصاف نیوز: «حسین پرنیا» آهنگساز، نوازنده سنتور و سرپرست گروه موسیقی «همایون پرنیا» است که اکثر مردم، او را با آهنگ «گلپونهها» با خوانندگی «ایرج بسطامی» میشناسند. این در حالی است که خود او معتقد است بسیاری از ساختههای او از گلپونهها کیفیت بالاتری دارند. از او آثار مشهور دیگری نیز با خوانندگان مطرحی همچون شهرام ناظری، علیرضا افتخاری و… منتشرشده است.
گروه همایون پرنیا بیش از سی اثر منتشر کرده است. اخیرا آلبوم «به احترام عشق» از این گروه روانه بازار شده است. این گروه همچنین در کشورهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی، کنسرت برگزار کرده است.
حسین پرنیا در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز از حال بد این روزهای موسیقی ایران گفت. از سانسور و ممیزی در موسیقی، مافیای خوانندهها و… گله کرد. او ضمن انتقاد از موج کنسرتهای رایگان، هنرمندانی که چنین پیشنهادی میدهند را «هنر گرهای موجسوار» نامید. بخش دیگری از صحبت های پرنیا درباره عملکرد ضعیف آموزشوپرورش در حوزه آموزش موسیقی بود.
در ادامه متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با حسین پرنیا را میخوانید:
انصاف نیوز: حال موسیقی ایرانی خوب است؟
حسین پرنیا: هر چیزی که نام ایران را یدک میکشد حال خوبی ندارد. از فرش ایرانی تا موسیقی ایرانی یا نقاشی ایرانی. نمیتوان بهطور مطلق گفت خوب یا بد چون هنر مقوله شخصی نیست و کاملا اجتماعی است. در کنش و واکنشهای اجتماع سهیم است؛ از طرفی تاثیرگذار و از طرفی تاثیرپذیر است. ارتباطات اجتماعی هر هنری در هر جامعهای جایگاه خودش را دارد. هنر همیشه در هر جای جهان توانسته که مخاطبان خود را پیدا کند. سنگاندازیهایی که جلوی پای هنر و هنرمند در اجتماع وجود دارد حال هنر را بد میکند؛ چون هنر ممیزی پذیر نیست. درواقع هنر ممیزی پذیر تبدیل به هنر کلیشهای میشود. به همین دلیل است که امروز در جامعه ما هنر بسیار کمرنگ یا بیرنگ است اما کلیشه و تکرار بسیار وجود دارد.
منظورتان از ممیزی دقیقا چیست؟
ممیزی یعنی شما یک شابلونی را طراحی میکنید هر چیزی که در این شابلون نمیگنجد اجازه انتشار ندارد. یعنی چهارچوبی برای هنر تعیین میشود که این چهارچوب فرهنگی و هنری نیست و طبق سلایق و علایق خاصی است. ما در موسیقی بیش از سه دهه است که ازنظر کلام، شعر، موسیقی و افراد به کلیشه کشاندهایم. این اتفاق در یک یا دو سال نمیافتد و طی دههها ممیزی، کلیشه شکل میگیرد. وقتی میگوییم موسیقی مجوز گرفت؛ یعنی طرح و موسیقی و تنظیم و خوانش و شعر همه باید مجوز بگیرد. این مجوز برای ارتقای کار نیست. این ممیزی یک ممیز فرهنگی نیست.
سالها قبل به شورای شعر آن زمان شعر حافظ و سعدی را دادم. شورا این اشعار را رد کرد. من به زندهیاد مشفق کاشانی که در آن زمان رییس شورای شعر بود پیشنهاد دادم که بهجای حذف ابیات از غزلها، یک کتاب حافظ و سعدی و مولانای مورد تایید ارشاد منتشر کنید. به این صورت که به سازندگان اعلام کنید که هرکسی خارج از این اشعار استفاده کند مجوز نمیگیرد. به من خندید و گفت ما نمیتوانیم در کلام حافظ دست ببریم من گفتم خب حالا هم دارید دست میبرید. در این شرایط ذهن هنرمند نمیتواند ذهن خلاقی باشد. اولین سانسور زمانی شکل میگیرد که هنرمند به این فکر میکند آیا این اثری که میسازم مجوز میگیرد یا نمیگیرد. من فکر میکنم بعد از سه دهه هنرمندان ما دیگر نیازی به ارشاد ندارند و خودشان، خودسانسوری میکنند. این روند در هنر فاجعه است.
بسیاری از آثار فاخر موسیقی غرب در زمان باروک و قبل از آن ازنظر فنی تحت سیطره شدیدتری از سوی کلیسا بوده با توجه به گفتههای شما چطور میشود این موضوع را توجیه کرد؟
ما نمیتوانیم چنین مثالی بزنیم چراکه جوامعی که با آنها مواجهیم کاملا متفاوت است. دوره باروک در قرن ۱۶ و ۱۷ در اروپا بوده است. در آن زمان در اینسوی جهان و در ایران، موسیقی دچار افول بود. اگر بخواهیم قیاسی تاریخی کنیم باید با علم زمان خود چنین قیاسی کنیم؛ پس چنین مقایسهای درست نخواهد بود.
زمانی که ابن خلدون در آنسو اسلام و اخلاق محوری و… را تئوریزه میکرد حافظ در سرزمین ما، نقد ظلم و تزویر جامعه خود را به زبان شعر بیان میکرد. شما فکر کنید اگر این ظلم و تزویرها نبود و حافظ میخواست حرفی بزند، بیشک آنقدر اخلاق رو به افول گذاشته بود که باز شعر حافظ، سر از نقد اخلاقی جامعه خود درمیآورد، پس آنچه در جوامع دیگر برای هنر دست و پاگیر بود، در اینجا خفقانآور و مرگآور بود.
در زمان صفویه نقاشی و طراحی توسط بعضی، حرام میشود. من فکر نمیکنم آن کسی که طراحی را حرام میکرده فهمیده باشد طراحی چیست؟ وقتی طراحی حرام میشود هر تولیدی صنعتی به مشکل برمیخورد. چراکه هر تولیدی نیاز به طراحی دارد. ولی در آنسوی جهان باوجود جنایات کلیسا اینگونه نبود. اگر بخواهیم چنین مقایسهای کنیم باید نقاط مشترک این دو تاریخ را پیدا کنیم ولی در غیر این صورت نمیتوان چنین قیاسی کرد.
از طرفی زندگی که در صدسال پیش بوده است ازنظر زمان بسیار بازتر بوده یعنی هنرمند درگیر تکنولوژیهای خاص نبوده است؛ اما امروز هنرمندان ما در چند جبهه باید بجنگند عدهای تریبون دارند و عدهای ندارند. درواقع میتوان گفت پول در همه حوزهها قدرت میآورد. ممکن است هنرمندی در چنین فضای خفقانی آثار بسیار عالی تولید کند اما این حوزه شخصی است و عمومی نیست. این کاری است که در خفای خود انجام میدهد و از رندانه بودن خود اوست.
وقتی ما از ممیزی صحبت میکنیم با یک فرآیند عمومی مواجه هستیم مثل این است بگوییم با یک روز بارندگی شدید مشکل آب حل میشود که چنین نیست و باید تمام فصول را در نظر گرفت. از طرفی هم هیچیک از آهنگسازان مطرح اروپایی در زمان خود زندگی آرامی نداشتند حتی پیانوی بتهوون را دوست صمیمیاش برایش خرید. آثار آنها الان و بعد از گذشت چند قرن شاهکار محسوب میشود.
از طرفی نیروی استعمار نیز مشکل دیگری برای موسیقی بود. درست است که اعراب در خشنترین شکل ممکن به ایران حمله کردند که انگیزه اقتصادی داشتند مغولها هم حملهای داشتند که ویرانیهای زیادی داشت و هدفشان انتقامگیری بود؛ اما هجمه سومی هم وجود داشته که از طرف اروپاییان بوده من بسیار متعجب هستم که چرا اندیشمندان به این هجوم نمیپردازند.
اگر اعراب در ایران کتاب سوزاندند، اروپایی کتب ما اعم از طب و نجوم و موسیقی را به غارت بردند. اگر تمام موسیقی این ملل را بررسی کنیم با دو گام بزرگ و کوچک بیشتر مواجه نمیشویم اما در همین مقدار از موسیقی ایرانی که برایمان باقیمانده است با یک اعجاب و فرآیند علمی مواجهایم. ما اجازه نداشتیم در هیچ دانشگاه و پژوهشگاهی روی گامهای ایرانی کارکنیم که این گامها ازنظر روانشناختی چه تاثیری روی مردم دارند. چرا نباید داشته باشیم؟ از ردیف میرزا عبدالله دو روایت داریم یکی از کلنل علی نقی وزیری و یک روایت از ژان دورینگ (نوازنده سهتار فرانسوی)، در دانشگاههای ما سالهاست که ژان دورینگ تدریس میشود. یک نوازنده ایرانی که ساز کلاسیک مثل پیانو یا ویولن میزند نمیتواند با یک نوازنده درجه سه اروپایی برابری کند چراکه این موسیقی در خون اوست و از بطن جامعه او میآید. این قاعده عمومیت ندارد اما تا حد زیادی به واقعیت نزدیک است ممکن است کسی بتواند با تمرین بتواند به درجات عالی برسد اما این فاکتور مهم را کم دارد. یک فرانسوی چطور میتواند تمام ظرایف موسیقی ایرانی را با فرهنگ ایرانی بیاموزد؟ نوازنده فرانسوی که گوشش به پرده و نیمپرده عادت دارد و درک درستی از ربع پرده ندارد. من به تمام کسانی که این اشخاص را در راس کار تدریس موسیقی ایرانی گذاشتند انتقاد دارم.
اما قدیمیترین آثار موسیقی ایرانی در ذهن نسل ما به دوران مشروطه بازمیگردد که دوران آشنایی با غرب بود.
من در سوال قبل، سوال شما را ریشهای جواب دادم. اگر بخواهم به زبان طنز بگویم این مثال را میزنم؛ وقتی میگویند دزدگیر فرانسوی دزدگیر خیلی خوبی است یعنی فرانسه هم دزد دارد؛ اتفاقا دزد حرفهای دارد که دزدگیر حرفهای میسازند. من میگویم اروپاییها هر آنچه ما داشتیم را بردند و مسیر پیشرفت ما را مسدود کردند خیلی از اعتقادات امروز ما هم ساختهوپرداخته اروپاست وقتی شما از آثار دوره مشروطه ما سخن میگویید در اوج آن میتوانیم به عارف اشاره کنیم که موسیقی را مردمی میکند.
عارف هم حاصل مواجهه با غرب بود.
خیر، ببینید من آدم غربستیزی یا شرقستیزی نیستم. من با هیچ ملتی در ستیزه نیستم. روی سخن من باکسانی است که شب و روز در حال نقشه ریختن برای استثمار انسان هستند. من میگویم ما چارهای برای نوشتن خط موسیقی نداشتیم چون چیزی برای ما باقی نمانده بود. شما همه آنچه من داشتم را از من گرفتی و آنچه را که با الگوبرداری از من ساختی با چند برابر قیمت به من میفروشی؟ مثل همین کاری که با نفت ما میکنند که بهصورت خام از ما میگیرند و اجازه فرآوری هم نمیدهند. استثمار امروزه دیگر به شکل اسلحه نیست. همینکه شما اجازه ندهید من غذای خودم را برای خودم بسازم استثمار است.
یعنی هنر آن دوره هنر استثماری بوده؟
کاملا، مثل این است که شما بسیار تشنه هستید و نمیتوانید منتظر آبهای گوارای دماوند باشید به شما کوکاکولا میدهند و شما میپذیرید. این ملت هنوز در خواب است همین اروپایی که مردم تلاش میکنند و در صف ویزا میماند تا به آن راه پیدا کنند، ویرانکننده روح ساختاری ما است. موسیقی ما در زمان مشروطه موسیقی مثل مرغ سحر بود که امروز هم کاربرد دارد و میخوانیم و کهنه هم نشده است. چرا باید بگوییم مرغ سحر چرا نباید بگوییم ای مردم ناله سر کنید و داغ مرا تازهتر کنید. این نشاندهنده خفقان است.
منِ هنرمند در جامعه خودم هیچگاه فرصت سخن گفتن نداشتم امروز من در لفافه سخن میگویم چراکه تاوان آن را بارها دادهام. شما زندگی همه موسیقیدانهای ما را بررسی کنید کدامیک زندگی آرامی داشتند؟ ولی در مقابل هنرمندانی که به دربار و سفارتخانهها وابسته بودند و کورکورانه تقلید میکردند زندگی راحتی داشتند. هیچگاه اجازه ندادند یک موزیسین ایرانی با ساز ایرانی و ذوق ایرانی برای یک مجموعه تاریخی ایرانی، موسیقی بسازد الان هم همینطور است؛ گحتی اگر من هنرمند همچنین اثری بسازم اجازه نشر نمیدهند و میگویند توجیه اقتصادی ندارد.
از این موضوع بگذریم؛ به نظر شما چرا از آثار موسیقی امروزی ما ماندگاری گذشته را ندارند و عمر هنری هنرمندان به یکی دو سال رسیده؟
رسانهها سعی نکردند که گروه و خالق را برای مردم معرفی کنند و اساس قرار دهند، بدل را جا انداختهاند. بدل فسادپذیر است و نمیتواند جای اصل را بگیرد. امروزه مغزکنار رفته و پوسته مانده است. پوسته زود فاسد میشود. ما با یک جابهجایی اخلاقی در فرهنگ و هنر کشور مواجه هستیم.
چقدر این موضوع را به صنعتی شدن موسیقی و تبدیل شدن آن به یک جریان تولید سرمایه مربوط میدانید؟
هرچه جامعه صنعتیتر شود زندگی غیرواقعی انسانها جلوه بیشتری مییابد. دیگر نمیتوان از هنر موسیقی صحبت کرد بلکه باید از صنعت موسیقی صحبت کرد. در صنعت موسیقی کسی برای تفکر مردم کار نمیکند بلکه برای سلیقه و ذائقه مردم کار میکند. هنرمندی که برای سلیقه مردم کار میکند روزبهروز بیشتر درگیر تزلزل و تقلید و تکرار میشود. به عبارتی صنعت هنری تکرارآور و تاریخپذیر نیست؛ اخلاق گریز و خام نگر است؛ وقت گریز و کممحتوا است.
زمانی هنرمند میتواند کار خلاقانه و ماندگار تولید کند که بتواند بار فکری و مفهومی و معنایی خود را در آثارش بیاورد. در جامعهای که سرعت بالایی دارد کسی دیگر غذا بار نمیگذارد، فست فود میخواهد. بیشک بشر راهی جز برگشتن به دامان طبیعت ندارد. حال امروز جهان خوب نیست یک روز این باد توخالی از بین میرود. در جامعهی من که صنعت و سرعت وجود دارد چنین موسیقی به وجود میآید این موسیقی متعلق به همین جامعه است. دروغ، دو رویی، کلاهبرداری، چپاول و غارت وضعیتی را به وجود میآورد که شما خیلی کم موسیقی را پیدا میکنید که به شما آرامش دهد. همهی موسیقیها جنجالی و… هستند.
یک دوستی که رپ کار میکرد میگفت که موسیقی اعتراضی کار میکند پرسیدم که به چه اعتراض دارد گفت به حاکمیت گفتم آنچه میخوانی ربطی به چنین اعتراضی ندارد پشت چنین موسیقیهایی مافیای مواد مخدر است.
در واقع میگویید ذائقه نسل امروز ما طوری شده که موسیقی ایرانی و سنتی را خیلی نمیپسندند آیا باید با آن خداحافظی کنیم و بگذاریم برای عده کمی که آن را میپسندند؟
اساس سؤال شما پر از مغلطه است. سؤال اینجاست شما بر اساس چه معیار و آماری، مطلبی را بیان میکنید؟ پس این همه کنسرت و… که ما درحال اجرا هستیم توسط چه کسانی مورد استقبال قرار میگیرند؟ هر موسیقی مخاطب خود را دارد و اساسا پرداخت به این گونه مسائل کمی دور از باور یک هنرمند است.
البته خیلی ساده است که تعداد دانلود در فضای مجازی یا تعداد کنسرت ها و تعداد صندلی های موسیقی سنتی را با موسیقی پاپ یا حتی موسیقی های تلفیقی؛ اما منظور من از موسیقی سنتی دقیقا موسیقی سنتی ایرانی است، یعنی استفاده از سیستم آهنگ سازی سنتی ایرانی.
موسیقی سنتی ویژگی و بیان خود را دارد که شامل اندوخته تاریخی، ملی، فرهنگی و بومی است. هرجامعهای با تاریخ گذشته خود، موسیقی خود را دارد. چیزی که امروز به نو بودن میماند، روزی کهنه میشود، پس هرچیزی شامل این تعریف میشود. موسیقی ایران امروز دستاورد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارد و اندکی هم به هنر گذشته خود که شامل مناسبتها و آیینهای خود اوست، بخش دیگر نیز شامل مجموع قطات بیکلام و آزاد است که برای تدریس در دانشگاه و دورههای متوسطه و عالی آموزش داده میشود و منافاتی با بیان اجرایی ندارد.
نظر شما راجع به برگزاری کنسرتهای رایگان چیست؟
«هزاران سیم و زر دادم کسی مخلص نشد ما را/ تو مفت مفت میشوی چاکر یقینا حاجتی دادی» من واقعا از قشر هنرمند جامعه تعجب میکنم که چرا اینقدر زود سوار موج میشوند. به نظر من تمام کسانی که این پیشنهاد را دادند موج سوار هستند.
استاد جلال ذوالفنون میگفتند که ما یک سری هنرمند داریم و یک سری هم هنرگر داریم. هنرگر کسی است که به شغل هنر مشغول است مثل آنچه در صنعت وجود دارد با توجه به گفته استاد ذوالفنون و اینکه امروزه موسیقی تبدیل به صنعت شده است دیگر نمیتوانیم اصطلاح هنرمند را بگوییم و باید هنرگر را جایگزین کنیم.
ازآنجاکه هنرمندان ما دغدغه نان دارند و بیزینس برایشان مهمتر از اصل کار هنر است برای همین موسیقیها کممحتوا شده است؛ برای این وضعیت نمیتوان کسی را نقد کرد چون گذشتن از پول کار سادهای نیست.
من برای هنرمندان پیشنهاد میکنم بهجای کنسرت رایگان دستمزدشان را کم کنند و بلیتها را ارزان کنند تا مردم در تمام طول سال بتوانند از کنسرتها استفاده کنند. میگویند که اجاره سالن گران است وقتی شما دستمزدتان را کم کنید میتوان از مسئولان هم خواست که اجارهبها سالنها را کاهش دهند.
هنرمندان باید با مردم صادق باشند و بگویند که هزینه کنسرت بالا نیست و بیشتر پول خرج سالن میشود چرا همیشه باید موسیقی هزینه دهد. هنرمندان محبت کنند با کنسرت رایگان این خشت کج را نگذارند. چون یا فرومیریزد یا تا ابد کج میرود. من درستی و صداقت در این موضوع نمیبینم. من حسین پرنیا بههیچعنوان کنسرت رایگان برگزار نخواهم کرد اما بلیت کنسرتهایم همیشه ارزان بوده است. درمجموع فکر میکنم این افراد «هنرگرانِ موج سوار» هستند.
شما انتقاداتی از موسیقی فرمایشی داشتید در همه جای دنیا ارکستر ملی وجود دارد. آیا این جنس از موسیقی را هم موسیقی فرمایشی میدانید؟
این نوع نگاه یک نوع نگاه سفارشی فرمایشی است. ارکستر ملی هم یک ارکستر سفارشی فرمایشی است. همه جای دنیا وجود دارد بااینکه هیچ کمکی به پیشرفت موسیقی نمیکند؛ اما نیاز است. درواقع نیاز اجتماع است.
همه مردم دنبال موسیقی تفکری مثل تخت جمشید بنده یا نینوای علیزاده نیستند. اگر همین امروز خانم گوگوش بخواهد در استادیوم ۱۰۰ هزارنفری آزادی کنسرت بگذارد یک ماه این ورزشگاه پر میشود. اگر سمفونی شهرزاد-پرسپولیس امینالله حسین بخواهد اجرا شود تالار وحدت بهسختی پر میشود.
کدامیک از اینها آثار موسیقی است؟ آن موسیقی مصرفی است و خواهش در آن موج میزند اما هوادار بیشتری دارد. حتی در تاجیکستان و افغانستان هم او طرفدار دارد. وقتی پول و جایگاه و تریبون در دسترس این افراد قرار میگیرد این اتفاق هم میافتد که سطح فکری معنوی یک اثر اگر نگوییم نازل، بسیار به مصرف گرایی، گرایش پیدا کرده است ومتأسفانه مردم اینگونه تربیتشدهاند.
به عنوان یک مربی موسیقی از شما سوال میکنم، با توجه به اینکه آموزش موسیقی همهگیر شده فکر میکنید مقوله آموزش چقدر میتواند در تربیت سلیقه موسیقیایی مردم نقش داشته باشد؟
اگر منظور شما فرهنگ موسیقیایی است این موضوع باید ریشهای دنبال شود. همه اینها باید از مدرسه آغاز شود؛ اما آموزشوپرورش ما کاملا سفارشی و فرمایشی است. اگر قرار است آموزشوپرورش برای نسل جوان باشد میتواند بهجای اینهمه درسی که نه زندگی در آن است و نه به درد زندگی میخورد کتابی برای آموزش فرهنگ رانندگی، فرهنگ زندگی، فرهنگ هنر یا فرهنگ موسیقی داشته باشد. این فرهنگ و آموزش باید از مدارس شروع شود اما آموزشوپرورش نگاه پررنگ و خوبی به این معقوله ندارد.
آموزشگاهها در این موضوع هیچ کمکی نمیکنند؟
کار اصلی را آموزشوپرورش و دانشگاهها باید انجام دهند شما فکر کنید یک واحد درسی در مدرسه برای دانشآموزان در نظر گرفته شود. چهل سال بعد که این دانشآموز بزرگ شد درک بهتری از موسیقی خواهد داشت. ما در جهان ضدیت (شب و روز، زشتی و زیبایی) زندگی میکنیم اولین مؤلفه هنر زیبایی است وقتی هنر از جامعه گرفته میشود زشتی و پلیدی جای آن را میگیرد. آموزش موسیقی حتما باید از مدارش شروع شود آموزشگاه موسیقی تنها یک کلاس تکمیلی برای علاقهمندان است.
شما سرپرست یک گروه هستید. گروههای موسیقی روی جامعهی هنری خود تاثیرات زیادی دارند مثال این گروهها را در غرب فراوان میتوان دید. اوضاع این گروهها را در ایران چطور میبینید؟
اول باید پرسید که آیا در ایران گروه موسیقی داریم یا نه؟ بدون تعارف میگویم ما چیزی به نام گروه موسیقی در ایران نداریم. گروه یعنی چندین سال اشخاص خاصی باهم کار کنند. در ایران چنین چیزی نداریم. در غرب چند نفر باهم گروهی تشکیل میدهند و سالها باهم میکنند ولی آنها وزارت ارشاد ندارند! اینجا من تا یک ساعت قبل از کنسرت نمیدانم که کنسرت برگزار میشود یا نمیشود من حتی یک کنسرت در ایران بدون استرس برگزار نکردم. گاهی کنسرت در دقیقه نود کنسل میشود. اخیرا تا میگوییم چرا چنین اتفاقاتی رخ میدهد میگویند مسئله امنیتی است. اگر درگذشته معجزه زنده کردن مرده بود معجزه امروزه این است که کسی که موسیقی و هنرکار میکند چون همه شواهد و قرائن میگویند نباید هنر کارکند.
شعر محاوره و ترانه بیش از هر هنری در ذهن هنر ما میماند و میتوانند تأثیرگذار باشند اوضاع ترانه و شعر محاوره امروز را چطور میبینید اگر شرایط بد است چقدر خود هنرمندان این حوزه مقصرند؟
شعر و ترانه در موسیقی بسیار درهم تنیدهاند و با مخاطب احساس صمیمیتری برقرار میکنند. نمیتوان گفت شرایط بد چراکه هنرمند محصول جامعه است.
هنرمند وظیفه تربیت جامعه را هم دارد.
هنرمندی که آسایش و آرامش فکری داشته باشد چنین وظیفهای دارد. هنرمندی که در ذهنش آشوب و اضطراب و تشویش است نمیتواند چنین کاری کند. وقتی کسی در دریا غرق میشود نمیتواند شخص دیگری را نجات دهد ما با زمان مواجه هستیم باید دههای بگذرد تا ببینیم که این یکی دو دههای که گذشت چه حسنها و چه معایبی داشته است. الان نمیشود قضاوت کرد؛ اما همینکه هنرمندان کار میکنند خوب است. ممیزیها باعث نشده کسی خفه بشود اینکه چهکاری مقبول بشود نیاز به زمان دارد.
ما در مورد تأثیر اجتماع و مشکلات آن روی موسیقی صحبت کردیم فکر میکنید موسیقی چه کمکی توانسته به اجتماع بکند؟
به نظر من موسیقی تراز اخلاقی جامعه است. موسیقی تاثیری بسزایی داشته است وگرنه این جامعه زودتر دچار انحطاط میشد. موسیقی دیگر یک مُسکِن نیست. تنها دارویی است که همه اقشار جامعه در پایان به آن پناه میبرند. حتی مذهبیها به نوحه و نغمه پناه میبرند.
مشهورترین اثر شما اثر گلپونهها است که تبدیل به برندی شده که بقیه آثار شمارا تحت تاثیر قرار داده شما این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
در همان آلبوم رقص آشفته، موسیقی رقص آشفته از دید من موسیقی بسیار کاملی است. یا تصنیف «تو را من چشم در راهم» کار خیلی خوبی است. اما در جامعه گلپونهها مورد اقبال واقعشده است و من نمیتوانم بگویم خوب یا بد است. برای هر هنرمندی اینگونه است؛ مثلا در جامعه ما استاد بنان را با «الهه ناز» میشناسند اما چطور میشود بنان گوش کرد و کاروان را نادیده گرفت. البته استاد بنان خواننده اثر است یک ارکستر بسیار عالی پشت این کار بود آهنگساز آن مرتضی محجوبی است تنظیم کار نیز با جواد معروفی بود.
در جامعه ما گفته میشود که فلان کار اثر فلان خواننده است درحالیکه خواننده فقط خوانندگی میکند خوانندهها هم بدشان نمیآید. خوانندههای ما خیلی منصف نیستند. تاریخ ثابت کرده خوانندههای ما از مجیزگویی خوششان میآید و خود را سردمدار موسیقی میدانند و آثار را بانام خود ثبت میکنند. اینکه خواننده یکی از رکنهای اساسی گروه است درست است؛ اما او هم یکی از اعضای گروه است مثل یک بازیگر که کارگردان به او میگوید چهکار کند. اما زمانی که دیده میشود طوری رفتار میکند که انگار فیلمنامه را هم او نوشته است. اگر گروه خوب اجرا نکند خواننده چگونه میتواند اثر خوبی داشته باشد؟
نقش خواننده در جامعه بسیار پررنگ است من فکر میکنم باعثوبانی این وضعیت اسپانسرها هستند. به خاطر همین است که ما در موسیقی زوال پیدا میکنیم اگر خوانندهها میتوانستند انصاف را ازنظر معقولیت فرهنگی رعایت کنند شاید الان موسیقی کمتر با این چالشها روبهرو بود و عمر کاری خوانندهها نیز بیشتر بود. البته بعضی خوانندهها از این موضوع مستثنا هستند اما آنها هم فقط یکی از اعضای گروه هستند. در تقسیمبندی مالی نیز این مشکل وجود دارد بعضی خوانندهها بیش از نود درصد یا هفتاد درصد درآمد را میگیرند و بقیه اعضا همه باهم ده تا سی درصد میگیرند. امروزه حتی برای تبلیغ کارها فقط یک بیلبورد از عکس خواننده میزنند حتی در بروشور کار یا روی صحنه نیز هماسم نوازندهها نمیآید. در داخل موسیقی مافیای اجرایی در دست خوانندهها و… است.
انتهای پیام
جانم فدای غرب
به امید روزی که باز استعمار شویم