خرید تور نوروزی

وضع دنیا نه بدتر شده نه بهتر، نه همان است که بود

ترجمه‌ی یادداشت جورج سایلابا در  بفلر  که در وبسایت ترجمان با عنوان “وضع دنیا نه بدتر شده نه بهتر، نه همان است که بود” منتشر شده را در ادامه می‌خوانید:

چارلز دیکنز نخستین بند از رمانداستان دو شهر با این جمله آغاز می کند: «بهترین روزها و بدترین زمان ها بود» و دریدا می نویسد: «دوران ذهن و زمان زلزله بود. روزگار اعتقاد و عصر بیباوری بود. موسم نور و ایام ظلمت بود. بهار امید بود و زمستان ناامیدی.همه چیز در پیش رو گسترده بود و چیزی در پیش نیافتاده بود، همه به سوی بهشت ​​رفتند و همه به سمت عکس حرکت می کردند. » 1 سال اول اول قرن بیستویکم دست کم از این لحظه به نظر می رسد سال های آخر هجدهم می رسد. اطمینان به پیشرفتها و تهدید فجادهای همواره جای خود را با یکدیگر عوض می کنند؛ بهبود و پیشرفت بی نهایت با هشدارهایی در مورد نهایی شدن جواب می دهند؛ هر استین پینکر 2 برای خود مخالف هم برابراز وندل بری 3 است .

بحث بر سر درستی این پیشبینیای متضاد نیست – فقط آن دسته از طرفین بحث تایید یا رد پیشگویی هایشان را به چشم خود خواهند دید که بیشتر از دیگران زندگی می کنند. در هر حال، آینده آزمایشی علمی نیست که در آن شرایط اولیۀ آزمایش ثابت نگه داشته می شود و متغیرها بعد از دیگری تغییر می کنند. ما مجبور هستیم که سیاست های طولانی مدت را انتخاب کنیم زیرا امیدوار نیستیم تا چندین دهه آینده دیگر گزینه های دیگر را به ما واضح سازد. (بله، خودم میدانم: «ما» خیالی خوشایند؛ انتخاب چنین سیاستهایی در قدرت نخبگان است؛ اما بگذاریم تصور کنیم که در دموکراتیک زندگی می کنند).

حساب و کتاب
بحث بر سر پیشرفت – دست کم می توان گفت که – بحث در مورد فناوری است: چه فناوری چه کار کرده است، احتمالا چه کار خواهد کرد و با چه هزینه ها کار خواهد کرد؟ این دیدگاه درست و بدیهی به نظر می رسد، اما اینطور نیست. اقتصاد نئوکلاسسیک مهارت خاصی در نادیده گرفتن هزینه و فایده دارد که به افرادی که از قدرت بازار کمتری برخوردارند، افرادی مانند کشاورزان و ماهیگیرانی که فقط برای زندگی شان زندگی می کنند، ساکنان وابسته به زمین و ساکنین ساکنان آینده (حدود 50 درصد جمعیت آمریکا) که احتمالا دوست ندارند مجبور شوند بین مهاجرت به مناطق غیر ساحلی و زندگی در خانه قایقی انتخاب کنند. همانطور که یک پیشنهاد در قاموس دولتیها نه به دلیل دلیل پذیرش در میان جمع کثیری از مردم بلکه فقط به این دلیل که امید می رود کلیدی را جذب کنگره می کند “به راستی سیاسی سیاسی”، فناوری نیز از نظر اقتصاددان “ماندگار” است، نه به همین دلیل است که رفاه بشر را بیشتر می کند اما فقط به این دلیل که قادر به جذب سرمایه های سرمایه داری است که انتظار می رود از سود آن بهره ببرند. از نظر خیرخواهی، هیچکدام از این دو فرایند تصمیمگیری مطلوب نیستند.

کتاب جدید استیون پینکر با عنوان اینک روشنانگری: در دفاع از خرد، علم، انسان و پیشرفت 4باب جدیدترین مرحله این مسابقه را باز کرده است. بیشترین بخش کتاب، اختصاص داده شده به ارائه دهها نمودار در مورد هرچیزی که روی زمین پیدا می شود: نرخ مرگومیر ناشی از وسایل نقلیه، جمعیت، هسته های هسته ای، تنهایی، سرگرمی، زنان تحصیل کرده، کار کودکان، سرانجام جهانی مصرف کالری، دیاکسید کربن انتشارشده بهازای هر دلار تولید ناخالص داخلی و مرگومیر ناشی از خیابان. همچنین پینکر در این کتاب بحث و جدلی محکم علیه مذهب، پست مدرنیزم و (تاسفبارتر از همه) نیکه به راه انداخته است. پینکر معمولا منطقی است اما قوة تخیل نادری دارد، به طوری که در بحث نابرابری، حرفهای پیشاپالیستی هری فرانکفورت، فیلسوف لیبرتاریان آمریکایی را تأیید می کند: «از لحاظ اخلاقی، مهم نیست که همه به طور یکسان باشند؛ از لحاظ اخلاقی مهم است هرکسی به اندازه کافی داشته باشد. »

او همچنین مغرورانه از نائومی کلاین به انتقاد از تدریجیگریایی در موضوع تغییرات اقلیمی انتقاد می کند، زیرا گویی به جای ارائه منطقی و دقیق، صرفا به فریاد سخن گفته می شود.

گرگ ایستربروک در کتاب خود با عنوان عنوان بهتر از چیزی است که به نظر می رسد از همان روش داده های منحصر به فرد پینکر (منهای نمودار ها) استفاده می کند و به همان نتیجه می رسد: تقریبا همه چیز بهبود می یابد، مهم نیست که همه چه فکر می کنند. او در دیباچۀ کتاب، حامیان غفلتزدά ساندرز و ترامپ را متوجه می شود که خشم نابجا دارد. آمریکا در سال 2016 مشکل چندانی ندارد (خواننده به یاد هیلاری کلینتون): «در واقع ایالات متحده در بهترین حالت تا آن زمان قرار داشت … سطح استانداردهای زندگی، درآمد سرانه، قدرت خرید، سلامت، امنیت، آزادی و طول عمر در بالاترین حد خود بود و زنان، اقلیتها و همجنس گرایان از آزادی بیسابقای لذا ».

در حال حاضر سؤال این است که براساس کدام معیار «در هیچ برهه از تاریخ آمریکا رفاه مردم بهتر از سال 2016 نباشد» و (بهادعای ایستبروک) در هیچ بره وقت زمانی «وضعیت هر عضوی از جمعیت جهان نیز بهتر از این نیست»؟ در ابتدا «شاخص فلاکت» داریم: نتیجه جمع نرخ بهره و نرخ تورم. رقم این شاخص در سال 2016 در پایین ترین سطح خود در نیم قرن گذشته قرار داشت.جهانی سوءتغذیجه جهانی به پایین ترین سطح و تولید سرانۀ غذایی به بالاترین سطح در تاریخ رسیده است. نفت فراوان و ارزان شده است؛ همینطور مواد معدنی اساسی.آلودگی آب و آب در کشورهای توسعه یافته کاهش یافته است. تقریبا در هر کشور نرخ مرگومیر ناشی از بیماری های عفونی به سرعت پایین می رود و میانگین عمر به بیشترین حد خود در تاریخ رسیده است. سرانای تولید ناخالص داخلی تقریبا هر سال رکورد میزند. مقدار فقر مطلق در پایین ترین سطح است. سرانجه جهانی هزینه های نظامی کاهش یافته است. نرخ جرم و جنایت با شیب تندی پایین آمده است و در هر کشور، به استثنای افغانستان، عراق، سوریه و سودان، احتمال مرگ افراد در اثر خشونت کمتر از همیشه است. مسافرت با خودرو و هواپیما ایمنتر از پیش شده است. تحصیل دختران تقریبا جهانی و فراگیر شده است. اینها منابع مختلفی میگویند، از جمله نشریۀسینس و چهره ، سازمان غذا و کشاورزی و ملل متحد (فائو)، وزارت معارف آمریکا، سازمان جهانی بهداشت، اداره آمار آمریكا، مجله فورچون كلینزنس 5 و دیگر مجلات معتبر ایستبروك را تهیه كرده است.

برداشت آميخته
کشاورزی با تکنولوژی نوین محور اصلی تابلوی ایستربروک تشکیل می شود. نیم قرن پیش، 50 درصد افراد مبتلا به سوءتغذیه و وقوع قحطی و مرگومیر جمعی در هیچ جایی از انتظار نبودند. نورمن بورلاگ، طلعهدار «انقلاب سبز» در کشاورزی و «شاخصترین چهره قرن بیستم» وارد صحنه شد. رشد تولیدات غذایی خود را به طرز ماهرانه گسترش داد و به کشاورزان کشاورزی افزایش یافت (کشاورزان که توان مالی بهره وری از کودهای گرانقیمت برای گونه های پر مصرف را داشته اند) و حتی از آفتکشها کمتر استفاده می کنند. ایستربروک تأیید می کند که انقلاب سبز طبق برآوردهای سال 1997 جان یک میلیارد انسان را نجات داد.او می گوید: “با گذشت دو دهه، این رقم ممکن است به دو میلیارد رسیده باشد”.

فن آوری های نوین هرچند که مطلوب هستند، بهندرت موهبتی ناب و خالص حساب می شوند. نجات زنده یک یا دو میلیارد انسان را به شدت از عوارض جانبی زیانبار میرزد. ما باید عوارض جانبی این فناوری ها را نیز بپذیریم. در زیر گزیده ای از مقالات سیدور رحمان، دانشمند هندی، می شنویم که تا سال 2015 در ایننشریه، اینوویرنمنت و پلوشن 6 منتشر شده است:

انقلاب سبز هندوستان را از کشوری با کسری مواد غذایی به کشوری با مازاد گری تبدیل کرده است … [اما] تقویت کشاورزی در طول این سال ها در مجموع به تخریب اکوسیستم ظریف کشاورزی منجر شده است. بالارفتن هزینۀ تولید و کاهش بازده اقتصادی روش های کشاورزی بر تأثیر اجتماعی و اقتصادی کشاورزان تأثیر می گذارد.از بین رفتن کود خاك، تخریب خاک، سطح سمی خاک، كاهش روزافزون منابع آبی، آلودگی آب های زیرزمینی، درجة شوری آب زیرزمینی، افزایش موارد ابتلا به بیماریهای انسانی و تغذیه و گرمایش جهانی. برخی از منفی تاثیری بر روی تأثیر بیشتر کشاورزان بر فن آوری های کشاورزی برای موفقیت تحقق انقلاب سبز هستند.مصرف بیرویه و نامناسب مواد شیمیایی موجب آلودگی خاک، هوا و آب و غذا و علوفۀ حیوانات می شود. …پیمایش ها و مطالعات علمی گوناگون که بر روی آفتکشها و کودهای پس از 45 سال گذشته انجام شده نشان می دهد که آثار کودها و آفتکش ها در شیر، شیرینی، آب، خوراک دام و سایر محصولات غذایی بیش از حد مجاز است. … مقدار آسیب سیستماتیکی که در جریان انقلاب سبز روی خاک، آب و زمین و اکوسیستم وارد شده باید اندازه گیری شود. اگر تدابیری به موقع، مناسب و پایدار برای کاهش آسیب های ناشی از انقلاب سبز اندیشیده نشوند … ممکن است این انقلاب به پیامدهای بی ثبات منجر شود.

ایستربروک از ترس از نگرانی های مطرح شده در مورد منابع کمیاب لذت می برد، به طوری که از دست دادن نگرانی در مورد چاقی غذا خوشحال می شود. موضع عمومی وی با این جمله بیان می شود: «همه چیزیز خوب است (جز گرمشدن جهانی)» – و او در مورد گرم شدن جهانی جهانی نسبتا خوشبین است. البته منبع اصلی نفت است. ایستربروک به ما اطمینان می دهد که کسانی که با این هشدار هراسافکنان که سوخت های فسیلی تا ابد طولانی نمی شوند، ترس به دل خود راه می دهند، بی توجهی دارند. «موریس ایدلمن، اقتصاددان دانشگاهی که در اولین سالهای پس از جنگ جهانی چهرهای تاثیرگذار بود، معتقد است هیچ کدام از منابع طبیعت، دست کم تا هزار سال دیگر، کامل نشده اند، چون قیمت و فناوری در مقایسه با انسان، می توانند مقدار بیشتری از سازه های جغرافیایی استخراج کنند تجربه این نظر را تأیید می کند ».

آیا اینطور است؟ مضحک به نظر میرسد؟ (همچنین این گفته ها را بوی حرف های جولیان سیمون می دهد، کسی که ستایشگران سرمایهداری همیشه او را در برابر هواداران محیط زیست علم می کند و بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که شرط بندیی مشهور خود را با پال ارلیک 7(درباره آینده مخرب کمبود منابع به دنبال افزایش جمعیت جهان) از حسن انصاریان بدست آمده است. بدیهی است که قیمت نفت بسیار پایین است و ذخایر نفتی شناسایی شده بسیار زیاد است، اما آیا این بدان معنی است که نفت و گاز «در مقیاس زمانی انسان انسان مقامی تمام نازل شده است»؟

نه لزوما اولا در این ارقام تفاوت بین سبک نفت و انواع دیگر نفت دیده نمی شود. استخراج و پالایش نفت سبک آسان و نسبتا تمیز است. دیگر مقدار باقیماندة نفت سبک نامحدود نیست؛ در واقع، مقدار زیادی از مقدار زیادی وجود ندارد. موضوع نفت سنگین، سنگ نفت و ماسه های قیردار بحث دیگری است. دست کم می توان گفت که تا کنون تهیه و پالایش آنها دشوار و همراه با عفونت بوده است.

رونق شبهگون
درمجموع، دلایل ایستبروک چقدر می تواند باعث ایجاد کنعان شود؟ آمارها دروغ نمیگویند، اما میانگین ها ممکن است گمراه کننده باشند. ممکن است درآمد 20 درصد بالایی توزیع درآمد را به سرعت افزایش دهد، اما نرخ رشد درآمد برای افرادی که از 90 درصد پایین تر است، از سال 1980 سالانه 6/0 درصد بوده است و تعداد افرادی که از بدنای نیروی کار خارج شده اند در عرض 40 سال گذشته تا این حد زیاد نبوده است. بخش داخلی کشور، که زمانی پر شده بود از شهرهای کوچکی که ادغام شده از کشاورزان مستقل، صنعتگران، کارگران کارگران، تاجران و مدیران، تبدیل شده است به منطقۀ ارواح تبدیل شده است که پر از مزرعه بزرگ بدهکار است، که ایستربروک بهرهوری عظیم آنها را دوست دارد (بهرهوری در نتیجهج مقدار استفاده از مقادیر زیادی از آفتکشها و کودهای که به رودخانهی Mississippi و رودخانههای دیگر و خلیج مکزیک میرزند و در آن منطقه را ایجاد کردهاند که در آن حدود 9000 مایل مربع – در نیوجرسی واقع شدهاند).ساکنان قبلی این شهرهای کوچک را بی سابقه خودشان می کشند و به مواد مخدر عادت می کنند. در پیمایش جدیدی که فدرال رزرو آمریکا انجام داده است، 40 درصد از بزرگسالان این کشور گفتند قادر به از دست دادن 400 دلار آمریکا در شرایط اضطراری برآیند – نوعی بی ثباتی ناامید است که اگر رقیبان موافق اکثریت در سنا حفظ شود و قانون اوباماک را لغو کند. با این کار دهها میلیون نفر از بیمه سلامت، که حداقل برخی از شرایط اضطراری مذکور را پوشش می دهند، محروم می شوند.

با وجود ریشخاند ایستربروک به این ادعا ساندرز که «آمریکایی ها با مواد منفجره از طمع شرکت ها« مسموم »می شوند» (با توجه به بالا بودن شاخص سلامت به طور کامل می گوید: «اگر جسم ما مسموم شود، عمر بیشتر جالب است برای نشان دادن آن است “)، مجله تایم سال گذشته بر اساس تحقیقات روزنامه لنست گزارش داد که 155000 مورد مرگ زودرس در آمریکا ناشی از آلودگی هوا بود. محققان همچنین اشاره کردند که برآورد این آمار احتمالا با استفاده از اشیاء همراه بوده است و داده های تایید شده در معرض خطر مرگبار در معرض مواد منفجره اندام تناسلی، پیشگیری از مواد شیمایی، آفتکش ها و سایر مواد دیگر نیستند.

پشتسر گذاشتن غارها
پدیده است به نام “falladen of abandon”، که در آن محصول یا تکنیک جدید در یک دو نسل بسیار عالی عمل می کند و همه رقبا را پشت سر می گذارد، سپس من کمک می کند منفی نتیجه نشان می دهد و یا کل از کار می کند. همانطور که اشاره شد انقلاب سبز را نمونۀ چنین وضعیتی دانست. جنگلکاری صنعتی نمونهon دیگری دیگری است که در بعضی موارد به شکست انجامیده است، زیرا سیستم پشتیبانی مکانیکی پیچیده که لازمه جنگلی سالم است، در جنگلهایی که به صورت تجاری مدیریت می شود، از بین می رود. همچنین نفت قیمت آنقدر بی ثبات و مقدار ذخایر آنقدر فرض است که نا امید نباشید، یا حداقل دستکاری بزرگی در راه، در انتظار ما باشد.

ایستربروک به خواندن خود خواسته خوشبینی را «از لحاظ روشنفکر مجدد معتبر» (همان گزارش که در سال 2004 با عنوان قبلی پارادکس پیشرفت 8در پیش گرفته بود)؛ او تأکید می کند که خوشبینی بهمعنی خوشحال بودن از خود نیست. لزوما اینطور نیست اما خوش بینی ممکن است به معنای اعتماد به امکان حل مشکلات بزرگ انسان یا بهمعنی اطمینان به امکان حل آنها با انجام بسیاری از کارهایی که در حال حاضر و با کسانی که در سر کار هستند. ایستربروک به خوانندگان اعتماد می کند که «نیروهای بازار» همه چیز را در اختیار دارند. او به طور اتفاقی میگوید: “اگر برای زلزلهشناسی سهبعدی دولت آژانس ایجاد شد، چنین آژانسئی ساختمانهای باباط ایجاد کند، استخدام معاونان سدها، برای افزایش بودجه سالانه لابیگری کند و نفت نتواند تولید کند.” این شوخطبی هنجاری آزادیخواه را نشان می دهد. «توليد نفت و گاز در آمريكا و ديگر كشورها بيشتر به اين دليل افزايش يافته است كه طرح هاي خصوصي از نظام هاي نظامي كاملا بهتر عمل مي كنند كه از آن جمله مي توان به نارضايتي ناشي از گروهبازي و عدم فهم اصول پايه اقتصادي اشاره كرد». پشت این حرفهای پرطمطراق دربارهی هوش برتر بازارها حالت مزمن از سازماندهی فساد وجود دارد. طرح های ابتکاری دولت هرگز در ایالات متحده موفق به رقابت با شرکت های خصوصی یافت نشد، زیرا در این کشور دارایی دولتی است. عدم درک این نکته منجر به ناتوانی در فهم اصول پایه سیاست در نظام مبتنی بر دموکراسی می شود. از سوی دیگر، ایستربروک تغییرات اقلیمی را جدی می گیرد و با گنجاندن فصل در دفاع از «درآمد پایۀ همگانی» طرح های ابتکاری دولت هرگز در ایالات متحده موفق به رقابت با شرکت های خصوصی یافت نشد، زیرا در این کشور دارایی دولتی است. عدم درک این نکته منجر به ناتوانی در فهم اصول پایه سیاست در نظام مبتنی بر دموکراسی می شود. از سوی دیگر، ایستربروک تغییرات اقلیمی را جدی می گیرد و با گنجاندن فصل در دفاع از «درآمد پایۀ همگانی» طرح های ابتکاری دولت هرگز در ایالات متحده موفق به رقابت با شرکت های خصوصی یافت نشد، زیرا در این کشور دارایی دولتی است. عدم درک این نکته منجر به ناتوانی در فهم اصول پایه سیاست در نظام مبتنی بر دموکراسی می شود. از سوی دیگر، ایستربروک تغییرات اقلیمی را جدی می گیرد و با گنجاندن فصل در دفاع از «درآمد پایۀ همگانی»9 در اواخر کتاب خوانندگانش را غافلگیر می کند.

کتاب اوضاع بهتر از چیزی است که به نظر میرسد با همۀ ناهمگونیهای ایدئولوژیک مفید است. این اثر به افراد شکاک به فناوری جرأت و آمادگی میبخشد. به ویژه این که ما به ما یادآور می شویم که نیروهای بزرگ با قدرت ایستایی عظیم در کارند و هرکسی برای خود تجربۀ انباشته وسیع با ایده هایی درباره نحوه حل مسائل اساسی آینده، مسائل مانند غذا، بهداشت، انرژی و حمل و نقل.هر گونه طرح انقلابی که ارزش آن را داشته باشد، باید با برنامه های تفصیلی موقت شروع شود.

آیندۀ حسابشده
برنامه های تفسیری برای یووال نوا هراری، آیندهپژوه نامدار، بسیار جذاب نیستند. به نظر میرسد که ایستربروک همچنان نمیداند: «وقتی دادگاه اسپوتانیایی و کگب افکار خود را به گوگل و بیدو تحویل میدهند، نا امید نیست که مفهومبودن «ارادۀ آزاد» از بین برود و لیبرالیسم مزیتهای عملی خود را از دست دهد ». هراری، مورخ اسرائیلی لاغراندام، با کتاب انسان خردمند (2014)، که مروری کل بر تاریخ گونه ما انسان ها ، و انسان خداشنا(2017)، که نگاهی به آیندۀ (یا شاید ناخوانده) گونه ما، افق جدیدی باز کرد. هر دو کتاب به سبکی بیگیدوبند اطلاعات قابل ملاحظه و جالب و ایده بسیار جدی است؛ به همین دلیل حدود 12 میلیون نسخه فروش داشته است. هنگامی که این خواننده با دقت به همه حرف های فردی گوش می دهد، چه کسی می تواند در برابر وسوسه نصیحت کردن (یا بهتوصیف هر هارای، «روشن کردن» دادن) به چنین خوانندهگانی مقاومت کند؟

در فیلم فارغ التحصیل 10«پلاستیک!» و با این کار، چشم انداز جدیدی از آینده به او باز می شود. چشمانداز هراری نیز می تواند در یک واژۀ جادویی خلاصه شود، که به اندازه “پلاستیک” نامیرا به نظر می رسد اما نظارت بر آینده نیز هست. روزی می رسد (در بعضی موارد هم آن روز رسیده است) که بسیاری از کارهای ما به سوی الگوریتم ها انجام خواهند شد، از جمله: حفظ سلامتیمان، مدیریت کسب وکار ما، پیشبرد جنگ های ما، انتخاب رهبرانمان، انجام تحقیقات علمینان، شکلگیری ذائقۀ زیباشناحیمان، مدیریت آموزشمان، انجام درمان روانیمان، ترتیبدادن دوستیحمان، برنامه ریزی برای تعطیلات، تمیز کردن خانه ها، رانندگی خودرو ها و انتخاب سرگرمی خان هایمان!

الگوریتمها روشهایی برای حل مسئله – اگر می خواهید توضیح دهید، احتمالا در قرن بیستم گیر کرده اید و باید مجددا راه اندازی مجدد شوید. الگوریتمی برای تشخیص بیماری، جستجو در پایگاه های داده های اسناد حقوقی، بازی شطرنج، پختن سبزی سوپ و، مشهورتر از همه، جستجو در گوگل وجود دارد. همیشه الگوریتمهای کاری در کار بوده است – یک میلیون سال پیش، در حوضچه های گرمسیری الگوریتمی برای از بین بردن حشرات حیوانات وجود داشت. اما به دو پیشرفت تاریخی در قرن بیست ویکم، الگوریتمها آمادگی برای تسلط بر دنیا را دارند.

اولی انقلاب زیستفناوری است. دیگر آن بحث های قدیمی در مورد منحصربهفرد بودن انسان مطرح نیستند، چرا که دانشمندان موفق به درک بهتر این موضوع می شوند که چگونه بدن به طور منظم کار می کند و بدن را درک می کند و یادگیری آنها را بهبود می بخشد و حتی تعویض می کنند. هیچکس مخالف به کارگیری مهندسی زیستی برای درمان و کمک به قربانیان بیماری ها یا تصادف ها نیست، اما همانطور که هراری اشاره می کند، این فناوری در این نقطه – و یا هر مرحله دیگر – خود را متوقف نخواهد کرد. بهبود و ارتقاء، چه از راه ارتقا کامل بدن و چه ژنتیک مهندسی سفارشی برای آیندۀ ما قابل تصور است. البته آیندۀ “ما” تعبیر مناسب: تقریبا تا حدودی فقط ثروتمند ها می توانند قدرت های فوق پررنگ و ایمنی را در مقابل درد و مرگ داشته باشند.

ذهن مهم نیست
انقلاب فناوری اطلاعات همچنین دوشادوش انقلاب زیستفناوری پیش می رود و به سختی می تواند تشخیص دهد که چه کسی بیشتر از آن است. یکی از جنبه های انقلاب فناوری اطلاعات مینیاتوریشدن آن است: امروزه قدرت محاسباتی هرگوشی هوشمندی بیشتر از فضاپیمایی است که در سال 1969 روی ماه فرود آمد.یادگیری ماشینی جنبهای دیگر از این انقلاب است.هراری ماجای شگفتنگزی را تعریف می کند. گوگل تصمیم گرفت که قهرمان بازی های کامپیوتری را به اتمام برساند، با استقرار 8، با برنامه های جدید به نام الفیسیر.استاکفیش توانست هفتاد میلیون حرکت را در یک ثانیه پیشبینی کند؛ سرعت آلفاسیرو فقط یکهزارم این رقم بود، اما در برنامهریزی این نرم افزار نوعی اصول یادگیری ماشینکاری استفاده شد. در طراحی آلفاسیرو هیچ گونه سابقه ای در بازی قبلی نداشته است تا در تجزیه و تحلیل استفاده شود. فقط قواعد بازی را به این نرم افزار گفته و چهار ساعت فرصت داده تا خود شطرنج یاد بگیرد. الفزیرو ایستاکفیش با نتیجه جو 28 برد و 72 تساوی شکست داد.

هراری بین هوش 11 و خودآگاهی 12 تمایز قائل می شود.ما عادت کردیم این دو را بدانیم، اما ممکن است هیچ وقت ماشین خودآگاه وجود نداشته باشد. ولی این به آن معنی نیست که هوش مصنوعی با یادگیری نخواهند توانستند ما را بهتر از خود شناختند – یا، در هر صورت، به اندازه شناختی که بسیاری از کارهای میانفردی را در صنایع خدمات انجام می دهند.

در این صورت، حضور انسان ها کاملا غیر ضروری خواهد بود. هراری بارها به خوانندگان هشدار می دهد که شاید مسئله سیاسی آینده نه ظالم و نه استثمار بلکه بی ارزش باشد. بازآموزی مستمر با هزینۀ عمومی – راهکار اسکاندیناوی – ممکن است مشکل کاهش پیدا کند: افراد زیادی نتوانند یاد بگیرند کاری انجام دهید که ماشین نمی تواند بهتر و ارزان تر انجام دهد. راه حل انسانی درآمد پایه همگانی یا خدمات پایه همگانی رایگان (آموزش، بهداشت، حمل و نقل و …) خواهد بود. هراری از پذیرش راهحل غیر انسانی – که در آن افراد غیرلازم بیشترین، عمدتا از کشورهای فقیر، می میرند – با این لطیفه بی ثباتی امتناع می کند: «آیا رأیدهای آمریکایی موافق این کار هم خواهند بود که این مالیات ها برای حمایت از مردم بیکار کشور ارسال می شود که رئیس جمهور ترامپ «خوشحال کننده» 13معرفی کرده است؟ اگر چنین شواهدی دارید، می توانید به این موضوع نیز اعتقاد داشته باشید که بابانوئل و خرگوش اید پاک این مشکل را حل می کنند. “این نمونه ی دیگری است که نشان می دهد هراری – به علاوه عدم توصیف مردم برای همکاری برای اهداف سیاسی و حتی توصیف آنها – در کتاب 21 درس برای قرن بیستویکم ، با همه هوش و استعداد خود، از محدودهای اخلاقی سخنرانی در کنفرانس تد نمی افتد: هرگز جرائم قدرت های بزرگ شرکتی، مالی و دولتی را توضیح ندهید و یا دیگران را به اقدام علیه آنها، نهادهای قدرت که در هر صورت ، دوستان بسیار خوبی برای برگزارکنندگان خوب سخنرانی تد هستند.

نمیتوانید در اینجا به سرانجام برسید
فکر نیکنم کریس هژز تا امروز برای ایراد سخنرانی تد دعوت شده بودن. مطمئنا اگر دعوت شده بود، یکی از کارکنان به خاطر این کار اخراج می شود. هرچه هراری طناز و خونسرد باشید، هم چنین هجز آتشین و سخنور است. کتاب جدیدش با عنوان America: گاه گاه به گاه گاهشمار زوال، تابلوی بی عجاری و پرترشی ضخیم است.هجز در این اثر، مانند سایر کتاب ها، بیرون می آید و مردمان بیکس یا لگدمالشده را پیدا می کند، حرف های خود را گزارش می دهد و شرح آنها را تبدیل به متن سیاسی می کند. شخصیت های این کتاب عبارتند از گیمرها، معتادان، طرفداران جنبش [ضد فیشستی] آنتیفا، بقاگرایان 14 ، زندانیان و شهر اسکرانتون در ایالت پنسیلوانیا.

هجز استعداد خاصی در دراماتیککردن این برخوردرها دارد. در نیوجرسی با روانپزشکی معتاد میشویم که شنیدن تجربیات تلخش بسیار دشوار است. به مدرسهای در سانفرانسیسکو میرویم که در آن به دانشآموزان یادآور میشوند که قلدری کلامی میتواند به آنها احساس قدرت کند. بازیگران فیلم های مستهجن از انواع مختلف رفتارهای نامشروع جنسی می گویند. هجز در «همایش تدارکگران» 15در شهر لگان ایالت یوتا شرکت می کند که در آن بقاگری ها و مسیحیان مسیحی و مسیحی و مسیحی مقدس می گویند و توضیح می دهند که چه غذاها و اسباب بازی ها باید برای عبرانیان باشد. زندانیان در ایالت های اوهایو و آلاباما بیرحمیایایا پلیس و نگهبانان و، بعضی اوقات بدتر از آن، اسقفلی مکررشان بابت بدهی را شرح میدهند. در ابتدا به میاناپینهای واعضانة هجز اعتراض داشتم که اغلب پرقدرت هستند اما در بیشتر موارد بیش از حد طولانی هستند. این بخشها علاوه بر ارائه اطلاعات و تجزیه و تحلیل کارکرد دیگری نیز دارند.خواننده نیاز دارد از سختی و خشونت رهایی یابد که صحنه هایی که هجز به تصویر می دهد.

هنگام خواندن کتاب آمریکاییاز خود میپرسیدم: «آیا این کشوری است که گرگ ایستبروک اصرار دارد اوضاع هرگز بهتر از این نیست؟» شهردار اسکرانتون، شهری که زمانی مرکزی صنعتی بود، متاسفم که: «ما فقط دولت، آموزش و درمان داريم و اگر همه شهرها، این وضعیت همه آنها است. واقعا در هیچ جا ساخت و تولیدی دیده نمی شود.پس اطمینان ایستبروک از چه سطح تولید در آمریکا به بالاترین میزان خود رسیده است؟ هجز میگوید: “تقریبا در تمام 19 هزار شهرداری کشور، کاهش یا کاهش درآمد مالیات بر دارایی، با افزایش هزینه ها، به بحرانی رسیده است”. در کتاب اوضاع بهتر از چیزی است که به نظر می رسدبه این نکته اشارع نشده است. «ایالات متحده 80 درصد از مواد افیونی جهان را مصرف می کند. … در این کشور، مصرف بیش از حد مواد مخدر شایعترین علت مرگ در سنین زیر 50 سال است …. آمار مرگومیر ناشی از بیش از سال 1999 تا کنون چهار برابر شده است ». آمار دستگیری از اواسط قرن تا 30 درصد افزایش یافته است.ایستبروک به ضربتی تجاری بر اتحادیه های تجاری اشاره نمی کند، در حالی که هجز به اصطلاح از اقتصاددانانی مانند آن کیس و انز ​​دیتون (که دومین برندۀ جایزه نوبل است) می گوید: “ساختارهای سنتی حمایت اجتماعی و اقتصادی به تدریج تضعیف شد؛ دیگر ممکن بود کسی کار تولیدی پدر یا پیروزی فرزند خود یا عضو اتحادیه و شروع کار با دستمزد پلکانی اتحادیه …. تقابل طبقه کارگر سفیدپوست با تحصیلات دبیرستان بعد از دوران طلایی در دهه 1970 باعث آسیبهای گوناگون … [و] از نظر ما احتمالا این نیروهای اجتماعی تدریجی و انباشتی می توانند باعث افزایش بیماری و مرگومیر، به ویژه در نقش آنها در خودکشی ». این شبیه وضعیت کشوری درمورد است، نه کشوری که هرگز دردی تجربه نکرده است.

آیا سؤال این است که آیا اوضاع بهتر یا بدتر خواهد شد؟ظاهرا هم بهتر می شود و هم بدتر – وضعیت برای افراد مختلف متفاوت خواهد بود. پس بهترین پاسخ به این سوال کدام است: جمع آوری آمار یا عملی کردن سناریوهای علمی-تخیلی آرمانشهری و ویرانشری یا گزارش کامل در مورد زندگی افراد بیمار هر سه مورد بین طرفداران هر سه رویکرد اختلاف نظرهای سیاسی واقعی و غالبا شدیدی وجود خواهد داشت. اما حضور گسترده و مسلط قدرتمند، قدرتمند و اقتدارگرایان در سیاست ایالات متحده آمریکا، با چشم انداز زنانه خودشان از آینده، باید دیگر ما را به گوش دادن حرفهای یکدیگر.

اطلاعات کتابشناختی:

Easterbrook، Gregg. بهتر از این است که به نظر می رسد: دلایل خوش بینی در عصر ترس . Hachette UK، 2018

هاراری، یوال نوح. 21 درس برای قرن 21 . تصادفی خانه، 2018

هجز، کریس. آمریکا: تور وداع . سیمون و شوستر، 2018

پینوشت ها:
• این مطلب را جورج سایلابا نوشته شده است و در تاریخ 19 فوریه 2019 با عنوان «هیچ چیز پیش از ما» در وبسایت بفلر منتشر نشده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ 3 اردیبهشت 1398 با عنوان «وضعیت جهان نه بدتر شده نه بهتر، نه همانی که بود» و ترجمۀ مجتبی هاتف منتشر شده است.
•• جورج سایلابا (George Scialabba) نویسنده و نویسنده انتقادی است. نوشته های او در بلفلر ، بوستون گلوب ، نایتون ، دیسنت ، آمریكا پراسپكت و برخی دیگر از نشریات قابل دسترس برای خوانندگان هستند. او همچنین نوشتۀ کتاب هایی برای جمهوری ( برای جمهوری ) واندیشمندان برای چه چیزی خوب هستند؟ (برای روشنفکران چقدر خوب است ) است.

[1] برگرفته از ترجمه ابراهیم یونسی.
[2] دانشمند علوم شناختی که در کتاب جدیدش با عنوانروشنفکرانه خوشبینانه ادعا می کند که وضعیت فعلی جهان بهتر از همیشه است [مترجم].
[3] نویسنده آمریکایی، فعال محیط زیست و فرهنگ انتقادی [مترجم].
[4] روشنگری در حال حاضر: مورد برای علت، علم، انسانشناسی و پیشرفت
[5] مجله سرطان برای پزشکان
[6] مجله آسیا، آب و هوا و محیط زیست و آلودگی
[7] در این شرطبندی، الیک پیشبینی کرد که قیمت پنج فلز مس، کروم، نیکل، قلع و تنگستن) در دهه 1980 افزایش خواهد یافت و سایمون مخالف او پیش بینی کرد که قیمت هر پنج فلز کاهش پیدا خواهد کرد. [مترجم].
[8] پیشرفت پارادوکس
[9]
[10] درآمد پایه جهانی [10] دانش
[11] هوش
[12] آگاهی
[13] کشورهای shithole
[14] survivalists
[15] prepper

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا