وقتی سخن رهبری به گوش صداوسیما نمیرود!
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «گفتوگوی اخیر برنامۀ «سرچشمه» شبکه پنج سیما با محسن رفیقدوست که عصر پنجشنبه دهم مهر ۱۳۹۹ از تلویزیون پخش شد حاوی نکات جالب و درخور تأملی بود. مهمتر از همه این که به رغم تصریح رهبری در «عاقلانه و مدبرانه» دانستن تصمیم پذیرش قطعنامۀ ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷ برای پایان جنگ و موافقت امام خمینی با آن، تفکر سیاسی غالب بر صداوسیما – که به جناح «پایداری» در «اصولگرایان» تعلق دارد – همچنان درصدد آن است که القا کند جام زهر به امام خورانده یا نوشانده شد؛ هر چند نه مانند قبل به تصریح که به کنایه و تلویح.
وزیر سپاه در دهۀ ۶۰ در این مصاحبه میگوید: اواخر جنگ آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا مرا خواست و به طعنه به من گفت: «تو جنگافروز هستی و اگر مدتی دور باشی بهتر است.» و صراحتاً گفت: «تصمیم به پایان جنگ داریم.»
رفیقدوست ادامه داد: «آقای هاشمی از محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) پرسیده بود: «جنگ، کی تمام میشود؟» او هم پاسخ میدهد: «با سقوط صدام.» هاشمی دوباره میپرسد: «صدام کی ساقط میشود؟» رضایی هم میگوید: «با سقوط بغداد.» این بار هاشمی میپرسد: «بغداد را چگونه میتوان گرفت؟» اینجاست که محسن رضایی منوط به تأمین امکانات می کند و هاشمی از او میخواهد مکتوب کند. رضایی هم لیست بلندبالایی از امکانات و تجهیزات و نفرات مورد نیاز برای فتح بغداد به قصد ساقط کردن صدام به آقای هاشمی میدهد و او همراه با گزارش اقتصادی نخستوزیر (موسوی) که نشان میدهد چنین توانی وجود ندارد و گزارش وضعیت نیروی انسانی آقای خاتمی بهعنوان معاون تبلیغات به امام ارایه میدهد و میتواند جنگ را تمام کند. (رضایی لیست را به قصد فتح بغداد داده بود و هاشمی به سند نامتناسب بودن نیازها و واقعیتهای اقتصادی بدل میکند.)
بر اساس تحلیل اخیر مقام معظم رهبری و واقعیتهای اقتصادی و انسانی جنگ (و البته بیم حملۀ شیمیایی و مخالفت صریح آیتالله منتظری با ادامۀ جنگ) قبول قطعنامه کاری عاقلانه و مدبرانه بوده (خاصه این که تلفات و اسرای ایران در سال پایانی جنگ بیش از سال آغازین است: تحقیق جعفر شیرعلینیا) اما مشکل مجری «سرچشمه» این بود که چرا جانشین فرمانده کل قوا مخالفان ادامۀ جنگ را گرد خود جمع کرده بود!
در آغاز مصاحبه هم محسن رفیقدوست دربارۀ اولین بودجههای سپاه گفت: ابتدا «خودمان» تأمین میکردیم و اواخر تابستان ۵۸ دولت موقت یک چک ۲۰ میلیون تومانی در وجه آقای هاشمی رفسنجانی صادر کرد که رقم قابل توجهی در آن زمان بود و زمان دولت موقت یک چک ۱۰۰ میلیونی دیگر هم دادند و من مدتها بعد دربارۀ این چک به مراجع نظارتی و محاسباتی توضیح میدادم.
مجری اما با تعجب پرسید: چرا در وجه آقای هاشمی؟ (گویا پایداریچیهای تلویزیون نمیدانند هاشمی عضو ارشد شورای انقلاب و به امام بسیار نزدیک و معتمد گروههای مختلف بوده است.)
در جای دیگر هم مجری ناگهان بیربط پرسید: «آقای هاشمی رفسنجانی چرا شما را در جریان سفر مخفیانۀ مکفارلین به ایران قرار نداد؟»
منظور او سفر مشاور امنیت ملی دونالد ریگان در سال ۱۳۶۳ است. در آن زمان هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس شورای اسلامی و نمایندۀ امام در شورای عالی دفاع بوده و رفیقدوست، وزیر سپاه و مسئول تأمین تدارکات آن. رفیقدوست هم پاسخ داد: چون فرمانده ما بود و نیازی ندید و موضوع سیاسی بود نه نظامی.
خط تبلیغی برنامه این بود که دولت و وزارت صنایع سنگین و هاشمی رفسنجانی همۀ امکانات اقتصادی و فنی کشور را در اختیار جبههها قرار ندادند و اگر چنین کرده بودند جنگ با پیروزی ایران تمام میشد و کار به قطعنامه نمیکشید؛ حال آن که در آن زمان آیتالله خامنهای، رییسجمهوری و رییس شورای عالی دفاع بودند و تصمیم کلان این نبود که همۀ ایران مانند عراق درگیر جنگ شود و زندگی عادی و حمایت از حنگ در شهرهای غیر درگیر ادامه داشت.
گویا پایداریچیهای صداوسیما به هر بهانه میخواهند نیشی به هاشمی رفسنجانی بزنند و نقش او را در پایان جنگ سرزنش کنند؛ حال آن که مسئولیت ختم جنگ را شخص رهبر فقید انقلاب به رغم شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» بر عهده گرفت. ثانیا: نقش هاشمی قابل ستایش است نه سرزنش و به جز آیتالله منتظری مراجع دیگر هم اندکاندک با ادامه جنگ مخالفت میکردند.
نکتۀ سوم اما این است که از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران انتظار میرفت تعبیر مقام معظم رهبری دربارۀ پایان جنگ را تبیین کند نه این که باز سراغ این تئوری برود که اگر امکانات میدادند و اگر محسن رفیقدوست کنار نمیرفت، میتوانستیم با آن سلاحها و تجهیزات پیروز شویم و نیاز به قبول قطعنامه نبود؛ ضمن این که در سخنان امسال رهبری در دیدار با پیشکسوتان دفاع مقدس پایان جنگ با قبول قطعنامه و حفظ تمامیت کشور و نظام را نیز عین پیروزی دانستند و معلوم نیست که سرچشمهسازان بر چه مویه میکنند؟!»
انتهای پیام
ومسول واقعی صدا و سیما مثل همیشه یکی به میخ می زند یکی به نعل و……….
واما اقای رفیق دوست
دوستان قذاقی همیشه خود را بسیارتوانمند و (خود) بزرگ بین و (خود) حق بین مطلق وتنها منجی ایران و دنیا و…. می دانند مانند اقای جلال الدین فارسی۱ و سرداررفسجتوم۲(راننده,فرماننده ,سیاستمدار,جنگجو,تاجر,وزیر,مدافع محرومین برج نشین …..)
زیاد حرفاشون را جدی نگیرید.
منبع۱ ;سخنان و خاطرات ایشان در صدا و سیما ی جمهوری ……..
منبع۲; سخنان و خاطرات ایشان در صدا و سیمای جمهوری ………..
من نمی دونم اینا چه فکری تو کله شونه هنوز بعد از چهل سال دارن استخوانهای این عزیزان را میارن در ثانی مگر در قرن بیستم میشه رفت کشوری را گرفت و دنیا سکوت کنه؟