توضیح علی علیزاده درباره فیلم گوهر عشقی
علی علیزاده، تحلیلگر چپگرا که مقیم اروپاست، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «توضیحی درباره فیلم گوهر عشقی» نوشت:
بعد از گزارش بیست و سی درباره گوهر عشقی بدون غلو هزار پیام گرفتم که میخواستند به خاطر متنم در دفاع از او عذرخواهی کنم. از عذرخواهی ابایی ندارم اما باید بگویم همچنان به کلمه کلمه آن متن پیشینم معتقدم و بر موضعش اصرار میورزم. به چند دلیل:
اول. معتقدم گزارش صداوسیما فاقد استانداردهای اولیه رسانهای است و نمیتواند فصل الخطاب باشد. الفبای سواد رسانهای میآموزد که وقتی فقط یک رسانه حق ورود اختصاصی به موضوعی دارد نباید خیلی به گزارشش اعتماد کرد. (بعد از حمله ایران به عینالاسد ارتش امریکا فقط اجازه دسترسی به سیانان را داد که آن هم گفت هیچکس صدمه ندیده. یکسال بعد افشا شد ترامپ از رسانهها خواسته بوده ضربه مغزی دهها سرباز آمریکایی را خبری نکنند. اگر همه رسانهها به عین الاسد دسترسی داشتند آیا ترامپ میتوانست خبر ضربه مغزی و احتمالا مرگ سربازان را مخفی کند؟). اینجا هم وقتی خبرنگار ایسنا و ایرنا جرات ندارند از یک کیلومتری منزل گوهر عشقی رد شوند و یا در گزارش با نیروی انتظامی یا خود گوهر عشقی ده ثانیه مصاحبه نشده، گزارش صداوسیما اگرچه ممکن است صد در صد هم درست باشد اما «قابل صحت سنجی» و «اثباتپذیری» نیست. بنابراین نگاه مخاطب به این گزارش بستگی به این دارد که به صداوسیما اعتماد داشته باشیم یا نداشته باشیم و من در حال حاضر اگرچه امیدوارم رییس جدید سازمان آغازگر راه جدیدی باشد، اما همچنان به صداوسیما و به ویژه بخش خبری بیست و سی که زیر نظر نهادهای امنیتی است اعتماد ندارم. به این علت ساده که بخش خبری صداوسیما در گذشته چند بار (برای مثال ماجرای مازیار ابراهیمینژاد) گزارشهای غیرواقعی منتشر کرده که اگرچه باعث ضربات وحشتناک سنگینی به اعتبار این سازمان و کلیت نظام شده اما صداوسیما تا امروز از آنها عذرخواهی نکرده و عوامل مسئول را به صورت شفاف اخراج نکرده و به سمت ترمیم اعتماد از دست رفته حرکت نکرده.
دوم. پسر سی و پنج ساله گوهر عشقی نه سال و دو ماه پیش زیر شکنجه کشته شده و نهادهای قضایی و امنیتی و انتظامی از این مادر هنوز عذر نخواسته و حقش را نداده. اصل ماجرا اینجا است. اینکه این زن از روی درد و کینه و استیصال اجازه داده مسیح علینژاد و بیبیسی و بنسلمان از او سوءاستفاده کنند و یا اصلا شما بگویید اجازه داده او را به دروغگویی و سناریوسازی علیه نظام هل دهند امری ثانوی است. از خود بپرسید اگر مدعیان انقلابیگری کنارش ایستاده و حقش را گرفته و برایش خونخواهی کرده بودند، اگر روسای قوه قضاییه و نیروی انتظامی به دستبوسش رفته و از او حلالیت میخواستند، اگر فارس و صداوسیما جای این گزارشها در افشای دروغگوییش در نه سال گذشته یک گزارش، فقط یک گزارش دو دقیقهای در کشف عامل قتل پسرش میساختند و به او این احساس را میدادند که در نظام جمهوری اسلامی صدای حاشیهنشینان پسر از دست دادهای مثل او هم شنیده میشود، آیا بازهم دشمن میتوانست از او سوءاستفاده کند؟
سوم. با تمام جانم معتقدم در عرصه جهانی ایران مظلوم است و آمریکا ظالم. معتقدم ایران کاری نکرده جز ایستادن بر سر حقوق اولیه ملیاش و آمریکا کاری نکرده جز اشغال و جنایت. و دقیقا همین باور به لزوم دفاع از مظلوم که ناگزیرم میکند در عرصه جهانی کنار ایران، فلسطین، ونزوئلا، کوبا، بولیوی و یمن بایستم در عرصه داخلی ناگزیرم میکند کنار گوهر عشقیها و آسیه پناهیها بایستم. حتی اگر از هر ده مورد تو بگو نه موردش دقیق نباشد یا اصلا فریب رسانهای باشد و بعدش مجبور شوم اصلاحیه بدهم و بگویم اشتباه کرده بودم. در کشوری بزرگ شدهام که دفاع از مظلوم را بخشی از بنیان و ذات فرهنگی و اخلاقی من کرده و من نمیخواهم بنیانم را تغییر دهم و برای همین همچنان بر سوال متن نخستم باقی هستم، که اصلا فرض کن مامور موساد گوهر عشقی را کتک زده یا اصلا فرض کن دروغ گفته، ولی چگونه ممکن است عده ای خود را انقلابی و شیعه بخوانند و در فرهنگ ایران بزرگ شده باشند و بتوانند هفت روز هیچ واکنشی مقابل عکس صورت مضروب یک پیرزن مستضعف نشان ندهند و رگ غیرتشان باد نکند و با خیال راحت از کنارش بگذرند و حتی به مقامات یک کلمه نگویند «حضرات، لطفا یک شفافسازی در این مورد بکنید». نه من ترجیح میدهم در کنار مستضعف بایستم تا اینکه عقلم تماما سرد شود و نسبت به ادعای مورد ظلم قرار گرفتن بی حس شوم و از کنارش بگذرم. ترجیح میدهم به عادت هزار و چهارصد ساله این فرهنگ از دیدن عکس کسی که ادعا میکند مورد ظلم قرار گرفته خواب از چشمم ربوده شود، حتی اگر بعد معلوم شود این مستضعف دروغ گفته.
انتهای پیام
علیز جان کدام دوربین پایه خودش را هم م ی گیرد ؟ایا دوربین روی میله خودش را می تواند از دزدان نگه دارد ؟