خرید تور تابستان

چرا حامیان اسرائیل جملات احمدی‌نژاد را تبلیغ می‌کردند؟

به گزارش انصاف نیوز، رضا نصری، عضو موسسه مطالعات عالی بین المللی ژنو مقیم آمریکا در یادداشتی در صفحه ی شخصی خود نوشت:

وقتی هانا آرنت کتاب معروفِ «آیشمن در بیت‌المقدس» را در سال ۱۹۶۳ منتشر کرد، تنها دو کتاب دانشگاهی دیگر به زبان انگلیسی در مورد واقعهٔ هولوکاست نوشته شده بود. یعنی هجده سال بعد از جنگ جهانی و سه کتاب!

نورمن فینکلستین – استاد دانشگاه و پژوهشگر نامدار علوم سیاسی در آمریکا – در کتاب «صنعت هولوکاست» نشان می‌دهد که در فواصل سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۷، روزنامه‌ها و رسانه‌های آمریکایی نیز چندان به موضوع هولوکاست توجهی نشان نمی‌دادند.

دلیل این بی توجهی به موضوع هولوکاست هم – به گفتهٔ فینکلستین – این بود که نخبگان و جامعهٔ یهودیان مقیم آمریکا در آن سال‌‌های «جنگ سرد» انگیزه و رغبت چندانی برای بازگشایی و مرور این حادثه نداشتند:

هر چه بود، آلمان غربی – که در اسناد حقوقی و اذهان عمومی «وارث آلمان نازی» تلقی می‌شد – در اردوگاه «غرب» قرار داشت و نخبگان یهودی که عمدتاً در آمریکا تمرکز داشتند، صلاح نمی‌دانستند در فضای تبلیغاتی آن دوران یکی از اعضای کمپ «جهان آزاد» – و به تبع «میزبان» خود – را به ننگ نسل‌کُشی آلوده کنند.

به واقع، در آن زمان، مصلحت‌اندیشی‌های جنگ سردی و رقابت‌های ایدئولوژیک شرق و غرب بر سایر ملاحظات غلبه می‌کرد.

اما واژهٔ «هولوکاست» زمانی در ادبیات و رسانه‌های آمریکا راه یافت و به عنوان یک اهرم سیاسی بکار گرفته شد که دولت اسرائيل در جنگ شش روزه (۱۹۶۷) به ناحق اراضی همسایگان‌ را اشغال کرد و خود به یک پاکسازی قومی گسترده‌ای علیه مردم فلسطین دست زد؛ و از این رو به شدت محتاج «مشروعیت اخلاقی» شده بود.

هولوکاست آن «مشروعیت اخلاقی» را باز می‌گرداند!

نورمن فینکلستین در پژوهش خود نشان می‌دهد که تنها در سال ۱۹۷۵ میلادی، میزان بکارگیری واژهٔ «اسرائیل» و هولوکاست در روزنامهٔ نیویورک تایمز چهار برابر میزان بکارگیری این واژگان در فواصل سال‌های ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۵ (یعنی در طی ده سال) بوده است.

به عبارت دیگر، او نشان می‌دهد که جریان صهیونیسم، از آن زمان تا امروز، موضوع «هولوکاست» را وسلیه‌ای برای کسب مشروعیت و تحت‌الشعاع قرار دادن «مسالهٔ اشغال» می‌داند؛ و به همین خاطر هم، مادام که «مسالهٔ اشغال» گریبانگیر این جریان است، دستگاه تبلیغاتی و رسانه‌ای‌اش تلاش خواهد کرد تا موضوع هولوکاست و «خطر تکرار آن» را در صدر اخبار و موضوعات روز جهان نگه دارد.

به همین خاطر، وقتی آقای احمدی‌نژاد به صورت ناشیانه بحث هولوکاست را در صدر گفتمان سیاست خارجهٔ ایران نشاند، سازمان‌ها و گروه‌های وابسته به جریان صهیونیسم در آمریکا به شدت از این اقدام او استقبال کردند و حتی جملات قصار رئيس‌جمهور وقت ایران در بارهٔ این واقعه‌ را با خط دُرشت روی بیل‌بورد‌ها، اکران‌های غول‌پیکر و پُستر‌های سیار اتوبوس‌های شهر نیویورک می‌نوشتند و در معرض نمایش عموم قرار می‌دادند.

به واقع، در آن زمان، مشاوران رسانه‌ای و شخص آقای احمدی‌نژاد دو خطای مهم محاسباتی مرتکب شده بودند:

۱)‌ اول اینکه آ‌نها تصور می‌کردند که با زیر سئوال بُردن اصل «هولوکاست» و به استهزاء کشیدن آن از طریق کنفرانس‌های بین‌المللی و نمایشگاه‌های کاریکاتور، موفق خواهند شد «قداست» شصت سالهٔ این فاجعه را در اذهان عمومی غرب خُرد کنند و از این طریق یکی از ارکان و سنگ بناهای دولت اسرائيل را به لرزه درآورند.

اما نتیجه اقدام آن‌ها در نهایت این شد که، برعکس، جریان صهیونیسم و دستگاه تبلیغاتی آن – به پشتوانهٔ شصت سال کوله‌بار عاطفی و انزجار عمومی مردم غرب از کارنامهٔ نازی‌ها – موفق شد تا ایران را هم‌ردیف و هم‌مسلک با جریان فاشیسم دههٔ ۱۹۳۰ اروپا معرفی کند و از این طریق حتی برنامهٔ‌ صلح‌آمیز هسته‌ای را نیز با بحث «یهود‌کُشی» و اتهام توسعه‌طلبی نازی‌‌‌وار ایران پیوند زند.

به واقع،‌ تیم احمدی‌نزاد نمی‌دانست که سنگ‌بنای اسرائيل «هولوکاست» نیست، بلکه «انکار هولوکاست» است.

‌دست‌اندرکاران سیاست خارجه و تصمیم‌گیران ارشد ایران گواه خواهند داد که چگونه تک‌ جملهٔ‌ معروف نتانیاهو مبنی بر اینکه «الان سال ۱۹۳۸ است و ایران آلمان است» در تمام سال‌های زمامداری آقای احمدی‌نژاد به روی پروندهٔ‌ هسته‌ای، وجههٔ ایران و ایرانی در جهان و دستگاه دیپلماسی کشور سنگینی کرد.

۲) دوم اینکه تیم احمدی‌نژاد کارکرد راهبردی «هولوکاست» در صحنه سیاست بین‌المللی و رابطه‌ٔ آن با موضوع اشغال را اشتباه فهمیده بود. او نمی‌دانست «هولوکاست» به مثابه‌ مه غلیظی است که ننگ «اِشغال» را می‌پوشاند و هرچه آن مه غلیظ‌تر شود، موضوع «اشغال» در اذهان عمومی کمرنگ‌ترجلوه می‌کند. به همین خاطر هم بی پروا بر غلظت موضوع هولوکاست افزود و از این رو، در کنار منزوی کردن ایران، خون تازه‌ای نیز در رگ‌ اشغالگری و مظلوم‌نمایی اسرائيل تزریق کرد.

او نمی‌دانست اگر به جای پایه‌ریزی کنفرانس‌های سطحی و زیان‌بار از قبیل فستیوال کاریکاتور هولوکاست (ضعیف از نظر محتوا و زیان‌بار از نظر راهبردی)، کنفرانس‌های علمی و معتبر با محوریت موضوع «اشغال» برگزار می‌کرد، تا چه میزان دولت اسرائيل و حامیان‌اش را در تنگنا قرار می‌داد.

«دادگاه نمایشی راسل در باره فلسطین» – Russell Tribunal on Palestine – که به صورت دوره‌ای، با مشارکت برجسته‌ترین شخصیت‌های حقوقی و علمی جهان در شهرهای بزرگ دنیا برگزار می‌شود تا استدلال‌های و توجیهات اسرائيل را نقش بر آب کند، تنها یک نمونه از اقدامات موثر و کارآمدی است که می‌شد به جای فستیوال کاریکاتور هولوکاست در ایران پایه‌ریزی کرد.

متاسفانه، یک جریان خاص در ایران هنوز متوجه زیان‌های گذشته نشده است و با برگزاری دور جدیدی از «فستیوال کاریکاتور» اجازه نمی‌دهد دستگاه دیپلماسی کشور ‌بالاخره طوق سنگین «هولوکاست» را از گردن ایران باز کند!

و جالب اینکه وقتی وزیر امور خارجهٔ کشور در مصاحبه‌اش با نشریهٔ نیویورکر، با علم به رابطه میان هولوکاست و اشغال و «امنیتی‌سازی ایران»، هوشیارانه از عدم پشتیبانی و همسویی دولت با فستیوال کاریکاتور هولوکاست صحبت می‌کند، هم برگزارکنندگان فستیوال در تهران و هم رسانه‌های حامی اسرائيل در واشنگتن و تل‌آویو (از جمله روزنامهٔ واشنگتن پست و Times of Israel) به صورت هماهنگ و همزمان او را به فریبکاری و دروغ‌گویی متهم می‌کنند تا به هر نحوی شده ثابت کنند که «دولت ایران هم در این ماجرا دخیل است!».

و عجیب‌تر اینکه مدافعان این فستیوال نیز حتی از خود این سئوال ساده را نمی‌پرسند که چرا جریان حامی اسرائيل با چنین شدت و حدتی به دنبال تکذیب برائت جستن ظریف از این برنامه است؟ و چرا آنها جملات امثال دکتر ظریف در باره هولوکاست را، مانند جملات احمدی‌نژاد، به روی اتوبوس‌ها، اکران‌ها و بیل‌بورد‌های شهرهای بزرگ‌شان به نمایش نمی‌گذارند؟

پاسخ به این پرسش‌ها شاید شروع خوبی برای یک گفتوگوی جامع در این مورد باشد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا