آیا واقعا «ببین چی میگه، نبین کی میگه»
حسین سخنور، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز نکاتی دربارهی «ببین چی میگه، نبین کی میگه» نوشته است که میخوانید:
1.برخی این ضربالمثل را مستند میکنند به روایتی از امام علی که میفرماید: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال». تا جایی که من پرسیدم و فهمیدم، این روایت گرچه در «غرر الحكم و درر الكلم» آمده، اما خیلی معتبر نیست.
2.احادیث و حتی آیات خلاف این روایت هم کم نیست. مثل آیه شش سوره حجرات که به گوینده خبر بیشتر تاکید دارد، تا خود خبر.
3.اصلا مگر میشود به «کی میگه» توجه نداشت؟ از نظر من اتفاقا «کی میگه» خیلی مهمتر از «چی میگه» هست، به دو دلیل (که یکی کلی است و یکی مربوط به شرایط دنیای جدید)
3.1.سادهترین دلیل اهمیت «کی میگه» در شرایط فعلی، انبوه اطلاعات و دادههای تولید شده در شرایط کنونی است. روزانه شما در معرض هزاران اخبار و تحلیل و مقاله در فضاهای مجازی و تلویزیون و…هستید. نمیتوانید همه را بخوانید که ببینید «چی میگه» بهترین راه، انتخاب کسانی است که میدانید کماشتباهتر هستند و مطالب آنها را پیگیری کنید.
3.2.اما دلیل دوم و مهمتر اینکه، در خیلی از مواقع اعتبار و ارزش یک حرف، نسبت مستقیم دارد با گوینده آن. دو مثال، در دو حوزه متفاوت میآورم تا منظورم روشنتر شود:
3.2.1.یکی از بزرگان «فلسفه ذهن» آقای مرلوپونتی است که ایشان به خاطر همعصری با سارتر، حقاش در دیده شدن در زمان خود، توسط سارتر خورده شد. اما امروزه دوباره مورد توجه قرار گرفته است. مثلا ایشان جمله معروفی دارند که «ما تنها چیزی را میبینیم که به آن نگاه کنیم» خب اگر من این جمله را از جواد خیابانی بشنوم، میگویم دوباره سوتی داد و باز هم چرت گفت، ولی وقتی بگویند این جمله را مرلوپونتی گفته است، حتما به آن تامل میکنیم و کلی هم از آن نتیجه میگیرند، کما اینکه گرفتهاند. (رجوع کنید به بحث “شناخت بدنمند” در فلسفه ذهن)
3.2.2.آقای مارسل دوشان، که ایشان هم اتفاقا فرانسوی هستند، در یک اثر هنری (به نام چشمه) یک سنگ توالت را برمیدارد و میگذارد وسط یک نمایشگاه و آنقدر این کار اهمیت پیدا میکند که بر اساس یك نظرسنجی هنری، این کار، تاثیرگذارترین اثر هنری مدرن دنیا در تمامی دوران نام گرفته است. خب فرض کنید بجای آقای مارسل دوشان، حسین آقا (شوهر ربابه خانم، فامیل مادری ما) این کار را میکرد. اصلا او هر روز این کار را میکند، چون بنا است. ولی هیچکس سنگ توالتهایی که او کار میگذارد را به “موزه تیت” نمیبرد. چرا؟ چون «کی میگه» مهمه، نه «چی میگه»
انتهای پیام
آفرین؛ نکته جالب و تحلیل خوبی بود. در کتاب آیین زندگی که از متون رسمی دانشگاه است، با استناد روایتی که شما نقل کردید، کلی نکته ی من درآوردی برای اخلاق گفتگو نتیجه گرفته که اصلا در دنیای امروز قابل عمل و استناد نیست!
سلام بزرگوار؛ تخصص بنده رشته حدیث است و با اجازه تان درباره روایت مورد اشاره نکته ای عرض می کنم.
صرف نظر از ضعف و قوت سند روایت، در متن روایت نکته ای وجود دارد که معنای آن را هم روشن می کند و آن اینکه:
متن روایت با صیغه مفرد بیان شده، یعنی امام داشته با یک نفر حرف می زده و احتمالا در یک موقعیت خاص هم این سخن را بیان کرده؛ مثلا فرد مقابل به کسی اعتراض می کرده و غیبت می کرده و امام او را راهنمایی می کند که انتقاد از آن شخص را رها کن و اگر درباره سخنش نقدی داری، بگو؛ یعنی امام نمی خواهد یک قاعده کلی را بیان کند که همیشه اینگونه باشید که به متن سخن نگاه کنید و نه به گوینده سخن؛ زیرا این مساله بسیار روشن است که دانش و موقعیت گوینده، به یک سخن ارزش و بها و بار حقوقی و شرعی می دهد و قطعا امام به این موضوع بهتر از من و شما آگاه است؛ مثلا اگر امام علی می گفت باید با معاویه نبرد کنیم، فرمانی نظامی و تهدیدی قطعی به شمار می رفت و موجب تقابل و صف آرایی کوفیان و شامیان می شد، ولی اگر یکی از مردم معمولی چنین حرفی بزند، کسی تَره هم برایش خُرد نمی کرد؛ هر دو یک سخن گفته بودند ولی یکی از زبان علی بود و دیگری از زبان یک فرد عادی [بماند اینکه امام هرگز آغازگر نبرد نبود و حتی در برابر معاویه، بارها تلاش کرد با او گفتگو و مذاکره کند و بارها برایش نامه نوشت بلکه از خر شیطان پایین بیاید، و البته آن یاغی پایین نیامد که نیامد!].
پس امام در صدد بیان یک قاعده کلی نیست؛ که اگر می خواست یک قاعده کلی را بیان کند، بهتر این بود که با صیغه جمع این قاعده را بیان می کرد و می فرمود: انظروا الی ما قال و لا تنظروا الی من قال یعنی «به سخن بنگرید، و نه گوینده ی سخن»، و حال آنکه در اینجا صیغه مفرد به کار برده و خطابش به یک نفر است و می فرماید: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» «به سخن بنگر، و نه گوینده ی سخن»؛ البته این یک وجه این روایت است.
یک روی دیگر این روایت آن است که در مقام انتقاد علمی از دیگران، انصاف داشته باشیم و مثلا به صرف اینکه گوینده را قبول نداریم، حرفش را بی ارزش نپنداریم و نگوییم چون [مثلا] ترامپ چنین سخنی گفته، پس حرفش را بررسی نکنیم و بگوییم صد در صد غلط است! یعنی به جای شنیدن و نقد سخنش، به صرف اینکه گوینده سخن، ترامپ است، سخنش را بی اساس توصیف کنیم! یا چون [مثلا] سید حسن نصرالله چنین سخنی گفته، پس حرفش صد در صد درست است! یعنی به جای شنیدن و نقد سخنش، به صرف اینکه وی گوینده آن سخن است، ادعایش را دربست و صد در صد بپذیریم! خیر، هر دو اشتباه است و بایستی انصاف در نقد را رعایت کنیم و گوینده را ملاک حق و باطل بودن سخن قرار ندهیم.
ممنون از توضیحاتتون. اما یک سوال: یعنی همه احکام و دستورات فقهی که تبدیل به یک قاعده شدند، با صیغه جمع بودهاند؟
دوست محترم پس چطور این روایت رو هم داریم که میفرمایند سخن درسا را حتی از کافرم بشنو…خب مشخصا شخص مهمه اما سخن او هم باید مورد تفکر قرار بگیرد و اینکه فرمودند به سخن نگاه کن نه به شخص یعنی حرف و سخن بسیار مهم تر از شخصه کمااینکه خیلی از ما با توجه شخصیت فرد تمام گفته هاش رو بدون فکر می پذیریم…یاعلی
اگر بگوییم ببین کی چه میگوید شخصیت پروری کردم،بی آنکه گفتارش معنائی داشته باشد،مهم گفتار است نه شخص.
شخصیت افراد زیر زبان آنها نهفته ست از کوزه همان برون تراود که در اوست چشمه آب زلال سرچشمه ای نیکو دارد .
آیه 6 سوره حجرات هم میگه تحقیق کنید ، نمیگه در مورد شخصش تحقیق کنید ، میگه در مورد پیامی که برای شما آورده تحقیق کنید. یعنی باز نگاه کن به آنچه که گفته میشه ، نه کسی که گوینده هست…
ممنون از توضیحاتتون. اما یک سوال: یعنی همه احکام و دستورات فقهی که تبدیل به یک قاعده شدند، با صیغه جمع بودهاند؟
این سخنان احمقانه ترین و ابلهانه ترین سخنانی است که تا کنون شنیده ام.
یک مشت بیسواد دارند ادعای فضل و دانایی می کنند.
واقعا متاسفم.