نمایشگاه صنایع دستی زرتشتیان با چاشنی دورهمی
/گزارش میدانی انصاف نیوز/
کتایون آزاد، خبرنگار انصاف نیوز: انجمن زرتشتیان شریفآبادی مقیم تهران (اشا)، جمعه 21 تیر ماه نمایشگاه صنایع دستی و کارهای هنری برای زرتشتیان برگزار کرد. این نمایشگاه محلی برای عرضه محصولات تجاری-هنری زرتشتیان بود که از ساعت نه صبح تا هفت بعد از ظهر در شرق تهران برگزار شد. زرتشتیان از نقاط مختلف تهران به این نمایشگاه آمده بودند و در بیست و دو میز محصولات خود را عرضه میکردند. خبرنگار انصافنیوز در بازدید از این نمایشگاه با چند نفر از زرتشتیان گفتگو کرد.
در دیداری که چند روز قبل با یکی از اعضای انجمن اشا داشتم، از اودربارهی موقعیت جغرافیایی و علت برگزاری این نمایشگاه پرسیدم. خداداد در پاسخ گفت: «در سالهای گذشته، در شرق تهران و این محدوده زرتشتیان بسیاری بودند که علت تاسیس این انجمن هم همین بود اما در حال حاضر به نقاط دیگر شهر رفتند. این نمایشگاه بیشتر به دلیل دور هم جمع شدن و فعالیت دوباره انجمن اشا برگزار میشود و میخواهد به زرتشتیان برای بازار مصرف هم کمک کند.»
از در که وارد میشوم، موجی از صدا به گوش میرسد، فضای گرم و دوستانه داخل سالن حواسم را به افراد حاضر در سالن جمع میکند.
دور تا دور سالن و همینطور در مرکز آن؛ میزهایی گذاشتهاند که هرکسی محصولات خود را روی آنها میگذارد و میفروشد. اولین میز خانم مسنی است که کلهقندهایی با پوششهای سبز رنگ که روی آنها تصویر زرتشت نقش بسته است و تزیینات دیگری با همین نقش میفروشد. از او دربارهی قند ها میپرسم؛ میگوید: «این قندها در مراسمهای عقد که در فرهنگ زرتشتی به آن گواهگیری گفته میشود و یا عروسی به عنوان تزیین یا برای هدیهدادن به بزرگها مانند موبدان استفاده میشود.»
خانمی با دست شکسته، در میز کناری زیورآلات بدلی و دستساز میفروشد. در کنار او خانم مسن دیگری نشسته است که بیسکوییتهای خوشمزهای که از ترکیب آرد و شیرهی انگور است میفروشد؛ میگوید سوغات شاهرود است و خودش درست میکند. بعد از آنها مردی نشسته است که او هم زیورآلات، آینه ،جاکلیدی و تزیینات دیگر با نقش فروهر میفروشد؛ از او که عکس میگیرم میگوید: « برو سراغ خوشگل ها؛ من که پیر شدم» و با آرامی میخندد.
میز بعدی متعلق به زن جوانی است که رومیزیهای دستساز میفروشد: رومیزیهای رنگارنگ و زیبا. میگوید تهرانی است و چند وقتی میشود که در نمایشگاهها شرکت میکند. در کنار او زنی در حال فروش رومیزی و پارچههای تزیین شده است.
به میز بزرگی میرسم که دختر جوانی با لباس سنتی پشت آن ایستاده است. کیف پولها و دستبندهای چرم، کلهقندهای سبز؛ کلاههای سفید و سبز و لچک های سبز میفروشد. خود را ویشتاسب خدادادی معرفی میکند و راجع به کلاهها میگوید: «این کلاههای سبز برای دامادها است که در گواهگیری یا روز عروسی میپوشند؛ این کلاههای سفید هم برای مردها است که وقتی میخواهند نماز یا دعا یا اوستا بخوانند میپوشند.»
ویشتاسب دربارهی لچک ها هم میگوید: این پارچهها مانند هدبند هستند و زیر شال بسته میشوند. کیسههای کوچک رنگی را روی میز توجهام را جلب میکند؛ ویشتاسب میگوید: «این کیسهها مصارف مختلف دارند؛ بیشتر برای اینکه در روز گواهگیری در آن آجیل هفت گیاه میریزند و به مهمانان میدهند اما برای نگهداری جواهرات هم مصرف میشود.»
نفری بعدی مرد جوانی است که زیورآلات میفروشد. میز کناری را میتوان نمایندهای از یزد دانست. میزی که پر از شیرینیجات و شربتهایی است که از یزد رسیده است و در کنار آن انواع کیفهایی است که با ترمهی یزد دوخته شده است. مسوول این میز یاسمین سلامت است.
یاسمین هم در برگزاری این نمایشگاه نقش زیادی داشت. او دربارهی علت و تاریخ این نمایشگاه میگوید: «این نمایشگاه فصلی برگزار میشود. اولین نمایشگاه در آذر بود و بعدی در اسفند و سومی هم که امروز است. این نمایشگاه جدا از اینکه جایی برای جمع شدن و دورهمی زرتشتیان است، نوعی بازار است که زرتشتیان محصولات تولیدی یا مربوط به کار خود را در آن به فروش میرسانند یا به دیگران معرفی میکنند. ما معمولا در مرکز تهران؛ در سالن خسروی نمایشگاه برگزار میکنیم و این سومین نمایشگاهی است که در شرق تهران برگزار میشود.»
یاسمین همینطور دربارهی بازخورد این نمایشگاه میگوید: «نمایشگاه اول معمولی بود اما نمایشگاه دوم که نزدیک به عید بود، تمام میزها پر شده بود و حتی چند نفر در رزرو بودند و در این نمایشگاه هم تمام میزها پرشده است. بیست ودو میز داریم که از نقاط مختلف تهران هستند و در این نمایشگاه برای اولین بار میز کتاب هم داریم.»
یاسمین همچنین میگوید: «این یک نمایشگاه صنایع دستی است که هر کسی میتواند کار دستی و تجارت خود را عرضه کند، یک محلی برای دیدار تازه کردن و کسب درآمد در روز جمعه است. من نمایشگاههای دیگر هم رفتهام اما اینجا احترام بیشتری میگذارند و اوقات خوشی برای ما به وجود میآورند. من چون ارتباط بیشتری با مردم دارم میگویند مرسی که انقدر به ما اهمیت میدهید.»
درکنار این میز، دو دختر جوان هستند که ادویهجات، عود و تابلوهایی از فروهر میفروشند. در ردیف دیگر این اتاق میزی است که متعلق به زن و شوهر جوانی است که بدلیجات و لباس میفروشند و درکنار آنها دو دختر جوانی هستند که لورازم آرایشی و بهداشتی میفروشند و آخرین میز متعلق به زوجی جوان است که کیک و شکلات میفروختند .
در مرکز سالن مردی جوان نشسته است که روبالشتیها و ملحفههای رنگارنگ میفروشد و در کنار آن زن سالمندی نشسته است که لباس محلی میفروشد؛ از او دربارهی لباس زرتشتی میپرسم و میگوید این شلوارها بسیار خنک هستند و در تابستان بسیار استفاده میشوند و در زیر سارافنها پوشیده میشوند.
دربارهی فروش محصولاتش هم میگوید: «معمولا خوراکی و زیورآلات بیشتر میفروشند اما ما هم فروش داریم، بیشتر برای معرفی به این نمایشگاه میآیم.»
مرد میانسالی در کنار نقاشیهایش نشسته است که خود را بهزاد جوانمردی معرفی میکند. بهزاد بعد از صحبت کوتاهی میگوید: «معمولا اینجا فروش نقاشی کم است اما بیشتر دوست دارم تابلوهایم دیده شوند.»
آخرین میز نیز برای فروش کتاب است که کتابهای انتشارات فروهر را به فروش میگذارد.
انتهای پیام
پندار، رفتار و گفتار نیک
خیلی از کسانی که نه تنها مدعی مسلمانی بلکه در حال دعوت اجباری دیگران به اسلام هم هستند، حتی یکی از این سه پند پسندیده را عمل نمی کنند و باز تصور می کنند که فقط آنها سعادتمندند !