«روشنفکری دینی، اسلام مدنظر غرب است»
یکی از مخاطبان انصاف نیوز با نام مستعار «بی نشان» ذیل خبر «توییت انصاف | واکنشها به درگذشت داود فیرحی» نوشت:
دیدگاهم را مختصر بیان میکنم و میدانم منتشر نمی کنید. یکی کتابهای ایشان را که مرتبط با فقه سیاسی حکومت صدر اسلام هست را زمانی به عنوان کتاب درسی خواندم.
ولی هر بار در رسانه ها نام و اسم ایشان بود رد نمیشدم و میخواندم. آخرین آن همین عاشورای 99 بود که متن کامل سخنرانی ایشان را که در کانون توحید ایراد شده بود کاملا شنیدم.
واقعیت این است که با نگاه روشنفکری دینی و امروزی کردن دین و مذهب هیچ میانه ای ندارم در همه ابعاد آن. از شریعتی و سروش گرفته تا مجتهد شبستری و فیرحی و دیگران از قدیم تا جدید و در قید حیاتشان، بازرگان و طالقانی و… [مخالفم].
کلا روشنفکری دینی را احساس [میدانم] و برداشتم این است بر پایه هدف وسیله را توجیه می کند استوار است. این اندیشه هدفش امروزی کردن دین است. حالا میخواهد قرائتی را ارائه بدهد که مثلا با دموکراسی و لیبرالیزم و سرمایه داری و منشور جهانی حقوق بشر و حقوق غربی برای زن و… در تضاد نباشد و ای بسا بگوید اصلا این مباحث در ذات مذهب بوده و هست.
این نگاه غربگرایانه به دین است. زمانی خانم رایس وزیر خارجه آمریکا بودن و خاطرم هست در مصاحبهای گفته بودن که ما در خاورمیانه از اسلام میانه رو حمایت میکنیم. دیگر نمی توان آشکار تر از این گفت.
حالا چه بخواهیم و چه نخواهیم روشنفکری دینی دنباله رو این تفکر سیاسی غربی است. زمانی در رنسانس غربی دین را از سیاست حذف کردن و پروتستانتیسم ظهور کرد تا امروزی که رسیده است به سکولاریزم و فمنیسم و لائیسم و… [رسیده ایم.] یعنی همیشه فکر میکنم که امثال شریعتی و فیرحی ها دانسته یا نادانسته بخشی از همان مسیر پیموده شده در غرب هستند.
دوستی دارم که میگفت پدران و مادران ما نمازشان قضا نمیشد و نمازهای قضا پدربزرگ و مادربزرگمان را هم میخواندند. مادران با عفت ما پشت پرده پشت در با مردم صحبت میکردن و بچه هاشون شدن ماها!؟ خدا رحم کند به نسل ماها.
حالا مطمئنم شاگردان فیرحی ها بصورت تصاعدی در غربی کردن دین گام بر خواهند داشت. در این میانه میدان اما نگارنده نمی خواهد دینش را فدای دنیا کند. از این رو ماندم برای مرگ فیرحی ها تسلیت بگویم یا نه.
از بعد انسانی بله قلب آدم درد میگیرد وقتی اندیشمندی و دانشمندی آنهم بخاطر کرونا از دست میرود ولی از بعد دیگر این تیپ اندیشمندان عملا و آنطور که گفتم در جهت دین زدایی از جامعه گام بر می دارند.
نگارنده دل در گرو چپ و راست و میانه سیاست اصلا نداشته و ندارد ولی گفتم دلم در هوای خدا و قرآن و مذهب پرپر میزند. شاید حالا متهم بشوم به اینکه رادیکال هستم و متحجر و… عرض کردم قلب من نمی تواند اندیشه و تا عمل غیر دینی را هضم کند.
حال میخواهد علامه امینی و سید جمال باشد حال میخواهد فیرحی و برادرم.
انتهای پیام
برادر عزیزم ، سلام ، به گمان بنده به عنوان یک فرد کمی تا قسمتی دین دار و دلبسته به مفاهیم مترقی دینی و متنفر از هر آنچه به نام دین بخواهد باعث درافتادن انسان در چاه جهل و ناآگاهی بشود ، خدمت حضرتعالی عرض کنم که دقیقاً علت تفکر اشتباه حضرتعالی از این جمله خودتان ناشی می شود * …اما نگارنده نمی خواهد “دینش” را فدای دنیا کند* یعنی حضرتعالی حفظ دین خود ، که ما از چند و چون و چیستی آن آگاه نیستیم را به حفظ موجودیت و تمامیت دین مرجّح می دانید.
تمام ادیان الهی و حتی مکاتب بشری ، به جز اندکی، اگرچه با مفاهیم انسانی و اندیشه های متعالی ظهور و بروز کرده اند ولی به مرور زمان دچار بدعت ها و کژاندیشی ها و انحراف از مسیر متعالی اولیه شده اند ، شما گمان می برید حتی مکتب سوسیالیسم که در زمان حکومت استالین به اوج استبداد و جنایت کاری رسید ، واجد اندیشه های متعالی برای بهبود وضعیت انسان ها بود؟ مسلماً خیر ، ولی به مرور زمان چون از مفاهیم و ارزش ها و اهداف اولیه تهی گردید وسیله ای برای کسب قدرت مطلقه و حکومت استبدادی گردید و از راه به بیراهه رفت ، سرانجامی که تمام ادیان الهی حتی اسلام نیز به نحوی به آن مبتلا شده اند ، نمونه آخر آن طالبان و القاعده که به نام دین مبین که علم آموزی از توصیه های موکد آن است ، دانشگاه و مدارس را به خاک و خون می کشد و علیرغم بشارت قرانی مبنی بر استماع تمام سخنان و پذیرش بهترین آن ها ، هر صدای مخالفی را تکفیر و تفسیق و هر شنونده ای که قصد شنیدن صدایی به جز صدای آنان را داشته باشد را تحدید و تهدید می کنند .
در دوره ای که عده ای در لباس دین ، با سخنان و تبلیغات افراطی چهره ای خشن از دین بروز و ظهور داده اند و موجبات اسلام گریزی جوانان و اسلام هراسی توسط مخالفان را فراهم آورده اند ، عده ای متفکر دل باخته دین که نگران از دست رفتن اصل دین هستند
(نه مثل بنده و حضرتعالی که فقط نگران دین خودمان هستیم) سعی وافری دارند تا با روشن ساختن جلوه های نورانی و مترقی دین در ظلمات جهل مقدسی که توسط دود آتش دوستان نادان و دشمنان دانا آسمان انسانیت را فرا گرفته ، مانع از دست رفتن و خاموش شدن این چراغ هدایت بشری در دوران جاهلیت مدرن شوند ، به قول سعدي شيرازي : صاحب دلي به مدرسه آمد ز خانقاه / بشكست عهد صحبت اهل طريق را / گفتم ميان عابد و عالم چه فرق بود / تا اختيار نمودي از آن اين فريق را / گفت آن گليم خويش به در مي برد ز موج / وين سعي مي كند كه بگيرد غريق را.
ضمن احترام به همه ادیان و مذاهب ، خصوصاً برادران اهل سنت ، اساساً یکی از برتری هایی که فقه شیعی تا به امروز داشته ، باز گذاشتن باب اجتهاد است به گونه ای که با توجه به مقتضیات زمان ، بتوان آنجا که ضرورت داشت فروع و احکام ثانوی را برای ادامه بقا و حیات دین به روز کرد تا خدای نکرده دین در مواجه شدن با مشکلات پیش آمده ، دچار ناکارآیی و سکون و رکود نشود ، مگر می شود در دینی که یکی از حقوق فرزند بر پدر و مادر را انتخاب نام نیکو( = مناسب برای استفاده به روز /آلامد) می داند ، فکری برای روزآمد شدن و مناسب مقتضیات زمان شدن دین نکرده باشد ؟
شاید عده ای از مخالفان ، هدف روشنفکران دینی را توجیه و تطبیق دادن صوری دین با مدرنیته بدانند ، البته بر مخالفت آنان حرجی نیست ولی می توان در پاسخ به آنان گفت که در هرحال هر اندیشه ای به مرور زمان دچار غبارگرفتگی ، بعضاً انحراف و عدم توانمندی در مقابل حوادث روزمره خواهد شد ، لذا روزآمد کردن و افزایش توان و کارآیی دین نیز از اهداف روشنفکران دینی همچون مرحوم فیرحی است و سعی آنان نیز در این راستا قابل تقدیر است نه نکوهش ، اگر قرار بر نکوهش و ملامت باشد بایستی آنان را سرزنش کرد که بر منبر پیامبر دروغ سر هم می کنند و سخنانی می گویند که باعث تحقیر و استهزاء مومنان را فراهم می آورد ، موفق باشید.
اینم نوعی دیگه است….چپ وراست….می باره….
مسئله مربوط به غرب و اسلام نیست .بلکه بحث و مسئله اصلی مدرنیته و سنت است . یعنی بشر در سیر تحولات فکری خود در عرصه های مختلف دچار تحول و تکامل می شود . بین زیست جهان مدرن و زیست جهان دوران پیشامدرن یک گسل بزرگ معرفتی ایجاد شده است . حتی عقلانیت بشر در طول تاریخ دچار تحول و تغییر شده است و ارزش هایی را که زمانی عاقلانه و عادلانه می دانست اکنون غیر معقول و ظالمانه می داند . ادیان که اسلام هم از این قاعده استثنا نیست در یک دوران خاص تاریخی و زمانی با ارزش های و شبکه معرفتی خاص در دوران پیشامدرن شکل گرفته اند که اگر چه این ارزش ها و باورها و احکام در دوران پیشامدرن و زمان خود همگی یا عمدتا مشکل و ایرادی نداشتند و منطبق با عقلانیت و عدالت زمان خود بوده اند اما برخی از آنها در دوران جدید و ارزش های زیست جهان مدرن نه ارزش که تبدیل به ضدارزش شده اند و غیر معقول و غیرعادلانه و ظالمانه در زمانه ما محسوب می شوند . برخلاف جریان تئولوژیک اندیش و سنت زده و محافظه کار در بین دینداران که با تعصب و محافظه کاری خواهان حفظ تمامی آن باورها و ارزش ها و گزارهها و احکام به هرقیمتی و بدون توجه و در نظر گرفتن واقعیات دوران جدید هستند اما روشنفکران و نواندیشان دینی این واقعیات را دریافته و خواهان نقد دین و سنت های برآمده از آن برای اصلاح و بازسازی معارف دینی هستند تا بتوان هم دین را توانمندتر و کارآمدتر تر و روزآمد در دوران جدید معاصر کرد و هم اصل دین را بتوان در مقابل هجمه جریان الحادی و دین ستیز که کل دین را در دوران کنونی شر و ناکارآمد می داند و خواهان حذف کامل آن است حفظ کرد .
تشکر می کنم از پایگاه خبری و تحلیلی انصاف نیوز که نسبت به انتشار اظهار نظر حقیر ذیل یک عنوان بر خلاف انتظار نگارنده اقدام فرمودند. خرسندم که مخاطبین گرامی با قلم و یا کنایه آن اظهار نظر بی پیرایه را به نقد و البته نفی خود برده اند. یکی کنایه به استقلال فکری نگارنده از چپ و راست و میانه سیاست زده است و آشکار ساخته که چنان جامعه به سیاست زدگی چپ و راست و میانه آلوده شده است که تصور استقلال فکری و عملی بر این خواص محترم نیز دشوار آمده است و این خود دردی غم انگیز و البته افسوسی سوزناک است. دیگری صاحب آن قلم را خواسته است نه زهرآگین که دوستانه تا نشانی داعش و القاعده پیش برد و برای صدور شناسنامه به ابوبکر الغدادی تا بن لادن حواله بدهد!؟. و چه زیبا در میانه نقدها اذعانی ظریف رفته است به نقش و ضرورت روز آمد کردن دین و مذهب برای اینکه دین بتواند نزد امروز آن و هر نسل جذابیت و پذیرند ی داشته باشد!؟. و همین نکته معانی دارد و از جمله اینکه دین ذاتا برای هدایت بشر در همه آینده نیامده است و برای اینکه بتواند ذائقه های نسل ها را پاسخ بگوید لازم دارد به روز و روزآمد شود و این هرباره روزآمد شدن یقینا و اثباتا به همان نقطه ای خواهد رسید که از اسلام جز نام و از قرآن جز خط چیزی بر جای نخواهد ماند!؟. جالب تر اینجاست که منطق عقل کلامیست ها و این دوستان همان شاخص ها و متر و معیارهای نسبی آدمیانی است که نه تنها در یک نسل یا عبور از یک نسل که در کالبد یک فرد نیز تابع مقتضیات سن و شب و روز! در غلیان و تغییر است و چه دانی که آن چیست!. در منطق نگارنده اما دین از جانب خدا و رب عظیم و از طریق وحی نازل شده است تا بشریت را برای همیشه راهنما و نگهبان و هدایتگر باشد از خسران که انسان همیشه در خسران است و از بشر مدعا که ادعای آدمی چون به چه و چه می رسد دیگر فراموش می کند پدر و مادرش را چه رسد اینکه خدایی در این میانه خلقت و ازل تا ابد اساسا وجود داشته است!!؟. روشنفکری دینی برای نجات دین نمی آید بلکه برای توجیه موجودیت دین از طرف کسانی آمده است و می آید و خواهد آمد که خویشتن در دام عقل و دنیا گرفتار شده اند و از میانه هوی و هوس دنیا و روح دین عملا تابع دنیا شده اند ولی هنوز وجدانشان آنها را نیش می زند و نهیب در می اندازد. از این رو در میانه نفس لوامه و اماره اشان، اسیر شیطان و هوی و هوس و خواهش های نفسانی و دنیایی شده اند و البته برای رهایی از قلقلک وجدان خدایی شان فی المثل دو رکعت نماز هم می خوانند. مانند کاسبی که دین را می شناسد ولی رباخواری می کند و برای رهایی از کابوس دین باطنش در سال یک آش نذری می دهد و وقتی پیه و چربی نذری را بیشتر می گیرد دیگر آسوده خاطر است که دیگر وجدانش، خوابش را پریشان نمی کند. فلذا روشنفکری دینی عملا دین دینداران بریده از دین است که هنوز هر از گاهی پشت سرشان را چشمی می دوزند و الا آنانیکه دینی نداشته اند و یا از دین بریده اند در حد کمال! که دیگر دغدغه دین حتی در حد و اندازه آرام کردن وجدان، موضوعیتی ندارد. اما حمایت غرب خصوصا فلسفه سیاسی غرب از روشنفکری دینی صرفا مختص روشنفکران دینی مکاتب فلسفی و کلامی مربوطه نیست که گاهی حتی تصمیم و سفارش سیاست بازان است تا روز به روز از اعتقاد دینداران حقیقی ملل دیندار به سود منافع مادی خود بکاهند و دین نزد هر نسل نسبت به نسل قبل ترش رقیق و رقیق تر باشد. چرا که وجود ذات و جوهر دین بزرگترین مانع برای نفوذ اندیشه های عقلیون غرب است. دموکراسی بهانه عقل است تا مفاهیم تبعیت و بیعت و اطاعت از معصوم و نبی و کتاب مقدس تعدیل شود و یا منهدم گردد در حالیکه لیبرالیزیم امروز هم نمی تواند یک تعریف از دموکراسی ارائه بدهد و ظرف آن را باز شناسد، چیزی بی تعریف ولی مقدس و مجسمه شده!!!. و یا آزادی باز به همین منوال… فمنیسم هم قیام علیه تعریف زیبای دین از جایگاه بلند و مقام ارزشمند جنس زن است!. قیامی است علیه عاطفه و احساس زن و مادر بودن و زن ماندن و زن بودن است. قیامی عقلی از طرف غرب برای شکست زن و زن را تبدیل کردن به مرد است و جنگیدن با تمام آن چیزی است که نشان و شناسه زن است… احساس و عاطفه و عشق و مادری و لطافت و حجب و حیا و شرم و پاکدامنی و عفت و شرافت و…
چه عجب که ماندن بر نشان دین را در آن قلم نقادی تجربه سوسیالیزم و کمونیست ترسانده اند… تجارب بشری بدون تردید همه محکوم به شکست و فنا هستند و این قلم ناتوان و بی ادعا و خاک پای همه قلم ها! مطمئن است که همه اندیشه ها و فکرها و قلم ها و کسان بر این تصور نباشند که کمونیست و سوسالیزیم و فلان و بهمان شکست خوردند چون نتوانستند روزآمد باشند و مثلا لیبرالیزیم ماندگار است چون تابع عقل و زمان و مکان است و هزار نشان و ستاره اظهرمن الشمس قابل ذکر که اینهمه جمال و جبروت و شکوه دموکراسی و لیبرال و دموکراسی خیلی سهل تر از مکاتب و اندیشه های دیگر آمده و رفته بر خاکی شنی و بی فونداسیون بنا شده است و فرو خواهد ریخت. شک نکنید و تردیدی نداشته باشیم که عقل آدمی همیشه ناتوان و کودکانه و درمانده و تک بعدی است. اگر لیبرالیزیم و دموکراسی تا همین جا اندکی آزادی و حق اعتراض و رای و بتن و آسمانخراش و بمب اتم و زیردریایی و ماهواره و رسانه و… به بشر تقدیم داشته است و به همین اعتبار نزد آدمیان ساده اندیش احترامی و قداستی یافته است ولی تا به همین جا اخلاق و شرافت و کرامت و انسانیت و خانواده و عدالت و تاریخ و تمدن و هویت و شناسه آدمی ستانده است. مطمئنم انسان تشنه هویت علیه دشمنان انسانیتش بر خواهند خواست. اطمینان دارم زن این مخلوق بلند و زیبای خداوندگار روزگاری نه چندان دور علیه هر کس و هر چیز که هویت زنانگی اش را به دشنام و دشمنی گرفته است بپا خواهد خواست و شمشیر بر خواهد افراشت در آسمان خواسته درونی اش… اطمینان دارم مرد بر باد رفته در سایه عقل و روشنفکری دینی روزگاری برای با گرفتن و باز پس ستاندن هویت مردانگی اش کمر از مبان بر می بندد و به میدان مبارزه خواهد آمد و به قیمت خونش درونش را مطالبه خواهد کرد…. پس فریب چند دهه پیشرفت مکاتب عقل ساخته کامیاب ناکام! را نخوریم. این منیت عقل و تمثیل سازی های عقلی و کلامی برای نفی ریزنقشانه دین خدای متعال و عزیز مهربان قلب مان را نخوریم. به هوش باشیم که بر خانه ای عقلی و سست به خوابی ناز و آرام رفته ایم و زلزله ای نه چندان مهیب در کارزار خلقت بی انتهای الهی، این تصور کودکانه آرام امروز و آرامتر فردا و فرداها را سخت پریشان خواهد ساخت… فکر نمی کنم برای پریشان سازی این کودک آرام عقل ساخته امان نیاز به بن لادن و داعش هایی باشد. این جلادان سخت دل جنایت پیشه و دل های سنگین بی مروت انسان نما و این حقیر آن مبارزه تنها از نگاه همان مکاتب سست و کم ارتفاع این چنین وحشتناک به نظر می رسند و ترسیم میگردند!. صاحب این قلم خدای عز و جل و ری متعالی و پروردگار کریم و سطر سطر دین و آیه آیه کلام وحی را چنان بلند و درخشان و استوار می بیند که در برابر شکوه و جمالش واقعا متحیر و درمانده و خاکسار و تعظیم کننده می دانم. من ناچیز پر کاهی!!! کجا و آن خدای آسمان آسمان ها کجا؟!.
رسول گرامی اسلام و امیر مؤمنین و ائمه معصوم دانستند خدا کجاست که با آنهمه عظمت به پهنای صورت های مبارک اشک ریختند و با آنهمه معصومیت از عذاب الهی ای بسا بیم داشتند!. نمونه زیبای امروزی آن در مقیاس رونده راه انبیا و اوصیا الهی همانا امام راحل عظیم الشان انقلاب بودند که در جایگاه رهبری انقلابی عظیم اما حتی در وقت تسلیم شدن به معبود دست از عبادت و عرفان بر نداشتند.
مجددا و ضمن احترام به همه اهالی نقد و استقبال از آن و خسته نباشید به ایشان اما همه آنچه شنیدم و خواندم نتوانست بر استدلال های این دل خدایی گناهکار درگاهش خللی ایجاد نماید. مجددا با افتخار اعلام می دارم که این تن ناتوان و بیسواد و این کارگر و نه مهندس و دکتر و دانشمند و استاد و… دین و قلبش را فدای هیچ اندیشه و مکتب دنیا ساخته ای نخواهد کرد و به کمترین ها از طرف ذات باریتعالی خشنودتر است.
مکتب دین این قلب همانا خدای یکتای ازلی و ابدی، همه پیامبران الهی و معصومین و خاتم الانبیا و قرآن کریم است و با وجود اعتقاد راسخ به مذهب قلبم تشیع علوی و امامان معصوم ولی به همان مسلمانی مشترک همه مذاهب و فرق اسلام عزیز احترام دارم و شاگرد اسلام مهربانی ها و عزت ها هستم. از خون و شمشیر جز در راه خدا و بفرمان خدا، گریزانم. به آزادی افکار و اندیشه ها و تکثر فکری بیمناک نبوده و اظهار خوشحالی دارم از اینکه هر چند می دانم این قلم ناتوان و بیسواد تنها می تواند گزیده ای پریشان قلمی کند ولی یقین دارم فرزندان جسور و اهل مطالعه و سواد و دانایی به آسانی برنده هر مناظره و نقدی در دفاع از دین و خدا و مذهب خواهند بود.
بی نشان
با سلام خداییش این مطلب ارزش چاپ کردن داشت. این آقای بی نشان با این عبارت که می دانم شما چاپ نخواهید کرد موفق شده شما را متقاعد کند که مطلبش را چاپ کنید. اینهمه مطالب مفید از تایید گرفته تا نقد آراء مرحوم فیرحی در حال دست به دست شدن است اونوقت شمااینگونه مطالب غیر علمی و ادعایی رو نشر می دید.