مشروطه و سرنوشت امروز ما | محمد کیانوشراد
محمد کیانوش راد، نمایندهی مردم خوزستان در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
سخن قالیباف را بهتر است نشنیده بگیریم و حمل بر بی اطلاعی وی از حوادث مشروطه بدانیم.
اما سخنان قالیباف، رییس مجلس شورای اسلامی با ذکر نام شیخ فضل الله نوری، از جهاتی نیاز به تاملی جدی دارد.
چه زمانی قرار است از سرانجام مشروطه درس بگیریم؟ آیا همان افراط و تفریطی که در مشروطه، آتش آن دامن همه — خصوصاً روحانیت — را گرفته بود باز هم در حال بازتولید است؟
جنگ تکفیر میان دو گروه از روحانیتِ طرفدار مشروطه و مخالفانِ مشروطه در گرفت و نهایتاً به حاکمیت استبداد ختم شد. همه ضرر کردند، و بیش از همه روحانیت.
نتیجه روشن بود، اعدام برخی روحانیون از جمله سید جمال الدین واعظ و ملک المتکلمین و … و سپس شیخ فضل الله نوری از یکطرف و ترور سید عبدالله بهبهانی از سوی دیگر. بقیه علما هم، خانه نشینی و سکوت و گوشه گیری و انزوا را برگزیدند و یا بر آنها تحمیل شد. وضعیتی پر حسرت که شرحش در تاریخ آمده است.
امروز هم خطر افتادن در گردابِ نتایج مشروطه پیش روی ماست. چه زمانی قرار است درس بگیریم؟ آیا قرار است تاریخ تکرار شود؟
در مشروطه، پیشوایانِ روحانی تکیه گاه اصلی مردم و حتی روشنفکران، در مبارزه علیه بیدادگریهای سلاطین قاجار بودند.
روحانیون موثرترین گروه اجتماعی در زمانه خود بودند. اما اسفناک آنکه، با «جنگ تکفیر» علیه هم، به میدانی آمدند که بیش از همه دامن خودشان را گرفت و به گفته حامد الگار، مشروطیت پایانِ سیطره روحانیون در روزگار قاجار شد.
شیخ فضل الله نوری به موافقانِ مشروطه عنوان «مرتد» داد و «احکام اربعهِ مرتد» را بر عارف و عامی آنان جاری و ساری دانست. حاجی ملأ علی خمامی هم، قلع و قمع مشروطه خواهان را «بر هر که میتواند» لازم دانست و شیخ ابوالقاسم مدرس، همراهی در ابقای اساس مشروطه را در حکم محاربه با امام زمان اعلام کرد.
این احکام در حالی بیان میشد که مراجعی چون، آیه الله خراسانی و مازندرانی و تهرانی و نیز روحانیونی سرشناس چون آیه الله طباطبایی و بهبهانی از حامیان و رهبران مشروطه بودند. رهبرانی که بدون حضور آنان مشروطه راه به جایی نمیبرد.
عکس العمل موافقان مشروطه چه بود؟ آنها هم حکم صادر کردند. آنها هم مخالفین با اساسِ مشروطه را «هرکه باشد» و کوچکترین تعرض به مسلمانانِ طرفدار مشروطه نماید، آن را محاربه با امام عصر خواندند.
مجلس توسط لیاخف روسی به توپ بسته و تعطیل شد. گروهی بر مبنای احکام فوق، دستگیر، زندان و شکنجه و به قتل رسیدند. یکسال بعد، عکس العمل خشونت، خشونت بود. آیه الله شیخ فضل الله نوری اعدام شد و در سال بعد آیه الله بهبهانی ترور شد و آیه الله طباطبایی با اندوه و حسرت گفت: «سرکه انداختیم، شراب شد». و استبداد دوباره حاکم شد.
هر چه بود گذشت و به تاریخ پیوست. اکنون و در این عصر، رهبر و مرجعی بزرگ چون آیه الله خمینی، طرحی نو در انداخت و نظامی نو را بنیان گذاشت.
خمینی از میان مردم برخاست و با مردم و برای مردم نظامِ جمهوری اسلامی را درانداخت. قانون اساسی تدوین شده، مورد تأیید اکثریتِ فقهای مجلس خبرگان و سپس در رفراندمِ قانون اساسی، مورد تأیید اکثریت مردم گردید.
سخنان قالیباف را بهتر است نشنیده بگیریم و حمل بر بی اطلاعی وی از حوادث مشروطه بدانیم.
خدا نکند دوباره دعوای شیخ و سید راه بیفتد، هر چند نقش نفوذیهای هزار چهره و مقدس نمای صهیونیست و عاملان روسی فرصت طلب، و متحجرین و متجددین افراطی را، در این خط دهیها نباید از نظر دور داشت. در اینصورت باز هم، از دوباره، مردم و روحانیت گزیده خواهند شد و ضرر بیشتر و اصلی را روحانیت خواهد خورد.
همه فعالان سیاسی، از هر دوجناح، حداقل به قانون اساسیِ مورد تأیید امام خمینی، صمیمانه وفادار باشند. به بهانه اسلام، گروهی نقشِ مردم و آزادی آنان و حق حاکمیت و حق تعیین سرنوشت خویش را، نادیده نگیرند و از دیگر سو، به نام مردم، اسلام را زیر پای نگذارند.
اصلیترین کلام امام، میزان بودن رأی ملت در همه امور و شناختِ مصالح مردم و عمل به مقتضیات زمان و مکان در درک اسلام بود. اگر ملاک این باشد، مسائل کشور هم دیر با زود، بلکه به زودی حل خواهد شد.
انتهای پیام