گزارش میدانی از وضعیت جادهها و بیمارستانهای شمال
گزارش میدانی روزنامه ایران از جادهها و بیمارستانهای شمال کشور را میخوانید:
«مازندران با ۶۰۶ بیمار قطعی کرونا تا لحظه نوشتن این گزارش، سومین مقام شیوع این بیماری را بعد از قم و تهران دارد. طبق برخی اخبار، استان گلستان ورودی شهر را به روی مسافران بسته و استان گیلان قرنطینه شده است اما هنوز مردم با اصرار و داد و بیداد بر سر مسئولان گیتهای ورودی استانهای شمالی برای رسیدن به آغوش کرونا بیتابی میکنند. هر روز اخبار مرگ پرستاران و پزشکان در بیمارستانهای کشور در شبکههای اجتماعی بازتاب پیدا میکند ولی انگار کمتر کسی به حرفهای وزیر بهداشت که با تمنا و التماس از مردم میخواهد سفر نکنند گوش میدهد.
پنج بعد از ظهر پنجشنبه ۱۵ اسفندماه به ابتدای جاده هراز میرسم و از هجوم این همه اتومبیل شوکه میشوم. من مجبور بودم وارد این جاده شوم، نه برای تفریح که برای کار. اما این همه اتومبیل هم برای کار به جاده زدهاند؟ سرنشینان اتومبیلهای نمره تهران و شمال با چهرههایی خندان آن طور که پیداست به قدم زدن کنار دریا و روشن کردن آتش در جنگل فکر میکنند. صدای گوینده رادیو از آخرین آمار ابتلا به ویروس کرونا در جهان میگوید اما سرنشینان مشغول گوش دادن به آهنگهای دلنشین هستند. راهبندان که طولانی میشود یکییکی با عصبانیت پیاده میشوند و تا ته مسیر پیاده میروند و برمیگردند و با آه و نفرین از گیتی که برای گرفتن تست کرونا ایجاد شده، حرف میزنند.
پس از ۲ ساعت وقتی به گیت نزدیک میشوم دو مرد خسته را پوشیده در ماسک و لباس نایلونی میبینم که دستگاه تبسنج را به پیشانی مسافران نزدیک میکنند. از دور میبینم که به سمند سفیدی اجازه ورود نمیدهند و سرنشینان با داد و هوار از ماشین پیاده میشوند. حالا همه با هم فریاد میزدند و دیگر کسی از ماشینهای پشت سر پیاده نمیشود. مسئولان با اصرار و متانت افراد مشکوک را از ادامه مسیر منصرف میکنند اما نه، آنها حاضر نیستند نتیجه تبسنج را باور کنند.
بابل یکی از اولین شهرهای درگیر کرونا در شمال کشور بود و هر چه گذشت بیمارستانهای بیشتری درگیر بستری بیماران مشکوک شدند و شایعات در این شهرستان هر روز پررنگتر شد. مرخصشدهها و بهبودیافتگان از مرگ و میر میگویند و فداکاری پرستاران و پزشکان که با امکاناتی کم برخوردی مهربان و با حوصله با بیماران دارند. یوسف که تقریباً ۴۰ ساله است به تازگی از بیمارستان مرخص شده. او خوشحال است اما هنوز نمیتواند خوشحالی را در صدایش نشان دهد چون آرام و شمرده حرف میزند تا نفس کم نیاورد: «روز اولی را که وارد اورژانس شدم تا آخر عمر از یاد نمیبرم. بعضی روی زمین دراز کشیده بودند و بعضی روی صندلیها. از در و دیوار صدای سرفه میآمد.»
او از پر شدن همه بخشهای بیمارستان از بیماران کرونایی میگوید: «متأسفانه تختها مناسب نبود. کپسول اکسیژن کم بود یا مستهلک بود، دارو نداشتند، سیسییو و آیسییو هم دائم پر از بیمار بود. میتوانم بگویم از لحاظ امکانات خیلی بد بود و از لحاظ برخورد پرستاران بینظیر.»
او که یکی از هماتاقیهایش با بیماری کرونا فوت کرده، دائم نگران مسافرانی است که به سمت شمال میآیند و چون هنوز با این بیماری دست و پنجه نرم نکردهاند فکر میکنند حرف پزشکان اغراق است: «واقعاً روزهای اول حتی نفسی برای راه رفتن هم نداشتم و به زور اکسیژن نفس میکشیدم. هر لحظه این اضطراب را داشتم که بالاخره خوب میشوم یا نه؟»
ابتدا قرار بود بیمارستان میناگر بابل پذیرای بیماران کرونایی باشد اما هر روز به تعداد بیماران اضافه شد و ۲ طبقه از بیمارستان روحانی و بخشهایی از بیمارستان یحیینژاد هم پر از بیمار شد. یکی از رزیدنتهای بیمارستان روحانی از کمبود دستکش و لباس و ماسک مخصوص میگوید و این که هر روز صبح را با دعوا و جر و بحث با قسمت تأمینکننده لوازم شروع میکنند: «الان همه رزیدنتها درگیر درمان کرونا هستند و از ما خواستهاند بهعنوان پزشک عمومی شیفت بدهیم چون نیرو کم دارند. تمهیدات و تشویقی هم در نظر گرفتهاند اما واقعاً کار سخت است. خبر مرگ چند پزشک در بابل روحیه پرسنل را بشدت پایین آورده.»
او از ویزیت سرپایی بیماران مشکوک میگوید که جایی برای پذیرش آنها در بیمارستان نیست: «اول قرار بود همه در بیمارستان بستری شوند اما دیگر جا نداریم و بیماران مجبورند داروهای بیمارستانی را از ما یا خانههای بهداشت بگیرند و برای قرنطینه به خانه بروند اما اگر بیمار مشکل تنفسی داشته باشد سعی میکنیم آنها را نگه داریم.»
او روند درمان را هم مثبت میداند و آن طور که میگوید هر روز تعداد زیادی از بیماران به خانه برمیگردند: «متأسفانه بعضی بیماران همراه همسر و فرزند به بیمارستان میآیند و این نگرانی هست که شاید هفتههای دیگر دوباره خانوادههای بیشتری درگیر شوند.»
پرستار دیگری هم که این روزها به قول معروف در صف اول مبارزه بوده، از نبود امکانات میگوید. او که دوست ندارد نامش را در گزارش بیاوریم از شرایط سخت درمان حرف میزند: «ما باید هر روز لباس عوض کنیم و در شرایط ایدهآل بعد از هر ویزیت باید این کار را بکنیم ولی واقعاً ماسک و لباس حتی برای خود ما هم کم است. متأسفانه کیت تشخیص نداریم و با عکس و آزمایش خون تشخیص میدهیم که فرد مبتلاست یا نه.»
او از لباسهای غیر استانداردی میگوید که باعث میشود پرستاران و رزیدنتها کلافه شوند و کارکردن برای آنها سختتر باشد: «متأسفانه از لباسهای نایلونی که مخصوص ماهیگیری و کار در شالیزار است، به ما میدهند که واقعاً تعرق را بالا میبرد.»
همه اینها را میگوید اما از صدای خستهاش پیداست که شبانهروز مشغول کار است و با همه کاستیها پا پس نکشیده، مثل همه پرستاران و پزشکانی که شبانهروز در خط مقدم درمان از جان گذشتگی میکنند. از او میپرسم فکر میکنید مسافرتها در عید میتواند چه تأثیری روی شیوع بیماری بگذارد، میگوید: «با همه این کمبود امکاناتی که گفتم فکر میکنم هر فردی باید خودش به فکر باشد. واقعاً اگر تعداد بیماران بیشتر بشود دیگر نمیدانیم چطور باید به مردم خدمات بدهیم.»
این شرایط در سواحل خزر مختص به شهری خاص نیست و در همه شهرهای شمالی با همین وضعیت روبهرو هستیم. به تازگی ویدئویی از سرپرستار بیمارستان رازی در رشت منتشر شد که او هم از نبود ماسک و الکل برای مقابله با بیماری میگوید. عکسهایی از راهروهای بیمارستانی در رشت منتشر شده که همه بیماران در راهروهای بیمارستان بستری شدهاند. داوود که در رشت زندگی میکند، به تازگی از بند بیماری رها شده. او از روزهای اول درگیری با کرونا میگوید و این که پزشکان به او گفته بودند بهتر است در خانه بماند و برای سلامتی بهتر است اصلاً در بیمارستان بستری نشود: «متأسفانه یکدست نبودن مدیریت و لاپوشانیها کار را سخت کرد و الان شهر در قرنطینه است. باور کنید بعد از دو هفته با اتومبیل به خیابان رفتم و انگار در شهر مردگان بودم. مغازهها تعطیل است و آمارهای غیر رسمی مرگ و میرها مردم را بهشدت ترسانده.»
او با اشاره به این که حتی کیت تشخیص در رشت وجود ندارد از نگرانیاش از روزهای عید میگوید: «متأسفانه مردم هنوز قضیه را جدی نگرفتهاند. وقتی ویدئوی جادههای شلوغ به سمت شمال را میبینم از ترس به خودم میلرزم.»
نهتنها مسافران هنوز خطر ابتلای کرونا را جدی نگرفتهاند بلکه در شهرستانهای درگیر هم مردم زیادی هنوز در خیابانها هستند. با این که اتاق اصناف بابل با اشاره به شرایط بحرانی شهر از کسبه خواسته مغازهها را فقط از ساعت ۸ تا ۱۲ ظهر باز کنند، با این که هر روز با بلندگوهای سبزیفروشی از مردم میخواهند از خانه بیرون نیایند، هیچ تغییری در شرایط ایجاد نشده و تا آخر شب در مغازهها باز است و همچنان عده زیادی از مردم در حال خرید شب عید هستند.»
انتهای پیام