خرید تور نوروزی

«طراح قیام ۱۵ خرداد خود ساواک بود»

ورق پاره های تاریخ (18)

به کوشش: ناصرغضنفری، انصاف نیوز:

مصاحبه با نصرت الله امینی (دوست و وکیل محمد مصدق و اولین استاندار فارس پس از انقلاب اسلامی. او همان کسی است که وقتی خلخالی با تجهیزات لازم برای تخریب تخت جمشید آمد در مقام استاندار جلوی او ایستاد و اجازه چنین کاری را نداد)

آشنایی من با حاج آقا روح الله ادامه داشت تا خرداد ۴۲ رسید.

۱۵ خرداد را فقط به شما عرض کنم که خود ساواک راه انداخت. این یک مساله ای است که باید گفته و نوشته و بعدا پرده از روی این کار برداشته شود. ساخته و پرداخته دست ساواک بود برای اینکه بتوانند آیت الله خمینی را بگیرند و تبعید کنند؛ ۱۵ خرداد را مردم قیام نکردند.

ما آن موقع زندان بودیم و داستان خیلی جالبی را من به شما عرض میکنم. یکروز یکی از آقایان در جلسه ای به جبهه ملی ایراد گرفت که چرا این جبهه هیچ عکس العملی برای حمایت از روحانیت در ۱۵ خرداد انجام نداد. من گفتم: “اول شما بگویید که چطور شد که بعد از ۲۸ مرداد، روحانیت هیچ عکس العملی در برابر کودتای شاه انجام نداد و حتی آقای بروجردی آن را تایید کردند و دیگرانشان هم یا تایید یا سکوت کردند. از طرفی در ۱۵ خرداد ۴۲ تمام سران جبهه ملی در زندان بودند و در زندان هم کسی نمی‌تواند اقدامی بکند.”

ما صبح ۱۵ خرداد در زندان دیدیم که مراقبت از هر روز بیشتر شده. دربها را بسته و حتی روزنامه هم نمی آورند. آهسته برو آهسته بیا تا گربه شاخت نزند. از پاسبانی که برای ما روزنامه می اورد یواشکی پرسیدم چه خبر است گفت: آقا جلوی بازار و دانشگاه شلوغ است و معترضین اسم یک نفر را هم میبرند به نام خمینی.

بنده با اطلاعات دقیقی که دارم برایم مثل روز روشن است که تمام تظاهرات ۱۵ خرداد را ساواک ترتیب داده بود. حاج میرزا عباسعلی اسلامی که از گردانندگان بازار و مردم بسیار مورد اعتمادی بود به من گفت: “ایام عاشورا بود. از چند روز قبل ما دیدیم که یک عده برای یک دستگاه دولتی لباس سیاه سفارش میدهند. ۱۵ خرداد که ازمنزل بیرون آمدم دیدم جمعیتی عزادار از جنوب شهر بطرف دانشگاه تهران میآید. من هم همیشه داخل این دسته جات شرکت میکردم آمدم بروم داخلشان که یکی از باباشمل هایی که تعزیه گردان هم بود و هما نموقع دهنش هم بوی مشروب میداد مرا شناخت و گفت حاجی برو کنار این از آن دسته هایی نیست که شما تویش دخالت کنید.”

مدیرچاپخانه … گفت: “جوانی را معرفی کرده بودم به یکی از بستگانم و او برده بود و عضو ساواک کرده بودش. ۱۵ خرداد که برای باز کردن صندوق پستی خودم به پستخانه مرکزی تهران رفتم او را دیدم که داخل دسته عزاداری است. او را صدا کردم و با فحش گفتم مرتیکه من تو را نجات دادم آخر چرا دوباره وارد این دسته جات شده ای؟ جوان گفت: آقا ساواک به من ماموریت داده است و در حال انجام ماموریت هستم”

سرهنگ مجللی که بعدا رییس شهربانی شد نقل کرد: “۱۵ خرداد دیدم جلوی اداره بهداری ارتش عده ای ریختند و خواستند یک آمبولانس ارتش را آتش بزنند من در لباس سرهنگی رفتم جلو مانع شوم. آقایی مرا کنار کشید و یونیفرم گروهبانی ارتش را که زیر کتش پوشیده بود را نشانم داد و گفت جناب سرهنگ ما ماموریت داریم این کار را بکنیم شما کنار بروید.

قضیه ۱۵ خرداد صددرصد کار ساواک بود اما مردم هم بعد افتادند در آن. مردم که دیدند عکس و اسم آقای خمینی است به عشق ایشان افتادند در میدان بدون اینکه بدانند قصد دیگری در کار است و آن اینکه میخواهند این بهانه ای باشد که بروند آقای خمینی را از قم بگیرند و تبعید کنند و…

منبع: پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا