خرید تور تابستان

خبرنگاری که در 15 دقیقه هروئین خرید

رضا طهمورث در گزارشی در همشهری محله نوشت:

وقتي قرار شد در صفحه محرمانه اين هفته به‌عنوان معتاد، به محله‌هاي مختلف برويم تا ببينيم يك فرد ناشي براي خريد موادمخدر به چقدر زمان نياز دارد و پاتوق اصلي خرده‌فروشان در منطقه ما كجاست، قرعه‌كشي كرديم.

وقتي قرار شد در صفحه محرمانه اين هفته به‌عنوان معتاد، به محله‌هاي مختلف برويم تا ببينيم يك فرد ناشي براي خريد موادمخدر به چقدر زمان نياز دارد و پاتوق اصلي خرده‌فروشان در منطقه ما كجاست، قرعه‌كشي كرديم. اسم هر محله را روي يك تكه كاغذ نوشتيم تا بدون دخالت ذهنيت و شناخت قبلي، خريد را از يك محله شروع كنيم؛ قرعه به نام محله شهيد قندي افتاد. دوربين را برداشتيم، دستگاه ضبط را در لباسمان جاسازي كرديم و از آنجا كه قرار بود به ميان مواد‌فروشان برويم و احتمال هر چيزي وجود داشت ما هم با تجهیزات کامل راه افتاديم. خبرنگار و عكاس كه قرار شد يكي وارد عمل شود و ديگري به شكل مخفيانه عكس بگيرد و مستندسازي كند. ماجراي ورود ما به دل موادفروشان و اينكه مواد را از كجا و چطور تهيه كرديم را در ادامه مي‌خوانيد.

سكانس اول‌ـ ساعت 15:00 ‌ـ بوستان انديشه
در جست‌وجوي مواد
وقتي وارد بوستان انديشه مي‌شويم قبل از هر كار به ضلع غربي و جنوبي كه از بقيه نقاط خلوت‌تر است مي‌رويم تا شايد مواد‌فروشان را در آن قسمت پيدا كنيم. چند پسر جوان دور هم جمع شده‌اند، با صداي بلند مي‌خندند و سيگار می‌کشند. ظاهر موجهي ندارند اما هرچه نگاه مي‌كنيم شبيه به موادفروش‌ها هم نيستند. راه كج مي‌كنيم به قسمت ديگري از بوستان. بيشتر آدم‌هايي كه در اطراف فرهنگسراي انديشه مي‌بينيم يا كتاب مي‌خوانند يا اينكه با هدفون موسيقي گوش مي‌كنند. شايد اين بوستان به دليل اينكه در كنار فرهنگسراي انديشه و نقطه‌اي پر‌ تردد قرار گرفته و پاتوق هنرمندان و خانواده‌هاست محل مناسبي براي معتادان و موادفروشان نيست. سراغ نگهبان بوستان مي‌رويم تا از او بپرسیم «مواد فروش سراغ نداريد؟» از اين سؤال ما تعجب نمي‌كند ولي بي‌تفاوت مي‌گويد: «اينجا چيزي پیدا نمی‌کنی.» و راهش را به بالاي بوستان ادامه مي‌دهد. همين سؤال را از جواني دیگر مي‌پرسيم. او هم اطلاعي ندارد ولي در پاسخ اصرارهاي ما مي‌گويد: «از كسي كه جلو بوستان بساط كرده و چاي مي‌فروشد بپرس شايد اطلاع داشته باشد.» سراغ چاي فروش مقابل پله‌ها در ضلع جنوبي بوستان مي‌رويم و از او هم سؤال مي‌كنيم ولي او هم بدون ذره‌اي تعجب جواب مي‌دهد: «اينجا چيزي پیدا نمی‌کنی. بايد بروي ميدان …» به او مشكوك می‌شويم و دقايقي از داخل اتومبيل، چاي فروش را زير نظر مي‌گيريم. حتي در نزديكي‌اش مي‌ايستيم و چاي مي‌نوشيم ولي هرچه بيشتر مي‌مانيم كمتر به نتيجه مي‌رسيم. خواسته‌مان را با افراد ديگر هم در ميان مي‌گذاريم و پاسخ‌ها قانعمان مي‌كند كه اينجا دسترسي به مواد آسان نيست اما جالب است كه هيچ‌كسي از شنيدن سؤال ما تعجب نمي‌كند و همه نشاني‌ها، ما را به شرق منطقه مي‌رساند!

 

سكانس دوم‌ـ ساعت 15:30 ‌ـ كوچه‌پسكوچه‌ها
باز هم هدايت به شرق منطقه!
درست است كه در اين بوستان چيزي دستمان را نگرفت اما از اينكه بوستان انديشه بدون معتاد و مواد فروش است، خوشحاليم. سوار اتومبيل مي‌شويم و با سرعت كم حركت مي‌كنيم تا در مسير از بقيه شهروندان هم سؤال كنيم و جواب‌هاي آنها را بشنويم. در يكي از كوچه‌هاي خلوت خيابان شهيد بهشتي سراغ مرد ژوليده‌اي مي‌رويم كه تا كمر داخل سطل زباله خم شده است. صدايمان را تغيير مي‌دهيم از او سؤال مي‌كنيم: «آقا ما مسافريم و خمار. اينجا جنس از كجا بگيريم؟» سؤال مي‌كند «چه موادي؟» جواب مي‌دهم «هروئين، هيچ‌كسي را نمي‌شناسم و خمارم.» داخل اتومبيل را ورانداز مي‌كند. انگار به چيزي مشكوك است ولي پاسخ مي‌دهد: «احتمالاً تو ميدان … پيدا كنيد.» ديگر به حوالي ميدان… رسيده‌ايم و تعداد كارتن‌خواب‌ها، بیشتر است. مردي با ظاهر تكيده و رنگ پريده در پياده‌رو قدم مي‌زند. سراغ او مي‌روم و همان سؤال را می‌پرسم و پاسخ او هم ما را به سمت ميدان … هدايت مي‌كند. هرچه بيشتر به سمت شرق مي‌رويم تعداد معتادان بي‌خانمان بيشتر مي‌شود!

سكانس سوم ـ ميدان امام حسين(ع) ‌ـ ساعت 16:00
همه نشاني‌ها به يك جا ختم مي‌شود
ديگر به ما ثابت شده كه براي تهيه موادمخدر، آن هم از نوع هروئين راحت‌ترين راه، رفتن به ميدان … است. حالا به ميدان… رسيده‌ايم و سؤال‌مان از «مواد فروش سراغ داري؟» به «جنس خوب داري؟» تغيير مي‌كند. انگار وارد دنياي متفاوتي شده‌ايم. هر طرف كه نگاه مي‌كنيم يا معتادي دارد چرت مي‌زند يا مشغول فروش لباس و لوازم دست دوم است. يكي ساعت مچي آورده براي فروش، ديگري با لباس و چهره‌اي ژوليده، يك كفش نو مردانه را در دست گرفته و به رهگذران نمايش مي‌دهد! توقف‌مان توجه آنها را جلب مي‌كند. از مرد پا به سن گذاشته‌اي كه خميده راه مي‌رود سؤال مي‌كنيم «اينجا جنس خوب كي داره؟» بي‌درنگ مي‌گويد: «چي مي‌خواهي؟» دور و بر را نگاه مي‌كنم«هروئين.» با دست خيابانی را نشان مي‌دهد: «برو اونجا، هر‌چي بخواهي پيدا مي‌كني.» وقتي مي‌پرسم اسم مواد فروش چيست هم پاسخ جالبي مي‌دهد: «نياز به اسم نيست. همين‌كه وارد آن خيابان شوي خودشان صدايت مي‌كنند. پايين ميدان هم موادفروشان موتوري مي‌ايستند.»

سكانس پاياني‌ـ ساعت 16:10‌
ورود به لانه زنبور
براي رفتن به آن سوي خيابان، روي پله برقي‌هاي عابرپياده مي‌ايستيم. ظاهر 2 نفر پشت سر و يك نفر در مقابلمان نشان مي‌دهد كه با آنها هم مقصديم! طوري صحبت مي‌كنيم كه آنها هم متوجه شوند غريبه‌ایم و دنبال موادمخدريم. از آن سوي پل، پله‌ها را به سمت پايين مي‌رويم ولي هنوز به آخر نرسيده‌ايم كه نقشه‌مان جواب مي‌دهد؛ مرد پشت سري سر صحبت را باز مي‌كند: «اين پله برقي‌ها هم هميشه خرابه» و باب صحبت باز مي‌شود و خواسته‌مان را واضح بيان مي‌كنيم. مي‌خندد. و با صداي كشدار مي‌گويد: «با اين قيافه كسي به شما جنس نمي‌دهد.» و تلاش مي‌كنيم براي جلب اعتماد بيشتر. اما جوانب احتياط را خوب در نظر مي‌گيرد و به همين دليل اجازه مي‌دهد فقط يك نفرمان با او نزد مواد‌فروشان برويم. پاهايم را به زمين مي‌كشم و كمر و سر و گردن را جلوتر از پاهايم وارد كوچه مي‌كنم. به مرد جواني مي‌گويد: يه دونه 10 هزاري بده بهش. 2 اسكناس 5 هزار توماني را كه مي‌گيرد از داخل دهانش هروييني كه آب‌بندي شده را كف دستم مي‌اندازد و مي‌گويد بذار دهنت اينجاها مأموره! حقيقتاً اين كار برايم سخت‌تر از خريد مواد بود و طوري وانمود كردم كه حرفش را نشنيده‌ام. در حالي كه اطرافم را زير نظر داشتم سعي كردم اطمينانش را جلب كنم. كمي آن طرف‌تر هم موادفروشان ديگر، سرشان گرم مشتري‌هاي ديگر است. معتادي كه پول ندارد به موادفروش التماس مي‌كند و دشنام‌هاي تلخ هم مانع التماسش نيست. از موادفروش مي‌پرسم: «من ساكن غرب تهرانم. براي مشتري‌ها جنس هم مي‌فرستي؟ پاسخش اين است: «شماره‌ام را يادداشت كن. زنگ بزن.»

چرا موادفروشان ترسي ندارند؟
براي ما كه براي نخستين بار بود چنين‌كاري مي‌كرديم، از زماني كه وارد ميدان امام حسين(ع) شديم تا زماني كه هروئين به دستمان رسيد فقط چيزي حدود 10‌ـ 15 دقيقه طول كشيد. اين نشان‌دهنده اين است كه در شرق منطقه موادي از جنس مخدر در دسترس است. اينكه فروشندگان موادمخدر در يك خيابان به اين راحتي مواد خريد و فروش مي‌كنند و شب‌ها در كنار همين خيابان‌ها موادمخدر استعمال مي‌شود چهره منطقه را بسيار ناخوشايند كرده است.
طبق اطلاعات به دست آمده، مجازات اين مجرمان متناسب با ميزان موادي است كه از آنها كشف مي‌شود و براي همين هيچ‌وقت مواد زيادي با خود حمل نمي‌كنند تا اگر هم دستگير شدند مجازاتشان سنگين نباشد.
موادفروشان هم دقيقاً از همين شگرد استفاده مي‌كنند و موادي را كه همراه دارند به شكل آب‌بندي در دهانشان نگه مي‌دارند تا در صورت احساس خطر، آن را ببلعند و چيزي از آنها به دست مأموران نيفتد!

حمايت از معتادان براي ترك مصرف موادمخدر
پس از خريد موادمخدر، حين بازگشت با برخي از معتادان بي‌خانمان هم گفت‌وگو كرديم. اغلب ادعا مي‌كردند كه می‌خواهند ترك مواد کنند ولي توانش را ندارند و راهش را نمي‌دانند. آنها نااميدانه معتقد بودند كه تنها راه گریزشان از مواد مرگ است. اما «مهدي سعيدي» رئيس اداره آسيب‌هاي اجتماعي شهرداري منطقه معتقد است كه معتادان زيادي حتي پس از سال‌ها كارتن‌خوابي موفق به ترك شده‌اند و الان زندگي خوبي دارند. او ادامه مي‌دهد: «امسال تلاش داريم آن دسته از معتادان كه تصميم به ترك گرفته‌اند را شناسايي و به مراكز ترك اعتياد اعزام كنيم و تا پايان مراحل درماني و سم‌زدايي و رهايي از اعتياد در كنارشان خواهيم بود.»

سخن مشاور

علائم ابتلا به اعتیاد
اگر بپذيريم كه بهترين راه براي مبارزه با معضل اعتياد، كاهش عوامل گرايش است بايد نكاتي را كه مصطفي نقيبيان، روان‌شناس و كارشناس حوزه اعتياد مطرح كرده جدي بگيريم. اگر عزيزتان اين نشانه‌ها را دارد حتماً از مشاور و روان‌شناس خبره كمك بگيريد چون مستعد اعتياد هستند؛ افرادي كه:

دچار خشم و پرخاشگري، شادي غير‌قابل كنترل، اندوه بيش از حد و اضطراب دامنه‌دار مي‌شوند.
اگر مدت زماني هر چند كوتاه در جايي معطل شوند، خيلي زود بي‌قراري و گله مي‌كنند.
وقتي دچار بي‌حوصلگي يا ناراحتي مي‌شوند، نمي‌توانند دليل اين حس و حال خود را براي ديگران توضيح بدهند. آنها نمي‌توانند بين احساس منفي و مثبت تفاوتي قائل شوند.
پيروزي يا شكست تأثير چنداني در روحيه آنها نمي‌گذارد.
از انجام كارهاي غير‌منطقي و خطرناك به شدت خوششان مي‌آيد و اصطلاحاً ماجراجو هستند.
نمي‌توانند حواس خود را براي مدتي هر چند كوتاه روي موضوع خاصي متمركز كنند. اين افراد از انجام كارهايي كه نياز به پشتكار و تمركز فراوان دارند، ناتوان هستند.
اراده ضعيفي دارند و نمي‌توانند به راحتي از خواسته‌ها و تمايل‌هاي شخصي خود بگذرند.
به شدت تحت تأثير دوستان و اطرافيان خود هستند.
زود خسته مي‌شوند و هميشه از خستگي‌هاي طولاني مدتشان شكايت دارند. اين افراد مدام از دردهاي جسمي‌شان شكايت دارند و در بحران‌هاي عاطفي خستگي‌شان بيشتر مي‌شود.

اين گزارش ثابت مي‌كند كه بهترين راه براي مصون ماندن از موادمخدر، شناسايي و از بين بردن عوامل گرايش به آن است

انتهای پیام

 

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا