هوادار شما هم «آدم» است
رسول بهروش در «همشهری» نوشت:بوندسلیگای آلمان نخستین لیگ معتبر دنیاست که مسابقاتش را در شرایط کرونایی از سر میگیرد. بدیهی است که ادامه بازیهای این فصل پشت درهای بسته برگزار خواهد شد. با این حال مدیران باشگاه بایرنمونیخ در رفتاری جالب توجه برای تکتک هواداران رسمی خود پیامی ارسال کرده بودند که در آن در نهایت ادب و احترام بابت برگزاری بازی پشت درهای بسته عذرخواهی شده بود؛ یعنی بزرگترین قدرت فوتبال آلمان بهخاطر اتفاقی که یک سر سوزن هم تقصیر باشگاه نیست اینطور متواضعانه پوزش میخواهد، چون بهدرستی میفهمد بزرگترین سرمایه باشگاه «هوادار» است و باید با او مثل اربابها رفتار کرد.
حالا این نوع برخورد را مقایسه کنید با فوتبال ایران و جایگاهی که مدیران ما برای هواداران متصورند. در کشور ما نوع برخورد با این جماعت طوری است که انگار مردم عاشق فوتبال، چسبیدههای علاف و بیکاری هستند که نباید به آنها «رو» داد. کافی است بعد از عادی شدن شرایط، شما یک روز شماره تلفن هر 16باشگاه لیگ برتری را فهرست کنید، تکتک به آنها زنگ بزنید و یک سؤال ساده مثلا در مورد زمان و مکان تمرینات تیم بپرسید؛ در آن صورت خواهید دید مسئولان چند تیم پاسخگو هستند و همینطور پی خواهید برد لحن برخوردها چقدر زننده و طلبکارانه است. اساسا در ایران نگاه کلان به هوادار (و در نمایی کلیتر شاید شهروندان) همین است. تا به حال هزار بار دیدهایم که ساعت و بعضا روز برگزاری مسابقات را بهطور ناگهانی عوض میکنند، بدون اینکه فکر کنند شاید یک آدم بختبرگشته مطابق تقویم قبلی برنامهریزی کرده است. همین چندماه پیش محل برگزاری بازی استقلال و پیکان، 3 ساعت قبل از مسابقه از ورزشگاه شهر قدس به آزادی تغییر کرد یا بازی پرماجرای سپاهان- پرسپولیس در حالی در آخرین ساعات پشت درهای بسته رفت که چندده هزار بلیت الکترونیکی برای آن به فروش رفته بود. اگر شما بخشی از اینها را برای مدیران بایرنمونیخ تعریف کنید، احتمالا یک دل سیر گریه خواهند کرد!
نگارنده بیست و چند سال پیش در نوجوانی آدرس چند باشگاه بزرگ اروپایی را بهدست آوردم و از بین آنها با زبان انگلیسی افتضاح نامهای 2 خطی با محتوای ابراز علاقه برای منچستریونایتد نوشتم. نامه را با مقدار زیادی تمبر داخل یکی از همین صندوقهای زرد انداختم و 26روز بعد یک بسته سفارشی از باشگاه انگلیسی دریافت کردم؛ پاکتی شامل 2کاتالوگ رنگی بسیار شیک در مورد تاریخچه باشگاه و البته استادیوم اولدترافورد. این کاتالوگها را هنوز هم نگه داشتهام، نه بهخاطر اینکه تحفه خاصی بودند، فقط به این دلیل که فراموش نکنم یک عده آدم در انگلستان حتی برای یک هوادار کم سال در ایران هم این همه ارزش قائلند؛ هواداری مطلقا خارج از مارکت که نه توان خرید یک قطعه بلیت دارد و نه میتواند از ناحیه خرید حق پخش بازیها و لباس اورجینال سودی به آنها برساند. به خدا فهمیدنش زیاد سخت نیست که چرا آنها آنجا هستند و ما اینجا!
انتهای پیام