خرید تور نوروزی

اصلاحات کنونی به بن بست رسیده اند، اصلاح طلبان فکری کنند

امتداد نیوز نوشت: عضو شورای سیاسی مجمع ایثارگران گفت: هر نیروی اجتماعی نمی تواند حامل هر آرمان اجتماعی باشد. برای نمونه نیرویی که خودش آلوده به رانت و تبعیض است نمی تواند نافی رانت و تبعیض باشد؛ ما باید فکر دیگری کنیم. شاید اصلاحاتی که تاکنون داشتیم به بن بست رسیده است ولی اصلاحات دیگری می تواند با روش ها، ترکیب و نیروهای حامل دیگری شروع شود.

علیرضا علوی تبار در سخنرانی خود در سومین کنگره سراسری مجمع ایثارگران گفت:

گرامی می دارم یاد و خاطره همه عزیزانی را که در دفاع از حقیقت، آزادی و برابری جان، سلامت و آزادی خود را قربانی کردند و از خدا می خواهم که ما را ادامه دهنده راه آن عزیزان قرار دهد و انشاالله چشم ما هر چه سریعتر به آزادی عزیزانی که حصر هستند روشن شود.

در این کنگره می خواهم به بررسی یک ادعا بپردازم که اخیرا مطرح شده است و طرح آن می تواند بهانه ای برای گفت و گو میان خودمان باشد. از مدتی پیش تعدادی از دوستان که بیشتر تکنوکرات یا بوروکرات بودند وقتی که با اصلاح طلبان سیاسی و فعال برخورد می کردند می گفتند ما باید از تغییر سیاسی دست برداریم و به سوی تغییر سیاستی پیش رویم. می گفتند که به جای طرح شعارهای پی در پی و تلاش برای تغییر نظام تصمیم گیری، تغییر نیروهای حاکم و توازن قوا به سمت تغییر خط مشی ها و سیاست ها گام بردارید. البته به طور ضمنی حرفشان این بود که وضع موجود سیاسی را بپذیرید و به عنوان یک مشاور صدیق که قصدی هم برای رسیدن به قدرت ندارد، در یک گوشه بایستید و توصیه کنید که مثلا این سیاست را به فلان دلیل تغییر دهید یا سیاست دیگری را جایگزین کنید. این افراد مدام تاکید می کردند تغییر سیاسی را رها کنید و به دنبال تغییر سیاستی روید. حال باید دید که چنین امری ممکن است؟ یعنی می شود تغییر سیاسی را دنبال نکرد؟ از نظر من امکان پذیر نیست اما بیایید این ادعا را بپذیریم و فرض را بر این بگیریم که شیوه درستی است.

وی افزود: این ادعا بعد از انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری اخیر بسیار جدی تر شد و در بخشی از اصلاح طلبان نیز طرفدار پیدا کرد. در واقع اتفاقی رخ داده بود که تعبیر عمومی از آن این بود که تلاش هایی که برای اصلاح دموکراتیک نظام سیاسی ایران شده، به بن بست رسیده است و دیگر شما نمی توانید امیدوار باشید که می توانید تغییری در ساختار سیستم دهید. در مورد تحلیل این طرز فکر، حرف های زیادی گفته شده است. بعضی ها می گفتند سه علت دارد که ما به این نقطه رسیده ایم. یکی از این علل به ناتوانی های اصلاح طلبان در ایده پردازی، سازماندهی و تشخیص وضع موجود و ارائه راه حل های مناسب بازمی گردد. یعنی عده ای باور داشتند که اصلاح طلبان ناتوان بوده اند و نتوانستند تصمیمات درستی بگیرند.

علوی تبار ادامه داد: یک علت دیگر شکل گیری این باور، حکومت بود. چرا که از یک مقطعی به بعد هسته اصلی قدرت در ایران به این نتیجه رسید که می تواند بدون حضور مردم هم کشور را اداره کند. بنابراین دیگر دغدغه انتخابات پرشور نداشت. از این رو، تحولاتی در آن رخ داد و روز به روز به سمت یکه سالاری رفت و تمام شرکای قدرت را حذف کرد و با این حساب ما به سمت نظامی رفتیم که اصطلاحا به آن «سلطانیسم» می گویند. این نظام با تمام قوا در برابر تغییر ایستاد.

وی با اشاره به دلیل سوم گفت: یک طرف هم مردم بودند؛ مردم درمانده و گرفتاری که عصبانی اند، ناامید و خشمگین اند ولی کاری هم از دستشان برنمی آید و متشکل نیستند. در فضایی نیمه سنتی- نیمه مدرن زندگی می کنند. لذا این سه عنصر دست به دست هم داد تا تلاش برای اصلاح وضعیت سیاسی ایران به بن بست برسد. این البته ادعای بزرگ و در عین حال جذابی است که باید درباره آن گفت و گو کرد. چرا که وقتی انسان به اوضاع کنونی می نگرد می بیند که طرح چنین ادعایی چندان هم بی ربط نیست. شاید ما باید فکر مجددی کنیم. شاید اصلاح طلبان با ترکیب و روش های کنونی دیگر قادر به پیشبرد تحول سیاسی در ایران نیستند. این سوال مهمی است که باید راجع به آن فکر کنیم. اما موضوع امروز ما پاسخ به این سوال ها نیست.

عضو شورای سیاسی مجمع ایثارگران افزود: اگر چنین باشد ما باید فکر دیگری کنیم. شاید اصلاحاتی که تاکنون داشتیم به بن بست رسیده است ولی اصلاحات دیگری می تواند با روش ها، ترکیب و نیروهای حامل دیگری شروع شود. بیاییم این فرض را بپذیریم که ما به جای تغییر سیاسی، دنبال تغییر سیاست رویم و به جای تغییر در نظام سیاسی و نظام تصمیم گیری و اصلاح آنها، به سراغ تغییر خط مشی ها رویم. البته از نگاه من چنین مساله ای ممکن نیست اما بیاییم با دوستانی که عمدتا در میان متخصصین جای دارند و اخیرا هم در میان اصلاح طلبان صدایی برای شنیدن پیدا کرده اند، همراه شویم. نباید فراموش کنیم که این موضوع لوازمی دارد. باید دید چه کاری بایستی انجام دهیم که از وضعیت فعلی یعنی بن بستی که کل جامعه دچارش شده است، خارج شویم؟ چه نکات یا قواعدی را باید در سیاست گذاری یا خط مشی گذاری ما رعایت شود تا بتوانیم از بن بست کنونی خارج شویم؟ این موضوع پیش فرضی دارد که اصلاح طلبان دیگر نقشی در عرصه سیاسی نخواهند داشت و مشاور مصلح کناره گرفته از سیاست خواهند شد.

وی اظهار داشت: فرض کنیم اصلاحات به چنین نقطه ای رسیده است. آیا بازهم می شود با تغییر سیاست ها کشور را به راحتی از بن بست نجات داد. برخی از لوازم این امر را بیان می کنم که خود تحولی جدی است. اولین شرطی که لازم دارد این است که ما در مسائل و مشکلات عمومی کشور سطح بندی ایجاد کنیم. ما می توانیم صفحات زیادی را به فهرست کردن مشکلات اختصاص دهیم. معتقدم که در مسائل عمومی اول دغدغه وجود دارد که اگر حل نشود تبدیل به مساله می شود و چنانچه بازهم حل نشد «مشکل» و اگر این بار نیز حل نشد، معضل می شود و اگر برطرف نشد تبدیل به بحران و چنانچه مجدد باقی ماند منجر به فاجعه می شود. ما در بسیاری از مسائلی که با آنها مواجهیم در سطح بحرانیم. بعضی ها نیز در سطح معضل هستند. ظاهرا ذهن ما در این مقطع آنقدر معطوف چیزهای دیگر است که دغدغه نداریم. در حقیقت مساله و مشکل نداریم، معضل و بحران داریم. یعنی اتفاقاتی که اگر حل نشوند حیات مجموعه ای که به آنها مبتلاست به خطر می اندازد.

علوی تبار ادامه داد: کشور آنقدر نیرو برای حل معضلات و بحران ها ندارد. کمیابی یکی از عنصرهای اصلی است و همیشه امکانات و منابع در دسترس ما کمتر از خواسته هایمان است. پس باید انتخاب کنیم. از این رو، اولین قدمی که باید برداشته شود سطح بندی مسائل و مشکلات کشور است. به عنوان مثال، بیاییم سه مشکل کرونا، تورم و رشد را مشکلات اصلی کشور اعلام کنیم. بعد از توجه به این سه مورد اگر چیزی برایمان باقی ماند به سراغ سایر معضلات رویم. اینکه لیستی از معضلات تهیه کنید و بگویید می خواهید همه را حل کنید، نشان می دهد نمی خواهید کاری انجام دهید. همه چیز باهم در سیاست ممکن نیست. در واقع بده بستانی میان همه چیزهای خوبی وجود دارد که در عالم است. اولین گام این است که باید برداشته شود. آیا چنین عقلانیتی در مجموعه ای که کشور را اداره می کند، می بینیم؟ البته شاید روزی مسئولین کشور ما به این نتیجه برسند که مملکت را نمی توان با ترکیبی از کودن ها و شارلاتان ها اداره کرد.

وی افزود: شاید به این نتیجه برسند و شاید هم نه و به گونه ای نباشد که یک دور شارلاتان ها در دولت مهرورزی زیاد باشند و یک دور کودن ها در دولت کنونی. هر کسی که بخواهد کشور را اداره کند باید یک سطح بندی در مسائل و مشکلات کشور انجام دهد. گام دوم این است که ما باید خط مشی گذاری مادون علم را کنار بگذاریم. خط مشی راه حلی است که شما برای حل یک مشکل ارائه می کنید. شرط اول موفقیت در خط مشی گذاری این است که تحلیل روشنی از علت مشکل داشته باشید. فرض کنید شما با معضلی مانند تورم مواجه اید، اگر تحلیل درستی از علت آن نداشته باشید کارتان می شود تنبیه یک سوپرمارکت به دلیل گرانفروشی. یعنی مشکلی را که در سطح کلان است به مساله ای خرد تقلیل می دهید. در حالی که این مشکلی کلان است و ناشی از نقدینگی و چاپ اسکناس است.

علوی تبار ادامه داد: تنها علم می تواند به ما بگوید که علت و ریشه مشکلات کجاست. فلسفه و بینش دینی هم علت یابی می کنند ولی نوع علت یابی آنها طوری نیست که از دلش تصرف در واقعیت بیرون بیاید. این نکته را مرحوم مطهری در کتاب مقدمه ای بر جهان بینی توضیح می دهد. فرق بین چهانبینی دینی، علمی و فلسفی. توضیح می دهد که تنها از جهان بینی علمی است که شما می توانید تصرف در واقعیت استخراج کنید. یعنی تنها شناخت علمی از جهان است که به شما امکان ایجاد تکنولوژی و خط مشی سیاسی می دهد. منظورم از علم نیز علم تجربی است. علم هم جز از کانال تئوری نمی تواند کاری کند. بدین نحو که شما باید تئوری مقبول جاافتاده ای داشته باشید که بتوانید به کمکش واقعیت ها را تفسیر کنید. ما محتاج علوم تجربی موجودیم، چه علوم دقیقش مانند فیزیک و شیمی و نجوم و مکانیک، چه علوم زیستی اش و چه علوم اجتماعی.

وی بیان کرد: اگر قرار است سیاست اقتصادی طراحی شود شما به علم اقتصاد نیاز دارید. سیاست اجتماعی به جامعه شناسی احتیاج دارد. بدون این ها ما نمی توانیم وارد سیاست گذاری شویم. در سردر جاهایی که سیاست گذاری می کنند باید با خط درشت بنویسند «هرکس علوم تجربی نمی داند، وارد نشود» دین و ارزش های دینی جای خودش است. علم به ما نمی گوید چه باید کرد و چه نباید کرد ولی علت را بازگو می کند. وقتی شما ریشه مشکلات را از علم نگیرید، از مادون آن می گیرید. از تئوری هایی می گیرید که علوم تجربی نیستند. تئوری هایی که بشری اند ولی ممکن است به نام خدا مطرح شوند. آزمون پذیر هم نیستند. اتفاقی که در مورد درمان کرونا افتاد برای همه آشناست. طب سنتی ما طب تجربی نیست و شما نمی توانید آزمونش کنید.

علوی تبار گفت: نکته بعدی مدیریت تعارض منافع است. تعارض منافع وقتی ایجاد می شود که وظایفی که از نظر اداری یا اخلاقی بر عهده من گذاشته شده است، با منافعم در تعارض قرار می گیرد. مثلا من به عنوان یک پزشک باید مردم را کمتر در معرض اشعه ایکس قرار دهم اما به دلیل اینکه در یک موسسه عکسبرداری شریک هستم بیمارانم را مدام به آنجا ارجاع می دهم در حالی که ضرورتی هم ندارد. این تعارض منافع است که در همه جا هم در بخش خصوصی و هم دولتی می تواند اتفاق بیفتد. اما بیشتر در بخش دولتی و عمومی است که اتفاق می افتد.

او گفت: اگر بودجه ای که من می گیرم بستگی به این داشته باشد که کشور همیشه در حالت ناامنی باشد یا اگر من همیشه باید یک دشمن بتراشم تا بتوانم بودجه و امکانات بگیرم، ممکن است ترغیب شوم هر وقت که دشمنی هم نیست یک دشمن تازه اختراع کنم و مسئولین را نیز قانع کنم که به نظر نمی رسد این کار در ایران چندان دشوار باشد. چرا که می توان یک دستگاه را با نام های مختلف، ۶ بار به یک مجموعه فروخت. همین دستگاه کرونایاب ۶ بار با رنگ های مختلف به یک مجموعه فروخته شد. همین کار را در سیاست گذاری هم می توان کرد. برای نمونه، یک جوان خوش ذوق شارلاتان می تواند به مسئولین بگوید ما می توانیم در عرض دوسال به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل شویم. گفته می شود روزی شاه از فردی پرسیده بود که فرقش با پدرش در چیست؟ او به شاه گفته بود پدرتان وقتی دروغ به او می گفتند ناراحت می شد اما به شما اگر راست بگویند ناراحت می شوید.

وی بیان کرد: مدیریت تعارض منافع باید صورت گیرد. مدیران دولتی که از کارشان بیرون می آیند تا مدت ها در اداره ای که بوده اند، آشنا دارند. بنابراین می توانند با ایجاد یک شرکت خصوصی تمام قراردادها را نصیب خود کنند. در دنیا مقرراتی وضع شده که تعارض منافع را به حداقل می رساند و این بدان خاطر است که واقعیت تعارض منافع را پذیرفته اند. کشور ما نیز باید به سمت مدیریت تعارض منافع رود. وقتی شما لشکری ایجاد می کنید و به آنها برای کنترل فضای مجازی حقوق می دهید این لشکر در برابر هرگونه رها کردن این فضا مقاومت می کند، زیرا منافعش در این کار است. نیرویی که به چین می رود و از آنجا دستگاه شنود می آورد اگر چند ماه با خانواده مهمان دولت چین باشد تمایل بیشتری برای این کار پیدا می کند.

علوی تبار اظهار کرد: اگر می خواهیم صرفا خط مشی ها را عوض کنیم باید مدیریت تعارض منافع را اجرایی کنیم. یکی از اقدامات دیگر، سازماندهی عرصه عمومی کشور بر اساس قواعد اداره است. دانشی به نام علم اداره وجود دارد به نحوی که قبل از انجام هر کاری، سازمانی که می خواهد آن کار را انجام دهد بر اساس قواعد و تناسب میان اختیار و مسئولیت عمل کند. نمی توان به کسی مسئولیت داد اما اختیار نداد یا برعکس. هر حوزه باید وحدت فرماندهی داشته باشد. به گونه ای نباشد که مثلاً بخش علمی و دانشگاهی، ۱۵ تصمیم گیر‌ نداشته باشد.

عضو شورای سیاسی مجمع ایثارگران اظهار داشت: بدون اجرای مواردی که ذکر کردم که خودش منجر به تحول جدی در کشور می شود، نمی توان ادعا داشت که می شود بدون تغییر سیاسی برای تغییر خط مشی ها اقدام کرد و کشور را از بن بست خارج کرد.

وی بیان کرد: هر نیروی اجتماعی نمی تواند حامل هر آرمان اجتماعی باشد. برای نمونه نیرویی که خودش آلوده به رانت و تبعیض است نمی تواند نافی رانت و تبعیض باشد زیرا تعارض منافع دارد. آیا نیرویی که برای اداره کشور تحمیل می شود می تواند خط مشی علمی وضع کند؟ یا مشکلات را سطح بندی کرده و مدیریت تعارض منافع داشته باشد؟ آیا می تواند بر اساس قواعد اداره امور عمومی سازماندهی کند؟ ولی اگر نتواند این کارها را انجام دهد حتی اگر کاری به عرصه سیاست نداشته باشید هم کشور به بن بست می رسد.

او گفت: نباید از گفت وگو پرهیز کنیم. مهم ترین راه برای انتقال دغدغه ها و نگرانی ها به دیگران وارد شدن در یک گفت وگو است. آرمان ها را نمی توان تنها با گفتار پیش برد. مشکل اصلی اصلاح طلبان هم همین است. آنها فکر می کردند اگر گفتار منطقی و معقول داشته باشند همه می پذیرند و همراهی می کنند.

علوی تبار گفت: قدرت را فقط قدرت محدود می کند. اگر ما نتوانیم قدرت همسنگ بسازیم بهترین آرمان ها و استدلال ها را هم که داشته باشیم نمی توانیم ایده های خود را پیش ببریم. قدرت همسنگ یعنی فراهم کردن لوازم مبارزه سیاسی، تعداد، تشکیلات، رسانه، امکانات مادی لوازم یک مبارزه سیاسی مسالمت آمیز است. ما پذیرفتیم که خط قرمز ما چند چیز است؛ اول مسالمت جویی، هر اقدامی که علیه اموال و اشخاص باشد را محکوم می کنیم. دوم؛ اتکا به شهروندان ایرانی، اصلاح طلبان خوشبختانه تاکنون تکیه به خارج را نه روا دانستند نه ترویج کردند. من یکبار به شوخی به یکی از دوستان اصولگرا گفتم این خارجی که شما اسمش را می برید، قرار است چه بلایی سر ما بیاورد که شما نمی آورید؟ آخرین کاری که تصور نمی کردیم اتفاقی بود که در کهریزک افتاد. سوم قدم به قدم پیش رفتن است. این ها خصوصیاتی هستند که در اصلاحات نهفته است.

وی بیان کرد: اصلا سیاست و قدرت برای شما، لااقل خط مشی ها را عوض کنید. معتقدم که مشکل اصلی کشور این است که امروز آقایان اگر به بن بست سیاسی برسند، نمی توانند تغییرش دهند. باید قدرت همسنگ درست کرد تنها در چارچوب قدرت همسنگ است که می شود با دیگران وارد گفت وگو کرد. اصلاح طلبان باید دنبال ایجاد قدرتی همسنگ باشند و با التماس و توضیح زبانی کاری را به تنهایی نمی توان پیش برد.

وی گفت: اگر می خواهیم از بن بست فعلی خارج شویم باید فکری به حال سه عامل زیر کنیم. یکی مقاومت شدید و با تمام قوای حکومت است. حکومت هیچگاه از پس از انقلاب این چنین در برابر اصلاح نایستاده بود. دیگری ضعف و ناتوانی نیروی پیش برنده اصلاحات است. امروز یک هسته اصلی حکومت بسیار محدود داریم که متکی بر یک شبه حزب نظامی است. از نظر ایدئولوژی ترکیبی از توتالیتاریسم و تمامیت خواهی و نظامی است که سعی می کند با کمک فرصت طلب ها و گروه های عقب مانده اجتماعی کشور‌ را اداره کند.

علوی تبار گفت: اصلاح طلبان هم مشکلات اساسی دارند. از نظر ایده پردازی ما مدت هاست که حرف جدی تازه ای نداریم. حرف هایی را که قبلاً می زدیم تکرار می کنیم. ایده پردازی هم کار ساده ای نیست. ضمن اینکه سازماندهی نیز در اصلاحات وجود ندارد. از نظر تحلیل وضع موجود هم همین طور است. چنانکه یا پایبندی به تحلیل وجود ندارد و یا تحلیل درستی از وضع موجود نداریم. ما فقط بلدیم که در انتخابات شرکت کنیم و این یعنی راهکار نداریم. کمتر از سه درصد مردم ما در نهادهای مدنی متشکل شده اند. در جامعه مستأصل عصبانی ناامید نمی توان اصلاحات کرد.
اگر این سه عامل تغییر نکند در بن بست می مانیم. اصلاح طلبان باید فکری کنند این اصلاحاتی که تاکنون داشته ایم به بن بست رسیده است.

وی در پایان گفت: امیدوارم خداوند توفیق دهد علی وار و فاطمه وار زندگی کنیم و علی وار و فاطمه وار بمیریم و با آنها محشور شویم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا