اگر دادگان درست گفته باشد…
روزنامه شرق نوشت: زمان زیادی به شروع انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال باقی نمانده؛ طبق قرار ۲۵ اسفندماه. اگر همان زمان لحاظ شود و اتفاقی غیرمنتظره، زمان انتخابات را به سال جدید موکول نکند، باید گفت فدراسیون فوتبال ایران، کمتر از یک ماه دیگر رئیس جدیدش را خواهد شناخت.
درواقع این فدراسیون رئیس داشت، ولی به دلیل مشکلات قلبی (به ظاهر) استعفا کرد و رفت؛ بحث در مورد مهدی تاج، رئیس حالا «سابق» فدراسیون فوتبال است که نزدیکانش ادعا کردند فشار و استرس برای قلبش خوب نیست و بهتر است از فدراسیون فوتبال برود. با وجود آنکه زمان ریاست مهدی تاج، اردیبهشتماه سال آینده به پایان میرسید، ولی استعفای ناگهانیاش ترتیب را بههم زد؛ به این طریق که فدراسیون مجبور شد هم سرپرست انتخاب کند و هم انتخابات را جلو بکشد.
بعد از تاج، حیدر بهاروند بهعنوان نایبرئیس دوم فدراسیون زمام امور را به دست گرفت و بهعنوان سرپرست مشغول فعالیت شد. اگرچه حیدر بهاروند در زمان ریاست تاج کشمکش زیادی با قانون بازنشستگی داشت و ماندن و رفتنش مسئلهساز شده بود، ولی بالاخره مقاومتش جواب داد و با بقایش در فدراسیون فوتبال، بهعنوان سرپرست هم معرفی شد. بهاروند حالا نهتنها سرپرست است، بلکه بهعنوان یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال هم ثبتنام کرده و قرار است وارد کارزار انتخاباتی شود؛ البته به شرط آنکه دوباره مقابل قانون پارلمانی منع بهکارگیری بازنشستهها مقاومت کند!
با خلاصهای که در بالا عنوان شد، میشود وارد جزئیات انتخابات فدراسیون فوتبال شد؛ آن هم بخش ریاستش. برای این پست در ابتدا ۹ نفر ثبتنام کردند: حبیب کاشانی، محمدحسین قریب، حیدر بهاروند، عباس صوفی، هدایت ممبینی، مهدی محمدنبی، رضا جلالی، محمدرضا کلایی و مسعود هراتیان. از این ۹ نفر اما فقط شش نفر توانستند امضاهای لازم را بگیرند و به مرحله بعدی برسند. درواقع آن سه نفر آخر؛ یعنی رضا جلالی، محمدرضا کلایی و مسعود هراتیان از گردونه رقابت خارج شدهاند. این افراد ۱۰ امضای لازم از اعضای مجمع فدراسیون فوتبال برای ورود به مرحله صلاحیتها را نگرفتهاند.
چالش با بازنشستهها
حالا که شش نفر کاندیدای نهایی ریاست فدراسیون فوتبال مشخص شده، چالش جدید و البته قدیمی در فدراسیون فوتبال مطرح شده؛ اینکه با بازنشستهها چه باید کرد؟ سازمان بازرسی هنوز هم اصرار دارد که افراد بازنشسته در پست ریاست، نایبرئیسی و دبیرکلی نمیتوانند عضو باشند و این قانون شامل همه نهادها، اعم از دولتی و غیردولتی میشود. تا اینجا که اهالی فدراسیون فوتبال بهجد میگفتند فدراسیون فوتبال نهادی غیردولتی است و این قانون شامل حالشان نمیشود، ولی به تازگی سازمان بازرسی دوباره تأکید کرده و اتفاقا خیلی ویژه از فدراسیون فوتبال نام برده و گفته که در سه پست مذکور، فردی که بازنشسته است نمیتواند کاندیدا شود.
فدراسیون فوتبال اما به شیوههای مختلف در تلاش است تا این قانون را دور بزند؛ تعدادی از کاندیداهای پست ریاست و نایبرئیسی به تازگی دم از تبصرهای میزنند و میگویند قانون منع بازنشستگی برای شغلهای انتصابی است و شامل مشاغلی که با انتخابات، فرد جایگاهی را به دست آورده نمیشود. اتفاقا سازمان بازرسی این مورد را هم رد میکند و میگوید هم شامل انتصابات میشود و هم انتخابات!
آخرین راه فرار برای این بازنشستههای فوتبالی هم استناد به اساسنامه پرحرفوحدیث فدراسیون فوتبال است؛ اساسنامهای که میگوید فقط فردی که بالای ۶۵ سال است نمیتواند رئیس شود و بقیه مشکلی ندارند. افراد مذکور هم میگویند به سن ۶۵ سال نرسیدهاند و مشکلی برای ورود و شرکت در انتخابات ندارند! نکته جالب اما اینکه تعدادی از اعضای مجمع فدراسیون فوتبال هم این اساسنامه را قبول ندارند و میگویند پر از ایراد است؛ حرفی که البته پربیراه هم نیست؛ چون همین اساسنامه ورود بسیاری از اهالی فن به رقابت انتخاباتی ریاست فدراسیون فوتبال را محال کرده است. حالا اگر فرض بر این باشد که ایندفعه قانون به طور کامل رعایت شود و بازنشستهها از دور کنار بروند، آنوقت معادلات ریاست بر فدراسیون فوتبال بههم میریزد.
نتیجه از قبل مشخص است؟
اگر قرار باشد دو قانون منع بهکارگیری بازنشستهها و داشتن سابقه مدیریت ۱۰ ساله اعمال شود، از بین شش نفر نهایی، سه نفر از دور خارج میشوند: حبیب کاشانی و حیدر بهاروند به دلیل بازنشستهبودن و هدایت ممبینی به دلیل نداشتن ۱۰ سال سابقه مدیریت. بهاینترتیب سه نفر باقی میمانند که محمدحسین قریب، محمدمهدی نبی و عباس صوفی هستند. طبیعی است که بعد از اعلام صلاحیتها باید رقابت نهایی بین این سه نفر برگزار شود، ولی در کنار این انتخابات، ظاهرا اتفاقات دیگری در حال رقمخوردن است که خبر از «دستهای پشتپرده» میدهد؛ دستکم این موضوعی است که محمد دادگان، رئیس سابق فدراسیون فوتبال مطرحش میکند. او چندی پیش در گفتوگو با رادیو، صراحتا اعلام کرد که «میخواهند» محمدحسین قریب رئیس فدراسیون فوتبال شود. «دارند شرایط را طوری فراهم میکنند که آقای قریب رئیس فدراسیون شود. از همهجا به مدیران باشگاهها، هیئتهای فوتبال در استانها و اعضای مجمع زنگ میزنند و آنها را تحت فشار میگذارند تا به قریب رأی دهند. گزینههای دیگری هم مطرح شده، اما میخواهند کاری کنند تا بقیه کاندیداها رأی نیاورند. خود قریب میگوید من مال فوتبال نیستم. میگوید من دو، سه سال مدیرعامل بودم و ول کردم و رفتم و سال ۹۰ هم من را به زور وارد انتخابات کردند و رأی نیاوردم. او دوست ندارد وارد انتخابات شود، چون خودش را فوتبالی نمیداند منتها به او گفته شده تعداد نمایندگان باشگاهها در انتخابات فدراسیون در اساسنامه جدید نسبت به سال ۹۰ بیشتر شده و از این بابت نگران نباشد و فکر کند شانسش برای پیروزی بالا رفته است». دادگان اتفاقا یکی از دلایلی را که باعث شده در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال شرکت نکند هم همین مورد توصیف میکند و میگوید: «من در انتخابات ثبتنام نکردم، چون قرار نیست رئیس فدراسیون فوتبال با انتخاباتی سالم برگزیده شود. درحالحاضر افرادی در حال دلالی هستند و با اعضای مجمع تماس میگیرند و میگویند به فلانی رأی بدهید».
حالا با کنارهمچیدن حرفهای دادگان و فعلوانفعالات رخداده به نظر میرسد حرفهای او درست از آب درمیآید؛ اگر بپذیریم حبیب کاشانی و حیدر بهاروند، دو رقیب جدی برای ریاست فدراسیون فوتبال از دور کنار بروند، آنوقت به صورت طبیعی باید رقابت را بین محمدحسین قریب و محمدمهدی نبی دانست، ولی همین حالا و با توجه به امضاهای اخذشده به نظر میرسد کار تمام است! ظاهرا در جریان گرفتن حداقل ۱۰ امضای مربوطه، محمدحسین قریب وضع بسیار خوبی داشته و بیشترین امضا را از اعضای مجمع گرفته؛ موضوعی که خودبهخود شانس او برای نشستن روی صندلی ریاست فدراسیون فوتبال را افزایش میدهد. البته اگر این اتفاق رخ دهد و مشخص شود طبق ادعای دادگان، او با سفارش از بالا بهعنوان رئیس انتخاب شده، باید دوباره به عدم استقلال فدراسیون فوتبال اشاره و دخالت در امور این فدراسیون را برجسته کرد؛ موضوعی که نهتنها کمکی به پیشرفت فوتبال، مدیریت فوتبال و زیرساختهای این نهاد ورزشی نمیکند، بلکه روزبهروز به تضعیف بیشترش میانجامد. این موضوع در کنار فاجعهای است که سفارش از بالا را در دل خود دارد.
انتهای پیام