دلیل کاهش مشارکت، «تاکسیدرمی» سیاسی است | ابوالفضل فاتح
آیا مسابقهای در جهان میشناسید که آرایش یک تیم، توسط حریف انجام شود؟
ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا و سخنگوی ستاد میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸، در یادداشتی دربارهی انتخابات اخیر ریاست جمهوری نوشت:
بسمه تعالی
انتخابات ریاست جمهوری 1400 به پایان رسید.
نخست:
ترکیب آراء برای همهی کسانی که اهل تدبرند، پیام روشنی دارد. از شصت میلیون رای دهنده، حدود 18 میلیون به آقای رئیسی رای داند، و حدود 12 میلیون نیز به ایشان رای ندادند، اعم از رای به دیگران و باطله و حدود 30 میلیون هم اصلا رای ندادند: این یعنی نارضایتی و شکاف عمیق در سطوح سیاسی – اجتماعی.
دوم:
درود خداوند بر ملت شریف ایران؛ چه آنان که نظیر آقای مهندس موسوی با تاکید بر کرامت و هشدار صریح، به شیوهی خود زیر بار تحقیر تاریخی نرفتند، و چه آنان که به دعوت رهبران اصلاح طلب از جمله آقای کروبی و خاتمی و سید حسن و بهزاد نبوی پاسخ دادند و نارضایتی خود به تحقیر را به شیوه ای دیگر ابراز داشتند و چه کسانی که به دلیل مشکلات معیشتی به آقای رضایی و قاضی زاده رای دادند و چه کسانی که به اذعان حامیان آقای رئیسی، ناراضی از وضعیت فعلی و با امید به شرایط بهتر به آقای رئیسی رای دادند. درود بر تاج زاده و جهانگیری و پزشکیان و لاریجانی و کواکبیان و علی مطهری و محسن هاشمی و محمود صادقی و … هر یک از کسانی که به ناحق رد صلاحیت شدند و به شیوهای که میتوانستند برای اصلاح این روند سلیقهای و تحقیر آمیز احراز صلاحیتها کوشیدند و نارضایتی خود را ابراز داشتند و پیش از آن دیدیم که با سید حسن آقای خمینی و دکتر ظریف هم چه کردند. پس اگر نیک بنگریم، اکثریت قریب به اتفاق ملت شریف ایران ناراضی هستند و هر یک به نوعی نارضایتی خود را ابراز داشتهاند و حتی حامیان رئیس جمهور ناراضیاند. جالب آن که حاکمیت هم ناراضی است! این نکته مهمی است که باید هم از سوی رهبران کشور و هم از سوی نخبگان مورد توجه قرار بگیرد. حق ملت شریف ایران نیست که در دایره تصمیمات و مدل حکمرانی آقایان اینچنین در منگنه قرار بگیرند که جز قلیلی تقریبا هیچ کس راضی نباشد و در معماری انتخابات هم مطلوب خود را نیابند. مجددا عرض میشود اکر ملت ایران دامنهی انتخاب بیشتری میداشتند، حتما انتخاب دیگری میکردند.
سوم:
همان گونه که مستحضرید، در این انتخابات انصاف و اصول جوانمردانه رعایت نشد و کسانی که به این ناجوانمردی تاریخی دست زدند مسئولند. چه بسیار در انتخابات گذشته در فضای انتخابات، جانبداری از تیم داوری، فعال کردن سازمانهایی که نباید در سیاست دخالت کنند و سوء استفاده از بیت المال به نفع یک نفر یا یک جریان مشاهده میشد، اما به هر حال کاندیدای هر جریان سیاسی را همان جریان معرفی میکرد. این بار کاندیداهای یک جریان را کلا حذف کردند. هیچ کس نمیتواند برای دیگران کاندیدا نصب کند و نامش را انتخاب بگذارد. آیا شما مسابقهای در جهان میشناسید که آرایش یک تیم توسط مربی تیم حریف انجام شود؟ فرض بگیرید مربی تیمی که اجازه یافته با تیم اصلی وارد میدان شود، به خود حق بدهد تمام بازیکنان اصلی تیم حریف را کنار بگذارد و حریف را مجبور کند با ذخیرههایش بازی کند. و ضمنا ضعیفترین دفاع و دروازهبان را برای حریف بچیند. داور را هم از خودش بگذارد. نتیجه چه خواهد بود؟ این گونه پیروزیها شادی و افتخار ندارد و هرگز نباید به چنین قواعد ناجوانمردانهای تن داد. چرا به چه دلیل و به چه حقی کاندیدای یک جریانات سیاسی را دیگران تعیین میکنند؟ کدام انتخابات واقعی جهان را میشناسید که این گونه باشد؟ نه برای آقای رئیسی و نه هیچ کس دیگر مناسب نیست، همه میبینیم رئیس جمهور منتخب با همین میزان آراء در انتخاباتی مانند ۱۳۹۶ بازنده انتخابات محسوب میشد و این بار با حذف رقیب به ریاست جمهوری رسید، یعنی برنده بی رقیب! توزیع قدرت باید از مسیر منصفانه و جوانمردانه اتفاق بیفتد.
چهارم:
شورای نگهبان نتیجه عملکرد خود در صحنهی انتخابات را مرور کند.
تاریخچه انتخابات ریاست جمهوری نشان میدهد، با همه اعمال نظر شورای نگهبان وقتی از سال 76 تا 96، چند گفتمان در انتخابات حضور داشته، مشارکت وسیع مردم را داشتهایم؛ به طور مثال در دوم خرداد تا 79 درصد و در سال 96، حدود 73 درصد گزارش شده است. انتخابات 88 را نیز 85 درصد گزارش کردهاند که البته جای تامل دارد!
از این روی اگر واقعا به دنبال مشارکت ملت ایران در سرنوشت خود هستیم، باید اجازه دهیم همهی گفتمانهای ریشهدار و مورد اقبال مردم در انتخابات مشارکت داشته باشند، و الا انتخابات تک گفتمانی ولو با مشارکت بالا به شیوه آنچه در اروپای شرقی گذشته شاهد بودهایم، ارزش افزوده چندانی ندارد و موجب گردش واقعی نخبگان و حاکمیت مردم بر سرنوشت نخواهد شد. ضمن آن که تقلیل نظام جمهوری اسلامی از اکثریت بسیار بالا به انتخاباتی با مشارکت زیر پنجاه درصد، کارنامهای به شدت تاریک برای بانیان آن و عبور از همهی فداکاریها و جانفشانیهایی است که برای انقلاب اسلامی و تثبت نظام جمهوری اسلامی شده است. براستی مسئولیت به حاشیه راندن اکثریت ملت ایران با کیست؟ چرا به جای اصلاح، به رویکرد اشتباه خود، اصرار میکنند. سالهاست با خطر تهیسازی نمادها از معنای واقعی مواجه هستیم و به تدریج بسیاری از نهادها مفهوم خود را از دست دادهاند. انتخابات مفهوم دارد و نمیتوان با دستکاری در مفاهیم، تفاسیر شاذ از قوانین و کاربست گرایشات و عناصر حزبی در انتخابات و دخالتهای از بالا به پایین و استصوابی و دوپینگ برخی جریانات و افراد آن را از مفهوم واقعی خارج ساخت. اگر انتخابات به مفهوم واقعی آن انجام نشود از مواهب ان نیز بهرهمند نمیشویم و مردم خود را در نتیجهی آن سهیم نمیبینند و این از دلایل مهمی است که به رغم انتخابات مکرر امور اصلاح نمیشود. انتخابات المپیک آزادی و فصل گردش نخبگان و تبلور ارادهی ملت است. اگر واقعا میخواهید مشکلات ملت حل شود، بگذارید نخبگان قوی کاندیدا شوند و مانع تراشی نکنید. اگر میخواهید مردم پای صندوق رای حاضر شوند اجازه دهید بزرگان جریانات مختف فکری همه کاندیدا شوند. آنگاه ملت بی حرف و حدیث خواهند آمد. نظام باید جمهوریت را همان گونه که در بدو انقلاب اسلامی و در شعارهای مردم و در قانون اساسی مورد تاکید است به رسمیت بشناسد. نباید اجازه داد کسانی جمهوریت و انتخابات و توزیع قدرت از طریق خواست مردم را با «تاکسیدرمی» سیاسی از محتوا خارج ساخته و به حفظ ظاهر آن بسنده کنند. (یادآوری میشود تاکسیدرمی عمل و فنی است، که باطن موجودات را تهی و پوسته و ظاهرشان را حفظ و در موزهها برای نمایش میگذارند)
پنجم:
رهبران کشور، جریانات سیاسی و رهبران این جریانات از اصلاح طلبان و اصول گرایان نیز عملکرد خود را مرور کنند. هر یک از بزرگان و هر کس در این دوران چیزی گفته و نوشته و امروز خطای ارزیابی و تحلیل هایش را میبیند، باید دوباره مرور کند و خطاهای خود را شناسایی نماید. هر کس، کسی را به اشتباه انداخته یا ارزیابیهای علمی را بی دلیل زیر سوال برده و شکاف و تلاطم بی جهت ایجاد کرده، دلیل آن را جستجو، برای اشتباه خود توضیح داده و عذرخواهی کند. از مشکلات کشور ما حرفهای بی حساب است و در این روزها حرفهای بی حساب فراوانی در کمپینهای مختلف شنیده شد و تاسف برانگیزتر این که برای حرفهای بیحساب تئوری پردازی هم شد. تئوری پردازی برای حرف بیحساب بسیار خطرناک است. همه باید حرف حساب بزنیم. این اول اصلاح است.
ششم:
مردم شریف ایران از گروههای سیاسی و نخبه انتظار دارند، برای سعادت و رشد ملت پیوسته در تلاش باشند، چه در حاکمیت و چه در بطن جامعه. چون راههای قدرت و صندوقهای رای را به شکل بیسابقهای انحصاری کردهاند، نمیتوان دست روی دست گذاشت و به راههای دیگری برای اصلاح، بازگشت به جامعه و درک نیاز و پاسخ به خواست مردم نیاندیشید. فراموش نکنیم، بسیاری از شخصیتهای سیاسی و مدیران امروز به زودی بازنشسته میشوند و در کنار کرور کرور شخصیتهایی قرار میگیرند که خانه نشین شدهاند. انتظار میرود بزرگان همهی جریانات فکری با همفکری جوانان فعال، برای آینده، برای رشد و تعالی فکری و برای خدمت به ملت فکری کنند. اما مهمترین ملاک، پایه گذاری هر حرکتی بر اساس موازین علمی و ارزشهای اخلاقی و اسلامی و خدمت و ارتباط با مردم باشد. باید معیارها روشن باشد تا در هر صحنهای شاهد تشتتهای هزینهساز نباشیم و افراد بر اساس یک مانیفست جامع واصول مشخص زیست اسلامی و اصلاحی بتوانند در هر شرایط تصمیم واحد و منسجم بگیرند.
هفتم:
خداوند میفرماید: وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.
در این مسیر گفتوگو اولویت همگانی و چشمهای است که از درون آن آب حیات میجوشد. گفتوگو حلقه مفقودهی عرصهی سیاسی و اجتماعی ماست. گفتوگو باید معطوف به راه حل باشد. متاسفانه بخش اعظمی از حاکمیت، بزرگان سیاسی و بدنهی فعال جامعه ما اهل گفتوگو نیستند و یا به آداب آن پایبندی نشان نمیدهند. بسیاری نیز توافقات را تا جایی قبول دارند که دیدگاه ایشان تامین شوند، همچنان که بسیاری از قانون فقط برای حذف رقیب استفاده میکنند. این از مصائب کشور و حتی احزاب است. هر گاه سخن از گفتوگو به میان میآید که عدهای رگ غیرتشان بلند میشود و تصور میکنند هدف بده بستانهای سخیف است. به یاد میآورم در سالهای پس از 88 نیز هرگاه سخن از گفتوگو به میان آمد، عدهای مانع تراشی میکردند. همهی ما در درون و در ارتباط با سایر ارکان نظام و در ارتباط با جامعه نیازمند گفتوگو هستیم. هیچ کس نمیتواند میلیونها میلیون ملتی را که مثل او نمیاندیشند، از کشور براند و یا به دریا بریزد. گفتوگو صرفا در کلاب هاوس و فضای مجازی رخ نمیدهد. گفتوگو وقتی به نتیجه میرسد که بین فضای کارشناسی و فضای عمومی و بین فضای مجازی و فضای واقعی و بین قطبهای علمی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی برای تعالی اندیشه و محیط زیست انسانی و ملی … ارتباط منطقی برقرار شود و همهی سطوح را شامل شود. کشور از ضعف گفتوگو در عرصهی داخلی و بین الملل رنج میبرد. از راههای احیاء آزادی و جمهوریت نیز همین است. قهر در عرصهی سیاسی و اجتماعی بلا موضوع است. حادثهی انتخابات و تفاوت آراء نباید به زمینهای تبدیل شود که راه گفتگو را صعب العبورتر از گذشته کند. ای کاش رهبران همهی جریانات سیاسی داخلی نیز با یکدیگر و همچنین حاکمیت با جریانات و نخبگان برای حکمرانی بهتر گفتوگو کند و نگاه از بالا به پایین را به نگاه تعاملی تغییر دهد.
هشتم:
آقای رئیسی به بیش از 43 سال مدیریت کشور و فرازها و فرودهای آن بیاندیشند. از مصائب کشور ما در حلقهی نخست بزرگان و ارائهی مشاورههای غیر علمی و شبه علمی از سوی مشاوران به ظاهر علمی و مهمتر از آن بی توجهی به دادههای علمی است که منشاء تصمیمات اشتباه بزرگی هم بوده است. این مشاورههای غلط عموما بر اساس منافع مشاوران و علائق رهبران ارائه میشود و فضای تملق و بیم از پیامدهای مشورت نیز بر آن موثر است. بسیاری از مواضع و دیدگاههای غیر کارشناسی که از مسئولین عالی رتبه کشور و جریانات شنیده میشود، اگر ریشهاش را جستجو فرمایید به همین مشاورههای غیر علمی کارشناسان و شخصیتهای علمی حلقهی اول این رهبران باز میگردد. اگر کشور بدرستی هدایت و مدیریت میشد وضع کشور این گونه نبود که همه ناراضی باشند. به عنوان نمونه ارزیابیهای مناقشه برانگیزی که از مسئولین عالی رتبه کشور نسبت به خطرات ویروس کرونا یا عوارض واکسن کرونا مشاهده شد، در پشت صحنه حتما رد پای چند پزشک متخصص معتمد را میتوان جستجو کرد. پزشکانی که به دلیل ظاهر موجه علمی موجب شدند، راهبردهای غلط و غیر علمی در دستور کار قرار گیرد و چه بسا خسارتهای بزرگی به مردم و کشور تحمیل شود. چرا دور برویم به همین انتخابات نگاه کنید. چند تن از رهبران حاکمیت و رهبران جریانات سیاسی از رفتار ملت در این انتخابات تحلیل درستی داشتند؟ اگر تحلیلهای جامعه شناسانه و ارزیابیهای علمی و نظر سنجیهای دقیق در طی روند چند ساله مد نظر قرار میگرفت، شاید بسیاری امروز رفتار و رویکرد دیگری نشان میدادند. انباشت این همه نارضایتی جز در بی اطلاعی و بی توجهی به واقعیتهای کشور رخ نمیدهد. ای کاش رهبران حاکمیت و رهبران جریانات سیاسی به رویکردهای خود و به پالایش مشاورانی که یا علم را نادیده میگیرند و یا اساسا از سواد لازم برخوردار نیستند یا جو زدگی و تضاد منافع مانع دید درست آنان میشود، باندیشند.
نهم:
آقای رئیسی میداند که به زودی این سالها سپری خواهد شد، همچنان که برای آقای روحانی سپری شد. برای ایشان در احقاق حقوق ملت آرزوی موفقیت داریم. ای کاش ایران را برای همهی ایرانیان و قانون اساسی را با همهی اصولش ببینند. اجرای بی تنازل قانون اساسی بهترین راه عبور متوازن از شرایط نامتوازن امروز کشور است. و اگر خدایی نکرده گرفتار جریانات خاصی که کشور و سیاست را خصوصی سازی کردهاند شود، خسارت برای ایشان و ملت خواهد بود. اگر ایشان از قانون اساسی و حقوق ملت و محرومان مستضعفان دفاع کند، ایران اگر ظرفیتهایش آزاد شود، آیندهای درخشان خواهد داشت. ایرانی که حکمت در حکومت حرف اول را بزند، شعبده در آن راه نداشته باشد، اخلاق، معنویت، آزادی، معیشت و آگاهی موج بزند و امنیت و حریم خصوصی محفوظ باشد و فقر و حصر و تحمیل و شکاف در آن جایی نداشته باشد، منطقه و جهان به ایران افتخار کند و ایرانی در ایران و جهان سربلند باشد.
از جمله راه تحقق این امر کابینهی کارآمد و اولویت دادن به مردم و خواست مردم است. چه در سیاست داخلی، چه در سیاست خارجی، چه در آموزش و سلامت و چه در اقتصاد و فرهنگ و چه نظام بودجهریزی و چه در ارتباط با سایر قوا و چه در ترکیب کابینه و … ملاک اصلی ایشان مطالبات «مردم» باشد. ریاست جمهوری را نهادی برای جمهوریت قرار دهند. چنان که قبلا هم عرض شد، به جای رئیس جمهور، رفیق جمهور باشند.
خداوندا به مسئولان ما گوش شنوا، افق دید، انصاف در رای، وفاداری به وعده، عمل به قانون، رفاقت با مردم و حکمت در حکومت ارزانی دار.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
انتهای پیام
چرا کوتاهتر نمینویسید آقای فاتح؟ خب همین میشه این شکافتون با نسل پر سرعت و بی سازش
چه حرفهای خوبی، تقریبا همه آنها را قبل از انقلااب و بعدا ز آن مکرر شنیده ایم ، اما روز به روز شتهد حرکت در سوی مخالف هستیم. وقتی تائیدشدگان شورای نگهبان اعلام شد و آقای رئیسی فرمودند که داریم رایزنی میکنیم تا انتخابات قدری رقابتی تر شود، دلم فرو ریخت ، احساس کردم کار به جایی رسیده است که که ایشان نیز از احتمال پیروزی خود تحت آن شرایط دلخوش نیست. نمیدانم ایشان با دشواریهایی که در زمان ریاست جمهوری خواهند داشت همراه با آن نادلخوشی که از ابتدا داشتند، چه حال و روزی خواهند داشت .
من که قبلا چنین چیزهایی نگفته بودم ، این نشانه ناممکن بودن همان گفتگویی است که در این نوشته به آن اشاره شده است.
عجب حرفهایی