پاسخ شهاب حسینی به انتقادات و واکنشهای منفی
بعد از انتشار پستی در نقد تحریم جشنواره فجر توسط شهاب حسینی [لینک] بار دیگر وی در مطلبی به واکنشهای منفی دربارهی این پست پاسخ داد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران متن کامل یادداشت وی بهشرح زیر است:
سلام. باز هم سلام، این بار خاصه به همه کسانی که از دیروز بنده را آماج سیل انتقادات، قضاوتها، فحاشیها و نفرینها قرار دادند و حتی به فرزندان بیگناه بنده هم رحم نکردند. در برابر شما ادب میکنم و با نگاهی چون لقمان به شما مینگرم و پرهیز میکنم از آنچه شما انجام دادید.
همین قدر که فهمم شد با این خشونتی که در وجود شماست، چنانچه در مسند قدرت بودید، عملکردی بهتر از آنچه امروز شاهد هستیم نداشتید.
این بار چندمی است که بنده را بهدلیل ابراز عقایدم به بدترین شکل مورد عتاب و خطاب قرار میدهید و انگ وابستگی سیاسی به بنده میزنید.
در حالی که بهیقین نخواهید توانست هیچ گوشه زندگیام بر کسی بهخصوص آنان که بنده را از نزدیک میشناسند، پوشیده نیست، کوچکترین ردی از وابستگی سیاسی به هیچ نهاد قدرتی پیدا کنید. بهمدد خدای بندهنوازم بندناف ارتزاق اعتباری و اقتصادی زندگیام جز به درگاه رحمتش وصل نیست که وسیله آن را در درون روح و قلبم به ودیعه نهاده است.
بهلطف یار نان بازو میخورم جز خود رزاق یگانهاش سر تعظیم و ستایش در برابر هیچ یک از بندگانش در هر منصب و مقامی که باشند، فرود نمیآورم که ستایش تنها ذات الهی را سزاست.
ارادتمند تمامی انبیا و اولیای خدا در تمام ادوار تاریخ بشریت هستم چرا که آنان را نوابغ عصر خویش و بهمثابه شمعهایی میدانم که یزدان پاک، برای نجات بشر از تاریکی جهل روشن کرد و روشنی آنان را فروغ بخشید. آنان نیز با سوختن خود جهان اطراف خود را روشنی بخشیدند و بیشتر آنان همواره در تقابل با قدرتهای زمانه خویش بودند، قدرتهایی که بهگواه تاریخ تعدادی از آنان حتی خود را به زینت شریعت دینی آراسته و در ظاهر به مناسک آن عمل میکردند. با مطالعه تاریخ بهخصوص در احوالات ائمه اطهار علیهم السلام بهروشنی با آن مواجه میشویم.
آیا واقعاً در عقوبت غفلت بهسر میبریم که اینچنین بر دل و دیدگانمان مهر کوبیده شده و ناتوان از تمیز و تفکیک ارکان زندگی خویشیم؟ بنده در نام فامیلم نام کسی را در شناسنامه دارم که خود یگانه مظهر ایستادگی در برابر قدرت نامشروع نامطلوب وقت بود.
عشق و ارادت قلبی به مردان بزرگ خدا خاصه پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع)، از وقت تولد بهواسطه پدرم در تار و پودم تنیده شده و حتی بهقیمت جان حاضر به فروختن آن بهبهای ناچیز وابستگی سیاسی و فکری به هیچ نهاد قدرتی چه در ایران و چه خارج از ایران نبوده و نیستم.
تا خدا بندهنواز است به خلقش چهنیاز؟ به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. از این بابت عرض کردم که تا جامعهام بداند تا آخر عمر و به هیچ بهایی دست از عقیده قلبیام نخواهم کشید چرا که جز آن ریسمان امید دیگری ندارم.
بنابراین انتساب هر کسی که از اعتقاداتش سخن میگوید به نهاد قدرت صرفاً بهخاطر تشابه گفتار اعتقادی در ظاهر، قضاوتی است که طبعاً از کمآگاهی نشأت میگیرد.
زندگی این بنده کوچک چون دیگران، پرورده پروردگار است و چنانچه خضوع و خشوعی باشد، ذات لایزال او را سزاست.
بنده هم بهعنوان یک ایرانی، دل در گروی سرزمینم و مردم آن دارم. منتقد بسیاری از موارد و مسائلی هستم که بر سر جامعهام آمده. منتقد عدم وجود صبوری لازم برای شنیدن اعتراضات بحق مردم هستم، خود نیز جزئی از همین مردمم. منتقد نوع رویارویی با مردم پرسشگر در سال 88 هستم. منتقد اتفاقات تلخ و نوع مواجهه با آن هستم. منتقد کشته شدن هموطنانم در آبان ماه هستم.
منتقد آن دستپاچگی و عجله هستم که منجر به فاجعه سقوط هواپیمای مسافری شد و داغ عزیزانمان را بر دلهامان نهاد. منتقد اتفاقات بدی هستم که برای فرهنگمان افتاده، در عین حال، حال عمومی را درک میکنم چون خود یکی از عوامل هستم. این را معتقدم الآن وقت کنار کشیدن نیست.
تحریم فستیوال و عدم حضور راه چاره نیست، چرا که جا برای دیگرانی باز میشود که انگیزههای دیگری دارند. الآن باید بود و حرف زد. الآن باید طیف هنرمندان یکصدا مطالبات و انتظارات خود را در یک قالب واحد مطرح نماید.
دست از ظاهربینی برداریم، نگاه اجمالی به کارنامهها خود مشتی است نمونه خروار.
چطور میتوانیم دم از انصراف بزنیم در حالی که کارهایی در کارنامه خود داریم که بودجه آن مشخصاً از نهادهای قدرت تأمین شده؟ این اگر ریاکاری نیست پس چیست؟
در کجای کارنامه بنده حقیر چنین کارهایی یافت میشود؟ تنها درباره دو اثر که ممکن است چنین ظنی بهوجود آورده باشد همین قدر بگویم که فیلم دلشکسته را تنها بهدلیل اینکه سعی داشت برای جوانان علاقهمند به حضور در بسیج الگوی رفتاری درستی بر پایه ادب و احترام به افکار مخالف ترسیم کند، با دستمزدی بسیار ناچیز کار کردم و نقش پرافتخار شهید بابایی را بهدلیل ارادتم به شهدایی که با نثار جانشان مدافع راحت جان و مال مردمشان بودند.
شهدایی که اگر امروزه حضور داشتند، شاید اوضاع بهگونه دیگری بود. کجای کارنامه حقیر تعاملات نزدیک با نهادهای قدرت یافت میشود که این چنین رأی بر وابستگی فکری و عقیدتی بنده میدهید؟
بنده هر تصمیمی در زندگی گرفتم با استقلال رأی و خودخواسته بوده چرا که منبع الهامات را در ظاهر زندگی جستوجو نمیکنم. بهاندازه مثنوی هفتاد من میتوان نوشت اما در حوصله مخاطب نمیگنجد. دیر زمانی است که حوصلهمان کفاف رویارویی با حقایق را نمیکند و این در حالی است که آفرینش بزرگ من با متانت و صبر به کار خود است. او خود را با ما هماهنگ نمیکند. این ماییم که چنانچه خود را بهعشق با سمفونی بزرگ آفرینش یکدل و همساز نکنیم، چون نوازندگانی نابلد و فالشنواز، نتهای زیبای زندگی را آنقدر بد اجرا میکنیم که دیر یا زود، ناگزیر از ترک این گردونه عظیم خواهیم شد؛
هر که هستیم، هر کجا هستیم و بر هر مسندی که تکیه زدیم.
انتهای پیام