خرید تور تابستان

روایت هاشمی از اتفاقات سفر عربستان

به کوشش ناصر غضنفری، انصاف نیوز:

پنج‌شنبه 30 بهمن 1376      |      21 شوال  1418       |     19 فوريه 1998

آقاى زنگنه، وزیر نفت اطلاع داد كه خبر سفر ما به عربستان و بيانيه‌‏ای كه عربستان داده، باعث بالا رفتن قيمت نفت شده است: افزایش52 سنت در هر بشكه.

جمعه 1 اسفند 1376        |       22 شوال  1418         |       20 فوريه 1998

محسن براى برنامه سفر آمد. ليست همراهان را نيز آورد. خيلى زياد شده‌اند و به خصوص خانم‌ها و بچه‌ها كه مسئوليتى در سفر ندارند و فقط براى زيارت عُمره مى‌آيند؛ ناراحت شدم. مقدارى براى علاج صحبت‏ كرديم؛ راه‏‌حل‌هايى مثل اينكه زن‏‌ها را به ‏طوركلى حذف كنيم. يا بچه‌ها را حذف‏ كنيم، يا زن‏‌ها را يكسره به مدينه بفرستيم و رياض نبريم، ولى در عمل هر يك از آنها اشكالاتى داشت.

عصر بچه‌ها اعلان ‏كردند كه اگر ناراضي‌‏ام، حاضرند در سفر همراه نباشند، ولى آقاى نورى شاهرودی اطلاع داد كه خانواده اميرعبدالله، به مناسبت حضور خانم‌ها، برنامه‌‌اى ترتيب ‏داده و مناسب‏ نيست ‏كه نباشند.

شنبه 2 اسفند 1376       |      23 شوال  1418       |       21 فوريه 1998

صبح تا ساعت یازده در منزل بوديم. براى سفر آماده شديم. چمدانم را بستم و كمكى هم به مشهدی‌‏رجب ‏كردم. همراهان جلوتر به فرودگاه رسيدند. من و عفت، ساعت یازده و نیم رسيديم. مصاحبه‌اى با صداوسيما داشتم. ساعت دوازده به سوى رياض پروازكرديم. آقايان دكتر علی‌‏اکبر ولايتى، حسین محلوجى، بیژن نامدار زنگنه، اکبر تركان، عیسی كلانترى، عبدالحسین وهاجى، عباس آخوندى، سیدمحمود دعایى، حسین مرعشى، مهدى، محسن، ياسر، محمدعلی هادى، محمود واعظى، غلامحسین كرباسچى، عفت، فاطى و جمع زيادى از خانم‌هاى همراهان و پاسداران و مديران ديگر همراه بودند. ناهار را هم در مسير خورديم و ساعت دو بعد از ظهر به وقت رياض رسيديم.

استقبال‏ گرمى ‏كردند. اميرعبدالله، وليعهد و تقريباً تمامى اعضای دولت و فرماندهان نظامى و انتظامى و ریيس‌ ‏مجلس و امير رياض، براى استقبال آمده بودند. سان رسمى شبيه خودمان بود و مصافحه با مستقبلان و مقدارى هم در سالن وسيع و مجلل فروگاه نشستيم. خانم‌ها و همراهان، بعد از من پياده شدند. پرسيدم، فرودگاه چند باند پرواز دارد، گفت چهار پنج تا؛ معلوم شد نمى‌‌داند.

دكتر النفيسی، وزير مشاور، وزير همراه من بود. از فرودگاه تا محل اقامت كه حدود چهل كيلومتر است، سئوالات زيادى نمودم. امسال باران زيادى داشته‌اند و دشت‌ها سبز است. دو طرف اتوبان مسير با درختان نخل و مثمر، سرسبز است. گفت، قسمتى از آب‏ شهر را از چاه‌ها و بندها و قسمتى را از آب‏‌شيرين‏‌كن‌هاى ساحل خليج فارس در جبيل مى‌آوردند.

شهر رياض سه ميليون نفر جمعيت دارد. خانه‌ها عمدتاً ويلایى و با قواره‌هاي 450 مترى است. ميدان‌ها، پل‌ها و خيابان‌هاي خوبى دارند. مشكل ترافيك ندارند. كاخ مؤتمرات، مقر ماست. خيلى وسيع و مجلل است. عصر، دكتر صدر، معاون وزير امور خارجه آمد. گزارش مذاكراتش با آقايان فهد پادشاه و ملك‏ عبدالله، ولیعهد را داد. از روى كامپيوتر سيارى‏ كه آورده‌ايم، اخبار را خواندم. با تلفن، به مركز تهران وصل مى‌شود. مطلب مهم، مذاكرات كوفى عنان، دبیرکل سازمان ملل در بغداد است و هنوز نتيجه معلوم نيست؛ يك‏روز اقامت را تمديد كرده‌اند.

سر شب به ملاقات ملك فهد رفتيم. گفتند، نمى‌تواند از روى صندلى بلند شود؛ خيز  گرفت‏ كه بلند شود، مانع شدم. بعد از نشستن، به خبرنگاران اجازه ورود دادند.

گفتند سعى شود كه ملاقات طولانى نشود، زيرا بعد از گذشت يك‏ربع، از تعادل خارج مى‌شود. من موضوعاتي چون قيمت نفت، مشكل عراق و افغانستان و فلسطين و همكارى‌هاى دو كشور را به طور مختصر مطرح ‏كردم. جواب‌هاى ايشان خارج از موضوع نبود؛ فقط در مورد فلسطين با نفت مخلوط ‏كرد.

به اقامتگاه برگشتيم. خاطرات را تا اين ساعت را نوشتم. سرشب سفیر ایران در عربستان آمد و گزارش شكايت اميرعبدالله از مقاله‌اى ‏كه در مجله ارزش‌هاي آقاى ‏رى‌شهرى درج شده، گفت ‏كه به وهابى‌ها حملات ‏تندى ‏كرده است.

ساعت نُه و نیم شب، به كاخ ديوان ملكى رفتيم، براى مراسم ضيافت كه از سوى اميرعبدالله برپا شده بود. شام را میهمان اميرعبدالله بوديم. تا ساعت دوازده شب طول كشيد. كاخ عظيمى است. بخشى در اختيار ملك فهد و بخشى در اختيار امير عبدالله است. سالن‌هاى بزرگ  و مجلل دارد. تمامى شخصيت‌هاى سعودى، لشكرى و كشورى، قضایى و قانون‌گذارى و اجرایى و فرهنگى، در مراسم بودند و همگى براى مصافحه و خيرمقدم پيش ‏مي‌آمدند.

در حال صرف شام، با اميرعبدالله دربارة مسایل مهم مذاكره‏ كرديم؛ مثلاً بحران عراق كه معلوم شد، موافق حذف صدام هستند، ولى مطمئن نيستند كه آمريكا اين‏ كار را بكند و تعجب دارند از اينكه در تهران به نفع عراق، بعد از نماز جمعه تظاهرات شده و انتظار دارند كه ايران، بيشتر از آنها خواهان ضربه ‏زدن به صدام باشد.

معتقدند اگر صدام جان به در ببرد در آينده خطرناك‌تر مى‌شود، ولى مايل نيستند اين افكار را اعلان كنند. معلوم شد به آمريكا، اجازه استفاده مستقيم از پايگاه‌هاى سعودى را نداده‌اند، ولى مانع آن نيستند، هواپيماهاى آمريكايى ‏كه در پايگاه‌هاى سعودى هستند، به كشور ديگر – مثل كويت – بروند و از آنجا عمليات كنند. از آمريكا در ملاقات با خانم آلبرايت وزیر امورخارجه آمریکا به خاطر تحميل هزينه‌هاى جنگ بر اعراب، شكايت ‏كرده‌اند.

درباره قيمت نفت صحبت ‏كرديم. معلوم شد، سقوط قيمت نفت مشكلات زيادى براى آنها به ‏وجود آورده و از همكارى براى اصلاح قيمت نفت استقبال مى‌كنند. براى سفرى به صحرا، براى ديدن مناطق بدويه مذاكره ‏كرديم.

بعد از شام، جلسه‌اى با همراهان و مسئولان سعودى ‏گرفتيم. اميرعبدالله، بار ديگر از من به خاطر نقشى ‏كه در ايجاد تفاهم بين دو كشور داشته‌ام، تجليل فراوانى ‏كرد و گفت اگر تلاش من نبود، كنفرانس اسلامى در تهران انجام نمى‌شد. در ملاقات با [آقاى] صدر، معاون وزیر امورخارجه كه پيام آقاى خاتمى رییس‌‏جمهور را آورده، گفته است، شماها ممنون آقاى هاشمى باشيد، شخص بزرگى است و باعث حل مشكلات دو كشور.

من هم با تشكر از نقش ايشان، موضوعات متعددى را براى مذاكره همراهان تعيين‏ كردم؛ درباره نفت و پتروشيمى و صنايع و كشاورزى و بازرگانى و عراق و فلسطين و افغانستان. بالا بُردن تعداد سهميه حجاج ما را ايشان هم پذيرفت و قرار شد، مسئولان دو طرف مذاكره كنند و نتيجه را در جلسه مذاكرات بعدى ارایه دهند. آقاى سعودالفيصل، وزير امورخارجه با تمجيد از آقاى ولايتى، اظهارتأسف ‏كرد از اينكه وزارت خارجه ايران، از ايشان محروم شده است.

ساعت نيم بامداد. به مقر رسيديم. بخشى از اخبار ايران و جهان را گرفتم. مسأله عمده، بحران عراق است. مذاكرات امروز كوفى عنان تاكنون به نتيجه نرسيده و گزارش‌ها ترديد و خوف و رجا را مطرح مى‌كنند؛ بناست فردا با صدام ملاقات كنند.

منبع: خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 1376

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. این پاراگرافش خواندنی است: «شهر رياض سه ميليون نفر جمعيت دارد. خانه‌ها عمدتاً ويلایى و با قواره‌هاي ۴۵۰ مترى است. ميدان‌ها، پل‌ها و خيابان‌هاي خوبى دارند. مشكل ترافيك ندارند. كاخ مؤتمرات، مقر ماست. خيلى وسيع و مجلل است.» این خاطره رفسنجانی از سال 1376 است؛ ببینید الان چه وضعی دارند و ما کجاییم؟ پبدا کنبد پرتقل فروش را.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا