پدیدهی خطرناک «موازنه غلط» و بدتر از آن «موازنه جعلی» تحدید چندصدایی است | ابوالفضل فاتح
دکتر ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا، در یادداشتی به مناسبت سالگرد تشکیل تحریریهی انصاف نیوز، به ابعاد فضای رسانهای کنونی و راه اصلاح آن پرداخته است که متن کامل آن در پی میآید:
بسمه تعالی
روزگاری تولد یا تأسیس رسانه دشوار و نیازمند مقدمات فراوانی بود؛ در حالی که اینک به مدد تکنولوژیهای مدرن ارتباطی این مهم آسان شده است. با تکنولوژی جدید، امکان چابکسازی رسانهها به شکل هیجانانگیزی فراهم شده و با حداقل امکانات اقتصادی و نیروی انسانی میتوان رسانهی جدیدی تأسیس کرد که البته گام مهمی است اما بیتردید هنوز هم «رسانه بودن» و «رسانه ماندن» به مفهوم واقعی آن بسی دشوارتر است و آنچه رسانهها را متمایز میسازد تنوع، کیفیت و غنای محتوا است.
رسانهی مطلوب و فضای رسانهای مطلوب
دستاندرکاران یک رسانهی خبری- تحلیلی همواره باید واقف باشند که مخاطبان خود را به دو نکتهی مهم دعوت میکنند: «به چه چیزی فکر کنند؟» و «چگونه فکر کنند؟»؛ چه بسا این دومی مهمتر و مسئولیتآورتر از اولی باشد. همهی مفهوم دروازهبانی خبر به همین دو امر بازمیگردد که به همراه تأثیر خود به خودی تکنولوژی ارتباطات، رسانه را به یکی از مهمترین عوامل تغییر مثبت یا منفی در جوامع مبدل میکند. رسانه وقتی موجب ارتقاء آگاهی و تغییر مثبت یک جامعه میشود که به این دو مسئله نگاهی مسئولانه داشته باشد و در انجام آن به لوازم اخلاق حرفهای بهویژه صحت و دقت، بیطرفی و انصاف پایبند باشد و استقلال و شرافت قلم را پاس بدارد. رسانهای که عمداً اطلاعات نادرست و گمراهکننده نشر میدهد و پمپاژ پروپاگاندای سیاه را رسالت خود میداند، نهتنها کمکی به جامعه خود نکرده بلکه به اندازه سطح تأثیرگذاری خود، موجب انباشت جهل و افراطیگری شده و به آگاهی خیانت کرده است. در جامعهای که متأسفانه هنوز بسیاری قدرت سخت را مهمتر از قدرت نرم میدانند و با مسائل نرم، برخورد سخت میکنند، رسانه به عنوان عامل تغییر و نمادی از قدرت نرم نقشی مضاعف دارد و میتواند به اصحاب قدرت یادآور شود که جامعه نه بنای کلنگی است که با بولدوزر به جانش بیفتیم و نه سیرکی حیوانی است که بسان مدیریت در سیرک و با شرطیسازی نیازهایش، شیرهایش را رو به مزاج سازیم؛ جامعه بنیادی انسانی و نیازمند تعاملی نرم و مبتنی بر عقلانیت، کرامت، آگاهی و آزادی است. در چنین جامعهای رسانهی مطلوب، رسانهای است که نقطهی تلاقی مردم، نخبگان و حاکمیت باشد و بتواند به جای زبانِ قدرت، زبانِ واقعیتها و زبان علم و حکمت باشد و همگان از جمله قدرتمندان را به درست دیدن و درست اندیشیدن دعوت کند و همچنان که بر سبک زندگی مردم تأثیر میگذارد، بر سبک سیاستورزی و حکمرانی قدرتمندان تأثیر بگذارد و آن را به مطالبات مردم نزدیک سازد. فضای رسانهای مطلوب نیز فضایی است که بتواند بستر تولد و تداوم چنین رسانههایی باشد و از محدودیتهای ضدرسانهای بپرهیزد.
«متعادلسازی جریان اطلاعات»
از گامهای دیگر در تحقق فضای رسانهای مطلوب، «متعادلسازی جریان اطلاعات» در کشور است. مشاهده میکنیم که هنوز فضای رسانهای کشور عزیزمان چه از نظر نوع رسانه و چه از نظر محتوا غیرمتوازن است. فراموش نکنیم انحصار، انحصار است و تنوع رسانههای حکومتی و دولتی صرفاً تکرار انحصار است و از معایب آن نخواهد کاست. انحصار رسانه ای، تحمیل عقب ماندگی است و از این روی بسیاری از ملتها انحصار را ملغی کرده اند و رسانههای حکومتی خود را نیز با شیوههای مختلف نظارتی، وادار به پاسخگویی به مردم ساخته اند و دامنهی رقابت آنان با رسانههای غیر حکومتی را نیز محدود ساخته اند تا در سیطرهی رسانههای حکومتی رسانههای غیر حکومتی لگد مال نشوند. تا وقتی جریان اطلاعات عمدتاً از بالا به پایین باشد و کسی گوش شنوا برای شنیدن صدای مردم نداشته باشد امکان اصلاح بسیاری از امور محقق نخواهد شد. اگرچه متأسفانه و به غلط هنوز از تلویزیونهای خصوصی به عنوان یکی از راهحلهای ایجاد توازن در فضای رسانهای کشور بیبهرهایم و ای کاش این نقیصه فورا رفع شود که به نفع ملک و ملت است، اما حال که به مدد ظرفیتهای مجازی، امکان رسانههای ارزان و متنوع فراهم شده است، شایسته است تلاش شود تا بدیلهای تلویزیون خصوصی راهاندازی شود و همهی خبرگزاریها و رسانههای بزرگ، بخشی را به عنوان تلویزیون مجازی ایجاد کنند. همچنین با سرعت و تنوع هر چه تمامتر در ایجاد رسانههای دیگر از هر نوع آن، شبکهی تولید اطلاعات دقیق و جامع و بههنگام را چندبرابر ساخته تا جریان اطلاعات در کشور متعادل و چندسویه شود و همانقدر که منابع قدرت، مردم را مخاطب قرار میدهند، نخبگان و مردم نیز بتوانند بدون لکنت ایشان را خطاب قرار دهند. جامعهای که لکنت دارد، هرگز به صلاح نخواهد رسید.
از «موازنهی غلط» تا «موازنه جعلی»
علاوه بر تنوع واقعی رسانهها، پایبندی به امر بیبدیل «چندصدایی» از عوامل مهم در «متعادلسازی جریان اطلاعات» است و آن هم چندصدایی واقعی و نه چندصدایی کاذب. متأسفانه سالهاست با پدیدهای مخرب به عنوان «موازنه غلط» (False Balance) مواجه هستیم که به پدیده ی خطرناکتری نامش را موزانه ی جعلی (Fake Balance) می گذارم نیز کشیده شده است. موازنهی غلط به این معناست که با هدف چندصدایی و بیطرفی، صدایی را بیشتر یا کمتر از وزن واقعیاش در کنار صداهای دیگر بنشانیم که در نتبجه ممکن است مخاطب به غلط افتاده و این گونه تصور کند که گویی این دو صدا از یک وزن برخوردارند. مثلا در حالی که می دانیم بالای ۹۵ درصد دانشمندان با تحقیقات علمی به این نتیجه رسیده اند که دخالت های انسان مهمترین دلیل تخریب محیط زیست است و کمتر از ۵ درصد بر این باورند که تخریب ها هیچ ربطی به انسان ندارد اما با انگیزه ی حفظ بی طرفی به طور مثال دو دانشمند از گروه اول را در کنار دو دانشمند از گروه دوم بنشانیم و به مخاطب توضیح ندهیم که اینها تنها کمتر از ۵ درصد دانشمندان هستند. اینجا اشکالی که ایجاد می شود این است که مخاطب ما ممکن است دچار این خطای ذهنی شود و به غلط تصور کند که گویا دانشمندانی که انسان را مقصر تخریب محیط زیست می دانند با دانشمندانی که انسان را مقصر نمی دانند برابرند و در نتیجه بر رفتار مخاطب نسبت به نقش انسان در حفاظت از محیط زیست تاثیر نامناسب بر جای بگذاریم.
اما در نوع شدیدتر موازنه غلط که شاید بهتر باشد نامش را موازنه ی جعلی یا ساختگی (Fake Balance) گذاشت به عنوان مثال عمدا در کنار دهها صدایی که پژواک صدای قدرتمندان است، چند صدای ناشناخته یا کمرنگ از اشخاصی را که نسبتشان با اندیشههای دیگر در جامعه روشن نیست یا آنان را به تمامه نمایندگی نمیکنند، به عنوان صدای مستقل یا منتقد یا مخالف منعکس کنیم و ادعا کنیم بیطرفی و چندصدایی را رعایت کردهایم و نمایندگان واقعی هر دو تفکر را به صحنه آورده ایم. این موازنه جعلی یا (Fake Balance) که از پر عارضه ترین انواع فریب و منحرف کردن افکار عمومی است (ان شاء الله در آینده درباره آن بیشترخواهم نوشت) پدیده ی خطرناکتری است که در بسیاری از حوزههای دیگر سیاست، فرهنگ و اقتصاد نیز جاری است؛ همانگونه که در امر انتخابات نیز مرسوم شده است و بسیاری از مردم و اندیشهها نمایندهای واقعی و تمامعیار در انتخابات ندارند، اما کسانی را که در ردههای بسیار پایینی از یک اندیشه هستند یا اساساً نسبت واقعی با آن ندارند، به عنوان نمایندهی اجباری آنان معرفی میکنیم تا نشان دهیم انتخابات متعادلی داریم. چنان که در صدا و سیما نیز مکررا همین ترفند را مشاهده می کنیم و جای نمایندگان واقعی بسیاری از اندیشه ها و گرایش ها در میزگردها و تریبون های این رسانه خالی است و افرادی ضعیف و یا غیر مرتبط را به جای آنان می نشانند. این نوع موازنهها فراتر از موازنه ی غلط (False Balance) که ، «موازنهی جعلی» یا (Fake Balance) است و نباید به هیچ وجه گرفتار آن شد. موازنهی حقیقی یعنی به صداها به اندازهی وزن واقعیشان فرصت داده شود و هر صدایی را همانها نمایندگی کنند که نسبت واقعی با آن اندیشه دارند و البته معیارهای روشنی برای تشخیص وزن جریانات و اندیشه ها در جوامع آزاد وجود دارد. این که بیان کنیم آزادترین کشور دنیا هستیم اما بسیاری از طبقات، جریانات و اندیشهها فرصت و حق بروز و ظهور در رسانههای رسمی و داخلی نداشته باشند، آزادی حقیقی را مجسم نمیسازد. اگر گرفتار انحصار رسانهای و هر دو نوع موازنهی کاذب و موازنه ی جعلی نبودیم امروز میلیونها ایرانی محروم به وادی فراموشان سپرده نمیشدند و صرفاً در بحرانها متوجه ایشان نمیشدیم. کدام رسانه توانست به میان مردم معترض برود و دلایل واقعی اعتراضها را از زبان آنها منعکس کند؟ افراد بسیار زیادی مصدوم و کشته شدهاند. کدام رسانه صدای خانوادههای آنان را بازتاب داد و موقعیت مصدومان را منعکس ساخت تا معلوم شود در چه شرایطی این وقایع رخ داده است؟ رسانهی میلیونها ایرانی که صدای رسمی را قبول ندارند، کیست و کجاست؟ میلیونها ایرانی خارج از کشور کجا شنیده میشوند؟ یا بر اساس کدام حق، صدای بسیاری از شخصیتها و نخبگان محبوب مردم، اجازه ی انتشار ندارد و به انزوای اجباری فرستاده شده اند و به جای آن صدای کسانی که سر تا پای رسانه ها و تریبون های رسمی را پر کرده اند باید در رسانه های غیر رسمی نیز تکرار شود؟ .و … به طور کلی در این غوغای رسانه های حکومتی، رسانه ی مردم کجاست؟ کار را به جایی رسانده ایم که حتی رسانه هایی که از ابتدا برای انعکاس صدای مردم تاسیس شده اند در هژمونی جریانات و رسانه های قدرت محور و ثروت محور، نهایتا به اجبار از مبنای اولیه خود فاصله می گیرند و یا مجبور به کتمان می شوند.
از این روی بیم تبدیل شدن هر رسانه ای به رسانه ی قدرتمندان و مافیای ثروت و فساد یک بیم واقعی است و باید همواره در اتاق خبر مراقبت داشت تا رسانه ای که برای مردم و تولید خرد و معرفت تاسیس شده، مستخدم و تبدیل به صدای قدرت و ثروت نشود.
راهحلگرایی
نکته و بُعد مهم دیگر «متعادلسازی محتوا» تأکید بر راهحلگرایی (solution oriented) به جای روایت ساده از رخدادها یا باقیماندن بر نقد صرف است. شاید بسیاری از رسانهها برای خود نقشی فراتر از نقل رخدادها و بسیاری از نخبگان برای خود نقشی فراتر از نقد روندها نشناسند که البته در جای خود بسیار ارزشمند است اما در جامعهی ما به دلیل فقدان یا ضعف بسیاری از نهادهای مدنی، رسانهها نقشی مضاعف بر عهده دارند، و وقتی میتوانند این نقش را کاملتر ایفا نمایند که در کنار نقد، ارائهی راهحلها را نیز مدنظر قرار دهند و رسانهها در کنار تحلیل روندها یک پرسش دائمی ساده اما بسیار مهم را از اندیشمندان و کارگزاران و همه کسانی که تحلیلشان از طریق رسانه منعکس میشود مطرح سازند که «راه حل شما چیست؟». پاسخ این پرسش هر چه باشد، مطلوب یا غیرمطلوب، قانعکننده یا غیرقابل پذیرش، بیتردید این بُعد، تحرک و پویایی (دینامیسم) جدیدی به محتوا میافزاید و ذهن مخاطب را در تعامل جدیتر با پیام قرار میدهد تا دربارهی راهحل فکر کند.
آیندهگرایی
نکتهی آخری که به نظر میرسد در امر «متعادل سازی محتوا» و «رسانه ماندن» راهگشا خواهد بود- البته پیش از این در یادداشتهایی دیگر هم به آن پرداختهام- اولویت دادن به بُعد آینده در خبر یا آیندهگرایی (Future oriented) در کنار دو بُعد حال و گذشته است که همواره به این دو عادت کرده ایم. اگرچه مفهوم واقعی خبر (News)، اشاره به هر رخداد یا سخن جدید دارد اما سالهاست در گزارهی «اخبار جاری» (Current Event) جای ماندهایم. باید به آینده فکر کنیم و نوری به سوی آینده بیفکنیم. همانگونه که روزی از «هر اندیشه یک خبر» سخن به میان آمد و از دل آن «جنبش رسانهای» مهمی چون ایسنای عزیز سربرآورد، در قالب این رویکرد و از تلاقی «اندیشهها» با «رخدادها و اطلاعات جاری» نیز میتوان تا حد زیادی پیشبینی و چشمانداز آینده را تبیین کرد و روشن ساخت. رسانههای مؤثر آینده، رسانههایی هستند که از آینده بگویند چرا که تا ابد نمیتوان بر گذشته و حال تمرکز کرد. سرعت تولید و توزیع اطلاعات ما را از گذشته به حال (آنْ) رسانده است. حالا نوبت آینده است و باید فاصلهي مخاطب با وقایع آینده را به حداقل رساند. در کنار «چه خبر؟» که ارجاع به گذشته و حال دارد، میتوانیم بپرسیم «فردا چه خبر؟ آینده چه خبر؟»، «به کدام سو میرویم یا آیندهی جاری چیست؟» و «آینده مطلوب کدام است و چگونه مقدور است؟». این پرسشهای ساده نیز همانند «راه حل شما چیست؟» غنا و تحرک و پویایی جدیدی به محتوا افزوده و پیام رسانه را در تعامل بیشتر با ذهن مخاطب قرار میدهد. ایسنای عزیز آغاز یک جریان و جنبش جدید بود که به رفتار جدید رسانهای در کشورمان نیز انجامید و به یاری خداوند و همت جوانان پاک طینت و خلاق آثار تحول آفرین و مبارک آن ادامه دارد. اینک با رویکرد به «آینده در محتوا» و «راه حل گرایی» میتوان رسانه ماندن را تمرین و جریان جدیدی را آغاز کرد و البته از ملزومات آن عملی ساختن اصل دسترسی آزاد به اطلاعات است تا اهالی رسانه بتوانند با تولید محتوای تحقیقی – تحلیلی و مبتنی بر اطلاعات دقیق و شفاف، ابهامات آینده را در ذهن مخاطبان به حداقل ممکن برسانند.
در پایان به دوستان و همکاران شریف «انصاف نیوز» بهویژه آقای علی اصغر شفیعیان که خود روزگاری از خبرنگاران سختکوش، صمیمی و خلاق بودهاند و اینک با دست خالی اما با انگیزه و شهامت به عرصهي دشوار اطلاعرسانی وارد شدهاند و نهالی را غرص کرده اند، تبریک عرض میکنم و البته اطمینان دارم نسبت به آسیبها مراقبت دارند و در تصحیح کاستیها میکوشند تا خدایی نکرده نهالشان آفت نزند و جوانمرگ نشود و ان شاء الله از این نهال، درختی پربار برآید.
دوستان «انصاف نیوز» که انصاف را زیور نام خود ساختهاند، میدانند «انصاف» از مهمترین رموز اخلاق حرفهای است و آنجا که عینیتگرایی، یا بیطرفی به دلیل موانع فراوان دچار اشکال میشود، این «انصاف» است که دست رسانه را میگیرد و آن را از گمراهسازی و زردنویسی دور میکند.
از خداوند منان برای یکایک خبرنگاران و دبیران و سردبیران مظلوم و پر تلاش ایران عزیز و برای خبرنگاران این رسانه در تحقق امر «رسانه بودن» و «رسانه ماندن» آرزوی توفیق و سربلندی دارم.
نقد سیاسیون و رسانهایها به انصاف نیوز در سالگرد تشکیل تحریریه
انتهای پیام