«لاریجانی به ریاست جمهوری پس از روحانی میاندیشد»
متن گفتوگوی دکتر سید ابراهیم امینی، عضو هیات رییسهٔ حزب اعتماد ملی و استاد دانشگاه با روزنامهٔ آرمان در پی میآید:
شما عضو هیئت رییسه مجلس ششم بودید. با این حال در انتخابات مجلس هفتم وهمچنین مجلس هشتم از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدید. چرا در انتخابات مجلس دهم دوباره ثبت نام کردید؟
من در مجلس ششم حضور داشتم و تاثیرگذار ترین فعالیتهای سیاسی خود را در زمانی انجام دادم که در مجلس بودم. بنده با توجه به تجربیات و توان علمی که در خود سراغ داشتم در دوره هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی نیز ثبت نام کردم. با این وجود در هر دو دوره از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدم. در نهمین دوره انتخابات مجلس نیز فضای سیاسی کشور به شکلی نبود که چهرههای سیاسی و به خصوص اصلاح طلبان بتوانند با فراغت بال و آزادی وارد رقابتهای انتخاباتی شوند. به همین دلیل در دور نهم انتخابات مجلس ثبت نام نکردم. با توجه به فضای فعلی کشور که پس از انتخاب روحانی شکل گرفت و تجارب قانون گذاری احساس میکنم که در صورت توفیق میتوانم در مجلس آینده تاثیرگذار باشم.
این مساله را میپذیرید برخی اتفاقات که در مجلس ششم رخ داد اگر اتفاق نمیافتاد به سود جریان اصلاحات بود؟
«دیکته نانوشته غلط ندارد» و به صورت طبیعی هر فعالیت سیاسی همراه با نقاط قوت و البته ضعف است؛ به همین دلیل هیچ گاه نمیتوان انتظار داشت همه اقدامات یک مجموعه و یا یک شخص صحیح باشد. آموزههای دینی ما نیز بر همین مساله تأکید میکند و به جز چهارده معصوم که از هر گونه خطا و لغزش مصون هستند همه افراد به صورت طبیعی دارای خطا و اشتباه هستند. کسی نمیتواند ادعا کند در زندگی خود اشتباه نکرده است. این وضعیت برای اصلاح طلبان در مجلس ششم نیز وجود داشت و اصلاح طلبان در برخی مقاطع میتوانستند حساب شده تر عمل کنند.
کدام اقدامات اصلاح طلبان در مجلس ششم نباید اتفاق میافتاد؟
فضای شکل گیری مجلس ششم تا حدود زیادی تحت تأثیر محدودیتهای جنگ تحمیلی و دوران سازندگی بود و مطالبات جامعه بسیار زیاد بود. مسئولان کشور در آن مقطع زمانی با مشکلات زیادی دست به گریبان بودند و حل کردن آنها هزینه و زمان زیادی را میطلبید. اصلاح طلبان از دارا بودن یک اتاق فکر که متولی برنامه ریزی برای اداره کشور باشد که در مجلس و دولتان برنامهها عملیاتی شود بی بهره بودند. در چنین فضایی در مجلس ششم تندرویهایی صورت گرفت.
شما قبول دارید اگر برخی اقدامات توسط اصلاح طلبان در مجلس ششم رخ نمیداد اصولگرایان به راحتی نمیتوانستند سه مجلس بعدی را در اختیار بگیرند و اشتباهات اصلاح طلبان و حساسیت زیاد حاکمیت نسبت به این جریان سبب یکدستی قدرت در سه مجلس هفتم، هشتم و نهم شد؟
ما نباید همه اتفاقات گذشته را به مجلس ششم محدود کنیم. اگر در گذشته اشتباهی صورت گرفته همه جریان اصلاح طلبی در آن نقش داشتهاند. به همین دلیل نباید نمایندگان را از جریان کلی اصلاحات تفکیک کنیم و آنها را منشأ مشکلات در آن مقطع زمانی معرفی کنیم. نکته دیگر اینکه اشتباه کردن در فعالیتهای سیاسی یک مساله کاملأ اجتناب ناپذیر و طبیعی است. بنده هم معتقدم اگر با نگاهی واقع گرایانه به اتفاقات گذشته نگاه کنیم تا حدود زیادی با مشکلات کمتری مواجه خواهیم شد. مساله مهم در این زمینه اینکه بخش مهمی از مشکلات اصلاح طلبان به روحیه تمامیت خواهی جریان اصولگرایی باز میگردد که با ایجاد موانع و چالشهای بزرگ اجازه ندادند جریان اصلاحات در مسیر هموار و رو به جلوی خود حرکت کند. حذف رقیب به بهانههای مختلف، استفاده ناصحیح از ابزارهای قانونی، و همچنین استفاده از افکار عمومی برای ناموجه جلوه دادن اصلاح طلبان سبب شد که جریان اصلاحات در برخی مقاطع خود با مشکلات زیادی روبه رو شود که نادیده گرفتن آنها و چسبیدن به اشتباهات اصلاح طلبان که امری طبیعی در فعالیتهای سیاسی است به حل مشکل کمک نمیکند.
به نظر میرسد باور به تغییر سبب شده جریانهای سیاسی با تمام قوا در انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی شرکت کنند. آیا این باور به تغییر دستأورد دولت حسن روحانی بوده و یا اینکه شرایط کشور و منطقه این تغییر را اجتناب ناپذیر کرده است؟
برخی اوقات آش به اندازهای شور میشود که آشپز هم نمیتواند منکر شوری آش شود؛ به همین دلیل آشپزی که دنبال بهانه میگردد تا اشتباه خود را در آشپزی کتمان کند ناچار به اعتراف به شوری آش میشود. متأسفانه این وضعیت در دولتهای نهم و دهم و همچنین مجلس هفتم، هشتم و نهم وجود داشت و ناکارآمدیها و اشتباهات به اندازهای بوده که در شرایط کنونی آشپز ناچار به اعتراف به شوری آش شده است. سیاستهای اشتباه و غیر کارشناسی و اختلاسها و چپاولهایی که در دو دولت گذشته رخ داد کار را به جایی رسانده که همه جریانهای سیاسی به این نتیجه رسیدهاند که اداره کشور با این وضعیت غیرممکن است و ادامه این رویکرد سبب آسیبهای بزرگ به نظام سیاسی خواهد شد. نکته دیگر اینکه عملکرد محمود احمدی نژاد و اطرافیان وی تا حدود زیادی سبب خدشه به حیثیت نظام شده است. در نتیجه همه جریانها و شخصیتهای سیاسی به دنبال طرحی نو برای بقا و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران با اقتدار و اعتبار بالا هستند.
چه اتفاقی در فضای سیاسی کشور رخ داده که اعتدال گرایان نقش محوری در فضای انتخاباتی پیدا کردهاند و مرزبندیهای سیاسی تا حدود زیادی کمرنگ شده است؟ آیا افراط و تفریط دولتهای گذشته و به خصوص دولت محمود احمدی نژاد ما را به این نقطه رسانده است و یا اینکه گفتمان اعتدالی که آقای روحانی منادی آن بوده است محقق شده و جریانهای سیاسی تلاش میکنند مسیر ایشان را ادامه بدهند؟
قانون اساسی به صراحت نوع حکومت رادر ایران، «جمهوری اسلامی» عنوان کرده است. بر این اساس یکی از ارکان جمهوری اسلامی که به هیچ عنوان قابل تغییر نیست موضوع «جمهوریت» نظام سیاسی است. با این وجود برخی هنوز معنای جمهوریت را درک نکرده و تفسیبر مناسبی از این وضعیت ندارند. بدون شک برای اجرایی شدن جمهوریت ابزارها و زیرساختهایی مورد نیاز است. در نتیجه هنگامی که ما کلیت جمهوری اسلامی را قبول داریم و آن را پذیرفتهایم باید ابزارهای آن را نیز بپذیریم. بدون شک یکی از زیر ساختها و ابزارهای مهم جمهوریت احزاب سیاسی هستند. احزاب سیاسی وظیفه دارند برای مدیریت بهتر کشور برنامه ارائه کنند و در عین حال نیروی توانمند و مناسب برای اداره کشور تربیت کنند. در مقاطع انتخاباتی احزاب سیاسی نقش مهمی بازی میکنند و برای تشکیل دولت و یا مجلس مناسب با توجه به مقتضیات کشور و همچنین فرصتها و چالشهای پیش رو برنامه ارائه میکنند و افراد شایسته را به مردم معرفی میکنند. اگر چنین شرایطی در کشور حاکم شود پیروزی یک شخص برای تصدی ریاست جمهوری و یا ورود عدهای به مجلس شورای اسلامی سبب اعتبار حزب حمایت کننده در بین مردم میشود و مردم موفقیت و یا عدم موفقیت یک دولت و مجلس را به حساب برنامههای آن حزب میگذارند و در زمان لازم درباره آن قضاوت میکنند. در نتیجه اگر عملکرد یک حزب سیاسی قوی باشد و بتواند به مطالبات جدی مردم پاسخ مناسب بدهد در انتخابات بعدی مردم دوباره از آن حزب حمایت خواهند کرد و در حالت عکس اگر عملکرد یک رییس جمهور و یا نمایندگان یک حزب موفق آمیز نباشد مردم در انتخابات بعدی مانع از حضور مجدد این افراد در دولت و یا مجلس میشوند. در چنین شرایطی گردش نخبگان در کشور به خوبی و به شکل منطقی صورت میگیرد و مسئولان سیاسی رابطه مناسبی با مردم برقرار میکنند. معنای دموکراسی این نیست که فردی مانند محمود احمدی نژاد که دارای هیچ سابقه روشنی در تاریخ انقلاب نیست به ریاست جمهوری برسد و هیچ برنامه و نیرویی برای اداره کشور نداشته باشد و تنها با سلیقه شخصی مسائل را پیگری کند و اجازه داشته باشد همه نوع آزمون و خطا را در کشور انجام بدهد. احمدی نژاد با تصمیمات خلق الساعه و انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی مدیریت زمان قاجار را دوباره در ایران زنده کرد. اگر ما دارای احزاب قدرتمند در کشور بودیم امثال احمدی نژاد هیچ گاه نمیتوانستند در کشور به قدرت برسند و به هر شکلی که دوست داشتند مملکت را اداره کنند.
این ضعف به فقدان برنامه ریزی مناسب در جریانهای سیاسی باز میگردد و یا اینکه متولیان باید در سیاستهای خود تجدید نظر کنند؟
به نظر من این یک ضعف ساختاری است که در نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. این در حالی است که در طول سالیان پس از انقلاب تلاشهای زیادی برای تشکیل احزاب قدرتمند در کشور صورت گرفته اما هیچ کدام به نهادینه سازی و استقرار دائمی و مؤثر احزاب در کشور منجر نشده است. متولیان امور باید اجازه بدهند احزاب قدرتمند در کشور شکل بگیرد و با ارائه برنامه و راهکارهای مناسب دولت و حکومت را در مدیریت بهتر جامعه یاری رساند. در زمینه انتخابات نیز کسانی که متولی اجرای انتخابات میشوند باید امانت دار مردم باشند و منافع ملی را بر منافع فردی و جریانی ترجیح بدهند. در شرایط کنونی جریانهای سیاسی تنها به دنبال آرای مردم هستند و هیچ دغدغه دیگری را دنبال نمیکنند. به همین دلیل مجبور میشوند در یک فضای هیجانی و احساسی شعارهایی را مطرح کنند که مردم علاقه دارند تا بتوانند آرای آنها را به خود جذب کنند. نکته دیگر اینکه در شرایط کنونی برخی از افراد سبد رأی آقای روحانی را فراموش کردهاند. این عده خیلی زود فراموش کردند آقای روحانی با حمایت همه جانبه اصلاح طلبان به ریاست جمهوری رسید و اگر حمایت اصلاح طلبان وجود نداشت شاید انتخابات سرنوشت دیگری پیدا میکرد. به همین دلیل برای خود در کنار جریان اصلاحات سازمان رأی مستقل قائل هستند.
منظور شما چه کسانی است؟
منظور من کسانی است که به دنبال ارائه لیست مستقل از اصلاح طلبان در انتخابات آینده است. این افراد گمان میکنند آقای روحانی با کمک این عده و برنامههای آنان در انتخابات به پیروزی رسیده است. این در حالی است که برای همگان این مساله مسجل شده که اگر اصلاح طلبان و حمایتهای آنها وجود نداشت سرنوشت انتخابات به نحو دیگری رقم میخورد.
شما معتقدید حزب اعتدال و توسعه و جریان اعتدالی در انتخابات پیش رو نباید سازمان رأی مستقلی برای خود متصور شود و در جریان اصلاحات مستحیل شود؟
بحث استحاله یک جریان در جریان دیگر نیست. اگر حزب اعتدال و توسعه و جریان اعتدال گرا قصد داشته باشند از اصلاح طلبان فاصله بگیرند و این مساله سبب تشتت و تعدد لیستهای انتخاباتی شود زمینه پیروزی رقیب و شکست جریان اصلاحات را فراهم کردهاند که استراتژی کاملأ اشتباهی خواهد بود.
اما غلامعلی دهقان سخنگوی حزب اعتدال و توسعه به صراحت اعلام کرد در انتخابات لیست مستقل با سرلیستی خانم فاطمه هاشمی ارائه خواهند کرد. شما ارائه لیست مستقل از سوی این حزب را مصداق تفرقه افکنی در فضای انتخابات تلقی میکنید؟
منضور من جریان اعتدال گرا و حامیان دولت است نه حزب خاصی که اگر این توهم را در افکار عمومی ایجاد کنند که که اصلاح طلبان و حامیان دولت با دو لیست در انتخابات حضور پیدا کردهاند زمینه ساز تشتت و چند دستگی در جریانهای حامی روحانی میشوند. نباید بین جریان اعتدال گرا و جریان اصلاحات که هر دو در انتخابات ریاست جمهوری 92 از آقای روحانی حمایت کردهاند شکاف و فاصله ایجاد شود. هدف و برنامه هر دو جریان حمایت از برنامههای دولت آقای روحانی است. در نتیجه بهترین راهکار ارائه یک لیست واحد ازسوی اعتدالیون و اصلاح طلبان است.
آیا عدم شفافیت مرزبندیهای جریانی بین اصلاح طلبان و اعتدالیون در دو سال گذشته سبب احساس استقلال در بین جریان اعتدالی نشده است؟ آیا منطقیتر نبود جریان اصلاحات تکلیف خود را با اعتدالیون خیلی زودتر مشخص میکرد؟
جریان اصلاحات هیچ گاه به دنبال مرز بندی و صف کشی سیاسی نبوده است. اعتدالیون از جمله جریانهایی هستند که ریشه در جریان اصلاحات دارند و نوع تفکر و بینش سیاسی آنها در لایههای پنهان جریان اصلاحات وجود دارد. نکته دیگر اینکه آقای روحانی به دلیل اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و
شرایطی که پس از این انتخابات برای اصلاح طلبان به وجود آمد مجبور شد از لایههای دوم و سوم جریان اصلاحات در اداره کشوربهره ببرد. به همین دلیل بنده معتقدم جریان اعتدال گرا فاقد پشتوانهای مستقل در لایههای مختلف جامعه است و اگر خود را جریانی مستقل معرفی کند با سازمان رأی بالایی مواجه نخواهد شد.
نظر شما درباره حضور آقای عارف در انتخابات مجلس شورای اسلامی چیست؟ آیا ایشان به کانون اجماع اصلاح طلبان تبدیل خواهند شد؟
اگر در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 توفیقی به دست آمد به دلیل ایثار و فداکاری بزرگ آقای عارف بود و در این مساله هیچ کس شک ندارد. البته درایت و هوشیاری سیاسی رییس دولت اصلاحات موجب انصراف ایشان شد اما اگر عارف حاضر به ایثار و فداکاری نمیشد این موفقیت حاصل نمیشد. مساله مهم دراین زمینه این است که اگر این اتفاق در هر کدام از کشورهای جهان رخ میداد قبل از اینکه این انصراف صورت بگیرد طرفین سهم خود از قدرت را در صورت موفقیت مشخص میکردند. یعنی آقای عارف قبل از کناره گیری از انتخابات عنوان میکرد در صورت پیروزی آقای روحانی باید بنده هم سهمی از قدرت آینده در اختیار داشته باشم. اصول دموکراسی بیانگر این مساله است که آقای عارف میبایست به صورت طبیعی سهمی در دولت تدبیر و امید داشته باشد. این در حالی است که ایشان ایثار و فداکاری خود را تمام کرد و حاضر به سهم خواهی از دولت نشد و تلاش کرد محور اجماع اصلاح طلبان در قوه مقننه باشد تا بتواند از این طریق دولت را همراهی و حمایت کند. هدف اصلی آقای عارف و جریان اصلاحات کمک به دولت برای حل کردن مشکلات مردم است.
به نظر شما کدام جریان سیاسی اکثریت مجلس آینده را در اختیار خواهد گرفت؟
پیش بینی در این زمینه تحت تأثیر عملکرد شورای نگهبان و نهادهای نظارتی است و تا زمانی که وضعیت تأیید صلاحیتها مشخص نشود نمیتوان در این باره اظهار نظر قطعی کرد. نکته دیگر اینکه ترکیب مجلس آینده بستگی به کیفیت حضور مردم در صحنه انتخابات و آزادی عمل جریانهای سیاسی دارد. هرچه جریانهای سیاسی بتوانند آزادانهتر عمل کنند و در بیان افکار و برنامههای خود آزادتر باشند به همان اندازه ترکیب مجلس آینده با کیفیتتر و منطقیتر خواهد بود. به نظر من اگر اصلاح طلبان بتوانند از کانال نهادهای نظارتی عبور کنند مورد اقبال مردم قرار خواهند گرفت ودر نهایت اکثریت مجلس آینده را در اختیار خواهند گرفت.
چه نقشی برای عناصر افراطی در مجلس آینده قائل هستید؟ آیا این عده دوباره در مجلس حضور خواهند داشت؟
خیر؛ به نظر من تاریخ مصرف افراطی گری در ایران به پایان رسیده و افراطیون هیچ شانسی برای حضور در مجلس آینده نخواهند داشت.
علی لاریجانی به صراحت عنوان کرد که به صورت مستقل در انتخابات شرکت کرده است. “نه” بزرگ وی به ائتلاف اصولگرایان چه پیامدهایی برای وی و همچنین اصولگرایان به همراه خواهد داشت؟ آیا لاریجانی مسیری را در پیش گرفته که پیش از این علی اکبر ولایتی در انتخابات ریاست جمهوری در پیش گرفته بود؟
آقای لاریجانی احساس میکند مجلس آینده در اختیار اصولگرایان نخواهد بود و سیاستهای این جریان برای مجلس با شکست مواجه شده است. به همین دلیل به صورت مستقل در انتخابات حضور پیدا کرده که عدم موفقیت اصولگرایان در مجلس نهم در کارنامه وی ثبت نشده و به حساب وی نوشته نشود. از سوی دیگر وی گمان میکند اگر به صورت مستقل در قالب جریان اعتدال وارد مجلس آینده شود از تأثیرگذاری بیشتری در مجلس برخوردار خواهد بود و میتواند حمایت جریانهای مختلف را جذب کند. البته این مساله زیرکی سیاسی آقای لاریجانی را نشان میدهد. آقای لاریجانی به صورت خواسته و یا ناخواسته بازی اصولگرایان را برای ائتلاف به هم زده است. به نظر من علی لاریجانی به دنبال تقویت فراکسیون رهروان ولایت و تبدیل این فراکسیون به یک حزب و یا جریان سیاسی جدید در کشور است. در نتیجه علی لاریجانی به دنبال شکل دهی یک جریان سوم در انتخابات است که این جریان سوم ریشه در جریان اصولگرایی داشته باشد. این مساله از جنبههای زیادی برای وحدت اصولگرایان خطرناک خواهد بود. دلیل این مساله نیز این است که به احتمال زیاد مردم اقبال بیشتری نسبت به این جریان در مقایسه با اصول گرایان سنتی نشان خواهند داد و این جریان میتواند با توجه به پشتوانه اجتماعی که در انتخابات به دست میآورد آینده جریان اصولگرایی را دستخوش تغییرات جدیدی کند. البته لاریجانی حاضر نیست به صورت علنی این مساله را اعلام کند و تمایل دارد بدون پرداخت هزینه و وارد شدن به بازیهای سیاسی به اهداف از پیش تعیین شده خود دست پیدا کند.
این جریان چه نقشی در مجلس آینده خواهد داشت؟
این جریان حامی اصلی علی لاریجانی در مجلس آینده خواهد بود و از ایشان و مواضع ایشان حمایت خواهد کرد.
آیا علی لاریجانی به پشتوانه این جریان خود را کاندیدای ریاست مجلس هم خواهد کرد؟
بله؛ مسلمأ چنین اقدامی انجام خواهد داد.
در چنین صورتی احتمال رقابت عارف و لاریجانی برای ریاست مجلس وجود دارد؟
بله؛ وجود دارد. البته این مساله به رابطه اعتدال گرایان و اصلاح طلبان بستگی دارد. مواضع اعتدال گرایان در چنین صورتی تعیین کننده خواهد بود. انتظار این است که در چنین شرایطی اعتدال گرایان از اصلاح طلبان و آقای عارف حمایت کنند و در مقابل اصولگرایان و عناصر افراطی این جریان از علی لاریجانی حمایت میکنند. اگر این وضعیت به وجود بیاید حتی عناصر جبهه پایداری نیز لاریجانی را برای ریاست مجلس به عارف ترجیح خواهند داد. در شرایط کنونی لاریجانی در حال انجام یک بازی ظریف سیاسی است.
منظور و هدف نهایی وی از این بازی سیاسی چیست؟
به نظر من علی لاریجانی به ریاست جمهوری پس از حسن روحانی میاندیشد و به همین دلیل تلاش میکند با مواضع متعادلی که اتخاذ میکند همه جریانهای سیاسی و از جمله اصلاح طلبان را نسبت به خود خوش بین کند. لاریجانی به خوبی به این نکته آگاهی دارد که ممکن است پس از حسن روحانی باز شرایط به گونهای پیش رود که اصلاح طلبان یک چهره میانه رو و متعادل را برای ریاست جمهوری به یک چهره اصلاح طلب ترجیح بدهند. اگر ما به گذشته نگاه کنیم متوجه میشویم که تفکرات و نوع نگاه آقای لاریجانی در بستر زمان دچار تغیرات مهمی شده است. مواضع کنونی ایشان با زمانی که ریاست صداوسیما را برعهده داشت صدو هشتاد درجه متفاوت شده که این نکته قابل تأمل و مثبت است.