انصاف جوهره عدالت است
پایگاه خبری- تحلیلی انصاف نیوز پنج ساله شده است. به همین مناسبت علی اکبر گرجی، حقوقدان و استاد دانشگاه در پیامی شفاهی ضمن تبریک سالگرد تاسیس انصاف نیوز از اهمیت انصاف در حوزه عمومی، سیاسی و اقتصادی گفت.
متن پیام این استاد دانشگاه بدین شرح است:
عدالت یک آرمان و ارزش شاید دست نیافتنی باشد اما انصاف که جوهره و عصاره عدالت است میتواند در روابط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خودش را بیشتر نشان دهد. انصاف آیین جوانمردی است. انصاف فضیلت اخلاقی است که هر انسان در حقیقت متخلق به اخلاقی باید بکوشد تا خودش را به آن مزین کند. در روابط سیاسی هم، انصاف نه تنها ایجاد کننده مشروعیت است بلکه نوعی خردمندی آن شخص سیاست ورز را نشان میدهد.
نظامی گنجوی در یکی از اشعار خود به مساله انصاف اشاره میکند و چقدر زیبا پیرامون انصاف داد سخن میدهد:
هر که چو عیسی رگ جان را گرفت / از سر انصاف جهان را گرفت
یعنی هرکسی مانند عیسی پیامبر در کار جان بخشیدن به انسانها باشد و در کار مهرورزی به انسانها باشد این کار او از مصادیق انصاف است و با این کار می تواند جای خویش را در جهان بگستراند و حتی جهان را به تسخیر خویش درآورد.
رسم ستم نیست جهان یافتن / ملک به انصاف توان یافتن
یعنی با آیین ستم و ستمگری جهان را نمیشود گرفت و اگر هم بگیری چنین جهانی مملو از ظلم و جور، نمیپاید اما اگر انصاف بورزی ملک و زمامداری خودت را هم میتوانی تقویت کنی:
هر چه نه عدلاست چه دادت دهد / وانچه نه انصاف به بادت دهد
هرچه عدالت در او نباشد، هیچ عایدی و سهمی برای تو نخواهد داشت و اگر بیانصافی کنی، بیانصافی تو را به باد خواهد داد.
عدل بشیریست خرد شاد کن / کارگری مملکت آباد کن
عدالت پیشه کردن از لوازم خرمندنی است؛ یعنی عقل آدمی با عدالت شاد میشود و این عدالتورزی به مثابه کارگری است که مملکتی را آباد میکند.
مملکت از عدل شود پایدار / کار تو از عدل تو گیرد قرار
در حقیقت عدل و انصاف است که مملکت و نظام حکمرانی را پایدار میکند و استمرار دولت در گرو انصاف است.
برای شما و همه خبرنگاران ایران زمین، آرزوی تندرستی و شادکامی و انصاف و عدالت و چشیدن مزه انصاف و عدالت و آزادی را دارم. در پناه حضرت پروردگار
انتهای پیام
خخخخخخخ
خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد
امام علی علیه السلام :
ای مالک ؛ انصاف و عدل سرلوحه برنامه حکومت است .
ای ملک جانوران رای تو
وی گهر تاجوران پای تو
گر ملکی خانه شاهی طلب
ور گهری تاج الهی طلب
زانسوی عالم که دگر راه نیست
جز من و تو هیچکس آگاه نیست
زان ازلی نور که پروردهاند
در تو زیادت نظری کردهاند
نقد غریبی و جهان شهرتست
نقد جهان یک بیک از بهر تست
ملک بدین کار کیائی تراست
سینه کن این سینه گشائی تراست
دور تو از دایره بیرون ترست
از دو جهان قدر تو افزون ترست
آینهدار از پی آن شد سحر
تا تو رخ خویش ببینی مگر
جنبش این مهد که محراب تست
طفل صفت از پی خوشخواب تست
مرغ دل و عیسی جان هم توئی
چون تو کسی گر بود آنهم توئی
سینه خورشید که پر آتشست
روی تو میبیند از آن دلخوشست
مه که شود کاسته چون موی تو
خنده زند چون نگرد روی نو
عالم خوش خور که ز کس کم نهای
غصه مخور بنده عالم نهای
با همه چون خاک زمین پست باش
وز همه چون باد تهی دست باش
خاک تهی به نه درآمیخته
گرد بود خاک برانگیخته
دل به خدا برنه و خورسندیئی
اینت جداگانه خداوندیئی
گو خبر دین و دیانت کجاست
ما بکجائیم و امانت کجاست
آندل کز دین اثرش دادهاند
زانسوی عالم خبرش دادهاند
چاره دین ساز که دنیات هست
تا مگر آن نیز بیاری بدست
دین چو به دنیا بتوانی خرید
کن مکن دیو نباید شنید
میرود از جوهر این کهربا
هر جو سنگی بمنی کیمیا
سنگ بینداز و گهر میستان
خاک زمین میده و زر میستان
آنکه ترا توشه ره میدهد
از تو یکی خواهد و ده میدهد
بهتر از این مایه ستانیت نیست
سود کن آخر که زیانیت نیست
کار تو پروردن دین کردهاند
دادگران کار چنین کردهاند
دادگری مصلحت اندیشهایست
رستن از این قوم میهن پیشهایست
شهر و سپه را چو شوی نیکخواه
نیک تو خواهد همه شهر و سپاه
خانه بر ملک ستم کاریست
دولت باقی ز کم آزاریست
عاقبتی هست بیا پیش از آن
کرده خود بین و بیندیش از آن
راحت مردم طلب آزار چیست
جز خجلی حاصل اینکار چیست
مست شده عقل به خوشخواب در
کشتی تدبیر به غرقاب در
ملک ضعیفان به کف آورده گیر
مال یتیمان به ستم خورده گیر
روز قیامت که بود داوری
شرمنداری که چه عذر آوری
روی به دین کن که قوی پشتیست
پشت به خورشید که زردشتیست
لعبت زرنیخ شد این گوی زرد
چون زن حایض پی لعبت مگرد
هر چه در این پرده نه میخیست
بازی این لعبت زرنیخیست
باد در او دم چو مسیح از دماغ
باز رهان روغن خود زین چراغ
چند چو پروانه پر انداختن
پیش چراغی سپر انداختن
پاره کن این پرده عیسی گرای
تا پر عیسیت بروید ز پای
هر که چو عیسی رگ جانرا گرفت
از سر انصاف جهان را گرفت
رسم ستم نیست جهان یافتن
ملک به انصاف توان یافتن
هر چه نه عدلست چه دادت دهد
وانچه نه انصاف به بادت دهد
عدل بشیریست خرد شاد کن
کارگری مملکت آباد کن
مملکت از عدل شود پایدار
کار تو از عدل تو گیرد قرار
این هم کل شعر مرحوم نظامی گنجوی .
شاید در موضوعات اقتصادی جزئی یا غیراقتصادی معدود و محدودی ملاک انصاف کارآیی داشته باشد اما در اقتصاد کلان کشوری (با جمعیت زیاد و کارهای تخصصی و تولید انبوه) کارآیی ندارد و صرف شعار و دشمن نتراشی با اغنیاء و محافظه کاری است…
انصاف شخصی و درونی است….بستگی به میزان حساسیت خود فرد دارد… ملاک و مرجع قانون بخشش و ایجاد تعادل در اجتماع چیست و کیست؟
انصاف در میان این دو آیه چگونه میگنجد؟:
لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۹۲﴾ آل عمران
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۰۳﴾ توبه
یا باید به قانونی که الهی است پایبند بوده و بر اساس ایمان به آن و وعده پاداش الهی در آخرت و به زور آن قانون از اغنیاء گرفت و تعادل را برقرار کرد…
یا باید به نیروی قهریه منبعث از قانون اجتماعی تصویب شده متوسل شویم و تعادل را برقرار سازیم و آشفتگی اجتماعی را از بین ببریم…….
والا با سلام و صلوات و انصاف تعادل برقرار نمی شود….بحرانهای اجتماعی نمی توانند منتظر رحم و شفقت مسرفان (که قسی القلب میشوند یا شده اند) باشند…