خرید تور تابستان

درباره‌ی نامه‌ی فرهاد میثمی؛ اپوزیسیون نجیب

سیدعبدالجواد موسوی در روزنامه اعتماد نوشت: «فرهاد میثمی را نمی‌شناسم یعنی تا دیروز که نامه‌اش منتشر شد اصلا اسمش را هم نشنیده بودم طبیعتا ایراد از من روزنامه‌نگار است که یک زندانی سیاسی را نمی‌شناسم. وقتی هم شناختم دیدم دغدغه‌های او از جنسی نیست که بتواند مرا با او پیوند دهد. اگر چه صرف اندیشیدن به فردای بهتر برای این سرزمین کافی است تا با او همدلی کنم اما جهان من و او از یکدیگر فاصله‌ی بسیار دارد.

با این حال نامه‌اش را که خواندم گوشه چشمم گرم شد و بغضی غریب راه گلویم را بست. از سطر سطر آن نامه نجابت و شرافت می‌بارید. آنجا که تلخ و درشت اما مودب و متین با فرادستان سخن می‌گفت و آنها را به تمکین و سر فرود آوردن در برابر قانون دعوت می‌کرد و چه آنجا که دلیرانه و جوانمردانه برای فرومایگانی چون ترامپ و پمپئو رجز می‌خواند و به آنان یادآور می‌شد که:

هر بیشه گمان مبر که خالی است

شاید که پلنگ خفته باشد

در زمانه‌ای که اعتدال و انصاف حکم کیمیا را پیدا کرده و اغلب قضاوت‌ها به اغراض نفسانی آلوده است از چنین منظری به عالم و آدم نگریستن شوق‌برانگیز است و خردک شرری از امید را در دل ناامید ما همچنان روشن نگاه می‌دارد. می‌توان با فرهاد میثمی مخالف بود، می‌توان برخی از عبارات نامه‌ی او را نپسندید اما نمی‌توان نجابت و شرافت او را یکسره نادیده گرفت و از اساس منکرش شد. او برای عقایدش ارزش قائل است و حاضر است بی‌آن‌که چشم به بیگانه بدوزد، تاوان دیگرگونه اندیشیدنش را بپردازد. شاید همین اعراض و اعلام تبرا از بیگانگان سبب شود گوش‌های بیشتری برای شنیدن سخنانش یافت شود. شاید همین مرزبندی با دشمنان قسم‌خورده این سرزمین بتواند الگوی خوبی باشد برای منتقدان وضع موجود؛ به ویژه برای آن دسته از اپوزیسیونی که در خارج از کشور نشسته‌اند و مدام از بیرون گود فریاد «لنگش کن لنگش کن» سر می‌دهند. آنها حقیقتا اگر دلسوز این مرز و بوم هستند، به فرهاد میثمی نگاه کنند. نمی‌توان در خیابان شانزه‌لیزه قدم زد و آنگاه درباره‌ فقر و سیاهی در سیستان و بلوچستان سخن گفت. نمی‌توان در رسانه‌هایی که لقمه‌ی شبهه می‌خورند و سنگ حرمله‌ای همچون بن‌سلمان را به سینه می‌زنند، کار کرد و آن وقت سرود «ای ایران ای مرز پر گهر» را خواند. دست به نقد فرهاد میثمی متر و معیار یک اپوزیسیون شریف و نجیب است. اگر کسی قصد مخالفت هم دارد، باید از او خویشتن‌داری و صبوری و میهن‌دوستی را بیاموزد که بدون آراسته شدن به چنین فضائلی دور و دیر نیست که با تئوری اهریمنی «هدف وسیله را توجیه می‌کند»، سر از پادگان اشرف و لیبرتی دربیاوریم و در حالی که دم از حقوق بشر و دموکراسی می‌زنیم، شریک جنایت‌های وحوشی همچون پمپئو و ترامپ و آل سعود و رجوی شویم.

میثمی یک بار دیگر به همه ما یادآوری کرد:‌

شرط رها شدن خرد و عشق و همت است

این چیزها که ساده مهیا نمی‌شود

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. درود بر شما روزنامه نگار عزیز و فرزانه جناب آقای سید عبدالجواد موسوی! نامه ی شما رو مطالعه کردم و با دیدگاهتان همسو هستم! ای کاش همه ی روزنامه نگاران مانند شما شجاع و همه ی انسانهای این مملکت مثل آقای میثمی شریف و نجیب بودند! بنا به گزارش هایی که هرروز از وضعیت توطئه ی دشمنان میشنویم داریم کم کم به این موضوع وسوسه ی شیطان تردید میکنیم! نمیدانم توجیه کردن هدف با وسیله چگونه از کمپ اشرف و لیبرتی سر در آورد! هرگز هم نیمخواهم بدانم! چرا که دروغ و فریب هرکسی را میشود از زبان تاریخ شنید و با راه اندازی تلویزیون و مزخرف گویی به قول حضرتعالی هیچ نفس پلید،خبیث و ناحقی نتوانسته خود را به حق جلوه دهد! با همه ی ارادتی که عرض کردم نقد این نامه ی شما را از زبان عوامانه ی خودم مطرح میکنم و دیگر شما و دیگر دوستان نازنین و مسئولان زحمتکش تارنمای انصاف رو به خداوند میسپارم.نکته اینجاست که متاسفانه شما شاید به طور ناخواسته به هیچ عنوان مطرح نکردید که مفاد نامه ی جناب آقای فرهاد میثمی چه بود! اگر اپوزیسیون است در برابر چه یا چه کس جناح گرفته و کلا دگراندیشی او در چه فضا و فحوایی رشد کرده و حول و حوش چه مسائلی سیر میکند!؟ خب اگر شما میفرمایید که همه ی کسانی که از عدالت دم میزنند اغراض نفسانی دارند و شجاعت و راستی متاعی غیر موجود است و بهتر است که روش پاکی و استقلال و اعراض از بیگانگان را در پیش گرفت آنگاه با این پیش فرض اگر منِ نوعی که به عنوان یک انسان در این مملکت دارای حقوقی معنوی و مدنی هستم فقط از رسانه های بیگانه و با استفاده از فیلترشکن بتوانم از سگالش و اندیشه های انسانهای صاحب هوش آگاهی پیدا کنم تکلیف چیست؟ یا رومی رومی یا زنگی زنگی یا مثل شما نه از روم نه از زنگ! مادامی که صدایی در می آید رسانه هایی که همیشه تنورشان داغ و آتشین است با حربه و پشت هم اندازی آن صدا را میدزدند! داخل کشور هم که ما داریم همیشه در مورد وابسته بودن و مغرضانه بودن اشخاص حرف میزنیم! شاید مشکل داشتن حق اعتراض باشد و شاید سخنی نگوییم سنگین تر و بهتر باشیم!! آمریکا و پمپئو و ترامپ و رجوی و آن رسانه هایی که لقمه ی شبهه میخورند و سنگ بن سلمان را به سنجاق سینه میزنند و میگویند لنگش کن و در خیابان های پاریس قدم میزنند که الهی منم بزنم چه ربطی به ترک خوردن مزار فروغ فرخزاد در گورستان ظهیرالدوله دارند؟؟؟؟ با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا