گزارش روز سینما | آیا سینمای قبل از انقلاب قدرت تغییر داشت؟
/ گلمکانی، طوسی و دهنمکی پاسخ میدهند /
علی خسروجردی، انصاف نیوز: رقص و آواز، عشقهای آتشین، غیرتهای آنچنانی، زد وخوردها و رفاقتهای لوتی وارانه از ویژگی فیلمهایی بود، که هوشنگ کاووسی برای اولین بار آنها را «فیلم فارسی» نامید. شاید بتوان به بیشتر فیلمهای قبل از انقلاب چنین عنوانی را نسبت داد. این فیلمها در ادامه با جریانی به نام «موج نو» همراه شد که تحولی بزرگ در عرصهی سینمایی ایران به وجود آورد. این جریان باعث شد که فیلم فارسی تنها تولید سینمای پیش از انقلاب نباشد. این جریان بانی فیلمهایی شد که از آثار ماندگار تاریخ سینمای ایران به شمار میروند.
انقلاب سال ۵۷ علاوه بر تغییر نظام سیاسی، باعث تغییرات گستردهای در ساختار و بدنهی فرهنگی کشور شد. هنر هفتم با این حادثهی تاریخی دستخوش تغییرات فراوانی بود و مضمون فیلمهای پس از انقلاب با پیش از این رخداد تاریخی تفاوت فاحشی پیدا کردند. چند نفر از اهالی سینما که دستی بر آتش دارند به این سوال پاسخ دادهاند که «اگر انقلاب ۵۷ رخ نمیداد، آیا سینمای پیش از انقلاب پتانسیل تغییر را داشت؟»
از طرف دیگر فیلمهای فارسی پیش از انقلاب را با ویژگیهایی از جمله رقص و آوازِ نامرتبط با موضوع فیلم و بروز برهنگیهایِ بی دلیل و ویژگیهایی از این دست به ابتذال متهم میکنند. برخی سینما گران معتقدند در سینمای حال حاضر هم ابتذال به گونهای دیگر وجود دارد.
گزارش پیشرو پتانسیل تغییر سینمای قبل از انقلاب را بررسی کرده است. جواد طوسی،منتقد سینما مسعود دهنمکی، کارگردان و هوشنگ گلمکانی، منتقد سینما و روزنامهنگار نظرات گوناگونی دربارهی پتانسیل تغییر سینمای پیش از انقلاب دارند. طوسی برخی از آثار تولیدی قبل از انقلاب را جزو برترین آثار سینمایی ایران میداند. دهنمکی معتقد است اگر فاکتورهای سینمای پیش از انقلاب تغییر میکرد، بسیاری از فیلمها نمرهی قبولی میگرفتند. گلمکانی نیز بر این باور است سیاستهایی میتوانست سینمای قبل از انقلاب را به سوی جنبههای مثبت سوق بدهد.
طوسی: تعداد زیادی از فیلمهای قبل انقلاب جزو آثار درخشان سینما هستند
جواد طوسی، منتقد سینما در این رابطه به انصاف نیوز گفت: «جریان موج نو، باعث ساخت و تولید فیلمهایی شد که از جنبههای مختلف قابل دفاع هستند و قابلیت بحث از لحاظ ساختاری، مضمون و انطباق با فضای فرهنگی و اجتماعی زمانهی خودشان را دارند.
اگر قرار است با این سوال خط بطلانی روی تمام تولیدات قبل از انقلاب بکشیم، برای تعداد زیادی از فیلمهای قبل از انقلاب مثل «گاو»، «گوزنها»، «تنگسیر»، «آرامش در حضور دیگران»، «دایرهی مینا»، «طبیعت بیجان» و بسیاری از فیلمهای دیگر که از برترین آثار سینمای ایران هستند هیچ پاسخی نداریم. فیلمهای موج نو از اواخر دههی ۴۰ تا سال ۵۶ ساخته شدند. نباید اینطور گفته شود که تمامی فیلمهای قبل از انقلاب مبتذل هستند، باید قائل به تفکیک شد، هر دورانی اقتضائات فرهنگی مخصوص به خودش را دارد. این نگاه نامنعطف نمیتواند هیچ توجیهی برای جامعهی فرهنگی داشته باشد.»
این منتقد در پاسخ به اینکه آیا موج نو میتوانست به جریان خود ادامه بدهد، میگوید: «باید خودمان را با همان مقطع تاریخی، اجتماعی تطبیق بدهیم. سینما در سالهای ۵۵، ۵۶ در یک وضعیت ورشکسته قرار داشت، در این زمان بحران اقتصادی در سینما ایجاد شده بود، بخشی از این بحران اقتصادی به دلیل اکران بیش از حد فیلمهای خارجی و بخش دیگر به دلیل بازار داخلی سینما بود که به لحاظ شرایط سیاسی سالهای 57-56 بنیهی مالی لازمه را نداشت. اگر این موارد را در نظر بگیریم و خودمان را با آن زمان تطبیق بدهیم، ممکن بود ادامهی این مسیر وضعیت ورشکستهای را برای سینمای ایران پایهریزی کند، این نمیتواند به منزلهی نادیده گرفتن یک سری حرکات مثبت در برخی از مقاطع سینمای ایران باشد.
شرایطی که جامعه را به سوی یک حرکت انقلابی سوق میداد، یک وضعیت ورشکسته را در سینمای ایران رقم زده بود. تولیدات ایرانی به ویژه فیلمهایی که از لحاظ گیشه و عامهپسند بودن فاقد قواعد بازی بودند، فروش لازم را نداشتند. همچنین فیلمهای خارجی حجم زیادی داشتند. تمامی این موارد دست به دست هم داده بودند؛ باید این موارد و خود جریان سیاسی-اجتماعی که در حال شکل گرفتن یک انقلاب است را در نظر گرفت. تمامی این موارد در وضعیت ورشکستهی سینمای ایران تاثیر دارند. تاکید من این است که هرچیزی را باید با زمانه خودش مورد ارزیابی قرار داد.»
ابتذال یکی از مواردی است که اغلب سینمای قبل از انقلاب را به آن متهم میکنند، عدهای معتقدند ابتذال در سینمای ایران همچنان وجود دارد و امروز به شکلی دیگر در فیلمهای تولیدی سینمای ایران نمایان شده است. طوسی در این رابطه توضیح داد: « این موضوع به شیوهی سیاستگذاری در سینمای معاصر و فعلی سینمای ایران مربوط است. باید بپذیریم که چرخهی مدیریت سینمای ایران تفکری دولتی دارد که نگاه خودش را اعمال و اجرا میکند. به هر حال تا اطلاع ثانوی این نگاه دولتی باید استمرار داشته باشد. این نگاه هیچ اشکالی ندارد، ولی در چرخهی تولید باید بازنگری جدی و اساسی صورت بگیرد؛ رونق، تکثر، تنوع و گونهشناسی را باید تجربه کنیم.
سینمای فرهنگی مثل گروه «هنر و تجربه» مخاطب خاص دارند و نمیتوانند در مخاطبشناسی کلان و گسترده قرار بگیرند. در عین حال در تولیدات سالانهی خودمان باید به این جنس و شیوهی فیلمسازی نگاه بکنیم. حتی معتقدم اشکالی ندارد سینمای عامهپسند به حیات خودش ادامه بدهد، مشروط به اینکه نگاهی سنجیده به این سینما بشود و مدنظر قرار بگیرند تا از جنبههای ابتذال هرچه بیشتر فاصله بگیرد.»
طوسی ادامه داد: «اینجاست که سرگرمیسازی به درستی تعریف میشود. این فیلمها باید حد نصابی در چرخهی تولید سالانه داشته باشند. در کنار این مورد، باید سلیقهی تماشاچی را ارتقا و تغییر داد تا تماشاچی یک نقطهی انتخاب درست و هوشمندانه داشته باشد. متاسفانه امروز کفهی ترازو بیشتر به سمت سینمای خیلی سخیف و سطحینگر سنگین میشود. این موضوع در درازمدت میتواند به بنیان سینما لطمهی بسیار جدی و اساسی وارد کند.»
او در پایان گفت: «تعادل و توازن در چرخهی تولید موضوع مهمی است، اگر عدالت اجتماعی در حوزهی فرهنگی پیشبینی شود، میتوانیم از تعریف تئوریک آن راهکاری عملی و اجرایی به دست بیاوریم. توجه به وضعیت موجود و مخاطبشناسی زمانه در چرخهی تولید سالانه باید برای افراد یک راهکار عملی هوشمندانه پیشبینی کند. خروجی آن میتواند نگاهی درست، سازنده و هویتمند به مخاطب باشد که در کنار آن میتوانیم سینمایی مبتنی بر قصه و روایت با شرایط فعلی و متاخر با یک تعریف هوشمندانه داشته باشیم تا زمینهی ارتقای فکری و شخصیتی مخاطبی را که درک لازم برای انتخاب را ندارد، رقم بزنیم.
اگر این اتفاق بیافتد، رفته رفته سینمای ایران میتواند در یک بازنگری به موقع قرار بگیرد. آثار مبتذلی که از آنها به عنوان سخیف و مبتذل یاد میشود، رفته رفته در سایه قرار میگیرند. این فیلمها حتی تماشاچی و مخاطب خود را از دست خواهند داد. مشروط به اینکه مدیر و سیاستگذار فرهنگی تلاش مجدانهای برای رونق فرهنگی و تغییر سلیقه و ذائقهی مخاطب داشته باشند.»
گلمکانی: در تقابلی نابرابر، سینمای ایران در آستانه ورشکستگی بود
هوشنگ گلمکانی منتقد سینما و روزنامهنگار به انصاف نیوز گفت: «سینمای قبل از انقلاب، در آستانهی انقلاب وسوسه به تغییر شده بود. این زمزمهها از سال 56 شروع شده بود و به نظر میرسید، نیاز به تحول در سینما وجود دارد. اینکه این تحول چه ماهیتی داشته باشد و به کدام سمت برود را نمیتوان پسگویی کرد.
در نیمهی دههی 50 به دلیل سیاستهای فرهنگی نظام پیشین، تقابل نابرابری بین فیلم ایرانی و خارجی به وجود آمده بود. فیلمهای ایرانی به انزوا رفته بودند، آزادی عملی برای فیلم خارجی در نظرگرفته شده بود که فیلمهای ایرانی این آزادی عمل را نداشتند. در این تقابل نابرابر، سینمای ایران در آستانه ورشکستگی قرار داشت و نیاز به ایجاد تحول بود. اما سیر حوادث سریع بود و جنبههای سیاسی بر اوضاع غلبه کرد و کسی فرصت فکر کردن به سینما را نداشت. اکنون نمیتوانیم بگوییم که نیاز به چه تغییری در آن زمان داشتیم تا سینمای ایران نجات پیدا کند. سینمای ایران جدا از جنبههای دیگر نبود. میشد سیاستی در پیش گرفته بشود تا سینمای ایران وضعیتش مثبت شود. انسان باید علم غیب داشته باشد تا بخواهد دربارهی این موضوع پس از 42 سال صحبت بکند.»
او دربارهی فیلمهای موج نو و ساخت این فیلمها در سینمای ایران توضیح داد: «فیلمهای «گاو»، «قیصر» و «آرامش در حضور دیگران» مربوط به ده سال قبل از انقلاب هستند. چیزی که صحبت میکنیم در آستانهی اتقلاب است. این موضوع به خیلی چیزها بستگی دارد. سینما را نمیتوان جدا از اوضاع عمومی مملکت بررسی کرد، کمااینکه الان هم نمیتوان این کار را کرد. سینما هم بخشی از همین پیکرهی اوضاع است. به طور کلی میتوان گفت همانطور که جامعه نیاز به یک تغییر داشت و آن تغییر به صورت انقلاب اتفاق افتاد، سینما هم نیاز به یک تحول داشت.
در آن زمان اجماعی وجود نداشت تا گروهی سینما را به سمت خاصی ببرند. اگر انقلاب رخ نمیداد با توجه به ضرورت تغییر، شاید سینمای ایران میتوانست راه خودش را پیدا بکند، ولی به این شرط که سیاستگذاران و ناظران به چنین درکی میرسیدند.»
دهنمکی: جریان موج نو در اقلیت بود
مسعود دهنمکی کارگردان سینما، دربارهی اینکه آیا سینما بدون درنظر گرفتن انقلاب قابلیت تغییر را داشته است به انصاف نیوز گفت: «سینمای قبل و بعد از انقلاب، غرب و شرق همگی ذیل سینما تعریف میشوند. این موضوع بستگی به این دارد که از کدام مولفههای سینما در روند تعریف قصه استفاده بکنند. سینما میتواند متناسب با شرایط فرهنگی کشوری باشد یا نباشد. ممکن است فیلمی در سینمای غرب مفهوم دینی داشته باشد ولی از جذابیتهای جنسی نیز استفاده کند. در کشور ما چنین فیلمی قابل بهرهبرداری نیست، در سینمای بعد از انقلاب از عبارتهای جنسی به صورت قلیل در دیالوگها استفاده میکنند ولی صحنههای مبتذل جنسی در آن ندارد.
نمیتوان گفت تمامی آثار سینمای قبل از انقلاب برای اینکه مخاطب را به پای فیلم بنشانند از جذابیتهای جنسی، رقص و المانهایی مثل این استفاده میکردند. ولی بخش عمدهای از این فاکتورها در آنها استفاده میشد، اگر این فاکتورها تغییر میکرد، شاید این فیلمها مانند بسیاری از فیلمهای بعد از انقلاب نمرهی قبولی میگرفتند.»
این کارگردان دربارهی اینکه جریان موج نو و ساخت فیلمهایی مثل «گوزنها» و «آرامش در حضور دیگران» قابلیت ادامه دادن را داشته است اینگونه میگوید: «متاسفانه این فیلمها در اقلیت بودند، عربها میگویند «النادر کالمعدوم»، بسیاری از هنرمندان که از آغاز کار خود علاقمند به ساختن فیلم هنری و استفاده مشروع از جذابیتهای سینما بودند، برای بقای خودشان در سینمای قبل از انقلاب به ناچار به سمت فیلمهای مبتذل رفتند.
پس از انقلاب هم همینطور بوده است. در دههای فیلمهای دختر_پسری غلبه پیدا میکند. بسیاری از کارگردانانی که داعیهی کار هنری را دارند نیز مجبور شدند به سمت ابن فیلمها بروند. در دههی 90 هم خیلی کم پیش میآید نسبت به این ذائقهسازی که برای مخاطب شده است مقاومت کرد. کارگردانی مثل من اگر بخواهد یک حرف حسابی بزند سعی میکند یک مفهوم دینی را با رعایت نکاتی که برای مخاطب ذائقه سازی شده است، در قالب طنز بیان کنم. مخاطب است که برای هنرمند تعیین و تکلیف میکند.»
او دربارهی پتانسیل تغییر سینمای قبل از انقلاب میگوید: «چون سیاستهای سینما بر این مدار نبود، اگر کار خوبی ساخته میشد مثل تک گلهایی بود که در صحرا روییده است. تنها تعلق خاطر هنرمند نیست که مهم است، باید مدیریت و سیاستگذاری فرهنگی در آن راستا میبود. فضای کنونی سینما را ببینید! وقتی مدیریت اکران، سیاستگذاری و فاکتورهای دیگر به سمت فیلمهایی میرود که از فاکتورهای نامشروع جذابیت استفاده میکنند. وقتی این فیلمها امتیاز بیشتری دارند و بقیهی فیلمها قربانی چنین سیستم اکرانی میشوند، به طبع ارادهی یک هنرمند برای ساخت یک اثر وزین با شکست مواجه میشود.»
این کارگردان دربارهی ابتذال در سینمای قبل از انقلاب و بروز آن به شکلی دیگر در سینمای امروز ایران میگوید: «به نظر من ارادهای برای جلوگیری از ابتذال وجود ندارد. به نوعی میتوان گفت حوزهی فرهنگ خصوصیسازی شده است. آقایان اصل 44 قانون اساسی را در حوزههای دیگر انجام ندادند، اما مدیریت فرهنگی خصوصیسازی شده است و به دست سرمایههای آنچنانی سپرده شده است. بازار، کسب و کار سینما را تعریف میکند نه مسایل فرهنگی. این ابتذال همچنان ادامه خواهد داشت. شاید با نگاهی خوشبینانه بتوان گفت بازار اشباع بشود و مردم از این رویکرد خسته شوند تا به سمت فیلمهای جدیتر بروند. با این روند بعید میدانم اتفاق خاصی رخ بدهد.»
دهنمکی دربارهی قالب آثار به ظاهر طنز که یکی از عوامل ابتذال سینما هستند، توضیح میدهد: «این به معنای تختهکردن آثار طنر نیست. ساخت کار طنز سختتر از کار جدی است. ولی چه طنزی؟ این خودش یک مساله است. صرف نظر از اینکه مخاطب از رقص و شوخیهای کلامی جنسی خوشش میآید، اگر به این روند ادامه بدهیم تا مخاطب را بیشتر راضی نگه داریم، این به معنای قربانی کردن خود طنز نیز هست. در فرهنگ ادبیات مکتوب شعرای ما تمثیل، استعاره، طنز جایگاه زیادی داشته است، ولی این موارد استانداردهایی دارد. مهم این است که این تیغ دست چه کسی بیافتد، ممکن است این تیغ در دست کسی بیافتد که هیچ پایبندیای به اخلاقیات و اصول فرهنگی کشورش ندارد، پس خروجی این اثر یک کار ضدفرهنگی میشود.»
این کارگردان در پایان گفت: «به جای حذف میتوان این نوع سینما و سینمای طنز را مدیریت کرد. یعنی در جشنوارهها طنز درست را درست ببینند. اینطور نباشد که فیلمسازان طناز فقط جایزهی خود را از گیشه بگیرند.»
انتهای پیام