ایمان در معرض خطرِ سه پیامد سیاسی
حجتالاسلام هادی سروش، استاد حوزه و پژوهشگر دینی، سلسله مباحثی را با عنوام «خطراتی که ایمان را تهدید میکند» در اینستاگرام ارائه میدهد.
متن مباحث ۲۲ آبان، را به نقل از کانال سروش معرفت میخوانید؛
موضوع این جلسه خطری است که از ناحیه سیاست و سیاستمداران و حکمرانان نسبت به ایمان مؤمنان در جامعه ایجاد میشود و ممکن است که ایمان برخی از کسانی که در مواجهه با شبهات، سؤالات و نابسامانیهای سیاسی قرار میگیرند، موفق نشوند که از ایمان خود محافظت کنند. بعد از وجود مبارک پیامبر(ص) در میان دوازده امیرمؤمنان (ع) هستند که در طول پنج سال و شش ماه حکومت داشت و حکمرانی میکرد.
بهترین الگوی حکمرانی در نهجالبلاغه
برای ما شیعیان و بلکه برای بشریت حکمرانی امام علی(ع) الگوست. برای شیعیان به ویژه در مواردی که با معضلاتی در جامعه از نظر سیاسی و حکمرانی مواجه میشویم، بهترین الگو، میزان و بهترین ترازو، حکومت امام علی(ع) است. باید بدون هیچ گونه گرایش و بدون هیچ گونه جناحبندی به نهجالبلاغه مراجعه کنیم و مشکلات خود و جوامع اسلامی را از نظر سیاسی به نهجالبلاغه عرضه کرده و پاسخ آن را از نهجالبلاغه بگیریم و به آرامش برسیم.
در ابتدا باید به خطبه چهلم نهجالبلاغه اشاره کنم.
امام علی(ع) میفرمایند جامعه نیازمند یک حکمران است و هر نقد، انتقاد، علاقه و محبت شدیدی که باشد نیز نمیتواند توجیهکننده نبود حاکم و حکمران در یک جامعه باشد. حتی اگر امیر، فاجر و یک حکمران ناپسند و یک حکمرانی باشد که رفتار او از نظر عدالت و انصاف قابل تأیید نباشد.
حکمرانی مطلوب کافر را هم به نیازهایش میرساند
حکمران باید جامعه را طوری اداره کند که مؤمنان بتوانند به راحتی به اهداف خود در جامعه و زندگی برسند و حتی یک شهروند کافر نیز در آن جامعه بتواند از زندگی دنیوی خودش استفاده کند؛”یعمل فیه امرته المومن و یستمتع فیها الکافر”.
این معیار سیاستورزی در نهجالبلاغه است. حکمرانی در جامعهای که مؤمنان در آن در مضیقه باشند و کافران در آن جامعه زندگی دنیوی مثبتی نداشته باشند، از دیدگاه خطبه ۴۰ امام علی(ع)، دارای نواقصی است که باید برطرف شوند.
در خطبه ۱۹۲ نهجالبلاغه نیز جمله عجیبی را دارند. با اینکه نهجالبلاغه را بارها مطالعه کردهایم، اما گاهی در هر مطالعهای انسان به مطلبی میرسد که گویا در دفعه گذشته آن را ندیده است. در این خطبه، حضرت امیر(ع) فرمودند: موسای کلیم به فرعون گفت که ما به ریاست خود کاری نداریم و تو رئیس باش، اما به شرط اینکه عادل باشی. ما نیامدیم که ریاست تو را از بین ببریم، بلکه میگوییم که عادل باشی. پس آنچه در یک جامعه از حیث سیاسی مهم است، عدالت است. خروجی آن این است که مؤمن به زندگی مؤمنانه خود میرسد و کافر نیز به زندگی دنیوی خود خواهد رسید.
این فرهنگ سیاسی مثبت نهجالبلاغه است. این خاستگاه امام علی(ع) است که در نهجالبلاغه آمده است.
ادبیات دینی و خطر آن برای ایمان
اولین چیزی که خطر برای ایمان انسان از حیث سیاسی پیش میآید و ما در محاورات و صحبتها شنیدهایم که میگویند ممکن است خطری برای دین ما به وجود آید، این است که در یک جامعه از ادبیات دینی برای حکمرانی استفاده شود.
حکمرانی کمونیستی خطری برای ایمان کسی ایجاد نمیکند، چون اصلاً به ایمان اعتقاد ندارد، اما اگر ادبیات دینی شد، ولی رفتار دینی نشد، برای ایمان شهروندان ممکن است که مشکل ایجاد شود.
تا وقتی که موسی بن عمران ظهور نکرده بود، فرعون میگفت که من بر شما حاکم هستم، اما همین که موسی آمد و دین را مطرح کرد، ادبیات فرعون هم تغییر کرد و گفت من پروردگار شما هستم.
کلمه «رب» در ادبیات فرعون تا پیش ازاین نبود و از آنجا که موسی(ع) از کلمه «رب» استفاده کرد، فرعون نیز از همین ادبیات استفاده کرد و گفت : انا ربکم الاعلی؛ من آن خدای والای شما هستم. این نکته که از ادبیات دینی استفاده شود، در حکمرانی اهمیت دارد. البته اگر حاکمیت و حکومت در یک جامعه دینی باشد، ادبیاتش نیز دینی است واز آیات و روایات استفاده میکند،اما اگر نواقصی درآنحکمرانی، زعامت وسیاستمداری درزاویه داخلی و یاخارجی دیده شود،آسیبش به اعتقادات دینی وارد میشود. پس اگرازادبیات دینی استفاده شد،باید مسئولان مواظبت بیشتری کنندکه باورهای مردم آسیبی نبیند.
تهدیدات تقدم مصلحت بر عدالت
دومین خطری که حضرت گوشزد میکنندوبسیار هم مهم است، “تقدم مصلحت بر عدالت” است!
این هم از زوایای پرخطری است که به باورهای دینی جامعه حمله میکند.
اگر درجامعهای مسئولانش مصلحت را بر عدالت مقدم کردند، دراینجا برای ایمان شهروندان خطر ایجاد میشودونمیشود از این حقیقت و از این واقعیت فرارکرد.
وقتی که به امام علی(ع) در مواردی پیشنهاد میکنند که مصلحت را مقدم کنند که کار حل شود،امام(ع)موضعگیری جدی میکنند. نه تنها امام علی(ع) در مورد برادرش عقیل عدالت را فدای مصلحت نکرد،بلکه در همه جا این طور است و آنچه مقدم میشود عدالت است.
اگر در جامعهای یک جناح و گروه طبق مصلحت مورد برخورد واقع شود، به ایمان شهروندان ضربه وارد میشود. در خطبه ۱۲۶ نهجالبلاغه آمده است: به امام(ع) عرض کردند که زمزمه نافرمانی به گوش میرسد و عدهای میخواهند فضای جامعه را آلوده کنند و شما یک مقدارمصلحتسنجی کرده واز بیتالمال بیشتر پرداخت کنید تا شرایط آمادهتر شود و نافرمانیها فروکش کند. امام(ع) در پاسخ میفرماید:
“از من درخواست میکنید که بارفتارهای منفی حکمرانی خود را تقویت کنم؟ به خدا قسم که چنین نخواهم کرد؛اتامرونی ان اطلب النصربالجورفیمن ولیت علیه والله لااطوربهماسمرسمیر..”
در مورد معاویه نیز به همین صورت است. بنابراین روش امام(ع) این است که مصلحت نباید بر عدالت مقدم شود، اما امروزه برخی میگویند برای اینکه حاکمیتی حفظ شود، باید مصلحتها را مقدم کنیم که ممکن است عدالت نیز از بین برود و اینها به امیرمؤمنان(ع) استدلال میکنند که در جریان مواجه شدن با قاتلان عثمان عدالت را فدای مصلحت کرد، اما این تحلیلها جفای در حق امام(ع) است. گذشته از اینکه با نهجالبلاغه جور در نمیآید، با آن در تعارض است.
اگر مقصود از مصلحت، منفعت کل جامعه باشد، مصلحتاندیشی خوب است، اما اگر از مصلحت معنای منفعت شخصی را دنبال میکنید، مطلوب نیست.
مصلحت به معنای جلوگیری از ضرر در مقابل مجموع جامعه که مردم آسیب نبینند، عین عقلانیت و عدالت است، اما اینکه بگوییم امام علی(ع) با قاتلان عثمان وارد نبرد نشد و دلیلش منفعت شخصی بود، سزاوار نیست.
سکوت و اطاعت کور درنهج البلاغه مردود است
از سوغات های اهل سنت برای شیعه اطاعت محض داشتن از حاکمان است!
وقتی به نهج البلاغه مراجعه میکنیم میبینیم در عین اینکه در موارد متعدد امام دستور به اطاعت از حاکمیت مرکزی داده است ، اما ضوابطی را هم مطرح نموده است .
در نامه ۳۰ که به معاویه است تصریح میفرماید : “اطاعت نشانه های آشکار و راه های روشن و مسیر واضحی دارد که در آن هدف خاصی در نظر گرفته شده”
این جملات نورانی نشان این است که اطاعت کور و بی هدف و یا در مسیر غیر قابل درک از دیدگاه امام علی مردود است.
و نیز در نامه ۳۸ که به مردم مصر جهت معرفی والی جدیدشان یعنی مالک اشتر نوشت ، تصریح نمود : “اطیعوا امره فیما طابق الحق ؛ یعنی از مالک اشتر اطاعت کنید آنجا که فرمانش در راستای حق باشد”.
پس حضرت امیر “حق” بودن در اوامر والی ملاک قرار داده و تشخیص آن به عهده خود مردم و افکار عمومی وانهاده است.
و نمونه دیگر جریان اعتراضات عثمان درباره قتل و قاتلین عثمان است که امام به او نفرمود؛ حق حرف زدن نداری وبایداطاعت کنی! بلکه در نامه ۲۸ نهج البلاغه به او نوشت: “چون عثمان رابطه خوبشاوندی با دارد تو حق داری درباره قتل او سوال کنی”.
این موارد بخوبی جهت گیری در اطاعت از حاکمان و والیان را نشان میدهد و به نظر من از افتخارات شیعه است.
مهم حفظ ایمان است
وقتی آدمی در برابر برخی نارسایی های سیاسی قرار میگیرد و اگر حکومت ، حکومت دینی باشد باید آدمی یکی از دو روش را انتخاب کند تا دین و ایمانش محفوظ بماند؛
راه اول برای کسانی است که اهل نظر و مطالعه هستند ، خوب اینان باید حرف حرفها و مواضع گروهها را بررسی کنند و اظهار نظر کنند و هیچ منعی نیست در نامه ۵۷ نهج البلاعه که خطاب به مردم کوفه است امام (ع) نوشتند: “در کار من با دید باز بررسی کنید اگر به درستی میروم کمک کنید و اگر نادرستی دیدید مرا به حق برگردانید” و به تعبیر استاد مطهری در ترجمه این نامه ؛ “مرا نقد کنید تا جبران کنم “.
راه دوم مربوط به کسانی است توان و یا فرصت غوطه ور شدن در سیاسیات را ندارند .
خوب براینان لازم است طبق خطبه ۲۰۵ نهج البلاغه نسبت به “حق مظلوم” غفلت نکنند و درحدمقدور انجام وظیفه کنند ولی در عین حال خودشان درگیر مسائل ریز حکومت و سیاست نکرده و بحث و جدال وقضاوت های غیر مستند نکنند و از ایمان شان حراست کنند.
به تعبیرخطبه۸۶نهج البلاغه؛ آرامش را بر جان خود گماشته و روزگار خود را به شکل طبیعی بگذارنند.
انتهای پیام