خاتمی یا ناطق، مسئله این نبود!
مهراب صادقنیا در یادداشتی تلگرامی با عنوان «خاتمی یا ناطق، مسئله این نبود!» نوشت:
دَمدَمای انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۳۷۶ بود و من به مناسبت سوگواری محرّم، از طرف یک نهاد که اساساً نباید در امور سیاسی وارد شود، به تبلیغ رفته بودم. یکی دو روز بعد از استقرار، روحانی محترمی که در آن مجموعه مسئولیّت مهمی داشت، من را احضار کرد و گفت: از بالادست، فاکسی دریافت کردهایم که ما را ملزم کرده است تا برای آقای ناطق نوری تبلیغ کنیم؛ فاکس را نیز نشانم داد. من هاج و واج نگاهش کردم و گفتم، من برای عزاداری محرم آمدهام و آمادگی لازم برای تبلیغ به سود یک کاندیدا را ندارم. کمی عصبانی شد و گفت: نکند میخواهی به خاتمیِ لیبرال رأی بدهی! گفتم با این تندیای که شما میکنید، اگر هم بخواهم رأی بدهم به شما نمیگویم! ولی ترجیح میدهم برای آقای ناطق هم تبلیغ نکنم. گویا از حرف من خوشش نیامد و گفت: از امروز فقط نماز جماعت برگزار کنید و نیازی نیست بین دو نماز سخنرانی بکنید! چند روز بعد هم کلاً عذر من را خواست و من را به قم باز گردانید.
آن روزها مخالفان و موافقان سیدمحمد خاتمی هر کدام فکر میکردند که با آمدن و یا نیامدن او چهها که نخواهد شد و همین بیم و امید بود که تنور انتخابات را گرم کرد و مردم را به پای صندوقهای رأی کشاند و در پایان آن “حماسه” رقم خورد. امّا طولی نکشید که هر دو دسته فهمیدند نباید از صندوقهای رأی انتظار زیادی داشت. تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که سیاستهای کلان در این کشور، هیچوقت از انتخابات اثر نگرفتهاند و هرگونه تغییر در عواملی غیر از صندوق رأی و انتخابات ریشه دارد.
انتهای پیام