خرید تور تابستان

نگاهی به زندگی فكری و سياسی علامه علی‌اكبر دهخدا

مصطفي ايزدي در روزنامه‌ی اعتماد نوشت:  روزگار مي‌گذرد و دراين گذر زمان، افرادي مي‌آيند و مي‌روند كه وجودشان شگفت‌انگيز و عبرت آموز است. چه بسيار كساني كه در كودكي از كمترين امكانات پيشرفت بي‌بهره بودند، اما در وجودشان عزم و اراده‌اي چون آتش‌فشان خاموش خانه كرده بود كه در برهه‌اي از زندگي‌اش بيدار مي‌شد و زندگي آن كس را دگرگون مي‌ساخت. چه بسيار بچه‌هاي يتيمي كه بدون تكيه بر پدر، روي پاي خود مي‌ايستادند و گام به گام تا قله‌هاي عظمت پيش مي‌رفتند. چه بسيار روستايياني كه هرگز فكر نمي‌كردند بتوانند از روستاي خود به روستاي ديگري سفر كنند، اما بر اثر عشقي كه به آموختن داشتند، توانستند به كشورهاي بزرگ سفر كنند و دستاورد‌هاي علمي خود را به رخ بزرگان علم و معرفت بكشانند.

در اين ميان نيز كساني هستند كه تا نيمه‌هاي عمرشان بدون هيچ تغييري پيش مي‌روند و ناگهان بر اثر يك پند و يك يادآوري، راه جديدي در پيش مي‌گيرند كه هم خود تغيير مي‌كنند و هم ديگران را تغيير مي‌دهند. در مرز و بوم ما نيز فردي زندگي مي‌كرد كه تا 30 سالگي سواد خواندن و نوشتن هم نداشت، اما ناگهان قصد سوادآموزي مي‌كند و آنقدر در راه كسب علم، همت و جديت به خرج مي‌دهد كه از اعاظم علماي استان اصفهان مي‌شود و شاگردان بسياري تربيت مي‌كند. شاگرداني كه هر كدام استادي بلندآوازه مي‌شوند. يكي از شاگردان شناخته شده او مجتهده و عارفه نامدار اصفهاني خانم سيده نصرت‌بيگم امين بود كه كتاب‌ها و آثار عرفاني، اخلاقي و تفسيري خود را با نام مستعار «يك بانوي ايراني» منتشر مي‌كرد و نيز بزرگاني چون آيت‌الله سيد‌حسين خادمي، آيت‌الله سيد‌روح‌الله خاتمي، استاد جلال‌الدين همايي، آيت‌الله شيخ محمدتقي فشاركي و ده‌ها شاگرد برجسته ديگر تربيت كرد. نگارنده در جريان تاليف «كتاب نامداران تهران» به مردان بلندپايه و والامقامي برخورد كرد كه در كودكي به جاي رفتن به مدرسه، در جنوب تهران دستفروشي يا كارهاي سخت‌تر از آن مي‌كردند، اما با نبوغي كه داشتند شبانه درس خواندند و به استادي دانشگاه و حتي مقام وزارت رسيدند.

در اين مقاله از كسي سخن به ميان خواهد آمد كه در كودكي از نعمت پدر محروم شد و به خيل يتيمان پيوست. اگر چه از نظر مادي وضع بدي نداشت، ولي فراتر از آن شوق آموختن و روحيه جست‌وجو و تلاش داشت. اين كودك يتيم با همت مادر فهميده و دانش دوستش در راهي گام گذاشت كه عاقبتش خير و بركت براي ايران و فرهنگ ايراني بود. او يادگارهايي در تاريخ ادبيات ايران باقي گذاشت كه براي هميشه با نام او زنده و جاويدند. اين بزرگمرد كسي نيست جز علي‌اكبر دهخدا. دانشمند با اصالت قزويني اما متولد و بزرگ شده تهران.

 

دهخدا در مدرسه شيخ هادي نجم‌آبادي

علي‌اكبر دهخدا فرزند خانباباخان در حدود سال‌هاي 58-1257 خورشيدي در تهران و در محله سنگلج، پاي به عرصه وجود گذاشت. پدرش كه از زمينداران متوسط قزوين بود، پيش از تولد علي‌اكبر، زندگي در تهران را انتخاب كرده بود. هنگامي كه پسرش 10 ساله بود دنيا را ترك گفت و به ديار باقي شتافت و پسر عمو، ولي و حافظ اولاد صغار او نيز بعد از دو سال درگذشت. دهخدا در غياب پدر و با راهنمايي‌هاي مادر دلسوزش نزد يكي از روحانيون آن زمان به نام شيخ غلامحسين بروجردي كه در نزديكي منزل پدري دهخدا و در مدرسه علميه حاج شيخ‌هادي نجم‌آبادي حجره داشت به فراگيري علوم حوزوي و اسامي پرداخت و تحت تعليم و تربيت او، دوره نوجوناني را پشت سر گذاشت. در همين دوره نوجواني با وجود اينكه سن او كم بود اما همانند بزرگسالان پاي درس مرحوم حاج شيخ هادي نجم‌آبادي كه از علماي بزرگ و آزاديخواه تهران بود هم حاضر مي‌شد و بهره مي‌برد. عناصر موثر در شكل‌گيري شخصيت دهخدا همين سه نفر بودند: مادر، شيخ غلامحسين بروجردي و آيت‌الله نجم‌آبادي. او در نوشته‌هايش، مربي قلب و فواد، يعني وجدانيات خود را از آن مادر بي‌عديل و معلم دانش‌هاي رسمي خود را آن دانشمند متاله و تقويت عقل خود را از نجم‌آبادي مي‌دانست و بي‌ريا و خالصانه معترف بود كه كم و بيش هر چه دارد از اين سه وجود استثنايي دارد كه كمتر كسي را يك‌جا دست داده است. (دائره‌المعارف بزرگ اسلامي، جلد 24، چاپ اول، صفحه 249)

 

ورود به مدرسه سياسي

علي‌اكبر دهخدا با تلاش و كوشش و علاقه زياد در مدت نزديك به 10 سال دروس رايج را فرا گرفت و با گشايش مدرسه سياسي در تهران به اين مدرسه رفت و به تحصيل ادامه داد. معلم زبان فارسي مدرسه سياسي محمدحسين فروغي موسس و مدير روزنامه تربيت و پدر محمدعلي فروغي ذكاءالملك بود كه گاهي اوقات تدريس ادبيات فارسي را به عهده دهخدا مي‌گذاشت. از آنجا كه علي‌اكبر در اين مدت توانسته بود زبان فرانسه را فرا گيرد و با علوم سياسي هم آشنا بود به دعوت معاون‌الدوله غفاري كه به سفارت ايران در بالكان منصوب شده بود به اروپا رفت و به عنوان دبير سفارت ايران مشغول به كار شد. وي در شهر وين پايتخت اتريش توانست زبان فرانسه و ديگر معلومات خود را تكميل كند. مدت اقامت او در بالكان از سال 1282 تا 1284 به مدت دو سال بود، لذا وقتي به ايران بازگشت نهضت مشروطيت آغاز شده بود و او به اين نهضت پيوست و در كنار مشروطه‌طلبان و آزاديخواهان به فعاليت پرداخت.

 

تجربه روزنامه‌نگاري علامه

دهخدا در بازگشت به ايران مدتي معاون امور شوسه خراسان و مترجمي مهندسي بلژيكي مامور ساختن راه تهران به سمنان، به كار مشغول شد آنگاه به دليل آگاهي‌هاي سودمند و قلم خوبي كه داشت، به عرصه روزنامه‌نگاري وارد شد و با همكاري جهانگيرخان و قاسم‌خان، روزنامه جنجالي صوراسرافيل را منتشر كردند و دهخدا سردبير اين روزنامه شد. روزنامه‌اي كه از رسانه‌هاي پرآوازه عصر مشروطيت شد. به قول مرحوم دكتر محمد معين: «جذاب‌ترين قسمت آن روزنامه ستون فكاهي بود كه به عنوان چرند و پرند به قلم استاد و با امضاي دخو نوشته مي‌شد و سبك نگارش آن در ادبيات فارسي بي‌سابقه بود و مكتب جديدي را در عالم روزنامه‌نگاري ايران و نثر معاصر پديد آورد. وي مطالب انتقادي و سياسي را با روش فكاهي در طي آن مقالات منتشر مي‌كرد.» (لغت‌نامه دهخدا، جلد مقدمه، چاپ دوم از دور جديد، صفحه 373- از مقاله دكتر محمد معين) يادآوري مي‌شود كه دهخدا نوشته‌هاي انتقادي و طنز خود را علاوه بر اينكه با دخو امضاء مي‌كرد با عباراتي چون: برهنه خوشحال، جغد، خادم‌الفقرا، خرمگس، دخوعلي، دمدمي، رييس انجمن لات و لوت‌ها و نخود هر ‌آش هم امضا مي‌كرد. البته دهخدا به جز نوشته‌هاي فكاهي و طنز، بسياري از سرمقاله‌هاي روزنامه صوراسرافيل را هم مي‌نوشت و مسائل سياسي و اجتماعي روز را در آنها منعكس مي‌كرد. (دائره‌المعارف بزرگ اسلامي، جلد 24).

گفتني است كه در شرح حال علي‌اكبر دهخدا نوشته‌اند كه در فاصله آغاز انتشار صوراسرافيل تا تعطيلي آن، حوادثي بر دهخدا گذشته است كه به اختصار عبارتند از؛ تهديد و تطميع شده از جانب محمدعلي شاه با فرستادن پول، تهديد شدن به مرگ از طرف شاهزاده عزيز و مريدانش به تحريك اميراعظم حاكم گيلان و محاكمه شدنش در مجلس شورا بنا به اعتراض طلاب متعصب تا حد تكفير شدن. دهخدا همه اين حوادث را با هوشياري و تدبير دفع و از خود رفع خطر كرد. (همان، به نوشته دبير سياقي)

 

پيروزي مشروطه و آغاز استبداد صغير

جنبش مشروطه به پيروزي رسيده بود، اما جانشين مظفرالدين شاه يعني محمدعلي شاه با آن به مخالفت برخاست و مجلس شوراي ملي را تعطيل كرد و مشروطه‌طلبان آزاديخواه را تحت تعقيب قرار داد و تعدادي از آنان از جمله علي‌اكبر دهخدا را به اروپا تبعيد كرد. دوره استبداد صغير آغاز شد و لذا افراد دلسوز و فهميده‌اي چون دهخدا هر كجا باشند نمي‌توانند آرام بنشينند و در سرنوشت مردم كشورشان سهيم نباشند. مدت كمي در پاريس ماند و با علامه محمد قزويني كه از دانشمندان شناخته شده بود نزديك شد و با وي معاشر شد، سپس به سوييس رفت و نشريه روح‌القدس و سپس صوراسرافيل را منتشر كرد تا از اين طريق حرف مردم را منعكس كند.

 

ورود به مجلس شوراي ملي

دهخدا هنگامي كه خبر كشته شدن جهانگيرخان را شنيد شعر مانگار «ياد آر ز شمع مرده ياد آر» سرود كه خيلي مورد توجه مردم قرار گرفت. او پس از سه شماره از انتشار صور اسرافيل براي نزديك‌تر شدن به ايران به استانبول رفت و در آنجا با كمك چند نفر ايراني علاقه‌مند، روزنامه سروش را به زبان فارسي منتشر كرد. حدود 15 شماره از اين نشريه را به دست انتشار سپرده بود كه كه قيام‌هايي در بعضي از مناطق ايران از جمله آذربايجان و گيلان و چهارمحال و بختياري و اصفهان شكل گرفت و در اندك مدتي مجاهدين وطن‌پرست و آزاديخواه رو به پايتخت نهاده و تهران را فتح كردند و با شكست دادن محمدعلي شاه، بساط استبداد صغير را جمع و مشروطيت را زنده كردند. بعد از خلع شاه مستبد قاجار، مجلس دوم شوراي ملي تشكيل شد و مرحوم علي‌اكبر دهخدا به نمايندگي كرمان به مجلس راه يافت. (كتاب مقدمه لغت‌نامه، همان) دهخدا همزمان با نمايندگي مجلس، از كار روزنامه‌نگاري دست نكشيد و با نوشتن مقالات انتقادي سياسي در نشريات: مجلس، آفتاب، شورا، پيكار و ايران كنوني، مسووليت آگاهي بخشي خود را تعقيب مي‌كرد.

 

آغاز جنگ جهاني اول

جنگ جهاني اول كه آغاز شد و پرتوي از آن به ايران رسيد و اوضاع را به هم ريخت. زندگي علي‌اكبر دهخدا هم در راه ديگري قرار گرفت؛ به گونه‌اي كه از سياست كناره‌گيري كرد و به كار تحقيق و تاليف و ترجمه كه به آنها گرايش زيادي داشت، مشغول شد. زماني كه ارتشيان روسيه و انگلستان وارد كشور شدند، آزاديخواهان به قصد مهاجرت، تهران را ترك كردند. دهخدا هم به يكي از روستا‌هاي منطقه بختياري رفت. ابتدا در روستاي كلاته وارد شد سپس به دعوت امير مفخم بختياري ساكن روستاي دزك و به مدت 6 ماه مهمان امير بختياري شد. او در اين مدت طرح تاليف دو اثر جاودانه خود يعني لغتنامه و امثال و حكم را تدوين كرد. با پايان يافتن جنگ و بازگشت آرامش به پايتخت، دهخدا به تهران برگشت و به فعاليت فرهنگي پرداخت و البته مختصري هم داراي مسووليت مديريتي شد.

 

پايه‌ريزي لغت‌نامه «دهخدا»

چند صباحي رييس دفتر وزير معارف بود، آنگاه مديريت مدرسه علوم سياسي را به عهده‌اش گذاشتند؛ مدرسه‌اي كه با اضافه شدن رشته حقوق به آن به دانشكده حقوق تبديل شد. (دائره‌المعارف بزرگ اسلامي، جلد 24) وي در سال 1320 بازنشسته شد و به گردآوري لغاتي كه ضمن مطالعه متون ادبي يادداشت كرده بود، همت گماشت و لغتنامه دهخدا را پايه‌ريزي كرد. نگارنده سال‌هاي پيش از يكي از انديشمندان آگاه شنيد كه دهخدا نزديك به يك ميليون فيش براي خلق كتاب عظيم لغتنامه تهيه كرده بود. او غير از لغتنامه، آثار ديگري در تاليف و ترجمه دارد كه نشان مي‌دهد اين مرد مبارز و آزاديخواه چقدر در راه فرهنگ و ادب ايران عزيز تلاش و كوشش كرده است. پيش از آنكه به آثار مكتوب اين دانشمند دلسوز و پركار پرداخته شود، بد نيست متني را كه آقاي سيدمحمد دبيرسياقي از دانشمندان شهير و از كساني كه در سامان دادن به لغتنامه دهخدا نقش ارزشمندي داشته در ارتباط با بخشي از زندگي مرحوم علي‌اكبر دهخدا نوشته نقل كنم: «خصيصه برجسته علمي و خستگي نا‌پذيري دهخدا در كار تحقيق علمي و نيز نوآوري‌هايش در نويسندگي بود كه او را در نخستين كنگره نويسندگان ايران كه در تيرماه 1325 تشكيل شد، بر صدر نشاند (دروديان، «زندگي‌نامه»، 14) و مايه مباهات نويسندگان ساخت.

 

تاسيس جمعيت مبارزه با بي‌سوادي

دومين صفت برجسته دهخدا ميهن‌دوستي و وطن‌خواهي و نوع دوستي او بود. در سال‌هاي مقارن حكومت ملي، بار ديگر آتش پرفروغ و گرمي بخش وطن‌خواهي و انسان‌دوستي و نوع‌پروري دهخدا از زير خاكستر زمان زبانه كشيد. آن وضع، مرد تشنه آزادي و آزادگي را جان و نيروي تازه بخشيد و بي‌آنكه كار تحقيق و مطالعه و تاليف را رها سازد، با مقالات مستدل و اشعار پرنيش و نوش و مصاحبه‌هاي نغز راديويي و مطبوعاتي به دفاع از آزادي و ستيز با استبداد به حمايت از حق محرومان برخاست. از كارهاي نمايان او در اين راه يكي تاسيس جمعيت مبارزه با بي‌سوادي در اوايل اسفند 1329 (نك: دروديان، همانجا) و صدور اعلاميه آن در ارديبهشت 1330 است. اقدام ديگر كوششي است كه با قلم و قدم در ملاقات ماهانه با رييس دولت داشت تا از عوامل ايجاد‌كننده سد و بند در حكومت و گرفتن تصميمات نامساعد احتمالي جلوگيري كند. دهخدا بر آن بود كه همه ما چندروزه مهمان اين مملكت هستيم. بايد آن را به خوبي حفظ كنيم و آنگونه كه گذشتگان آن را به ما سپرده‌اند، ما هم به آيندگان بسپاريم و كاري نكنيم كه مستوجب لعن و نفرين آيندگان شويم. (دائره‌المعارف بزرگ اسلامي، جلد 24)

تاليفات و ترجمه‌هاي دهخدا

علي‌اكبر دهخدا در زمينه‌هاي فرهنگ، سياست، ادبيات، قانون و زمينه‌هاي ديگر تاليفات و ترجمه‌هايي دارد كه براي هركدام مي‌توان شرحي نوشت، اما در اين نوشته به ذكر نام آنها بسنده مي‌كنيم: 1- لغت‌نامه دهخدا 2- امثال و حكم 3- ترجمه عظمت و انحطاط روميان. تاليف منتسكيو. 4- ترجمه روح القوانين، تاليف منتسكيو. 5- فرهنگ فرانسه به فارسي. 6- شرح حال ابو‌ريحان بيروني. 7- تعليقات بر ديوان ناصر‌خسرو. 8- ديوان سيد‌حسن قزويني. 9- ديوان حافظ. 10- ديوان منوچهري. 11- ديوان فرخي. 12- ديوان مسعود سعد. 13- ديوان سوزني‌ سمرقندي. 14- لغت فرس اسدي. 15- صحاح الفرس. 16- تصحيح ديوان ابن يمين. 17- تصحيح يوسف و زليخا. 18- مجموعه مقالات. 19- پسند‌ها و كلمات قصار. 20- ديوان دهخدا. (كتاب مقدمه لغت‌نامه، از مقاله دكتر محمد معين) 21- چرند و پرند. 22- نامه‌هاي سياسي دهخدا. (دانشنامه دانش‌گستر، جلد 8، چاپ اول)

 

نمونه‌اي از اشعار دهخدا

از افكار سياسي و فعاليت‌هاي فرهنگي و ادبي مرحوم علي‌اكبر دهخدا نوشته شد، اما به شاعري اين انسان فرهيخته آن گونه كه بايد پرداخته نشد. براي جبران اين كمبود، به نظر رسيد كه قطعه شعري از او در پايان اين نوشته آورده شود كه خوانندگان عزيز به اهميت اين بعد از شخصيت ادبي دهخدا پي ببرند.

اي مردم آزاده كجاييد كجاييد

آزادگي افسرد بياييد بياييد

درقصه و تاريخ چو آزاده بخوانيد

مقصود از آزاده شماييد شماييد

چونگرد شود قوت‌تان طود عظيميد

گسترده چو بال و پرتان فر هماييد

بي‌شبهه شما روشني چشم جهانيد

در چشمه خورشيد شما نور و ضياييد

با چاره‌گري و خرد خويش به هر درد

برمشرق رنجور دواييد و شفاييد

در توده‌اي از مردم يك تن ز شمايان

اند خرد و فطنت، انگشت نماييد

مرديد شما يكسره از تخمه مردان

نه ميم و ري و دال، سه حرفي و هجاييد

بسيار مفاخر پدران‌تان و شما راست

كوشيد كه يك لخت بر آنها بفزاييد

(بر گرفته از جلد دوم «سخنوران نامي معاصر ايران» تاليف: سيدمحمدباقر برقعي)

 

كودتاي 28 مرداد و بازجويي از علامه

علي‌اكبر دهخدا به‌رغم بزرگي شخصيتش نزد مردم و انديشمندان ايران، بعد از كودتاي 28 مرداد 32 روز‌هاي سختي را گذراند. در شرح حالش نوشته‌اند بعد از كودتا، وي را مورد بازخواست قرار دادند. اولين‌بار سرتيب آزموده در منزل از وي در مورد رفتن شاه از ايران و قصد دكتر مصدق در اداره كشور و تلقي دهخدا از نوع حكومت و ميزان دخالت وي در اين مساله بازجويي كرد. در مرتبه بعد براي دهخدا از دادستاني ارتش احضاريه ارسال مي‌شود. در محل دادستاني، ساعت‌ها دهخداي رنجور و ناتوان از پيري را رها كرده و در ساعتي از شب او را براي بازجويي مي‌برند و باز هم به او بي‌توجهي مي‌كنند. دهخدا با عصبانيت سرتيپ آزموده را مورد عتاب قرار مي‌دهد و پس از مدتي، تن رنجور دهخدا را در دالان خانه‌اش رها مرده و مي‌روند. دهخدا در حالت اغما تا اذان صبح در حياط باقي مي‌ماند كه خدمتكارش او را پيدا مي‌كند، اين جريان بيماري استاد را شدت مي‌بخشد. (تاريخ حوادث و رجال عصر پهلوي، پژوهشگاه باقرالعلوم، جلد دوم)

دهخدا زير ضربات مداوم به كلي از پاي در‌مي‌آيد. در يك كلمه با كودتاي 28 مرداد دق‌مرگ مي‌شود. وي پس از 77 بهار و خزان، بعد‌از‌ظهر روز دوشنبه 7 اسفند 1334روي در نقاب خاك كشيد. جنازه او را روز چهارشنبه به شهرري مشايعت كردند و در گورستان ابن‌بابويه در مقبره خانوادگي‌اش به خاك سپردند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا