روایت روزنامهنگار پیشکسوت از سانسور روزنامهها توسط سازمان اطلاعات وامنیت
محمد بلوری، روزنامه نگار پیشکسوت، در روزنامه ایران نوشت: «چهره معروف ساواک به نام «ثابتی» تنها کسی بود که بهعنوان سخنگوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور میشناختیمش و گاهی اطلاعات مربوط به ساواک را طی مصاحبههایی در اختیار افکار عمومی میگذاشت. او بود که طی مصاحبهای در تلویزیون فاش کرد ساواک در همه وزارتخانهها و روزنامهها، سازمانها و حتی ادارات مختلف خبرچینهای مخفی دارد تا گفتههای انتقادی کارکنان از رژیم را به ساواک گزارش دهند.
اما ساواک در مطبوعات بخصوص در روزنامهها، در کنار به کار گماردن این نوع جاسوسهای داخلی، مهمترین فعالیتش، اعمال انواع سانسورها، کنترل خبرها، مطالب و گزارشها بود.
ساواک معمولاً از طریق تماس تلفنی با سردبیران یا دستورات کتبی به آنها دستور میداد که خبرها و گزارشهایی نباید در صفحات روزنامهها گنجانده و منتشر شوند. بهعنوان نمونه:
در به کار بردن نام دریای خزر نباید از دریای مازندران یا عناوین دیگری یاد شود.
افراد مسلحی که در سازمانهای سیاسی مختلف مبارزه مسلحانهای را با رژیم داشتند بهجای معرفی آنها به نام مردان مسلح باید خرابکاران مسلح معرفی شوند.
(پس از تیرباران گلسرخی): از واژه «گلسرخ» در نوشتهها استفاده نشود.
و کاربرد واژههایی چون «انقلاب، چریکها، کنفدراسیون، جنبشهای کارگری و…» در روزهایی مصادف با رویدادهای مختلف سیاسی و اجتماعی ممنوع بود.
به یاد دارم پس از ماجرای دستگیری و محاکمه خسرو گلسرخی که به تیرباران او منجر شد، در شماره مخصوص روزنامه کیهان بهمناسبت آغاز سال نو ۵۳ طبق روال هر سال بر پیشانی صفحه اول روزنامه تصویری از یک شاخه گل سرخ و یک ساعت که زمان تحویل سال را نشان میداد چاپ کردیم که همین باعث درد سر عضو شورای سردبیری و طراحان صفحهبند شد که چند نفر از ما به خانه شماره ۱۰ ساواک احضار شدیم و چند روزی بازجویی شدیم که منظورتان از طرح شاخه گل سرخ در پیشانی صفحه اول کیهان چه بوده است و از آن پس سخت تأکید شد که درباره خسرو گلسرخی چیزی نوشته نشود و شعری از او را هم چاپ نکنیم.
این خاطره را هم نقل کنم که با آغاز محاکمه خسرو گلسرخی و دیگر متهمان پرونده مربوط به ماجرای ترور شاه و ربودن همسر و فرزندش در دادگاه نظامی تهران یکی از خبرنگارانم در گروه حوادث (شادروان مصطفی امیرکیانی) مأموریت یافت برای تهیه گزارش از جریان محاکمه به جلسه دادگاه برود. این خبرنگار همراه با عکاس صبح آن روز روانه دادگاه شدند ولی هنگام ظهر هر چه منتظر ماندیم از او خبری نشد. سرگشته مانده بودیم که اگر گزارش جریان محاکمه بهدستمان نرسد چه کنیم. در این گیرو دار و پرسوجو بودیم که عکاس خبریمان با حال پریشان وارد تحریریه شد و خبر داد مأموران امنیتی حاضر در دادگاه خبرنگارمان را در دادگاه دستگیر کردهاند و با خود بردهاند.
یک هفته بعد از آزادی برایمان ماجرای دستگیریاش را تعریف کرد و گفت: آن روز وقتی وارد سالن دادگاه شدیم هنوز از قاضی خبری نبود و متهمان زندانی همچنان منتظر او بودند تا محاکمه شروع شود. وقتی همراه با عکاس روزنامه وارد سالن شدیم، چشمم در ردیف متهمان زندانی به خسرو گلسرخی افتاد که چند سالی در تحریریه روزنامه با هم دوست و همکار بودیم با دیدنش شوق زده به طرفش رفتم. همدیگر را بغل کردیم و به روبوسی پرداختیم. در همین لحظات بود که دو مأمور امنیتی دستگیرم کردند. دستبند به دستهایم زدند و بردند… .
این خبرنگار گروه حوادث در آن مدت یک هفته بازداشت مدام توسط بازجویان ساواک بازجویی میشد تا بدانند که او به بهانه روبوسی چه پیامی را میخواست از طرف «رفقای همرزم گلسرخی!» به او برساند!
ماجرای دیگری را بازگو کنم:
عدهای از اعضای یک سازمان مخفی را که روش مبارزه مسلحانه علیه رژیم را در پیش گرفته بودند، پس از دستگیریشان یک شب مأموران با صحنهسازی آنها را در بیابان حاشیه زندان اوین به رگبار گلوله بستند و سپس شایع کردند که هنگام فرار از زندان کشته شدهاند. مدتها بعد افشای راز تیرباران آنها، افکار عمومی را به واکنش واداشت و روزنامهها سخت تحت سانسور قرار گرفتند که مبادا درباره آن گروه اعدام شده مطلبی، حتی به اشاره نوشته شود.
اتفاقاً یک روز در صفحه هنر و ادبیات روزنامه کیهان قطعه شعری از یک شاعر جوان چاپ کرده بودیم که در آن به مرگ ۱۰ پرنده خونین بال اشاره کرده بود. روز بعد از چاپ این شعر، شاعرش را بازداشت کردند و ساواک مسئول صفحه را هم احضار کرد در بازجویی متهماش کردند که منظورش از چاپ شعر «۱۰ پرنده خونینبال» همچون شاعر این شعر، ۱۰ زندانی سیاسی تیرباران شده بوده است. سرانجام پس از چند روز بازجویی هم شاعر و هم دبیر صفحه شعر و ادب روزنامه کیهان با امضای تعهدنامهای آزاد شدند. تعهد به این که شاعر درباره پرواز فوج بندیها شعری نسراید و دبیر صفحه هم از چاپ چنین اشعاری خودداری کند.
یکی دیگر از شیوههای سانسور توسط ساواک دادن مقالاتی جعلی به نام شخصیتهای مختلف سیاسی و اجتماعی به روزنامهها برای چاپ بود.
زمانی که مرحوم دکتر شریعتی بازداشت شد و در زندان به سر میبرد ساواک سلسله گزارشهایی را به نام او به روزنامه میفرستاد که چند روزی در یکی از روزنامهها منتشر میشد و ضد عقاید و باورهای او بود که افکار عمومی با خواندن این مقالات متعجب میشدند. غافل از این که چنین مقالاتی از جعلیات ساواک بود.
انتهای پیام