گفتوگو با فواد صادقی | از شکایت روحانی تا بازداشت در سال ۸۸
ایرنا در مقدمهی گفتوگو با فواد صادقی نوشت: پروژه تاریخ شفاهی ایران خبرگزاری جمهوری اسلامی این بار سراغ «فوادصادقی» رفته است. فعال رسانه ای که نام او با سایت هایی چون بازتاب، تابناک، آینده نیوز و بازتاب امروز عجین شده است. مشاورت رسانه ای آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز معروفیت دیگر اوست. گفت و گو با صادقی از دوران دبیرستان او آغاز و به وضعیت امروز او ختم شد.
ایرنا: از خودتان بگویید؟
صادقی: متولد 1355 در تهران هستم اما از کودکی من خانوادهام به قم بازگشتند و در دبیرستان دین و دانش قم که شهید بهشتی تأسیس کرده بود، درس خواندم. نوشتن مقالات را آغاز کردم و در دبیرستان، مقالات ادبی و اقتصادی مینوشتم که یکبار موفق به کسب جایزه ملی در حوزه اقتصاد انرژی شدم، یکبار هم جایزه کشوری قطعه ادبی برگزیده را گرفتم. از سوم دبیرستان نوشتههایم را برای چاپ به مطبوعات میدادم که در صفحه اقتصادی روزنامه کیهان چاپ میشد.
آن زمان دوران بحران اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت، کسری بودجه، تورم و افزایش قیمت ارز بود، دقیقا همین شرایطی که امروز تجربه میکنیم. من بعنوان منتقد از سیاستهای انبساطی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد انتقاد میکردم. شاید همان نوشتهها امروز قابل چاپ باشد چون شرایط ما مشابه همان دوران است. این نشان میدهد ما از تجربیات گذشته درس نمیگیریم بلکه آنها را تکرار میکنیم. نوشتههایم تا اواخر سال ٧٥ در روزنامه کیهان چاپ میشد اما مقالات انتقادی از دولت سازندگی را کیهان دیگر بعد از دوم خرداد چاپ نکرد و در روزنامه سلام چاپ شد، در دانشگاه هم نشریات دانشجویی مثل سرا و اندیشه را منتشر کردیم.
سال 73 در رشته مهندسی عمران دانشگاه امیرکبیر قبول و وارد این دانشگاه شدم. عضو بسیج دانشجویی این دانشگاه و مسئول بخش مطالعات این نهاد بودم.
فکر میکنم آن موقع جز معدود کسانی بودم که در میان بسیجیان مجله کیان میخواندم. نقدهایی هم به ویژه به مقالات دکتر سروش در این مجله مینوشتم که در دانشگاه منتشر میشد. از اوایل سال 1374 درگیریهایی بین دکتر سروش و حزبالله درگرفت.
تابستان 74 در اردوی تشکیلاتی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر شرکت کردم. دکتر سروش و بسیاری از نامداران جناح چپ اسلامی از جمله آقای محتشمیپور هم در آن جا حضور داشتند. آنجا با هم گفتوگو کردیم. از نزدیک حرفهای چپها را شنیدم. بلافاصله بعد از این اردو، آن اتفاق دانشکده فنی افتاد و دکتر سروش کتک خورد و عینکش شکست.
این موضوع داشت به دانشگاه امیرکبیر هم کشیده میشد. فضای دانشگاه امیرکبیر خیلی ملتهب بود. شاید سیاسیترین دانشگاه آن موقع کشور، امیرکبیر بود.
تمام تلاش من و دوستانم در بسیج این بود که این درگیریهای فیزیکی به دانشگاه امیرکبیر کشیده نشود.
آن موقع آقای سلطانپور رئیس انصار حزبالله بود. آقای زاکانی هم فرمانده بسیج دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. اینها میخواستند با تیم و دار و دسته خودشان با بچههای چپ درگیر شوند. حاجی بخشی هم با اینها بود.
یادم هست حاجی بخشی و ده نمکی و دوستانشان جلوی دانشگاه امیرکبیر تجمع کرده بودند. من و دوستانم در بسیج جلو رفتیم. شخصا از ده نمکی که روی دوش دارو دستهاش سوار بود و شعار میداد، خواهش کردم وارد درگیری فیزیکی نشود.
ایرنا: حاجی بخشی چه؟ ایشان را هم اجازه ندادید داخل دانشگاه شود؟
صادقی: بله. ایشان میخواست وارد شود. ما به عنوان جریانی که منتقد دکتر سروش بودیم، از ایشان و طرفداران اللهکرم خواهش زیادی کردیم تا وارد نشوند. به ایشان میگفتیم این کاری که شما دارید میکنید به نفع دکتر سروش است. اگر با اینها درگیری فیزیکی پیدا کنید به سود اینهاست. شما بیاید با حرف و مقاله جواب بدهید.
حراست دانشگاه هم که آن موقع دست دولت آقای هاشمی بود خیلی نگران بودند. این مسألهای که می گویم مال یکی دو روز نیست و حدود شش ماه سر آن در دانشگاه امیرکبیر بحران ایجاد شد. حتی میخواهم بگویم دوم خرداد هم به نوعی از حوادث دانشگاه امیرکبیر شروع شد.
ایرنا: معروف است که خاک دانشگاه امیرکبیر تند است. درباره بسیج دانشجویی صدق می کرد؟
صادقی: بله. بسیج دانشجویی هم به افراط کشیده شد. آنها از سال 75 به طرفداری از آقای ناطق نوری برای انتخابات ریاست جمهوی هفتم رفتند. برای همین من از بسیج دانشجویی خارج شدم و به نهاد نمایندگی رهبری دانشگاه امیرکبیر رفتم. آنجا مرکز پژوهشهایی تأسیس کردیم تا جلسات فکری در آن برگزار شود.
یادم هست جلسهای برگزار کردیم با عنوان «از شریعتی تا مطهری». در این جلسه از هاشم آقاجری و رسول جعفریان تا رحیمپور ازغدی را برای سخنرانی دعوت کردیم. صحبتهایشان را هم به شکل کتاب منتشر کردیم.
تا قبل از آن تاریخ، حزب اللهیها کمتر کتابهایی منتشر کرده بودند که حرفهای روشنفکران را هم مطرح کنند. بسیجیها بیشتر چفیه میبستند و شعار میدادند و کمتر وارد حوزه گفتوگو با طرف مقابل میشدند. البته اقلیتی نیز در بسیج وجود داشت که اهل بحث و تأمل بود. رئیس یا همان فرمانده بسیج دانشگاه امیرکبیر آقای جواد عامری بود که الان دبیر کل جمعیت ایثارگران است.
ایرنا: فضای دانشگاه امیرکبیر در انتخابات 76 چطور بود؟
صادقی: سال 76 فضای دانشگاه امیرکبیر به شدت دوقطبی بود. بسیج طرفدار آقای ناطق نوری بود و انجمن حامی آقای خاتمی.
من مخالف این کار بسیج بودم که رهبری را برای یک کاندیدا هزینه کند. برخلاف اینکه میگویند از نتیجه دوم خرداد غافلگیر شدیم، ماهها قبل از دوم خرداد معلوم بود بازنده این فضا آنهایی هستند که انتخابات را دوقطبی میکنند. طبیعی است مردم به سمتی میروند که مظلوم واقع شده است.
خود من به آقای ناطق نوری رأی دادم. ولی این موضوع ربطی به بسیج نداشت. من به بسیجیها میگفتم: شما خودتان به هر کسی میخواهید رأی بدهید ولی بسیج را هزینه کسی نکنید. ولی آنها این اشتباه بزرگ را کردند.
در سال 76 حتی نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه هم هزینه این کار شد.
برای همین به این نتیجه رسیدیم که تشکیلات جدیدی درست کنیم. کانون اندیشه دانشگاه امیرکبیر را به عنوان یک تشکل دانشجویی تأسیس کردیم. شعار کانون، گفتوگوی اندیشهها و تعقل بود. کانون توانست بسرعت نیروهای زیادی جذب کند و در عمل خیلی موفق شود.
برای اولین بار توانستیم فضای دانشگاه را از انحصار دوقطبی بسیج و انجمن دربیاوریم. بعد از جنگ، قویترین انجمن دانشگاههای کشور در دانشگاه امیرکبیر بود.
ولی ما در کانون اندیشه برنامههای زیادی اجرا کردیم. مثلا اوایل 77 از آقای عطاءالله مهاجرانی دعوت کردیم.
ایرنا: مهاجرانی چه گفت؟
صادقی: به نوعی هم از آزادی بیان دفاع کرد و هم از رهبری. دقیقا خاطرم نیست مال 20 سال قبل است. ما نیمه دوم 76 کانون را تأسیس کردیم. در اردیبهشت 77 مهاجرانی را دعوت کردیم. نیمه دوم سال 77 انتخابات خبرگان بود که همه اصلاحطلبان آن را تحریم کردند.
ما هم همایش مهمی درباره این انتخابات برگزار کردیم و از آقای عبدالله نوری و حتی فکر کنم آقای جنتی دعوت کردیم. آقای صادق لاریجانی هم که آن موقع طلبهای عادی بود را به عنوان یک کارشناس دعوت کردیم و سخنرانی کرد. این سخنرانیها در چارچوب مجموعهای منتشر شد.
ایرنا: چرا اصلاحطلبان آن انتخابات را تحریم کردند؟
صادقی: چون یکسری از چهرههایشان ردصلاحیت شده بودند. البته آقای مجید انصاری و چند نفر دیگر تأیید شده بودند و مثلا آقای کروبی ردصلاحیت نشده بود. به ایشان و برخی دیگر گفته بودند امتحان اجتهاد بدهید. اینها پاسخ دادند ما امتحان نمیدهیم شما باید ما را تأیید کنید. به خاطر همین هم گفتند تا امتحان ندادهاید ما شما را تأیید نمیکنیم. اینها هم انتخابات را تحریم کردند.
اواخر 77 از دانشگاه فارغالتحصیل شدم. آن موقع گفتمان غالب اصلاحطلبان، توسعه سیاسی بود. گفتمان جناح راست هم مخالفت با توسعه سیاسی بود یعنی حالت انفعالی داشت. در اوایل سال 79، بحث مفاسد اقتصادی را مطرح کردیم. گفتیم فراتر از مسأله سیاسی، مسأله اصلی کشور سوء استفاده اقتصادی و فساد اقتصادی دو جناح اصلاحطلب و اصولگراست.
ایرنا: مثلا؟
صادقی: بحث حقوقهای نجومی را. البته نه با همین عنوان نجومی. بلکه با این عنوان که چرا حقوق مسئولان کشور 20 برابر حداقل حقوق یک کارگر است.
از نمایندههای مجلس ششم دعوت کردیم. علی مزروعی را از اصلاحطلبان آوردیم. آقای دانش جعفری را هم به عنوان یک اقتصاددان راست دعوت کردیم. مسئولان قضایی را هم دعوت کردیم. فکر کنم آقای رئیسی رئیس وقت سازمان بازرسی کل کشور را هم دعوت کردیم. صداوسیما هم آمد و در این باره گفتوگوی ویژه خبری برگزار کرد.
یک سال بعد، رهبری پیام 8 مادهای مبارزه با فساد را داد. یعنی پروسه مبارزه با فساد اقتصادی اگر بخواهید نقطه اولش را پیدا کنید به اردیبهشت سال 79 و همایش مبارزه با فساد اقتصادی که توسط کانون اندیشه دانشگاه امیرکبیر برگزار شد، بازمیگردد.
بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، در رادیو معارف قم مشغول به کار شدم و برنامههای اندیشهای با آقایان رسول جعفریان، واعظی، پارسانیا و دیگر اساتید تولید میکردیم. اما بعد از چندماه بنا به مشکلات اقتصادی، چون رشتهام عمران بود درگیر فعالیتهای عمرانی شدم. در شرکتی در مترو تهران مشغول به کار شدم.
ایرنا: کی وارد کار رسانهای حرفهای شدید؟
صادقی: بعد از فعالیتهای نیمه اول دهه هفتاد در کیهان، از سال 78 آقای محسن رضایی مرا از طریق آقای عبدالحسین روحالامینی جذب کرد. ما نشریه آذر را منتشر می کردیم. دیدگاههای ما به دیدگاههای محسن رضایی در سال 79-80 نزدیک بود.
حرفهای آن موقع ما در آن تاریخ حرفهای متفاوتی بود. اما رسانه نداشتیم.
فضای مطبوعاتی کشور در اختیار یکسری روزنامههایی بود که به آنها زنجیرهای گفته میشد و این طرف هم کیهان و رسالت بودند و حرف سوم شنیده نمیشد. نشریه آذر را در سالهای 79 و 80 منتشر کردیم اما با وجود متفاوت بودن، نتوانست مخاطب زیادی جذب کند.
تصمیم گرفتیم وارد اینترنت شویم. سال 81 بازتاب به عنوان اولین سایت شناسنامهدار فارسیزبان در ایران تأسیس شد. ما آن موقع سایتهایی مانند سایت امروز داشتیم که در افواه گفته میشد متعلق به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. یا سایت رویداد که میگفتند مال حزب مشارکت است. یا سایتی داشتیم به نام چه خبر میگفتند متعلق به آقای آقامحمدی و جناح راست است. سایتی هم به نام دریچه که منسوب به آقای امیرمحبیان روزنامه رسالت بود.
ولی هیچ سایتی نداشتیم که مدیرمسئولش مشخص باشد.
ایرنا: آن موقع فعالیت سایتها که مجوز نمیخواست؟
صادقی: بله نمیخواست. سیستم قانون سایتها چهار سال بعد تصویب شد. ولی هیچکدام از این سایتها شناسنامه نداشت. یعنی اسم مدیرمسئول و شماره تلفن و اینها نداشت ولی بازتاب توانست پیشقدم باشد. سایت بازتاب خیلی رشد کرد. تا سال 82 فیلتر سیاسی در کشور نبود و فیلتر فقط مربوط به پورنوگرافی بود. با این وجود حتی از سایت های ضدانقلاب گویا نیوز و بی بی سی فارسی هم پیشی گرفتیم و طبق آمار الکسا پرمخاطبترین سایت فارسی زبان شدیم.
سایت بازتاب در آن دوره خیلی اثرگذار بود. حتی بچههای صداوسیما میگفتند خبری که بازتاب منتشر میکند از خبری که ما در یک شبکه تلویزیون میگذاریم اثرش بیشتر است.
رویکرد بازتاب، مخالفت با مفاسد اقتصادی و انتقاد از مذاکرات هستهای بود، اما با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، سه بار با ما برخورد شد. سایت بازتاب در سالهای 83 و 84 فیلتر شد. آقای روحانی دستور داد از ما شکایت کنند و با بازتاب برخورد شود.
ایرنا: آن صحبتی که آقای روحانی در مناظره سال 92 انتخابات ریاست جمهوری با آقای محسن رضایی مطرح کرد که سایت منتسب به کدام شخص مسائل هستهای را فاش کرد، متوجه سایت بازتاب بود؟
صادقی: بله. راجع به توافق پاریس بود. پشت پرده توافق کرده بودند که این تواقفنامه را بروند و امضا کنند. ما انتقاد کردیم که این توافقنامه اشکالاتی دارد.
به ما گفتند این حرفها را نباید علنی میکردید. البته فضای کشور آن موقع بسته بود. وگرنه حرفهای آن موقع بازتاب الان دیگر محرمانه تلقی نمیشود.
یادم هست عکس جک استراو را که کنار روحانی ایستاده بود و دستش را روی شانه ایشان قرار داده بود و داشت میخندید، منتشر کردیم. نوشتیم مواظب باشید انگلیسیها از پشت خنجر نزنند. همین عکس به اندازه چندین تیتر یک روزنامه اثرگذار بود.
ایرنا: این اطلاعات را از کجا میآوردید؟
صادقی: ما با آقای رضایی ارتباط و جلسه داشتیم. از طرفی توانسته بودیم مترجمهای توانمندی را که با اصطلاحات تخصصی حوزه هستهای آشنا بودند، جذب کنیم. بسیاری از اطلاعاتی که تیم آقای روحانی میگفتند محرمانه است در واقع برای ما محرمانه بود، ولی روی سایت آژانس هستهای به طور علنی نشر میشد.
یا مثلا سازمان سیا، اطلاعاتی را علیه پرونده هستهای ایران منتشر کرده بود که ده سال روی آن کار کرده و چیزی حدود 500 صفحه شده بود. این مطلب روی سایت این سازمان قرار داده شده بود. ما به این سایت مراجعه میکردیم و مترجمان ما آن را به فارسی برمیگرداندند. چون ادبیات هستهای پیچیده است و هر کسی از پس ترجمه این مطالب برنمیآید. به خصوص آن موقع که هنوز کلماتی مانند سانتریفیوژ و تعلیق، کاربردهای دوگانه و کلا ادبیات هستهای و از این دست واژهها، کاملا برای جامعه ما جدید بود.
دوستانی که در وزارت خارجه بودند، بعد از ساعات کاری به ما کمک میکردند و این مطالب را برای ما ترجمه میکردند. وقتی ما که این مطالب را منتشر میکردیم، میگفتند بازتاب، اطلاعات محرمانه را منتشر کرده است. حتی آقای حسین شریعتمداری روزنامه کیهان که منتقد مذاکرات هستهای بود هم مداوما به مطالب بازتاب استناد میکرد. آن موقع مرجع اصلی انتقادات علیه برنامه هستهای سایت بازتاب بود، این موضوع تا سال 84 ادامه یافت. در این سال آقای رضایی کاندیدا بود.
انتظار از من وجود داشت که به ایشان کمک کنم و این کار را هم انجام دادم. چند روز مانده به انتخابات من با آقای رضایی صحبت و ایشان را متقاعد کردم که فضا برای شما فضای مساعدی نیست و ایشان پذیرفت که انصراف بدهد.
ایرنا: یعنی انصراف ایشان تحت تأثیر توصیه جنابعالی بوده است؟
صادقی: وقتی من با ایشان صحبت کردم اعلام کردند. از ابتدا کسانی با نامزدی ایشان مخالف بودند ولی وقتی من هم با ایشان صحبت کردم قبول کرد و به من گفت بیانیه انصرافم از نامزدی را بنویس و منتشر کن. خود من آن بیانیه را نوشتم.
ایرنا: تحلیلتان چه بود که نامزدی آقای رضایی را بیفایده میدانستید؟
صادقی: در آن فضا 8 نامزد وجود داشت. حضور آقای رضایی در عمل به نمایندگی از یک گفتمان خاص منجر نشد. آقای هاشمی از مواضع نظام دفاع میکرد. یعنی تنها کاندیدایی بود که موضعش اینچنین بود. بقیه نامزدها از نظام انتقاد میکردند. علی لاریجانی کاندیدای جناح راست ستی بود. احمدینژاد کاندیدای تندروهای این جناح بود. قالیباف نامزد تکنوکراتهای جناح راست بود. معین نماینده مشارکت بود. کروبی هم با 50 هزار تومان یارانهای که مطرح کرده بود بخش پوپولیستی جناح اصلاحطلب را مد نظر داشت. ولی آقای رضایی این وسط نتوانست گروه مرجعی برای خود پیدا کند و چند روز قبل از برگزاری دور اول انصراف داد. وقتی انتخابات به دور دوم رفت، چون بیشتر دوستان آقای رضایی به احمدینژاد گرایش داشتند ولی من به آقای هاشمی گرایش داشتم، با آقای رضایی توافق کردیم که سیاست بازتاب بیطرفی فعال باشد. یعنی راجع به هیچکدام از دو نامزد مرحله دوم انتخابات مطلبی منفی ننوشتیم و برای هر دو مثبت نوشتیم.
ایرنا: در بخش پیشین به حضورتان در بسیج دانشگاه امیر کبیر اشاره کردید. طی آن سال ها پیش آمد که مثلا امثال آقای سروش بخواهند در آنجا سخنرانی کنند و بسیج دانشجویی امیرکبیر اجازه آن را ندهد؟
صادقی: هیچ وقت. بسیج امیرکبیر هیچ وقت جلوی این کار را نگرفت. ما با درگیری فیزیکی مخالف بودیم. یادم هست در اردیبهشت 75 که آن درگیری معروف پیش آمد بچههای انجمن اسلامی چوبهای پرچم را کنارشان گذاشته بودند. یعنی انتظار بود چیزی مانند 14 اسفند 60 در دانشگاه امیرکبیر پیش آید و همدیگر را به شدت کتک بزنند. تا زمانی که من در این دانشگاه بودم هیچ موقع درگیری فیزیکی در این دانشگاه پیش نیامد و هیچ وقت هم نشد که جلوی برگزاری یک برنامه یا سخنرانی را بگیریم مگر اینکه از خارج دانشگاه فشار میآوردند یا مجوز را لغو میکردند. اعتقاد کلی من همیشه این بوده اگر بگذاریم مخالفان حرفشان را بزنند جذابیت و هزینه کمتری خواهد داشت تا اینکه جلوی حرف زدن دگراندیشان را بگیریم.
ایرنا: موضع شما در سایت بازتاب درباره دولت اصلاحات چه بود؟
صادقی: ما در دوره آقای خاتمی با وجودی که از ایشان در برابر حملات تندرویهای راست حمایت میکردیم، اما در بعضی حوزهها هم از دولت انتقاد میکردیم مثلا از دفتر تشریفاتی آقای احمد خرم وزیر راه انتقاد کردیم.
ایرنا: چرا؟
صادقی: اسنادی به دست آوردیم که ایشان بیش از یک میلیارد و پانصد میلیون تومان به پول آن موقع هزینه دکوراسیون دفترش در وزارتخانه شده است. دو طبقه از ساختمان وزارت راه را تبدیل به دفتر وزیر و حوزه ریاست کرده بودند. ما قرارداد پیمانکار این کار را به دست آوردیم.
خبری را در این باره منتشر کردیم. آقای خرم تکذیب کرد. ما هم این اسناد را منتشر کردیم و از خبرنگاران هم دعوت کردیم به وزارت راه بروند و دفتر حوزه ریاست را از نزدیک ببینند. بحث جنجالی شد و یکی از دلایل استیضاح آقای خرم همین بود. در متن استیضاح ایشان به خبر سایت بازتاب اشاره و از ایشان سؤال شد چرا یک مدیر جمهوری اسلامی باید این هزینه گزاف را صرف دکوراسیون دفترش کند. البته شاید انگیزه اصلی از استیضاح توسط مجلس هفتم موضوع فرودگاه امام بود که اتفاقا ما از وزارت راه دفاع میکردیم و بستن فرودگاه امام توسط نیروهای نظامی کار غلطی بود و ما با آن مخالف بودیم.
ایرنا: ماجرا چه بود؟
صادقی: پیمانکار این فرودگاه یک شرکت ترکیه ای بود. سپاه میگفت نباید پیمانکار خارجی ورود پیدا کند. در حالی که ظاهرا پشت موضوع، رقابتهای اقتصادی بود؛ اینها فرودگاه امام را افتتاح کردند ولی هواپیمای نظامی بلند شد و مراسم را به هم زد.
بازتاب مواضع دوگانه زیاد داشت. در پرونده هستهای با توافق پاریس و سعدآباد موافق نبودیم ولی با پروتکل الحاقی موافق بودیم. ولی مثلا کیهان همه را با هم نفی میکرد. ما اما میگفتیم بیش از 170 کشور عضو پروتکل الحاقیاند چرا ما نباشیم. البته باید اذعان کنم توافقنامه های سعدآباد، پاریس و وین اصلا قابل مقایسه با برجام نیستند، اگر آنزمان چنین توافقی به ما پیشنهاد می شد قطعا باید می پذیرفتیم ولی دولت بوش مخالف امتیاز دادن به ایران بود و به همین خاطر در این توافقنامه جز تعلیق چیزی عاید ایران نمی شد.
ایرنا: گویی در آن سالها بر سر انتشار مطالبی دیداری هم با روزنامه نگاران کیهان داشتید؟
صادقی: بله. آن سال ما انتقاداتی از کیهان کردیم. آقای صفارهرندی سردبیر کیهان واسطه شد و من و آقای روحالامینی را به کیهان دعوت کرد تا ناهاری بخوریم و بین ما تنشزدایی شود.
آن موقع مهدی محمدی که الان مشهور شده است جوان بود و تازه در کیهان کارش را شروع کرده بود. پیش صفارهرندی نشسته بود و از جلسه یادداشتبرداری میکرد.
خود محمدی هم آن موقع زیر مطالبی که در نقد کیهان مینوشتیم کامنت می گذاشت و میگفت من از طرف کیهانم و این موضع یا خبر شما صحت ندارد.
در آن جلسه با صفارهرندی صحبت کردیم. اما حسین شریعتمداری را ندیدیم.
البته داماد آقای حسین شریعتمداری، آقای شالچیان را از همان کانون اندیشه دانشگاه امیرکبیر میشناختم و ایشان آنجا با ما بود. پسر خیلی خوبی بود. حتی در کانون اندیشه یکبار با هم به دیدار سران نهضت آزادی رفتیم و با آنها صحبت کردیم.
ایرنا: موضع تابناک در قبال دولت احمدی نژاد چه بود؟
صادقی: من آقای احمدی نژاد را از مدتها قبل میشناختم. احمدینژاد را خیلی خوب میشناختم. او در اواخر سال هشتاد تا زمان شهردار شدنش جزو حلقه مشاوران آقای رضایی بود.
از سال 79 و بعد از شکست در انتخابات مجلس ششم، حدود بیست نفر از حزباللهیهای بیکار شده (با خنده) مانند احمدینژاد، عزتالله ضرغامی، حسین فدایی، دارابی، کنعانی، صادق به عنوان جبهه نیروهای انقلاب و حلقه مشورتی محسن رضایی دور هم جمع میشدند و من هم بعنوان فردی جوان دعوت میشدم، همان زمان ما نشریه آذر را هم منتشر میکردیم و بخاطر دارم مصاحبهای با احمدینژاد داشتیم ولی چون حرف خاص و جالبی در مصاحبه نگفت برای آنکه نوار اسراف نشود، مصاحبه دیگری روی آن ضبط کردیم.
من جهت گیریهای احمدینژاد را میدانستم، وقتی هنوز شهردار تهران بود درباره مونوریل از او انتقاد کرده بودیم. یک روز تماس گرفت و قرار گذاشت که در ساختمان شهرداری دوساعتی با هم ملاقات داشته باشیم.
حدود دو ساعت تمام با هم صحبت کردیم و ایشان سعی کرد مرا قانع کند که ساخت مونوریل برای تهران لازم است اما با دلایلی که من در مقابل مطرح کردم، موفق به این کار نشد.
نتیجهاش هم این شد که مونوریل صادقیه که ما از آن انتقاد میکردیم در زمان شهرداری قالیباف جمع شد و آن ر ا با زور به قم بردند و همین آقای پورسیدآقایی که معاون شهرداری است، آن را در رودخانه قم اجرا کرد و الان تبدیل به سرطانی در شهر قم شده و نمیدانند با آن چکار کنند. از تیم احمدی نژاد و روش کارشان اطلاع داشتیم برای همین از همان ابتدا بین سایت بازتاب و دولت نهم شکافی ایجاد شد.
ایرنا: این شکاف بین شما و دولت احمدینژاد ادامه یافت؟
صادقی: یعنی در معرفی کابینه وقتی اسم آقای محصولی را به عنوان وزیر نفت پیشنهادی به مجلس داد بازتاب آن قدر فشار آورد که محصولی از نامزدی این وزارتخانه انصراف داد.
ایرنا: بحث مبارزه با فساد را خود آقای رضایی هم پیگیری میکرد؟
صادقی: نه. ایشان چون خودش در حاکمیت بود موافق این نبود. حتی مطالبی که در سایت بازتاب، علیه فساد اقتصادی منتشر میکردیم ایشان به ما تذکر می داد.
ایرنا: محسن رضایی را چطور شخصی دیدید؟
صادقی: وقتی ما آشنا شدیم، آقای رضایی تازه از سپاه بیرون آمده بود و این ایده را داشت که ما نیاز به انقلاب فرهنگی و اقتصادی داریم. میگفت انقلاب ما تاکنون فقط سیاسی بوده است. ایشان نگاه کلی به این مسائل داشت. حرفهای جدیدی میزد و به همه مسائل نگاه انتقادی داشت.
ایرنا: مثلا چه میگفت؟
صادقی: مثلا مراقبت کنید. اینکه حرفهایتان سند داشته باشد. تهمت نزنید. برای من هزینه درست نکنید.
ایرنا: هیچ وقت از رضایی پرسیدید این اتهاماتی که به ایشان درباره واردات غیرقانونی سیگار مالبرو وارد میشود درست است یا خیر؟
صادقی: این اتهام درباره آقای رضایی صحت ندارد. ظاهرا فردی بود که مالبرو را وارد ایران میکرد. این شخص با چهرههای سیاسی هم دیدار میکرد و با آقای رضایی هم دیدار کرده بود، مانند همین آقایی که اخیرا اعدام شد.
ایرنا: درمنی سلطان قیر؟
صادقی: بله. البته به آقای درمنی که اخیرا اعدام شد با ارفاق لقب سلطان قیر دادند. سلطان قیر شخص دیگری است که آزاد است.
آقای درمنی در کار واردات لوازم خانگی بود و در کنار برندهای ال جی و سامسونگ یک برند قلابی درست کرده بود. مشکلش هم بدهیهای بانکی بود. پول بانک را نمیداد. ما خبری را علیه این فرد زدیم. او پیش آقای رضایی رفته بود که من کارآفرینم و سایت شما مرا تخریب کرده است.
بعد آقای رضایی به ما گفت شما با این شخص ملاقات کنید و حرفهایش را بشنوید.ما هم با این شخص صحبت کردیم و گفتیم: مطالبی که ما درباره شما منتشر کردهایم صحیح است. شما بدهی بانکی کلان داری و آن را پس نمیدهی. ولی بعد هم پول بانک را نداد تا کارش در نهایت به اعدام کشید.
اسم حمید درمنی را ما برای اولین بار مطرح کردیم. از این موارد در کار ما زیاد بود. طوری که میتوانیم بگوییم بعد از سایت بازتاب و بازتاب امروز و آیندهنیوز دیگر اصلا پرونده اقتصادی بزرگی توسط رسانههای ایران افشا نشده است.
ایرنا: رضایی به طور مشخص درباره انتشار مطلبی به شما تذکر داد؟
صادقی: مثلا بعد از پرونده المکاسب مطلبی در بازتاب منتشر کردیم که خوب است در راستای جوانگرایی آقای واعظ طبسی از ریاست آستان قدس استعفا دهد.
ایرنا: موضوع پرونده چه بود؟
صادقی: در دادگاه که از تلویزیون هم پخش شد اتهامات زیادی طرح شد مانند پولشویی و کارهایی از این دست. با پولهای آستان این کار را میکردند. دادگاهش را هم تلویزیون نسبتا کامل پخش کرد. بعد از پخش این دادگاه پیشنهاد کردیم که آقای طبسی از آستان قدس استعفا دهد چون منصوب رهبری و وابسته به روحانیت است.
آقای واعظ طبسی به آقای رضایی زنگ زده و به ایشان فشار آورده بود.
آقای رضایی هم ناراحت شد و به ما تذکر داد که چرا گفتهاید ایشان باید استعفا دهد؟!
ایرنا: حال که سال ها از آن موقع گذشته است رویکرد بازتاب درباره مفاسد اقتصای را چگونه ارزیابی می کنید؟
صادقی: من حدود ده سال قبل هم با اعتماد مصاحبهای کردم و گفتم که ما مقداری در موضوع مفاسد اقتصادی دچار تندروی شدیم، البته طبیعی بود جوان بودیم و شور و انگیزه زیادی داشتیم، نتیجه هم آن شد که آقای احمدینژاد در تبلیغاتش و دوران ریاست جمهوری از ادبیات سایت بازتاب استفاده کرد. موضوع مافیاها و سلطانها را ما وارد حوزه رسمی رسانهها کردیم، مانند سلطان شکر. اینها ادبیاتی بود که سایت بازتاب باب کرد و درباره مافیاهای گوناگون اقتصاد کشور به کار برد، مثلا به همین محمدرضا یوسفی که چندسالی است ظاهرا مرحوم شده، لقب سلطان شکر ایران دادیم. او دستگیر شد و پس از آزادی با وساطت یک مقام عالیرتبه، همان موقع به کانادا رفت.
ایرنا: بعضی می گفتند هنوز زنده است؟
صادقی: برخی میگویند نمرده است اما دخترش میگوید مرده است و عکس قبر پدر را هم برای رسانهها فرستاد.
ایرنا: چند بار فیلتر شدید؟
صادقی: سایت بازتاب سه بار فیلتر شد. دو بار به خاطر انتقاد از پرونده هستهای، یک بار هم به خاطر افشای پرونده مفاسد اقتصادی.
ایرنا: کدام مفاسد اقتصادی؟
صادقی: البته الان دیگر آن مقام قضایی فوت شده است و لزومی به نام بردن از او نیست ولی ما آن دوره، یعنی دهه هشتاد به مفاسد اقتصادی درون قوه قضاییه و آدمهایی که به نوعی به ایشان وصل بودند میپرداختیم. البته ما اسم نفر اصلی را نمیتوانستیم بیاوریم و مینوشتیم فلان برندهای تلفن همراه به کجا وصلاند؟ یا فلان نمایندگی روغن ماشین از کجا حمایت میشود؟
ایرنا: ماجرای هاله نور و سایت بازتاب چه بود؟
صادقی: موضوع سفر احمدینژاد به سازمان ملل بود. تازه ایشان یک ماه از رئیس جمهور شدنش گذشته بود. در سازمان ملل دعای فرج خوانده بود. در برگشت به قم نزد آقای جوادی آملی رفته و بحث هاله نور را مطرح کرده بود.
فیلم این دیدار از طریقی دست ما رسیده بود. ما این فیلم را در سایت بازتاب منتشر کردیم. تنها مرجعی که موضوع هاله نور را مطرح کرد بازتاب بود. آن هم درباره فردی که تازه رئیس جمهور شده بود.
آقای احمدینژاد با انتشار یافتن این فیلم دچار مرگ زودرس در فضای سیاسی ایران شد. فشار فوق العاده سنگینی به ما وارد شد که شما این مطلب را تکذیب کنید.
حتی آقای الهام کنفرانس مطبوعاتی گذاشت و گفت این فیلم مونتاژ است.
ما هم در بازتاب نشستیم فریم به فریم این فیلم را رفتیم. هر ثانیه 24 فریم دارد. ما فریم به فریم فیلم را منتشر کردیم تا آن جایی که آقای احمدینژاد داشت هاله نور را دور صورتش میکشید. این بار دوباره آقای رضایی به من زنگ زد که «من به تو میگویم تمامش کن، میروی فریم به فریم فیلم را منتشر میکنی؟»
ما هم آن موقع جوان وغد بودیم. گوشمان چندان بدهکار نبود.
ایرنا: موضع محسن رضایی چه بود؟
صادقی: ایشان تحمل می کرد. آقای رضایی آدم باظرفیتی است. درست است حالا انتقاداتی به او وارد میشود. ولی ایشان تحملش بالاست. اینکه یک مشت جوان را دور خود جمع کند و بتواند با آنها کار کند خیلی سخت است.
ایرنا: بعد از تعطیلی بازتاب به تابناک و سپس آینده نیوز رفتید. اختلاس سه هزار میلیاردی بانک ملی را آینده نیوز برملا کرد؟
صادقی: بله. اصلا لفظ اختلاس سه هزارمیلیاردتومانی را ما در آینده نیوز ابداع کردیم. سه هزار میلیارد تومان نبود. آن موقع با دلار 900 تومنی 2755 میلیارد تومان بود. وقتی میخواستیم خبر را بنویسم گفتیم اگر بنویسم 2755 میلیارد تومان اصلا در زبان نمیچرخد. رندش کردیم و گفتیم سه هزار میلیارد تومان. البته با دلار الان این مبلغ میشود سی هزار میلیارد تومان. ماجرای بابک زنجانی را هم ما فاش کردیم.
ایرنا: چطور؟
صادقی: صفر تا صد افشاگری علیه بابک زنجانی در آینده نیوز بود. ما اولین تصویر و مطالب او را افشا کردیم و تا یک سال بعد، دولت و دستگاههای امنیتی از او حمایت میکردند و فشار زیادی به ما آورند. پنج عضو دولت احمدینژاد برای بابک زنجانی کار میکردند. از طرفی رئیس بانک مرکزی که الان نماینده مجلس است به دروغ به قوه قضاییه اعلام کرد که بابک زنجانی پول را برگردانده و آنها هم به ما گفتند دیگر حق ندارید درباره بابک زنجانی بنویسید، درحالی که از دو میلیارد دلار یک دلار هم برنگشته بود و ما مطمئن بودیم، اگر بازتاب امروز روشنگری نمیکرد الان بابک زنجانی مالک بانک پارسیان، شستا و نیمی از وزارت نفت شده بود، اما به جای تشویق ما را توقیف کردند و برایمان پرونده درست کردند. دولت آقای روحانی هم در تبلیغات از نام بابک زنجانی استفاده زیادی کرد اما یک بار نیامدند ببینند چه کسانی مقابل چپاول بیت المال ایستادند و بخاطر فشارهای امنیتی، قضایی و رسانهای آسیب دیدند.
ایرنا: چرا رسانهها بسیار کم وارد افشای پرونده های مفاسد اقتصادی می شوند؟ به این معنا که خودشان قبل از مقام های قضایی فسادی را برملا کنند؟
صادقی: به خاطر فشارهای فوقالعاده سنگینی که بعد به آنها وارد میشود روزنامهها و رسانهها اصلا وارد مسائل فسادهای کلان اقتصادی نمیشوند. این فشار فقط به خود روزنامهنگاران وارد نمیشود بلکه خانواده و اطرافیان روزنامهنگاران افشاکننده فساد نیز در مضیقه قرار میگیرند. زندگیات را شخم میزنند. برای خودت پرونده فساد اقتصادی درست میکنند. پولهای کلان پیشنهاد میدهند و حتی اگر قبول هم نکنی برایت شایعه میسازند و از طریق روزنامهنگاران مزدور ترور شخصیت میشوی.
مثلا اگر ما از آقای درمنی یک آپارتمان میخواستیم برای او رقمی نبود. اصلا شاید کسانی باشند که به اسم ما نزد او رفته باشند و چنین چیزی را گرفته باشند.
چون ما آن موقع هم میگفتیم که با آقای درمنی ارتباط نداریم. حالا اگر فرد دیگری میرود و از او چیزی میگیرد خبر نداریم. ولی ما یک ریال هم نگرفتهایم و وضعیت مالی من و بقیه دوستان بارها از سوی دستگاههای امنیتی چک شده و اگر سر سوزنی مشکل داشت بجای اتهامات سیاسی، اتهام مالی میزدند و محکوم میکردند.
من تا الان یادم نمیآید یک پرونده سنگین مفاسد اقتصادی را شروع کرده باشم و تا آخر هم پیش رفته باشم و متوجه شده باشم که این حرفها درست است و هزینه نداده باشم.
چه سر محمدرضا یوسفی و چه بر سر بابک زنجانی و درمنی.
اما شما ببینید الان در موضوعات اقتصادی مانند ایران مال چه اتفاقی میافتد، برخی شبکه های خبری و مطبوعات اصلاحطلب و اصولگرا اجاره میشوند تا افکارعمومی حساس نشود.
ایرنا: بازتاب در دولت احمدینژاد چرا فیلتر شد؟
صادقی: آقای احمدینژاد در آستانه سومین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا به بازیهای آسیایی قطر رفته بود. بازتاب مطلبی نوشت که چرا آقای رئیسجمهور در مراسم افتتاحیه این بازیها رقص زنان را تماشا کرده است؟!
این خبر یک بحران سیاسی برای ایشان درست کرد. احمدینژاد این خبر را تکذیب کرد. دفتر رئیسجمهوری هم تکذیبیه داد و مدعی شد رئیسجمهور موقع رقص زنان جایگاه تماشاچیان را ترک کرده است.
اما ما فیلم مراسم را در بازتاب منتشر کردیم که همزمان با صحنههای رقص و حضور خوانندههای زن آقای احمدینژاد در جایگاه تماشاچیان حضور داشت. این فیلم آنقدر بازدید داشت و دانلود شد که سرورهای بازتاب که بسیار قوی هم بود، دیگر پاسخگو نبود.
وقتی انتخابات شوراها برگزار شد، لیست انتخاباتی طرفداران احمدینژاد در تهران که نام افرادی از جمله خانم پروین احمدینژاد خواهر ایشان و مهرداد بذرپاش در آن قرار داشت، شکست خورد. آقای احمدینژاد هم گفته بود که یکی از عوامل این نتیجه، کاری بود که سایت بازتاب درباره سفر من به قطر کرد و با آن، اعتماد متدینین را به من مخدوش کرد.
ایرنا: برنده این ماجرا هم قالیباف بود؟
صادقی: بله. آن موقع دوران فترت اصلاحطلبان بود و رقابت بین فهرستهای قالیباف و احمدینژاد بود. لیست قالیباف انتخابات تهران را برد و شهرداری را همچنان نگه داشت.
در پی آن دولت احمدینژاد هم آیین نامهای را مرتبط با سایتهای داخلی به تصویب رساند و کارگروهی را در این باره در دولت تشکیل داد که اساس آن به خاطر فیلترینگ سایت بازتاب بود. چون این مصوبه فقط یک مصداق خارجی داشت و آن هم ما بودیم. تا بازتاب فیلتر شد این کارگروه هم منحل شد.
ببینید یک رسانه چقدر میتواند تأثیرگذار باشد که دولت برای بحث و تصمیمگیری درباره آن جلسه بگذارد، آییننامه بنویسد، کارگروه تشکیل دهد و بعد هم که به هدفش رسید، منحل کند.
البته انصافا آقای احمدینژاد برای این کارها تاحدودی حق داشت چون خیلی از بازتاب آسیب دید. در موضوع هولوکاست که ایشان به تحریک رامین آن را مطرح کرد، نخستین رسانهای که ورود کرد بازتاب بود. مقاله صریحی نوشتیم که این کار انحراف از انقلاب و خدمت به صهیونیسم است. نوار سعید امامی را هم منتشر کردیم که 10 سال قبل این موضوع را مطرح کرده و گفته بود در هولوکاست فقط ٢٥٠ هزار یهودی کشته شدند. فشار طاقتفرسایی به ما آوردند ولی سر موضع خودمان ایستادگی کردیم و بعد که اسرائیل توانست با فضای تبلیغاتی ناشی از انکار هولوکاست، بعد از 60 سال ناکامی، تأیید مجمع عمومی سازمان ملل را بگیرد و حتی دولت احمدینژاد نیز به آن رأی مخالف نداد، حکمت آن انکار معلوم شد.
ایرنا: واکنش بازتاب چه بود؟
صادقی: به دیوان عدالت اداری شکایت کردیم. دیوان هم حکم به خلاف قانون بودن این آییننامه هیأت وزیران و دستور رفع فیلتر بازتاب را صادر کرد. سایت موقتا باز شد اما از مجددا از بالا رایزنی کردند و جلوی رفع فیلتر را گرفتند.
میگفتند آقای سعید مرتضوی دادستان وقت تهران مبلغ هنگفتی بودجه به عنوان کمک ویژه دولت به دادستانی گرفت و در مهرماه سال 86 بازتاب را توقیف کرد. خیلیها از توقیف بازتاب بهرهمند شد.
البته در مجموع از عملکرد بازتاب پشیمان نیستم، ما هر کاری که فکر میکردیم درست است انجام دادیم و آنها هم هرکاری توانستند علیه ما کردند و نباید انتظار دیگری داشت. روزی که آقای خاتمی میخواست پاستور را ترک کند، مقالهای نوشتم که «هیچ رئیسجمهوری برای ملت ایران، خاتمی نخواهد شد». در آن یادداشت توضیح دادم که اگرچه به آقای خاتمی رأی ندادم، ولی از اینکه رئیسجمهور کشور بود افتخار میکنم. خیلی از اصولگرایان ناراحت شدند و بعضی هم گفتند شما عقبافتاده هستید، تا زمانی که این فرد رئیسجمهور بود از او انتقاد میکردید و دولت از شما شکایت میکرد حالا که میخواهد برود از او حمایت میکنید و از رئیسجمهور جدید انتقاد میکنید؛ اما ما به کارمان اعتقاد داشتیم.
بازتاب از سال 81 تا 86 فعال بود و به نوعی میتوان آن را پدر رسانههای خبری آنلاین دانست، با همه اثرگذاری و اهمیت سایت بازتاب، یک ریال از سایت حقوق یا درآمد نداشتم و هیچ پست و مقامی هم برای خودم بدست نیاوردم.
تأثیر سایت بازتاب در رسانههای مجازی ماندگار است، حتی اکنون هم بسیاری از سایتها گرافیکشان همان گرافیک به اصطلاح کلنگی بازتاب است که ما در سال 81 برای این سایت طراحی کردیم و سایت «تابناک» همان گرافیک را حفظ کرده است.
ایرنا: و بعد از آن سایت تابناک راه افتاد؟
صادقی: بله. پس از توقیف دائم بازتاب چون روی اسم من حساسیت زیادی وجود داشت، آقای سید عمارکلانتری سایت تابناک را راهاندازی کرد. من اسما آن جا نبودم ولی در تابناک مینوشتم. در بعضی جلسات تابناک حضور پیدا میکردم ولی آن جا مستقر نبودم.
اواخر سال 87 ، آقای رضایی قصد نامزد شدن برای ریاست جمهوری را داشت. به نظر ما ایشان باز هم، شانسی برای برنده شدن نداشت. ما از تابناک انشعاب کردیم و با آقای کلانتری در دفتر شخصی خودمان و بدون هیچ امکاناتی سایت آیندهنیوز را راه انداختیم. ظرف شش ماه آیندهنیوز به سومین سایت پربیننده کشور تبدیل شد.
نظر ما این بود که از آقای خاتمی حمایت کنیم. با ایشان ملاقات کردیم و آقای خاتمی هم ابراز تمایل ضمنی کرد که ورود کند. البته آقای خاتمی پس از کاندیداتوری مهندس موسوی انصراف داد و ما از آقای میرحسین موسوی حمایت کردیم. اما ارتباط ما همچنان با آقای رضایی خوب بود. ایشان به دفتر ما میآمد. مصاحبهای هم با ایشان انجام دادیم. مرحوم آیتالله خزعلی، آقای علی مطهری و خیلی از چهرههای سرشناس سیاسی، علمی و فرهنگی هم به دفتر آیندهنیوز آمدند. سعی داشتیم فضای چندصدایی را در آیندهنیوز حفظ کنیم برای همین سایت ما به عنوان رسانه مستقل ایرانیان، صدای همه را منعکس میکرد.
جالب است در سال 88 در روز انتخابات ریاست جمهوری اولین رسانهای که توقیف شد آیندهنیوز بود. یعنی صبح روز 22 خرداد ما را توقیف کردند. اینکه میگویند اولین برخورد مربوط به ستاد قیطریه بود درست نیست. این برخورد حوالی 6 بعدازظهر رخ داد در حالی که ما را قبل از ظهر تعطیل کردند.
ایرنا: چطور؟
صادقی: ساعت 11صبح زنگ دفتر آیندهنیوز را زدند. فردی که پشت در بود گفت پستچی است و بستهای برای ما دارد.
گفتیم: آخر روز جمعه و بسته پستی؟ بسته را نمیخواهیم آقا برو!
گفت: نه. شما حتما باید بیایید پایین و بسته را تحویل بگیرید.
مشکوک شدیم و از پشت پنجره داخل کوچه را نگاه کردیم. دیدیم دو تا ماشین ون پر از مأمور داخل کوچه است. مأموران در همین حین از روی دیوار به داخل پریدند. ما هم آکاردئونی در را کشیدیم و به آن قفل زدیم. مأموران پشت در ماندند.
بلافاصله خبری را روی سایت منتشر کردیم با این تیتر: حمله لباس شخصیها به سایت آیندهنیوز.
کار بالا گرفت و بین ما و مأموران بگومگو شد. آنها میگفتند در را باز کنید وگرنه در را میشکنیم.
در نهایت پرسیدم: آخه شما از کجا آمدهاید؟ گفتند: ما مامور قضایی هستیم. گفتم: حکمتان را نشان دهید. حکم را نشان دادند و ما هم در را باز کردیم.
گفتیم: وقتی حکم دارید چرا میگویید پستچی هستیم؟ گفتند: اگر میگفتیم مأموریم که باز نمیکردید. گفتم: دیدید که باز کردیم.
حکم آنها یک حکم کلی بازرسی بود و به مورد مشخصی اشاره نمیکرد. گفتند: ما دنبال اطلاعات محرمانهای هستیم که این جا نگهداری میشود.
ما گفتیم: اینجا اطلاعات محرمانهای نداریم. هر چه هست روی خروجی سایت در اینترنت میتوانید ببینید.
برخوردشان ابتدا خشن بود. پرسیدند: شما از اداره اماکن مجوز کسب دارید؟ گفتیم: ما ثبت وزارت ارشاد بصورت دیجیتال هستیم و نیازی به اجازه از اماکن نداریم.
برداشت ما این بود که آنها مأموران عملیات ویژه دادستانی هستند. یکی از آنها همانجا به مسئولش تلفن کرد و بعد موبایلش را به من داد. پشت خط سعید مرتضوی بود. صدای او را میشناختم چون از قبل در دادستانی تهران در شعبه 1410 مطبوعات، با او پرونده داشتم.
مرتضوی گفت: ببین آقای صادقی دو راه داری؛ یا با ما همکاری میکنی و سایت را همین الان تعطیل میکنی و خودت با پای خودت به دفتر من میآیی و همکارانت را می فرستی بروند خانه، یا اینکه مقاومت میکنی و همهتان را با هم میآورند اینجا و اگر راه دوم را انتخاب کنی دستور توقیف خودت و همکارانت و سایت را میدهم.
من تصمیم گرفتم خودم بروم با او صحبت کنم. از دفتر، مستقیم به دفتر کار او در دادستانی رفتم. دو ساعتی من را پشت در معطل کرد. داخل که شدم، گفت: سایت شما حامی موسوی است.
البته اینطور نبود ما مستقل بودیم ولی بیننده سایت ما از سایتهای ستاد موسوی بیشتر بود.
مرتضوی گفت: اگر موسوی در انتخابات برنده شد که هیچ و مشکلی ندارید؛ اگر هم که باختید دیگر دعوا راه نیندازید.
ایرنا: رفتار مرتضوی چطور بود؟
صادقی: به نظر من با توجه به فضای آن روزهای کشور عملکرد مرتضوی خیلی بد نبود. نه اینکه با ما خوب باشد، اتفاقا بازتاب را توقیف کرد و سایت آیندهنیوز را هم بست. اما مرتضوی تلاش داشت هر کاری میکند با حداقل تنش همراه باشد.
بسیاری از اتفاقاتی که در 88 افتاد، خارج از اراده مرتضوی بود. اینطور نبود که مرتضوی دستور دهد 50 نفر بازداشت شوند. بلکه برخی ضابطین خودشان میرفتند و افراد را دستگیر میکردند. البته مرتضوی هم با آنها مخالفت نمیکرد. در تیرماه 88 عدهای را با حکم سفید بازداشت کرده بودند. البته در مورد آیندهنیوز حکم توقیف داشتند ولی چیزی در آن راجع به دستگیری من و همکارانم نوشته نشده بود.
ایرنا: بعد از ملاقات با مرتضوی چه کار کردید؟
صادقی: با خانوادهام به قم رفتم. اما دوشنبه 25 خرداد از وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند: شما کجایید؟ چرا سایتتان را تعطیل کردهاید؟ گفتم: به ما گفتهاند کار را تعطیل کنید؟
گفتند: خوب! الان ما به شما میگوییم سایت را دوباره راه بیندازید. همان روز 25 خرداد به تهران برگشتم. بعدها فهمیدم روز قبل یعنی 24 خرداد، در دیداری که آقای موسوی با رهبری داشته است، یکی از شروط آقای موسوی این بوده که رسانههایی که اخبار مربوط به او را پوشش میدادند رفع توقیف شود که مورد موافقت رهبر انقلاب قرار گرفته بود. این رسانهها قلمنیوز و آیندهنیوز بودند. قلمنیوز که سایت ستادی ایشان بود و آیندهنیوز هم رسانهای مستقل با رویکرد حمایت از مهندس موسوی.
از صبح 26 خرداد سایت را دوباره فعال کردیم و این روند تا 31 خرداد ادامه داشت. تا اینکه در این روز با احکام سفیدی که حتی اسم ما نیز روی آن نبود، با دستبند و چشمبند ما را بردند و سایت هم فیلتر شد.
همان شب ما را در محلی که نمیدانستیم کجاست بازجویی کردند. برخورد فیزیکی با ما نکردند. ما را میشناختند. گفتند چرا در سایت فعالیت میکنید؟ گفتیم: اگر رسانههای داخلی فعال نباشند، فضا بدست رسانههای بیگانه میافتد. گفتند: بگذارید بیفتد.
نیمههای شب هم بود که ما را در خیابانهای اطراف رها کردند. ما هم به سایت رفتیم و با وجود فیلتر دوباره آن را بهروز کردیم. تا اینکه اتفاقات کهریزک افتاد.
مرحوم محسن روحالامینی که از کشته شدههای کهریزک بود هم مدت کوتاهی در بازتاب با ما همکار بود. پدرش دکتر روحالامینی، دوست ما و به آقای رضایی نزدیک بود.
به نظر من اتفاقات کهریزک خودسرانه افتاد. عدهای را با احکام سفید بازداشت کرده بودند. چون اوین و دیگر زندانها پر بود و جایی را برای نگهداری آنها نداشتند، دستگیر شدهها را به کهریزک بردند. مرتضوی میگفت به این خاطر اجازه انتقال بازداشت شدهها را به کهریزک داده بود که اوین و دیگر زندانها جا نداشته است.
هر چند قبل از آن هم در سایت آیندهنیوز در زمینه ماجرای دانشگاه آزاد و ارتباط مرتضوی با چهرههای مفسد اقتصادی با او مشکل داشتم ولی برداشت من این است که مرتضوی آدم باهوشی بود و کوشش میکرد با کمترین هزینه به بیشترین دستاورد برسد و دنبال افزایش هزینهها نبود.
بسیاری از اتفاقاتی که در آن ایام رخ داد، در رسانهها منعکس نشد، چون در خیابان رخ میداد. کهریزک هم به خاطر اینکه پدر مرحوم روحالامینی یک چهره اصولگرا بود، اینقدر انعکاس پیدا کرد. خلاصه کلام اینکه از تیر 88 تا بهمن 88 که دوباره دستگیر شدم، آیندهنیوز چهار یا پنج بار دیگر فیلتر و رفع فیلتر شد. تا اینکه 21 بهمن 88 توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدم و چند هفتهای را در ‘هتل اوین’خدمت برادران بودم.
ایرنا: در زندان اوین وضعتان چطور بود؟
صادقی: ابتدا که با دیگر متهمان یک جا بودم برخورد مأموران خوب نبود. اما وقتی بازجوییها شروع شد وضعم بهتر شد. سیستم بازجویی این است که اول میخواهند از شما زهرچشم بگیرند تا فرد را بشکنند. بازجو دید من شکسته خدایی هستم! (با خنده). در جلسات اولیه معمولا کمی چالش با بازجو وجود دارد، ولی به مرور که پیش رفتیم وضع بهتر شد. بازجوها با من بد برخورد نکردند و بیشتر بحث میکردیم.
ایرنا: اینکه برخی مدعی میشوند بازجوها حکم صادر میکنند، صحت دارد؟
صادقی: فرق میکند. مثلا احساسم این بود برای پروندههایی مثل پرونده من در سطحی بالاتر از بازجو تصمیمگیری شد چون کارشناسان پرونده موضع منفی نسبت به من نداشتند و میگفتند ما نمیدانستیم وضع اقتصادی و مذهبی زندگی تو اینطور است. اینها چون خودشان بچه حزباللهی هستند لزوما در پی خشونت نیستند.
ایرنا: چند سال حکم به شما خورد؟
صادقی: در پرونده 88 بعد از تجدیدنظر در دادگاه یک سال حبس تعلیقی برایم بریدند. البته در دستگیریهایی که بعد از این سال رخ داد، احکام سنگینتری برایم بریدند.
انتهای پیام