«تله فقر» معلول سیاستگذاریهای کلان
سیده فاطمه حبیبی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز دربارهی «تله فقر» در جامعه نوشت:
در شرایط اپیدمی کرونا و نوسانات شدید اقتصادی، بحران فقر در جامعه ایران بیش از پیش خود را نشان داده است. و شاید بتوان طبقاتی شدن جامعه و شکاف عمیق میان دهک های مختلف را، اولین عارضه پدیداری آن در جامعه دانست.
اما آنچه در مورد فقر میخواهم بگویم این است که فقر پدیدهای زنده است که خود را هر لحظه تقویت و قدرتمندتر میکند. و هر روز افراد بیشتری در شرایط اقتصادی کنونی درگیر آن میشوند.
رابرت چامبرز دانشمند بریتانیایی، با ذکر 5 عاملِ فقر (بی درامدی، بی سوادی، ضعف جسمانی، آسیب پذیری، انزوا، بی قدرتی، بیان میکند که مجموعه به هم تنیده این عوامل سبب میشود فرد در چرخهی کور فقر گرفتار شود، که از آن به عنوان «تله فقر» یاد میشود.
هریک از این ابعاد به سختی با یکدیگر گره خورده و در ارتباط تنگاتنگ با هم قرار دارند و به شدت یکدیگر را پشتیبانی و تقویت میکنند. به شکلی که هر روز محکمتر و شدیدتر میگردد و به این ترتیب تله فقر (poverty tap) شکل میگیرد، در واقع تله فقر مکانیسمی خود تقویت کننده متشمل بر عوامل موثر در ایجاد فقر است.
و فرد فقیر درحالی در حلقه این عوامل محاصره شده که هر روز بر شدت و ضخامت این حلقه افزوده میشود.
برای مثال فردی را تصور کنید که برای مخارج زندگی مجبور به انجام کار پر مشقت کولهبری است در این مسیر از نظر جسمی آسیب میبیند، و علاوه بر مشکلات سابق معیشت، مخارج گزاف درمان نیز اضافه میگردد،
یا شخص اجاره نشینی را در نظر بگیرید که کارگر روز مزد است و درآمدش کفاف زندگی را به سختی میدهد، این فرد برای تامین پول پیش مسکن اقدام به فروش کلیه میکند، و این آغاز ناراحتیهای جسمی است، که امکان کار کردن را کاهش میدهد.
تله فقر مانند یک حلقه اطراف این افراد قرار گرفته و هر روز تنگتر و سختتر میشود، و فرد محاصره شده راهی به بیرون نمییابد.
گرفتاران محرومیت از منظر روحی نیز در فشار عمیق قرار گرفته، این فشار امکان تصمیمگیری و واکنش مناسب را از آنان سلب کرده و همین امر تله فقر را مستحکمتر و خروج از آن دشوارتر میکند.
فقر و محرومیت مانند یک باتلاق عمل میکند که فرد گرفتار هرچه بیشتر دست و پا میزند بیشتر درآن فرو میرود و جز با کمک نیرویی از بیرون، امکان رهایی از آن فراهم نیست.
اما شکلگیری فقر در یک جامعه و اوج گیری آن به مثابه یک دور باطل، بیش از هر چیز معلول سیاستگذاریهای کلان یک جامعه است. چرا که فقر محصول شکاف طبقاتی و شکاف طبقاتی نیز نتیجه نابرابری در تقسیم درآمدهای ملی میان افراد جامعه است.
وقتی در مراکز تصمیمگیری، صاحبان قدرت از حقوق فقرا چشم پوشی کنند، و مسیر منابع و درآمدها به جای تقسیم عادلانه در جامعه به سمت عدهای خاص تغییر کند، شکاف طبقاتی و به دنبال آن مکانیسم فقر شکل میگیرد. و اگر مسئولان جامعه سیاستگذاریهای خود را در سامان دادن به شرایط فقرا تغییر ندهند، فقر در نسلهای بعد ادامه خواهد یافت، کودک متولد شده در خانواده فقیر، فقیر خواهد ماند و این چرخه ادامه خواهد یافت مگر آنکه نیرویی بیرونی تله فقر را پیش از آن بشکند، در یک جامعه منسجم این امر در درجه اول وظیفه سیاستگذاران است و پس از آن بر عهده نهادهای حمایتی و سازمانهای مردم نهاد.
یک جامعه باید بتواند با شکستن تله فقر و توانمند کردن افراد، مانع به ارث رسیدن فقر به نسل بعد شود، که در این حالت با «چرخه فقر» روبرو خواهیم شد، که چندین نسل ادامه خواهد یافت و چند نسل از یک خانواده را خواهد سوزاند.
و دقیقا من به همین دلیل معتقد هستم فقر پدیده ای زنده است.
پدیده ای که اگر مانع بازتولید آن نشد، سبب محوشدگی اجتماعی و مرگ چند نسل خواهد شد.
منابع:
جامعه شناسی توسعه: مصطفی ازکیا غلامرضا غفاری
فقر احمق میکند: الدار شفین
انتهای پیام
اگر در زمانی نه چندان دورتمرکز ثروت به دلیل تقسیم غیر عادلانه ارزش افزوده بود امروز خداقل 10 فاکتور را می توان شمارش کرد که به تحمیل فقر به کف جامعه منجر می شود از خلق پول و افزایش نقدینگی – تا امتیاز و انحصار در فعالیت های اقتصادی – تعرض به منابع ملی – و تخصیص توام با تبعیض ارز – و رانت اطلاعاتی و غیره که همگی ناشی از وجود یک نظام ارباب و رعیتی جدید است