خرید تور تابستان

آقای قالیباف! «شاخت» هم اینقدر اطمینان نداشت

مهرداد خدیر در یادداشتی با عنوان «آقای قالیباف! دکتر “شاخت” هم این قدر اطمینان نداشت» نوشت:  آقای محمد باقر قالیباف رییس مجلس یازدهم گفته است: «در حال حاضر همه باور دارند مشکل اصلی کشور پول نیست. زیرا در دوره ای درآمد کشور حدود 110 میلیارد دلار بود و وضعیت اقتصادی مردم با شرایط کنونی که درآمد به یک چهارم این عدد کاهش یافته تفاوت چندانی نداشت. مشکل اصلی این است که زنجیرۀ تولید و خودکفایی به درستی طراحی نشده»

این جمله آن قدر جالب است که نمی توان بر آن درنگ نکرد:

1. اگر (و البته تنها اگر) وضعیت اقتصادی مردم در پی کاهش فاحش درآمدهای نفتی از 100 به 25 میلیارد دلار در سال تفاوت چندانی نکرده یعنی دولت روحانی کاری کرده کارستان! پس به چی انتقاد دارید و چرا مدام اقتصاد، اقتصاد می کنید؟ مثلا اگر کیفیت زندگی در خانواده‌ای که از درآمد 10 میلیون تومانی به دو و نیم میلیون تومان رسیده چندان تغییر نکرده باشد، مدیریت آن خانه چه مرد خانه چه زن خانه را باید ستود یا باید نکوهش کرد؟

2. ایشان گفته است «همه باور دارند»… این «همه» اما چه کسانی‌اند؟ همۀ نمایندگان مجلس جدید؟ حال آن که می‌دانیم و می‌دانند این نمایندگان تنها 15 درصد مردم ایران را نمایندگی می‌کنند؟ یا همۀ اقتصاد‌دانان؟ این «همه» دقیقا چه کسانی‌اند؟

3. شعار «خودکفایی» در دنیای امروز – جز در کالاهای استراتژیک – چندان معنی ندارد. آنچه معنی دارد «مزیت نسبی» است.

خودکفایی در تولید گندم را می‌توان به لحاظ استراتژیک پذیرفت اما در اقلام دیگر کشاورزی به بهای نابودی سفره‌های زیر زمینی ما تمام شده است. یا در مورد بنزین، احداث پالایشگاه ستارۀ خلیج فارس بندرعباس کار درستی بود و از نزدیک هم دیده ام و تحت تأثیر عظمت و اهمیت آن قرار گرفته ام و انصافاً اگر نبود به مشکل برمی‌خوردیم ولی در همۀ اقلام که نمی‌توان خودکفا شد. کره شمالی البته پایه خود را بر ایدیولوژی «جوچه*» گذاشته اما ما که نمی‌خواهیم کره شمالی شویم. تازه کره شمالی در واقع به چین پشت‌گرم است.

4. اگر مشکل اصلی، طراحی نشدن زنجیرۀ تولید و خودکفایی است چرا مهم‌ترین تصمیم اقتصادی برای مقابله با تحریم‌ها سند همکاری 25 ساله با چین است؟ همین سند نشان می‌دهد آن «همه» که آقای قالیباف می‌گوید حداقل در بخش دوم اظهارات او «همه» نیستند.

5. بله، مشکل اصلی کشور، پول نیست. اقتصاد ایران، درست یا نادرست به سیاست خارجی، گره خورده است. به خاطر همین بود که دکتر طیب‌نیا وزیر اقتصاد دولت اول روحانی (96-92)به رغم عملکرد مثبت و محسوس و موفقیت در کاهش نرخ تورم در دولت اول روحانی حاضر نشد در دولت دوم که آمریکا از برجام خارج شده بود ادامه دهد. زیرا می‌دانست شاخص ها و متغیرهای اقتصادی به تنهایی کار نمی‌کند و خصوصا در ایران تابع سیاست است.

6. اگر بدون پول و به صرف طراحی زنجیرۀ تولید و خودکفایی می توان اقتصاد را بسامان کرد چرا در دوران شهرداری تهران آن قدر بر خلق پول و استفاده از امکانات بانک شهر اصرار داشتند؟

7. در موضوعات اقتصادی نمی توان یک ایده و نظر را در زمان‌ها و مکان‌های مختلف تکرار کرد. دکتر شاختِ آلمانی هم سال 1315 و زمان رضا‌شاه به ایران آمد تا راه حل بدهد و هم سال 1330 و در دورۀ دکتر مصدق که فروش نفت متوقف شده بود و هم بعد از کودتا که فروش نفت از سر گرفته شد ولی دولت دیگر پایگاه اجتماعی نداشت.

هر سه بار اما یک جمله را تکرار نکرد. راهکار او در سال 1315 این بود که از صنعتی شدن و البته خانه‌سازی حمایت شود چون وقتی مردم خانه داشته باشند به خرید محصولات مصرفی برای بهبود شرایط زیستی علاقه پیدا می‌کنند.

دو سه راهکار دیگر هم داد منتها به خاطر اختلاف علی اکبر داور وزیر مالیه و بعدتر دادگستری با رضاشاه و خودکشی او و حساس شدن انگلیسی‌ها به حضور آلمان ها و مشخصا «شاخت» بیش از آن نتوانست بماند و ایده‌های او نیمه تمام ماند.

15 سال بعد و در زمانه ای دیگر و در سال 1330 هم دوباره دعوت شد و این بار دوران دکتر مصدق بود با پایگاه اجتماعی بسیار بالا و حضور رجلی در بالاترین سطح بین المللی در رأس دولت ازیک طرف و کاهش و توقف فروش نفت به خاطر تشدید تنش میان ایران و بریتانیا.

این دفعه دیگر شاخت پیشنهاد 15 سال قبل را تکرار نکرد بلکه به صورت خصوصی به دکتر مصدق گفت: به هر نحو ممکن موضوع نفت را باید حل کند چون اقتصاد ایران نفتی شده است ولی تا آن زمان می‌تواند بی سر و صدا مبادرت به چاپ اسکناس کند و نگران پشتوانه نباشد چون پشتوانۀ واقعی کار و اعتبار ملی است و دولت مصدق هر دو را دارد منتها این خبر نباید درز کند و قضیه نباید لو برود و قابل دوام هم نیست و مسألۀ اصلی – نفت- باید حل شود. این بار هم دو اتفاق افتاد. حسین مکی ماجرا را لو داد و بعد هم کودتا شد و کل داستان، هوا رفت.

آشنایی شاخت با اقتصاد ایران چنان بود که بعد از کودتا هم زاهدی نخست وزیر از او دعوت کرد برای بار سوم به ایران بیاید. با این که مشکل نفت داشت حل می شد. زاهدی دوست داشت اسکناس بزرگ تر از 20 تومان چاپ کند و می دانست که شاخت به مصدق چه پیشنهادی داده بود و خیال می کرد همان راهکار را به او هم پیشنهاد می کند و می تواند در مقابل شاه تصمیم خود را کارشناسی شده معرفی کند.

شاخت اما پیشنهاد چند ماه قبل را تکرار نکرد. چون این بار طرف او مصدق نبود که مردم حاضر به فداکاری برای دولت باشند. زاهدی، سرنگون کنندۀ مصدق بود و هواداران مصدق به عکس می خواستند دولت زاهدی موفق نشود. ضمن این که آن راهکار موقت و بر اساس فروش نرفتن نفت بود در حالی که توجیه زاهدی برای کودتا از سرگیری فروش نفت بود.

راهکار او این بار این بود: دریافت مالیات تصاعدی بر اساس درآمد و انعطاف پذیر کردن نرخ بهره. البته چون می دانست دریافت مالیات بیشتر، فاصلۀ مردم با دولت نامحبوب زاهدی را بیشتر می کند و صاحبان درآمدهای بالا وابسته به دربارند و دکتر مصدقی هم نیست که به آنها رو ندهد و حتی دست خواهر شاه (اشرف) را از منابع کوتاه کند پیشنهاد دیگری هم مطرح کرد و آن تأسیس فروشگاه های تعاونی کارکنان دولت بود و این آخری را اجرا کردند.

یک لحظه تصور کنید دکتر شاخت در سال 1315 و به داور توصیه می کرد: زنجیرۀ تولید طراحی کنید و خود کفا شوید و سال 1330 هم به دکتر مصدق می گفت زنجیرۀ تولید طراحی کنید و خودکفا شوید و بعد کودتا هم باز به زاهدی همان را می گفت!

شاخت اما اگر این گونه بود که شاخت نمی شد. تازه در سال 1953 یک بانک خصوصی در دوسلدورف تأسیس کرد و خودش هم رییس آن شد و در این 10 سال بسیاری از ایده ها را اجرایی کرد و بعد بازنشسته شد و در سال 1970 درگذشت و یک فرمول را به دولت های مختلف ارایه نداد.

8.اقتصاد با عدد سر و کار دارد اما زیر مجموعۀ علوم انسانی است چون موضوع آن «انسان» است و از جامعه و سیاست تأثیر می پذیرد. بهترین مثال دولت خاتمی است. سه صنعت مهم ایران، نفت و گاز (و پتروشیمی) و خودروست و هر سه در این دوره و به لطف دموکراسی نسبی در داخل و دیپلماسی در خارج جان گرفتند.

در نیمۀ دوم دهۀ 70 فرانسوی ها آمدند و هم در نفت و گاز عسلویه سرمایه گذاری کردند و هم در صنعت خودرو. چرا؟ چون روابط سیاسی اصلاح شده بود و در اقتصاد ثمر داد.

9.طراحی زنجیرۀ تولید البته خوب است. خود کفایی در اقلام استراتژیک مانند گندم و بنزین نیز لازم است. اما نمی توان یک ایدۀ واحد را در چهار زمان مختلف تکرار کرد. سال 84 که اقتصاد حساب و کتاب داشت و دلار هزار تومان بود از انقلاب اقتصادی بگوییم و سال 92 که تحریم گریبان اقتصاد را می فشرد همان را تکرار کنیم و در سال 96 جامعه را به دو گروه 96 درصد و 4 درصد تقسیم کنیم و 4درصد واقعی یا خیالی را بر 96 درصد واقعی یا خیالی بشورانیم و در سال 99 کل پروژۀ 96 درصد 4 درصد را پس از سه سال به بوتۀ فراموشی بسپاریم و از زنجیرۀ تولید و خودکفایی سخن بگوییم.

10. اقتصاددانان برای امروز هم راه حل دارند و تا جایی که خوانده یا شنیده‌ام دو راه حل پررنگ تر است. اولی البته سیاسی است تا بتوانیم نفت صادر کنیم. نفت صادر کنیم و ارز بگیریم نه این که همین اندک را بفروشیم و کالا بگیریم. دومی «کاهش هزینه های دولت» است. بله، کاهش هزینه ها و بودجه ها خصوصا غیر مولدها.

* جوچه (به انگلیسی: Juche)(به کره‌ای: 주체) که ترجمهٔ مرسوم آن “سیاست اتکاء بر خود” است؛ جوچه، فلسفه سیاسی حاکم بر کشور کره شمالی ست که از اواخر دهه ۱۹۶۰ از سوی کیم ایل-سونگ به‌عنوان یک نظام اندیشه‌ای و ایدئولوژیکی طراحی و توسعه یافت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا