نقش سردار سلیمانی در فروش سلاح به عراق
نوری المالکی، نخست وزیر اسبق عراق در گفتوگو با العالم با اشاره به زمان حملهی داعش به عراق گفت: ما از دولت آمریکا خواهان سلاح و تجهیزات و ابزارهای ذخیره شدیم. برخی سلاحهای آمریکایی مانند ابرامز را در اختیار داشتیم؛ اما این تانکها فاقد تجهیزات بودند. تلاش کردیم تا تجهیزات را از مصر خریداری کنیم؛ اما آنها نپذیرفتند زیرا آمریکا خرید این سلاح را مشروط کرده بود که تجهیزات آنها را فقط با موافقتشان بدهند. در واقع ما ذخایر نداشتیم و حتی هلیکوپتر و جنگندهای اف-۱۶ را نیز با تاخیر یک سال به ما دادند و با این تدابیر توان ما را تضعیف کردند. ما سلاح داشتیم؛ اما سلاح ما در آن حد نبود که با چنین حملهای که از حمایت منطقهای و بینالمللی برخوردار بود، مقابله کند. از این رو به هر قیمتی به دنبال سلاح بودیم. به لهستان و بلغارستان رجوع کردیم و بر خرید سلاح توافق کردیم؛ با این حال، سلاح آنها با تاخیر به دست ما میرسید و ما در شرایط اضطراری بودیم. درگیریها در مرزهای بغداد و سامرا و کربلا بود. ما بر خرید سلاح توافق کردیم؛ اما سلاح در زمان مناسب به دست ما نمیرسید از این رو با حاج قاسم سلیمانی توافق کردیم که ایران این سلاح ها را در اختیار ما بگذارد. از ایران سلاح خریداری کنیم و این نقطه قوت و لطف بزرگ جمهوری اسلامی و بویژه حاج قاسم است. هنگامی که آن اتفاق افتاد، او در بغداد بود و پرسید چگونه میتوانیم به شما کمک کنیم. به او گفتم که سلاح در اختیارمان بگذارید. به ما سلاح بفروشید؛ اما فورا سلاح میخواهیم. این مرد و نیز رهبری جمهوری اسلامی هیچ کوتاهی نکردند. چنانچه امروز بر سر سلاح توافق میکردیم، فردا این سلاح به دست ما میرسید. مانند بلغارستان و لهستان و آمریکا و دیگر کشورها نبود که به یک سال زمان نیاز داشتیم تا سلاح را به دست ما برسانند؛ اما اگر امروز با ایران توافق می کردیم و فردا سلاح اعم از سلاحهای سبک و متوسط و برخی سلاحهای سنگین، به دست ما میرسید و مستقیما وارد خط نبرد میشدند و اگر این سلاحها به کارشناس نیاز داشته باشند، کارشناسان به همراه سلاحها میآمدند و به میدانهای نبرد میرفتند تا روند استفاده از این سلاح و یا آموزش مبارزان و مجاهدان را مدیریت کنند. این نقطه قوت جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم است که نباید فراموشش کنیم. آنها با فراهم کردن سلاح از انبارهای خودشان، این امکان را برای نیروهای ما فراهم کردند تا به مقابله با داعش بپردازند. همچنین آنگاه که در مساله جنگنده با مشکل مواجه شدیم و آمریکا از اعطای سلاح لازم امتناع میکرد، من به روسیه رفتم و از پوتین درخواست سلاح کردم. پوتین گفت که کارگاههای ما متوقف شده و به زمان نیاز داریم تا برای شما هلیکوپترهای پیشرفته بسازیم. از او خواستم تا جنگندههایی از انبار ارتش روسیه به ما بدهند و آنها نیز ۴۴ هلیکوپتر پیشرفته میل ۳۵ و میل ۲۸ به عراق ارسال کردند. جمهوری اسلامی ایران با هدایت و رهبری آیت الله خامنهای (حفظه الله) به ما کمک کرد. ما جنگنده در اختیار نداشتیم. هلیکوپتر داشتیم؛ اما جنگندههایی که بتوانیم با آنها پایگاههای داعش در صحرا را هدف بگیرم در اختیار نداشتیم. از جمهوری اسلامی ایران از طریق حاج قاسم سلیمانی درخواست کردیم تا جنگندههای سوخو به ما بدهند. ایرانیان به سرعت ۸ جنگنده به ما دادند پس از آنکه ما این جنگندهها را خریداری کردیم. این جنگندهها به موشک، ذخایر و تمام تسلیحات مجهز بودند. خلبانان عراقی به ایران رفتند و با این جنگندهها به کشور بازگشتند و مستقیما به میدان نبرد رفتند تا مواضع داعش را هدف بگیرند. اگر این جنگندهها نبودند، اوضاع ما بسیار دشوار میشد. حتی روسیه نیز تعدادی جنگنده سوخو به ما داد. میخواهم از ماهیت نبرد به شما بگویم که چقدر دشوار و خطرناک بود. از قبل برای آن برنامه ریزی شده بود و در آن انواع سلاحها به کار رفت و حامیانی در داخل عراق و برخی استانها داشت. داعش وجود نداشت. بلکه در محلهای تحصن در فلوجه زاده شد و در این مناطق و برخی مناطق غربی حامیانی پیدا کرد. فقط بخش اندکی از عشایر و روسای آنها در کنار ما بودند. مساله بسیار دشوار و خطرناک بود؛ اما موضع جمهوری اسلامی ایران در مجهز کردن ما به سلاح و کارشناس و نیز موضع روسیه، ما را در متوقف کردن داعش یاری کرد. در ابتدا میخواستیم داعش را از بغداد دور برانیم و در این راه موفق شدیم؛ اما پس از آن به عملیات بازپسگیری و آزادسازی مناطق پرداختیم و به آمرلی و طوزخرماتو رفتیم و سامرا را پس گرفتیم. من از این موضوع آگاه بودم و بیشتر از یک سال قبل درباره آن هشدار داده بودم، وقتی حوادث سوریه آغاز شد برادران در کادر رهبری جمع شدند، به آنان گفتم که طوفان سیاه طایفهگری عراق را درخواهد نوردید و برخی از بخشهای ارتش عراق منحل خواهد شد چراکه این جنگ طایفهای است و برخی از استانها سقوط خواهد کرد، ما باید از عمق عراق به ویژه کربلاء و خط بغداد و سامراء دفاع کنیم و پس از آن در مناطق غربی بجنگیم و آن را مستحکم کنیم. پس از مدتی، این مناطق تقویت شد و در معرض مشکل قرار نگرفت، ما با آنان در مناطق دیگری که بر آن سیطره یافته بودند، جنگیدیم، به آنان گفتم که ما نیازمند بسیج نیروها هستیم، در چنین حالتهایی در صورتی که حادثهای رخ دهد به مردم پناه میبریم تا جایگزین ارتش شوند که منحل خواهد شد. پس از مدتی ارتش و پلیس از هم پاشید، چرا که در یک لحظه ۳۰ هزار پلیس از موصل عقب نشینی کردند لذا از مردم خواسته شد کسانی که دارای سلاح و تجربه هستند راهی جبهه شوند، این یک بسیج عملی بود، به آنان گفتم که این شبیه بسیجی است که جمهوری اسلامی ایران وقتی بعثیها به این کشور حمله کردند، تشکیل داد و اینکه چگونه این بسیج در برابر حمله ایستاد و مانع نفوذ نیروهای عراقی به خاک ایران شد.
انتهای پیام