هشت مارس 57 به روایت مینو مرتاضی
مینو مرتاضی لنگرودی، فعال زنان که در تجمع هشت مارس 57 حضور داشت در پاسخ به سوالات انصاف نیوز فضای جامعه در آن زمان و این تجمع را اینطور روایت میکند: «هفدهم اسفند 1357 تنها بیست و پنج روز از پیروزی انقلاب گذشته بود که اولین گردهمایی زنان جهت بزرگداشت روز جهانی زن توسط زنان هوادار گروههای سیاسی و برخی تشکلهای صنفی در دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی و ورزشگاه امجدیه برگزار شد. تشکلها و سازمانهای زنان که سالهای قبل انقلاب تاسیس شده و در قالب تشکل صنفی فعالیتهای بسیار کمرنگی داشتند دوباره فعالیت از سر گرفتند. مثل سازمان ملی پرستاران و بهیاران ایران و اتحادیه زنان قاضی و جمعيت زنان مبارز که در اوايل اسفندماه 1357 طي اعلامیهای موجوديت خود را اعلام کرد از این جمله تشکلها بودند. احزاب و تشکلهای سیاسی نیز کمیتههای زنان داشتند که به علت سرکوب احزاب در زمان شاه این تشکلها در کمای کامل به سر میبردند پس از انقلاب این تشکلها که بیشتر وابسته به نگرش و تفکر چپ بودند به طور خودجوش فراخوانی جهت برگزاری روز جهانی زن دادند. روز جهانی زن قبل از انقلاب جزو روزهای ممنوعه بود و زنان در این روز اجازه برگزاری مراسم نداشتند.
دو روز قبل از هفده اسفند آیت الله خمینی رهبر انقلاب در دیدار با اقشار مردم گفتند وزارتخانههای فعلی غیر اسلامی است. زنها بروند کار کنند مانعی ندارد اما با حجاب شرعی باشند. مراسم روز جهانی زن برای بزرگداشت زنان برگزار شد و سخنرانان صحبت کردند. اما بیرون از دانشگاه زنان کارمند و پرستار و دانش آموز و دانشجو که نتوانسته بودند طبق معمول با پوشش مرسوم سر کار خود حاضر شوند به طور خودجوش در آن روز و روزهای بعد تظاهراتی علیه پوشش اجباری برگزار کردند. از این رو درست نیست بهانهی برگزاری روز جهانی زن در سال 57 را اعتراض به پوشش اجباری بدانیم. بسیاری از نیروهای چپ برگزار کننده مراسم و زنان انقلابی که با احزاب و سازمانهای مسلحانه کار میکردند و یا هوادار بودند از این تظاهرات اعتراضی نه تنها استقبال نکردند که بعضا ان را محکوم نمودند و چنین اعتراضی را از سوی زنان بورژوا تلقی کردند که قصد انحراف و شکاف در صفوف انقلابیون داشتند.
پوشش اجباری همچون برداشتن پوشش از سر زنان در زمان رضاشاه اعتراضات و مقاومتهایی را برانگیخت. چنین اعتراضات و مقاومتهای برانگیخته در زمانی که یک ماه از پیروزی انقلاب نمیگذشت بیانگر قدرت زنان انقلابی بود. در عین حال هنوز نهضت انقلابی تبدیل به نظام و سیستم جمهوری اسلامی نشده بود. لاجرم اعتراض زنان نتیجه داد و بحث پوشش اجباری را به تعویق و به پس از شکلگیری ساختار قانونی جمهوری اسلامی در سال 60 موکول کرد و به تعویق انداخت . دولت موقت در قبال خشونتهایی که علیه زنان برای تن دادن به پوشش اجباری صورت میگرفت واکنش نشان داد.سخنگوی دولت موقت مرحوم امیر انتظام در مصاحبهای اعلام کرد نخست وزیر و خانوادهاش معتقد و مشوق حجاب معمول و معقولاند. اما بنا بر آیهی کریمه «لا اکراه فی الدین» دستور اجبار به حجاب را برای خانمها صادر نمیکند.
دادستان وقت آقای هادوی اطلاعیهای داد مبنی بر اینکه «هرکس به هر عنوان و بهانه، اعم از نحوه لباس پوشیدن و غیر آن، متعرض یا مزاحم بانوان شود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون، به حیثیت آنان توهین کنند، طبق قانون مصوب ۱۳۳۶ تعقیب و مجازات میشود.» دفتر آیت الله خمینی هم اطلاعیهی شدید الحنی صادر کرد «بر اساس خبرهای رسیده، گروهی جنایتکار و خیانتپیشه، تحت عنوان کمیته، مزاحم بانوان محترم شده و به ایشان توهین میکنند. ماموران کمیتههای انقلاب موظفند با کمال دقت، مراقب باشند چنین اعمالی را با نهایت شدت جلوگیری کنند.» طی هفتهی اعتراضی اسفند 57 شعارزنان معترض در قبال توهیناتی که میشنیدند این بود: «برابری برادری /نه چادر ،نه روسری». تم اصلی تمامی قطعنامههایی که از سوی زنان معترض به پوشش اجباری صادر می شد .واگذاری و به رسمیت شناختن حق انتخاب پوشش زنان برای زنان بود.
در همین زمان دستههای زنان انقلابی با پوشش چادر علیه زنان معترض به پوشش اجباری در شهر تهران براه افتاد. زنان حقوقدان هم از نخست وزیر و آیات عظام تشکر کردند که اجباری نشدن حجاب را اعلام نمودند. شخصیتهای مطرح روز همچون مرحوم علی اصغر حاج سید جوادی، سیمین دانشور و هما ناطق اظهار نظرهای ملایمی در نقد و رد حجاب اجباری برای زنان ایراد داشتند. نکته مشترک در تحلیلهای شخصیتهای سیاسی و انقلابی سال 57 این بود که مسالهی حق آزادی انتخاب پوشش برای زنان در قبال خطراتی که انقلاب نوپا را تهدید می کرد کم اهمیتتر است. از سوی دیگر تمامی زنانی که علیه پوشش اجباری اعتراض و تظاهر می کردند. از خاستگاه حق آزادی انتخاب سبک زندگی نبود. برای زنان انقلابی امثال ما که وابسته به نحلهی فکری نواندیشی دینی بودیم پوشیدن لباس ساده و بستن روسری در اصل هویت سیاسی بود.
قبل از انقلاب و در جریان خیزش انقلابی و در اوج مبارزات مسلحانه در حوزه مسایل زنان دو خط یا دو قطب سنت و مدرنیته در تقابل با یکدیگر قرار داشتند. تقابلی که توسط نظام دربار دائما تشدید و دامن زده میشد. برای ما که شاگردان شریعتی و معلم انقلاب بودیم خط سومی مطرح شد. ما نه میخواستیم همچون زنان سنتی تابع فرهنگ کلیشهای پوشش باشیم که در عرصه عمومی رابطه زن و مرد را به طور اغراقآمیزی به رابطه صید و صیاد تشبیه میکرد و تقلیل میداد؛ و نه میخواستیم مدل زن مدرن و تابع مد روز باشیم که دربار تبلیغ و تائید میکرد. ما با نقد فرهنگ سنتی با تاسی بر مدرنیته و توسعهی درونزا پوشش ساده و راحتی انتخاب کردیم که مانع حضور اجتماعی ما در جامعه نگردد و در عین حال بیانگر هویت خاص سیاسی و اپوزیسیونی ما باشد.
ما توجه نداشتیم یا اهمیت نمیدادیم که خواهی نخواهی امر سیاسی را در عمیقترین لایههای تفکر و زیست زنان رسوخ میدهیم. من در تظاهرات اعتراضی علیه پوشش اجباری سال 57 شرکت کردم. نقد من به پوشش اجباری این بود که ارزش هویت و انتخاب آگاهانه و آزادنهی ما در انتخاب نحوهی پوشش و سبک زندگی زیر سوال میرود و تابع حکم پوشش اجباری و حکومتی میشود. در عین حال لازم به ذکر این نکته است که جامعه و عرصهی عمومی قبل از انقلاب بر اساس تبلیغات مستمر دربار جهت تقویت پروژه مدرنیزاسیون و سکولار نمایی جامعه، پوشش چادر و روسری به زنان طبقات فرودست و روستایی و کم سواد و نا آگاه تعلق داشت. شوربختانه در تظاهرات ضد پوشش اجباری جملهای شنیدم که آه از نهادم برآورد و از صف خارج شدم. خانمی در حالی که من و دوستم که روسری به سر داشتیم را به دوستانش نشان میداد باصدای بلند که من و دوستانم بشنویم خطاب به جمعیت زنان تظاهر کننده گفت واقعا مگر ما دهاتی و رعیت هستیم که روسری یا چادر سرکنیم؟
از این رو چیزی که سبب میشد روشنفکران و انقلابیون نتوانند به راحتی کنار تظاهر کنندگان علیه حجاب اجباری قرار گیرند. طوفان خشم ناشی از تحقیر مداوم فرهنگ و اعتقادات اقشار فرودست شهری و روستایی توسط فرهنگ دربار بود. همانها که آیت الله خمینی تحت عنوان کوخنشینان از آنها یاد میکرد. هما ناطق استاد دانشگاه در نفی پوشش اجباری چنین استدلال میکند «انتخاب نوع پوشاک از ابتدایی ترین حقوق هر فرد است. تحمیل نوع پوشاک در جهت نفی آزادی و در تحریف ایمنی اجتماعی است. در دوران پهلوی کدام مرد از آزادی برخوردار بود که زن از آزادی برخوردار شده باشد. عنوان کردن مسالهی زن، در این برهه از مبارزه و در این مرحله از جنبش یک مسالهی انحرافی است. ما نباید در این شرایط مسالهای به نام مسئلهی زن داشته باشیم… خطر انحصارطلبی و تبدیل شدن به گروه فشار در تک تک ما نهفته و باید هشیار باشیم.»
و سیمین دانشور هم در مقاله ای با عنوان «بیایید ایران ویران را آباد کنیم.» نوشت: «رضاخان به زور و خشم حجاب را از سر زنان برداشت و پسرش قانون حمایت خانواده را پیش آورد. هیچ کدام اساس درستی نداشت… من به انقلاب مردم ایران عشق می ورزم. درد زنها را می دانم. مسئله بر سر این نیست که حجاب به سر بکنند یا نکنند. مسئله در ترس از لچک به سر شدن است. مسئله بر سر ترس از دور ماندن از مسئولیت عظیم است.»
انتهای پیام