جامعه نیازمند کنش خلاق است
دکتر حبیبالله پیمان گفت: بسنده کردن به فعالیت انتخاباتی بههمان میزانی اشتباه است که بیتوجهی آن. در کشور ما، حرکت به سمت توسعهی پایدار، جز از طریق احیا کردن جماعتهای مدنی و تقویت پیوندهای اجتماعی، امکانپذیر نیست.
به گزارش انصاف نیوز، خلاصهای از سخنان این فعال سیاسی و از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب، در جمع فعالان ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان در پی میآید:
در جوامع پیشرفته به دلایلی همبستگی از بین رفته است و در جامعهی ما به دلایل تا حدودی متفاوت، همبستگی از بین رفته است که من مهمترین آن را «ناامنی» میدانم. ناامنی زمانی که فلجکننده میشود عمدتاً انسانها را از هم دور میکند. چون نجات خود، اولویت انسانها میشود و در نتیجه انسانها تنها میشوند.
انسانها معمولاً در برابر این ناامنی فلجکننده سه نوع واکنش غریزی نشان میدهند: ستیز، گریز و پرهیز؛ در شرایط ناامنی فلجکننده است که صدای خشونت و پرخاشجویی در جامعه بلند میشود، آمار مهاجرت و پناهندگی بالا میرود، و سکوت و انزواطلبی بر جامعه سایه میافکند.
در مقابل این سهگانهی غریزی میتوان گزینهی تأمل، تحلیل شرایط و کنش خلاق را تجویز و تقویت کرد. این کنش خلاق در جامعهی ما تجربه شده است که گام نخست آن تأمین امنیت نسبی برای کنشگر، از طریق همبستگی با افراد پیرامونی، است. در این فضای همبستگی فرصتی برای تنفس و تفکر بهوجود میآید. البته این بحث همچنان نیاز به کار کردن دارد. اما مبانی معرفتی آن عبارتند از:
نخست اینکه برای درک از حقیقت ماهیتی تاریخی دارد و از دل گفتگوهای بینالاذهانی بر میآید و تابعی از موقعیت اجتماعی و فرهنگی ماست. به لحاظ وجودی، این رویکرد با خودمختاریِ فردیِ دکارتی متفاوت است زیرا فرد را نمیتوان از جمع منتزع کرد بلکه در این رویکرد فرد وجودی اجتماعی دارد و «خود» در برهمکنش با محیط و دیگری شکل میگیرد. البته این بهمعنای حل شدن و ابزار شدن فرد در جامعه نیست، بلکه در اینجا فرد وجودی همبسته و درهمتنیده با جامعه دارد. مجزا کردن فرد از جامعه، منافع فرد را با دیگری در تعارض قرار میدهد و به دستاوردهای او ماهیتی «بیرونی» میدهد. بنابراین دستاوردهای فرد تنها در یک بازی برد – باخت تعریف میشود؛ به میزانی که فرد بیشتر به خواستههای خود میرسد، دیگری از خواستههای خود دور میشود؛ برد فرد مساوی با باخت دیگری تعریف میشود. در اینجاست که همان میثاق قرارداد اجتماعی هابز مطرح میشود که افراد بر اساس یک میثاق اجتماعی و به دست اقتدار دولت به حقوق خود میرسند. اما در همبستگی اجتماعی دستاوردها بهصورت «درونی» و بازی برد-برد تعریف میشوند. در همبستگی اجتماعی انسان از عشقِ به دیگری سرشار میشوند و همه میتوانند برندهی بازی باشند. تکثیر این راهبرد، قطعاً فرآیندهای کلانتر را دموکراتیکتر خواهد کرد.
اما در این راهبرد حکومت در چه جایی قرار دارد؟ قطعاً نمیتوان حکومت را نادیده گرفت. در حکومتهایی مثل حکومت ما که بخش زیادی از حوزهی سیاست، اقتصاد و فرهنگ در دست حکومت است و سیاستهای حکومت در فضای جامعهی مدنی تأثیرگذار است. مثلاً هرچه سیاستهای اقتصادی دولت به سمت اقتصاد دلالی پیش رود، فضای رقابتهای برد – باخت در جامعه تشدید میشود و در نتیجه همبستگی اجتماعی تضعیف میشود. و نیز، بالعکس، هرگاه سیاستهای اقتصادی دولت بهسمت حمایت از تولید پیش رود، به تقویت همبستگی کمک خواهد کرد. در مورد مسائل سیاسی و فرهنگی هم وضع به همین منوال است.
بنابراین هرچه سیاستهای حکومت با راهبرد همبستگی اجتماعی و دموکراسی گفتگویی همسوتر باشد، فرایند حرکت به سوی آن، تسهیل میشود. سیاستهایی که به ناامنی فلجکننده دامن میزند، کنش خلاق را محدودتر و واکنش غریزی را گستردهتر میکند. بنابراین باید نسبت به ماهیت حکومت حساس بود و هر جا فرصتی، ولو حداقلی، پیش بیاید که سیاستهای دولت را از ناامنی فلجکننده دور کند، باید از آن استقبال کرد.
فرآیندی که ما از آن صحبت میکنیم به دولت و سیاستهای آن وابسته نیست و فارغ از بازیهای سیاسی و حکومتی، راه خود را پیش میبرد ولی این راهبرد قطعاً تحت تأثیر حکومت قرار میگیرد و از آن متأثر است. بنابراین راهبرد اصلی، کنش خلاق در جامعه مدنی و همبستگی اجتماعی است و درعینحال میتوان و میبایست از انتخابات بهعنوان یک تاکتیکِ مکملِ جانبی استفاده کرد.
فراموش نکنیم که بسنده کردن به فعالیت انتخاباتی بههمان میزانی اشتباه است که بیتوجهی آن. راهبرد مدنی از آنجایی که متکثر، ریز و مرکزگریز است، قابل سرکوب و خشکاندن نیست. در کشور ما، حرکت به سمت توسعهی پایدار، جز از طریق احیا کردن جماعتهای مدنی و تقویت پیوندهای اجتماعی، امکانپذیر نیست.
انتهای پیام