خرید تور تابستان

جالی خالی هاشمی رفسنجانی | حسین علایی

سردار علایی، در سالگرد فوت آیت الله هاشمی در مطلبی منتشر شده در روزنامه‌ی جمهوری اسلامی نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

با گذشت پنج سال از ضایعه درگذشت آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، نام وی همچنان در جامعه ایران زنده و مطرح است. در این چند ساله همواره در معضلاتی که کشور با آنها مواجه شده است به طور مرتب به فکر و اندیشه و راهکارهای وی توجه شده است. هاشمی رفسنجانی از برجسته ترین انقلابیونی بود که به دنبال معرفی جمهوری اسلامی ایران به عنوان نمادی از پیامد یک انقلاب اسلامی موفق در نیل به اهداف خود به ویژه آبادانی و توسعه کشور و رضایت مردم بود. او نقش های برجسته ای را در قوام و پایداری جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف ایفا کرد و در جنگ و پس از خاتمه جنگ در سازندگی و پیشرفت ایران تلاش زیادی کرد.

اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از شاگردان و شخصیت های مورد علاقه و اعتماد امام خمینی و از مسئولین تاثیرگذار بر چگونگی اداره کشور و فراز و نشیب ها به ویژه در روند جنگ تحمیلی بوده است. او از معدود یاران امام خمینی است که هیچگاه مورد عتاب ایشان از نظر فکری و رفتاری قرار نگرفت. در دوره جنگ علاوه بر ریاست مجلس شورای اسلامی، عضو شورای عالی دفاع نیز بود و در بسیج امکانات کشور برای دفاع از تمامیت ارضی ایران و مقابله با ارتش متجاوز عراق نقش مهمی ایفا کرد.

هاشمی رفسنجانی تا قبل از بروز جنگ به همراه سایر یاران انقلاب به دنبال سرعت بخشیدن به استقرار ساختار نظام سیاسی جدید در ایران بود. اما با وقوع جنگ، او بخش زیادی از وقت خود را برای دنبال کردن مسائل مربوط به دفاع در برابر تهاجم سنگین ارتش عراق به خاک ایران عزیز گذاشت. هاشمی گرچه رئیس یکی از قوای سه گانه بود ولی به دلیل ارتباط نزدیک و صمیمانه ای که با رهبر کبیر انقلاب داشت، عملاً شخص دوم کشور محسوب می شد و همیشه فراتر از جایگاه رسمی اش در اداره کشور و مسائل مربوط به جنگ فعال و اثرگذار بود. او یک انسان عالم، محقق، اندیشمند، قر آن شناس، دوراندیش، دست به قلم و در عین حال یک فرد اجرایی و عملیاتی بود. یکی از ویژگی ها و توفیقات مهم آقای هاشمی رفسنجانی نوشتن مرتب خاطرات روزانه خود بوده است. در حال حاضر روزنوشت های ایشان یکی از منابع غنی و دست اول جهت بررسی مسائل پر ماجرای مربوط به رویدادهای انقلاب و نیز آشنایی با واقعیات دوره 8 ساله جنگ تحمیلی و حوادث سیاسی و تحولات اجتماعی پس از آن است.

با مطالعه یادداشت های هاشمی رفسنجانی در می یابیم که ایشان گرچه از لحظه شروع حمله عراق به ایران، مسائل مختلف مربوط به جنگ را دنبال می کرده است ولی تا آزادسازی خرمشهر در مسائل عملیاتی جبهه ها حضور میدانی نداشته است. در 9 ماه اول جنگ آقای ابوالحسن بنی صدر فرمانده کل قوا بود و او مسئولیت اداره جبهه ها را بر عهده داشت. پس از عزل بنی صدر هم ارتش و سپاه اداره جبهه ها را بر عهده گرفتند و با ایجاد قرارگاه مشترک عملیاتی، بهترین هماهنگی ها بین آنها بوجود آمد و به صورت “ید واحده” در جبهه ها در کنار هم دفاع می کردند و عملیات انجام می دادند. در این دوره بود که با طرح ریزی چهار عملیات “ثامن الائمه”، “طریق القدس”، “فتح المبین” و “بیت المقدس” ارتش عراق از سر زمین های اشغالی ایران بیرون رانده شد. در این دوره هاشمی رفسنجانی در تعیین فرماندهان نیروهای مسلح نقش داشت و همچون سایر مسئولین کشور به طور مرتب به جبهه های مختلف سرکشی می کرد و هر از چند گاهی نیز در قرارگاه های ارتش و سپاه و در بین رزمندگان حضور می یافت و آنها را به جهاد در راه خدا تشویق می کرد. به این ترتیب ایشان از نزدیک در جریان واقعیات صحنه های دفاعی و عملیاتی جبهه ها قرار می گرفت. بنابراین می توان گفت که در دو سال اول جنگ، تقریباً ایشان بیشتر از طریق شورای عالی دفاع در جهت افزایش توان رزمی کشور و تلاش برای سازماندهی قدرت تهاجمی نیروهای ایران علیه ارتش متجاوز عراق و همچنین کمک به ارتباط نزدیک تر ارتش و سپاه ایفای نقش می کرده است.

هاشمی به عنوان سخنگوی شورای عالی دفاع و نیز امام جمعه موقت تهران سعی می کرد تا روحیه مردم را در مصائب ناشی از تحمیل جنگ بالا نگهدارد و امید به پیروزی نهایی در جنگ را در افکار عمومی زنده کند و انگیزه مردم را برای حضور داوطلبانه در جبهه ها تحریک نماید و موجب افزایش کمک های آنان به رزمندگان خط مقدم در جبهه ها شود.

با آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد ماه سال 1361 که آخرین مرحله از انجام عملیات های بزرگ ایران برای پایان دادن به اشغال سر زمین های کشور بود، نگرش و دیدگاه های هاشمی رفسنجانی برای چگونگی نیل به اهداف ایران تعیین کننده تر شد.

پس از آزادسازی خرمشهر فرصت مناسب و نقطه عطفی در تعیین راهبرد جدید ایران بوجود آمد. در این زمان بود که شورای عالی دفاع دو جلسه مهم و تعیین کننده برای چگونگی تداوم جنگ برگزار کرد. در جلسه اول دو دیدگاه اساسی مطرح شد. یکی نظر امام خمینی بود که از مرز عبور نشود و جنگ تا آزادسازی باقیمانده اراضی اشغالی ایران و پذیرش خواسته های جمهوری اسلامی ایران از سوی صدام به ویژه معتبر شمردن معاهده 1975 الجزیره ادامه یابد. یکی هم دیدگاه رئیس ستاد مشترک ارتش و فرمانده کل سپاه بود که معتقد بودند برای دفاع مطمئن، بایستی نیروهای رزمنده از مرز عبور کنند و در کنار عارضه طبیعی شط العرب در نزدیکی بصره پدافند نمایند. در این مقطع بسیار حساس تصمیم گیری به نظر می رسد که هاشمی رفسنجانی هم به دنبال کسب یک پیروزی جدید برای پیدا کردن دست بالاتر نسبت به عراق بود. اگر او و سایر اعضای شورای عالی دفاع از نظر امام خمینی که بر این باور بود “بدون عبور از مرز” جنگ ادامه یابد، پشتیبانی می کردند و بر صحت نظر امام اصرار می ورزیدند، شاید جنگ به شکل دیگری تداوم می یافت و زودتر به پایان می رسید. طبق آنچه تا کنون از مذاکرات شورای عالی دفاع منتشر شده است هیچیک از حاضرین در آن دو جلسه مهم شورای عالی دفاع به تأیید دیدگاه امام خمینی برای “عدم عبور از مرز” نپرداخته اند و سخنی در این باره نگفته اند. بنابراین امام که به نظر کارشناسان سیاسی و نظامی توجه داشته اند با نظر آقایان سرتیپ ظهیرنژاد و محسن رضایی همراهی می کنند و با عبور قوای ایران از مرز در مناطقی که مردم عراق حضور ندارند، موافقت می نمایند. در این ایام صدام هم حاضر به خروج تمامی نیروهای نظامی عراق از خاک ایران نشد و همچنان بر تغییر معاهده مرزی 1975 اصرار می ورزید. بنابراین قوای ایران مجبور به تداوم جنگ برای حفظ تمامیت ارضی کشور بودند. اما احساس قدرت ناشی از آزادسازی سرزمین های اشغالی ایران خیلی دوام نیافت. شکست در عملیات رمضان در اواخر تیر ماه سال 1361 خیلی زود به دست اندرکاران نشان داد که دیدگاه امام خمینی و استدلال های ایشان در باره گرفتار شدن کشور در صورت عبور از مرز درست بوده است.

به هر حال به نظر می رسد که پس از آزادسازی خرمشهر بود که هاشمی رفسنجانی به این فکر افتاد که باید راهی عملی برای خاتمه دادن به جنگ از موضع قدرت پیدا کرد تا هم صدام به اهداف خود از برپایی جنگ نرسد و هم ایران بتواند تمامیت ارضی خود را حفظ کند و عراق را به عنوان دولت متجاوز وادار به جبران خسارت های جنگ کند. بر همین اساس او به دنبال انجام یک عملیات بزرگ “سرنوشت ساز” بود تا ایران با تکیه بر آن، عراق را وادار به پذیرش خواسته های خود از جمله پذیرش معاهده 1975 الجزیره کند. از سوی دیگر شکست در عملیات رمضان، تفاوت ها و اختلافات ارتش و سپاه را در ابعاد مختلف از جمله تفاوت نگرش ها در چگونگی “طرح ریزی عملیات”، “تاکتیک ها”، “فرهنگ سازمانی”، “شیوه هماهنگی ها”، “ساختار سازمانی” و چگونگی ایجاد “وحدت فرماندهی” در جبهه ها نشان داد. در نبود یک ستاد فرماندهی بالاتر از ارتش و سپاه، بروز اختلافات، خود را بویژه در ناکامی های هر عملیات بیشتر نشان می داد. گرچه تا حدی شورای عالی دفاع نقش پیوند دهنده بین ارتش و سپاه را داشت اما وضعیت جبهه ها نیاز به حضور یک فرمانده میدانی در صحنه جنگ را می طلبید. 

به هر حال افزایش اختلاف ها بین ارتش و سپاه موجب شد تا در اواخر سال 1362، هاشمی رفسنجانی رسماً از سوی امام خمینی مسئولیت هماهنگی بین ارتش و سپاه را بر عهده بگیرد. شاید علت انتخاب ایشان از طرف فرمانده کل قوا، علاقه فرماندهان سپاه و ارتش به ایشان و نیز روحیه وحدت گرایی ایشان و اعتقاد وی به لزوم همگرایی ارتش و سپاه به منظور ایجاد تضایف در قدرت رزمی ایران بود. این وضعیت ادامه یافت تا آن که در اواخر زمستان سال 1362 و قبل از انجام عملیات خیبر، امام فرماندهی جنگ را بر عهده هاشمی رفسنجانی گذاشتند و قرارگاه خاتم الانبیاء به عنوان ستاد هماهنگ کننده ارتش و سپاه در جبهه ها فعال شد.

شیوه مدیریتی آقای هاشمی رفسنجانی این بود که خیلی خوب به بحث های عملیاتی فرماندهان میدانی گوش می کرد و نظر فرماندهان و افراد مختلف را می شنید و سپس نظر نهایی را جمع بندی می کرد. او به هر کسی در هر سطحی از مسئولیت که درخواست ملاقات با وی را می کرد وقت می داد و حرف هایش را می شنید. این شیوه باعث شده بود که ایشان در باره هر موضوعی اطلاعات کافی را از ابعاد مختلف و از دیدگاه های متفاوت دریافت کند.

ایشان خیلی زود با کاربرد انواع سلاح ها و جنگ افزارها در صحنه عملیات و قابلیت تاکتیکی هر کدام آشنا شد و توانست نسبت به نحوه طرح ریزی و تاکتیک های عملیاتی توجیه شود. من در بین مسئولین کشور کمتر کسی را در دوران جنگ دیده ام که مثل ایشان با مسائل نظامی در سطح استراتژیک و عملیاتی آشنا شده باشد و نسبت به واقعیات میدانی جنگ مسلط شده باشد. شاید به همین دلیل بود که ایشان با ارزیابی هایی که کرده بود به این نتیجه رسیده بود که نه ایران و نه عراق هیچکدام نمی توانند طرف مقابل را از راه نظامی شکست دهند و از پا درآورند. بنابراین راه حل خاتمه دادن به جنگ را کسب برتری عملیاتی و میدانی نسبت به دشمن و مذاکره برای تحقق خواسته های ایران جهت نیل به تفاهم و برقراری صلح می دانست.

آقای هاشمی رفسنجانی فردی واقع بین و عمل گرا بود. او خسارات شدید تداوم جنگ را به چشم می دید و به دنبال ختم جنگ از موضع قدرت بود تا فضا برای بازسازی ایران عزیز فراهم شود و “ایرانِ پیشرفته” بتواند الگویی برای مسلمانان جهت بهره گیری از اسلام برای زندگی بهتر باشد. او به دیپلماسی و بهره گیری از ظرفیت های سازمان های بین المللی و کشورهای مختلف برای خاتمه دادن به جنگ باور داشت و هرگاه که روزنه ای باز می شد از آن استقبال می کرد. بر همین اساس بود که در اثنای جنگ سفری به چین کرد و توانست راهی برای تأمین نیازمندی های جبهه های جنگ باز کند و انواع موشک ها و مهمات مورد نیاز را تأمین نماید. همچنین ایشان از مذاکره غیر رسمی مرحوم محسن کنگرلو مشاور امنیتی آقای مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر در سال 1364 با نفرات آمریکایی برای خرید موشک های تاو و قطعات موشک های هاوگ استقبال کرد. تا جایی که منجر به خرید قطعات موشک های هاوگ و تعدادی موشک تاو و نیز سفر رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی سابق ریگان رئیس جمهور آمریکا به ایران شد.

اما مهم ترین نقش را هاشمی رفسنجانی در سال پایانی جنگ ایفا کرد. هاشمی از تدوین قطعنامه 598 استقبال کرد و به گونه ای رفتار کرد که برای اولین بار ایران این قطعنامه را پس از صدور در تیر ماه سال 1366 به طور قاطع رد نکرد. در واقع هاشمی رفسنجانی به دنبال آن بود که وقتی نمی توان جنگ را از راه نظامی به پایان رسانید باید پنجره ای از فعالیت های دیپلماسی را بازگذاشت تا در زمان لازم از آن بهره گرفت. اتفاقاً همینطور هم شد و از اواخر اسفند ماه سال 1366 که صدام سلاح های شیمیایی را علیه مردم غیرنظامی در حلبچه بکار برد و هزاران نفر از کودکان و زنان و مردان بیگناه عراق را کشت، معلوم شد که رژیم بعث عراق از انجام هیچ جنایتی برای تداوم حاکمیت صدام خودداری نمی کند. وقتی آقای هاشمی رفسنجانی چنین وضعیتی را دید مصمم شد تا از راهی غیر از جنگ از وقوع جنایت های مشابه علیه مردم دو کشور جلوگیری کند.

از سوی دیگر از اواخر فروردین ماه سال 1367 ارتش عراق دوباره در جبهه ها حالت تهاجمی کامل به خود گرفت و با به کارگیری جنگ افزارهای شیمیایی به دنبال از بین بردن دستاوردهای نظامی و میدانی رزمندگان اسلام و نیز اشغال مجدد سرزمین های ایران بویژه در خوزستان برآمد. در چنین اوضاعی بود که آقای هاشمی رفسنجانی در پی قانع کردن فرمانده کل قوا برای تغییر راهبرد ایران برآمد و تلاش کرد تا با پذیرش آتش بس بر مبنای قطعنامه 598 ، مسیر جنگ را به سوی پایان دادن آن به جلو ببرد. در این هنگام اصرار هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا مبنی بر پذیرش تمامی عواقب ناشی از موافقت با قطعنامه 598 باعث قبول آتش بس و خاتمه دادن به جنگ تحمیلی از سوی امام خمینی شد. به نظر می رسد که اطمینان امام خمینی به دلسوزی و صداقت هاشمی رفسنجانی و نیز صاحب نظر دانستن او در مسائل جنگ و صلح، باعث تغییر دیدگاه و نگرش امام خمینی از راهبرد “جنگ تا آخرین قطره خون و آخرین نفس” به راهبرد “دفاع همه جانبه” برای حفظ تمامیت ارضی کشور و بهره گیری از قطعنامه 598 برای از کار انداختن ماشین جنگی ارتش عراق شد. براین اساس بایستی تلاش هاشمی رفسنجانی برای پایان دادن موفق به جنگ تحمیلی را از برزگ ترین خدمات وی به مردم ایران و عراق تلقی کرد.

پس از آتش بس هم نوع نگاه هاشمی رفسنجانی که با رأی اکثریت مردم پس از رحلت امام خمینی به ریاست جمهوری ایران برگزیده شده بود باعث شد تا ایشان پاسخ نامه نگاری های صدام را بدهد و به درخواست های رئیس جمهور عراق بی توجهی نکند. البته صدام در سال 1369 به دنبال اشغال کشور کویت بود و می خواست خیالش از ایران که عقبه جبهه جدید او محسوب می شد راحت باشد. لذا شروع به نامه نگاری با رهبری و رئیس جمهور ایران کرد. هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور جواب 12 نامه وی را داد و از این طریق او را وادار کرد تا به سمت حل مسائل خود با ایران برآید. همین امر در نهایت باعث آزادی اسرای طرفین و نیز موجب پذیرش معاهده 1975 الجزیره از سوی صدام حسین شد، کسی که در چند روز قبل از شروع جنگ آن عهدنامه را بی اعتبار شمرده بود و با همین بهانه یک جنگ ویرانگر را شروع کرده بود. با چنین رویکردی بود که سرانجام هاشمی رفسنجانی توانست به خاتمه یافتن نهایی جنگ ایران و عراق کمک بزرگی بکند. سقوط صدام و از بین رفتن حاکمیت حزب بعث در عراق نشان داد که تصمیم های درست و به موقع چگونه می تواند دشمنان مردم را در نهایت از پای درآورد و رویاهای خطرناک آنها را از بین ببرد.

به هر حال در شرایط فعلی که مردم عزیز ایران با بحران اقتصادی ناشی از تحریم های ظالمانه آمریکا مواجه هستند، همچنان جای وی برای ارائه مشورت های دلسوزانه جهت کاهش آلام کشور خالی است.

حسین علایی 15 دی ماه 1400

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. سلام.بدون‌تردید‌این‌سرمایه‌داری‌لجام
    گسیخته‌واشرافیت‌.ولذت‌جویی‌صرف
    نگاه‌اسلام‌نیست‌اینآن‌ورطه‌ایست‌که‌
    غرب‌درآن‌گرفتار‌شده‌ودرنهایت‌کار
    چون‌سیر‌نشدند‌بی‌حیایی‌را‌قانونی
    کردند.آیا‌نباید‌برای‌میزان‌سرمایه
    وثروت‌محدودیتی‌قائل‌شدچون
    جامعه‌را‌تحت‌شعاع‌قرار‌میدهد
    نظام‌‌محدودیت‌وکنترل‌سرمایه
    درنظام‌کمونیستی‌معایب‌ومحاسنی
    داشت‌اما‌این‌تجربه‌بشریست
    باید‌برای‌جامعه‌اسلامی‌مدلی‌را
    که‌قابلیت‌تعمیم‌داشته‌باشد
    تعریف‌وتصویب‌کردوبه‌رفراندوم
    گذاشت‌‌آنچه‌تیم‌اقتصادی‌مرحوم
    رفسنجانی‌برای‌کشور‌به‌یادگار‌گذاشت
    نظام‌سرمایه‌داری‌صرف‌بود‌ودرنهایت
    همان‌میشود‌که‌درغرب‌رسیدند
    البته‌ه‌غرب‌اصلی‌بلکه‌غربالگو‌برداری
    شده‌مانند‌برزیل‌آرژانتین‌‌یکی‌چیزی
    درهمین‌قواره..در‌دورهجنگ‌تحمیلی
    که‌کوپنی‌بود‌فاصله‌غنی‌وفقیر‌و…
    اینگونه‌نبود‌بریز‌وبپاش‌اسراف‌
    آرایشگاههای‌عجیب‌وغریب
    زنانه‌‌‌….عوارض‌اینها‌به‌سادگی‌جمع
    شدنی‌نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا