این رفتارهای خالی از منش علوی
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به بهانهی نزدیک شدن به سالروز شهادت امام علی نوشت:
ایمان را معرفت قلبی و اقرار زبانی و عمل به ارکان و جوارح معنا کردهاند. یعنی این سه گانه باید به ظهور برسد تا ایمان تحقق یابد اما برخیهامان در یک ساحت چنان پر شاخ و برگ می شویم که دیگر عرصهها را دچار غفلت میشویم. این هم فقط ماجرای ایمان به خدا نیست بلکه در باورداشت پیامبر و ائمه نیز به همین شیوهایم لذاست که چند صفحهای اگر از کتابِ شخصیت خود را بخوانیم در خواهیم یافت که مولا علی (علیه السلام) در مُلکِ احساسِ ما، امیر است.
روضه نخوانده نامش به باران وامیدارد چشمها را. روایت آنچه بر ایشان گذشته است، دل را دشتِ هزار چشمه و هزار زخم میکند. تنهاییاش، غربتش، حاشیه نشینیاش و… درد را تا عمق استخوان، میبرد و میگوئیم که در حضور چون اویی، دیگران را کی نوبت میرسد که سالاری کنند و ردای امیری بر دوش اندازند؟
واقعا به امیری او تن دادهایم تام و تمام در ساحتِ احساس اما در وادی عمل، باز غریب میماند علی و باز به حاشیه رانده میشود منش علوی و باز میشود همان که بود! یعنی رفتارِ خودِ ما، در تراز و سایز خود از جنس همان رفتاری است که بدان اعتراض داریم؟!
من این را در رفتار محترمین موجه هم زیاد دیدهام و چون به حوزه ریاست و کسب قُدرت میرسد این ماجرا نمایان تر و فاصله ما با امام علی روز افزون میشود. نمیخواهد در ساخت کلان به ماجرا بپردازیم، به همین دور و بر و رفتار خودمان نگاه کنیم معلوم میشود که شمشیر اگر در کف ما قرار بگیرد در کنار مولا خواهیم بود و یا باید نام ما را در سیاهه ناکثین پیدا کنند یا در شمار قاسطین. شاید هم در لیست مارقین نوشته شده باشد نام ما. مایی که به احساس، سر بر آستان علی میسائیم اما رفتارمان به آن سه گروه نزدیکتر است.
به دیگر سخن اگر چه بر زبان نمیآوریم اما در عمل ترجیح میدهیم اگر نماز را پشت سر علی (ع) بخوانیم، سفرهای را برای نشستن انتخاب کنیم که به سلیقه معاویه چیده شده باشد.
راستی وقتی کسی از گردِ راه نرسیده میشود مدیر آن هم در حوزهای که الفبای آن را نمیداند، به این هم بسنده نکرده، دوستان و رفقای خود را هم به کار میگیرد بی آنکه تخصصی داشته باشند، چه نسبتی میتواند با مرام علوی داشته باشد حتی اگر هر روز در خانه خود و به خرج خود برای مولا مجلس روضه سر پا کند؟! کسی که میبیند بهتر از او برای آن جایگاه هست و او به هزار حیلت و حمایت بر آن تکیه میزند چطور با خود حساب میکند که میپندارد با مکتب امام جز تباین نسبتی دارد؟!
وقتی نتیجه توان و مدیریتش میشود حذف متخصصان و “شایستگان” کاردانان و برکشیدن “ناشایستگان”، دقیقا به همان راهی میرود که مخالفان علی(ع) بدان گام نهادند. حالا هر اسمی که میخواهد برای کارش بگذارد فرقی نمیکند در اصلِ ماجرا.
همه بارها خوانده و شنیدهایم و میدانیم مرام علی حکم میکند انصاف را، عدالت را و عدالت هم معنای روشن و توجیه ناپذیر خود را دارد؛ “وضع الشی فی موضعه”. انتخاب هرکس متناسب با دانش و توانش و برجا گزینی او در جایگاهی که برای آن “بهترین” باشد.
هندسهای که اگر رسم الخط جامعه داری ما میشد، به یقین امروز قله نشین موفقیتهای پرشمار بودیم و از منظر ایمانی و معرفتی هم جایگاهی رفیع مییافتیم اما وقتی که امام را فقط در ساحت احساس، دوست بداریم و در همین زمینه به حصر گیریم، خود در حصر مصائب ایمان سوز و انسانیت کش گرفتار خواهیم شد.
این هم تا به سلوک علوی برنگردیم، به صلاح و اصلاح نخواهد آمد حتی اگر نه فقط این ایام که همه عمر بر غربت مولا بگرییم هم چاره نخواهد شد چه ما خود از عوامل غربت مولائیم که علی نه یک نام برای یک فرد که یک مفهوم متعالی برای یک مکتب است و تا زیستن بدین روش را نیاموزیم علی در غربت خواهد ماند و ما خود نیز نگهبانان غربت او خواهیم بود. مایی که در قبیله احساس خود را سرباز فدایی حضرت مرتضی میدانیم اما ایمان که فقط به احساس و اشک نیست.
کجای رفتار ما با هندسه و طرحی که در کلام و سیره مولا شکل میگیرد تراز است که چنین خود را صاحبشان و جایگاه در لشکر او بپنداریم؟ فکر میکنم باید خود را و رفتارمان را دوباره خوانی کنیم تا زیستن به قاعده علوی را به درستی بیاموزیم….
انتهای پیام