قائم مقامی: برای جمع آوری رای، همین کاندیداهای محدود را هم انگلیسی میخوانند
سایت ائتلاف خبرگان مردم دوره پنجم نوشت: آیتالله سیدعباس حسینی قائممقامی در شب شهادت حضرت زهرا (س) در هیات بیت الاحزان فاطمه(س)، در سخنان خود با اشاره به انتخابات هفتم اسفندماه، گفت: شرکت نکردن در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات خبرگان رهبری مُنکری است که بر حسب وظیفه شرعی و ملی باید از آن نهی کرد.
مدیر سابق مرکز اسلامی هامبورگ آلمان، افزود: حضور پر شور مردم در انتخابات هفتم اسفند حاوی این پیام به جهان است که اسلامی که انقلاب اسلامی و الگوی جمهوری اسلامی برآمده از آن است و اسلامی که بر نظریه ولایت فقیه به قرائت امام خمینی مبتنی است، اسلام احترام به حقوق و کرامت انسان است و اسلامی است که حق انتخابگری انسان را به رسمیت میشناسد و اسلام انتخابات است. این اسلام در برابر اسلام داعشی قرار دارد که قرائتی واژگونه و تحریف شده از دین در جهان به نمایش گذاشته است.
وی اظهار کرد: فصل انتخابات بهانهای است برای ایجاد همدلی و تقویت انسجام ملی که معجزه انسجام باید خودش را نشان دهد. باور کنیم به میزانی که وحدت اجتماعی و هم دلی در جامعه اتفاق بیفتد به مبدا حقیقت یعنی حضرت پروردگار نزدیک شدهایم و این یعنی تحقق جامعه دینی حقیقی.
وی متذکر شد: به یاد داشته باشیم اگر به راستی درصدد انجام وظیفه هستیم، وظیفه ما فقط در حد ایجاد اسباب است. نباید به گونهای عمل شود که کسانی که باید الگوی اخلاق، اخلاص و دنیاگریزی باشند، در نظر مردم بهگونهای دیگر جلوه کنند. ما باید متوجه آثار و تبعات گفتارها و رفتارهایمان باشیم. از نظر معنوی هم به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) گاه اینگونه اظهار نظرها، گذشته از آثار مخرب عمیق و درازمدت اجتماعی و سیاسی، العیاذ بالله باعث قطع ولایت الهی و به خود واگذاشتگی میشود.
حسینی قائم مقامی افزود: همه عقلا در همه جهان فصل انتخابات را فصل طلایی برای ایجاد تفاهم در جامعه و تقویت سرمایه انسجام اجتماعی میدانند اما متاسفانه عدهای در کشور ما انتخابات را به بستر تفرقه و جدایی مبدل کردهاند.
قائم مقامی گفت: بنده از همگان میخواهم سعی کنند انتخابات را به جای تبدیل به میدان کینه و نفرت به بستر همدلی، انسجام و وحدت مبدل کنند. طبیعی است شما وقتی به کسی یا کسانی رأی میدهید به بعضی دیگر رای نمیدهید. یعنی هر «آری» ملازم با یک «نه» میباشد ولی باید مراقب بود هرگز این انتخاب ما آلوده به کینه توزی و نفرت نشود. افرادی که به هر شیوه و با هر بهانهای جلوی انتخابگری مردم را میگیرند، از یک سو هویت انسان را نادیده میگیرند و از سوی دیگر اراده خود را جایگزین اراده خداوند میکنند و ناخواسته به عمیق ترین ورطههای شرک و نفی توحید گام میگذارند.
این استاد حوزه و دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خودبه تبیین فرقه شدگی سازمان فکر دینی و آثار منفی اجتماعی آن پرداخت و گفت: اگر مسئله فرقهشدگی به خوبی درک شود بسیاری از مشکلات و آسیبهای فکری و رفتاری شناخته شده و قابل رفع میشود. مهمترین ویژگی فرقه، ایجاد جدایی در درون سازمان فکری دینی و به دنبال آن ایجاد شکاف اجتماعی است و این در حالی است که دین دارای دو کارکرد اصلی «ایجاد تفاهم و همبستگی اجتماعی» و «وحدت و توحید» است. مهمترین ویژگی همبستگی اجتماعی، تفاهم پذیری افراد جامعه با یکدیگر است به بیان روشنتر انسان فقط و فقط با تفاهم به توحید میرسد. اصلا امکان ندارد، انسان دم از وحدانیت بزند اما رفتار و عملکردش تفرقه افکنانه باشد. حال اگر کسانی دین را ابزار جدایی و گسست در جامعه انسانی قرار دهند، به خدا تهمتزده و افتراء علَی الله اتفاق افتاده است.
وی افزود: شکوفایی توحیدی که خداوند در فطرت انسان قرار داده است در تفاهم با دیگران حاصل میشود. انسان در ارتباط با جامعه است که میتواند منفعت فردی خود را به منفعت اجتماعی مبدل کند و با محبتورزی به آفریدههای خداوند که جلوههای زیبای ذات او هستند، از نفسانیت و خود شیفتگی به سوی وجود مطلق حرکت کرده و به سعه وجودی دست یابد. هر قدر انسان به تفاهم و درک بالاتر و بیشتری از دیگران دست پیدا کند به توحید نزدیکتر شده است. در آن سو هر عاملی که وحدت، یکپارچگی و تفاهم پذیری را در جامعه مخدوش کند، عامل دوری انسان از توحید و وحدت می شود.
حسینی قائم مقامی تاکید کرد: مهمترین عاملی که شیرازه جامعه را حفظ و جامعه را از شقاق باز میدارد، عدالت است و ظلم به گسست درونی جامعه میانجامد و هرچه بر استاندارد عدالت و ادای حقوق در جامعه افزوده شود بنیادهای انسانی آن مستحکمتر خواهد شد. به تعبیر قرآن، قسط و مکارم اخلاق معیارهای متکامل یک جامعه انسانی است که شاخص تفاهم در آن ارتقا یافته است.
وی متذکر شد: دینداری زمانی میتواند در جامعه عینیت پیدا کند که زیرساخت های اصلی انسانی را در خود حفظ کرده باشد. به همین دلیل اصلی ترین توصیه دین «هم ادراکی با دیگران» و تاکید بر «درک هویت همبسته و یگانه انسانی» است. با این توضیح، تفکری که معتقد به پیاده کردن توحید حتی با زور و نفی انتخابگری انسان است، اصلا حقیقت دین را درک نکرده است. دوست داشتنها، عاطفه ورزی ها، تفاهم ها، همدردیها و محبتها در جامعه در عین وجود اختلافات فردی، باید باشد تا پیام اصلی دین که همان توحید است در جامعه انسانی ظهور پیدا کند.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: حتی ممکن است اعتقادات و افکار انسانها با یکدیگر متفاوت باشد، اما می توانند با تفاهمپذیری و هم ادراکی در کنار یکدیگر قرار بگیرند، حقوق یکدیگر را به رسمیت بشناسند و تفاهم اجتماعی پیدا کنند. به رسمیت شناختن حق انتخابگری انسان نخستین و اصلیترین شاخص تفاهم در حوزه ارتباطات انسانی است. در چنین جامعه ای صاحبان عقاید مختلف در کنار یکدیگر زندگی تفاهم آمیز دارند و بدین ترتیب نخستین پیام دین که همان رجوع به فطرت انسانی و تفکر است تحقق می یابد.
وی تاکید کرد: انسان عقل ورز و متفکر، راه نقد را به روی خود باز نگه میدارد و رای و نظر خود را مطلق نمیداند. اما اگر انسان دچار مطلق شدگی شود، راه نقد را بر خود میبندد و میل به تفاهم با دیگران را در درون خود از بین میبرد و در این صورت دچار پدیده شرک میشود. چرا که حقیقت شرک از نگاه قرآن کریم ابتلای به مطلق شدگی است. شرک یعنی هر چیزی غیر خداوند که مطلق حقیقی است، جزمی و مطلق شود و به همین دلیل نقد پذیری، احترام به حقوق دیگران و هر آنچه که نمود همبستگی و تفاهمپذیری است از نشانههای عملی توحید و دوری از شرک بشمار میآید.
حسینی قائم مقامی ادامه داد: اینکه گفته میشود ویژگی اصلی انسان، اجتماعی بودن است. منظور، صرف زیست جمعی و با هم زیستن نیست. چون برخورداری از تعامل و زیست جمعی اختصاص به انسان ندارد و سایر موجودات نیز از آن بهرهمند هستند. بلکه منظور از اجتماعی بودن انسان، توانایی او در ایجاد ارتباط تفاهمی با دیگران و ادای حقوق آنان است و بزرگترین مانع در مسیر غیرپذیری و تفاهم با دیگران مسئله مطلقشدگی است که به تضییع حقوق اجتماعی و «بی توجهی به عواطف و وجدان انسانی» منجر میشود. به گفته قرآن، دین ذاتا تفاهم برانگیز است ولی اگر وارونه فهمیده و تفسیر شود به بدترین عامل وحدتستیز و تفرقه تبدیل میشود. به این ترتیب آنچه که میباید و میتواند مایه وحدت باشد، مایه تفرقه میشود.
انتهای پیام
نوكران رژيم مستبد پهلوي مردمى كه دنبال حقشان بودند را عامل خارجى يا كمونيست ميناميدند
حالا چرا ترسیدی حاجی