کودتای بدون پشتوانه | عباس عبدی
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی در روزنامه ی نوآوران نوشت:
نسل ما و نسل پيش از ما كه دهه پنجاه و شصت عمر خويش را در حال پشت سر نهادن است با اخبار كودتا مأنوس بود و وقوع كودتا در فلان كشور، خبر غيرمنتظرهاي براي آنان محسوب نميشد. بجز آمريكاي لاتين و آفريقا كه معدن كودتا بود، حتي از نوع معادن سطحی و روي زميني بود! در اطراف خودمان نيز كودتا به وفور ديده ميشد. عراق و پاكستان و تركيه و افغانستان بارها و بارها شاهد كودتاهاي خونين بودند. ایران نیز از کودتا بینصیب نبود. هم آمدن رضاخان و هم تداوم قدرت محمدرضا نتیجه کودتا بود. با ولي خوشبختانه بيش از يك دهه است كه خبر چنداني از كودتا در جهان نيست. در آمريكاي لاتين اقدام براي كودتاي نظامي تقريباً به تاريخ پيوسته است. در آفريقا نيز مخالفتهاي سازمان وحدت آفريقا و كشورهاي اروپايي در به رسميت شناختن رژيمهاي كودتايي، مانع جدي در شكلگيري كودتاست و چند موردي كه در سالهاي گذشته رخ داد به همين طريق شكست خورد. البته دخالت نظاميان در سياست وجود دارد، مثل مصر، ولي در اين مورد هم به گونهاي عمل كردند كه حداقل در ظاهر هم که شده خود را مبرا از اتهام كودتا نمايند، در واقع ارتش پس از تظاهرات بزرگ مردمي وارد ماجرا شد و سعي كرد خود را حامي حركت مردم نشان دهد و نه مجری يك اقدام كودتايي. با تمام اينها تركيه به دليل خاصي در معرض اتفاق كودتايي محسوب ميشد، زيرا ارتش خود را تنها پاسدار ميراث آتاتورك ميداند، ضمن آنكه نفوذ كافي هم در ميان جامعه داشت. از سوي ديگر حزب عدالت و توسعه به صورت ضمني يا صريح مخالف اين ميراث بود و از همان ابتدا اين نگراني وجود داشت كه در نهايت ارتش تركيه عليه حزب اردوغان كودتا كند، ولي چندین عامل مهم در تركيه بوجود آمده بوند كه مانع از چنين رخدادي ميشد یکی از آنها تشكيل اتحاديه اروپا و واحد پولي يورو و كوشش تركيه براي پيوستن به اين اتحاديه بود. مخالفت اروپاييها با اقدامات کودتایی و ترس از انزوای ارتش در صورت اقدام به کودتا، در كنار فروپاشي شوروي و كاسته شدن از اهميت پيمان ناتو و عضويت و جايگاه تركيه در آن، موجب گرديد كه نظاميان تركيه در موضع انفعال و تاحدي نيز انزوای داخلی قرار گيرند و نتوانند در برابر سياستهاي حزب اعتدال و توسعه اقدام مخالفتآميزي نمايند. اردوغان و حزب متبوع او نيز از اين وضع استفاده كردند و سنگرهاي خود را يك به يك مستحكم كردند و سیاست فتح سنگر به سنگر را در پيش گرفتند، به طوري كه تقريباً بر همه اركان حكومت تركيه از جمله ارتش تسلط نسبی يافتند، و خطر كودتا را عليه خود منتفي كردند. مهمتر از همه اينكه اقتصاد تركيه در زمان دولت حزب اعتدال و توسعه جهش مهمي را به جلو برداشت و سياست منطقهاي تركيه نيز در سالهاي اوليه اين حزب رو به جلو و مورد تأیید جامعه تركيه بود.
ولي در اين ميان مجموعهای از اتفاقات موجب گرديد كه زمينه براي اقدام ناقص نظاميان تركيه فراهم گردد. مهمترین آن در کنار توقف رشد اقتصادی؛ تناقض سياستهاي منطقهاي تركيه و سرريز اين تناقضات به وضعيت داخلي و امنيتي تركيه بود که موجب گرديد حزب حاكم در موضع ضعف قرار گيرد و حتي در انتخابات گذشته نيز نتواند اكثريت مطلق را براي تشكيل دولت غيرائتلافي به دست آورد. ولي ضربه اصلي را تركيه از ناامني خورد. در واقع اين ناامني نيز ريشه در سياست منطقهاي تركيه در حمايت از مخالفان بشار اسد و نيز همسويي با عربستان و قطر دارد. گرايش عمومي حزب عدالت و توسعه به بسط قدرت منطقهاي و حمايت از بهار عربي و نزديكي با حماس، موجب گرديد كه پاي انواع و اقسام گروههاي سياسي جهادي به تركيه باز شود و به تعبيري در آنجا لانه كنند، و همين كافي بود كه امنيت تركيه را با خطر مواجه نمايند و چنين هم كردند.
از سوي ديگر به نظر ميرسد كه عضويت كامل تركيه در اتحاديه اروپا تا آينده نامعلومي كانلميكن تلقي شده است، كاهش شديد تعداد گردشگران خارجي و ركود اين صنعت در كنار درگيري سیاسی و اقتصادی با روسيه، همه و همه موجب شد كه ناراضيان اردوغان در ارتش احساس كنند كه قادر به انجام كاري عليه وي هستند. شايد تصور ميكردند كه كودتاي سيسي در مصر اگر بر موج مخالفتهاي مردم سوار شد، در تركيه اين موج مخالفت با دولت حاكم، پس از كودتا شكل خواهد گرفت و مشروعيت كودتا را تأمين خواهد كرد. ميتوان حدس زد كه كودتاگران روي حمايت خارجي نيز حساب كرده بودند، از نحوه برخورد غرب و اظهارات اوليه مقامات آمريكايي، اتحاديه اروپا و انگليس و روسيه ميشد فهميد كه آنان موضع مخالف كودتاگران اتخاذ نكردهاند، در حالي كه برطبق قاعده بايد بدون قيد و شرط كودتاگران محكوم ميشدند و دولت برآمده از آن را غيرمشروع ميدانستند. كودتاي تركيه شكست خورد زيرا دلايل گوناگون دیگري هم داشت. تجربه بد نيروهاي سياسي تركيه و مردم از كودتا يكي از آنها بود به طوري كه حتي احزاب مخالف حزب حاكم نيز به مخالفت با كودتا برخاستند و آن را محكوم كردند. ارتش به صورت تمامقد وارد ميدان نشده بود، نيروي پليس در اختيار آنان نبود، مردم و رسانههاي جمعي نيز طرف آنان نبودند و از همه مهمتر اينكه جرأت كشتن نداشتند، زيرا ميدانستند كشتار مترادف نابودي و نامشروعي است و همين براي شكست كودتاگران بدون پشتوانه مردمي كافي بود.
براي موفقيت كودتا، ابتدا لازم است كه نيروي نظامي تا حد ممكن به صورت يكدست وارد ميدان شود و كمابيش همه آنان هم مشارکت جدی در کودتا کنند. در مرحله بعد قدرت و اراده شليك و استفاده از تسليحات را داشته باشد، يا بتواند حمايت مردمي و سياسي داخلي يا خارجي را جلب كند. كودتاي تركيه در سطح بالا طراحي و اجرا نشد كه همه ارتش را به حمايت خود وادارد. از سوي ديگر اراده لازم براي شليك را نداشت و شايد نميتوانست داشته باشد و آمده بودند كه حمايت مردم را جلب كنند، يا حداقل با انفعال آنها همراه شوند. حمايت خارجي هم نداشت، هرچند شواهد نشان ميدهد كه غرب و روسيه مخالف نيستند، و منتظر نتايج و پیشرفت آن بودند ولی به محض شكست آن را محكوم كردند. حمايت مردمي را نيز نتوانستند به دست آورند، در نهايت به شير بييال و دُم و اشكم ماندند و پرونده انجام هر نوع كودتايي را تا آينده نامعلوم بستند. با اين حال اين كودتا ضربه سختي به اردوغان و سياستهاي او وارد كرده است، اينكه تا چه حد بتوانند آن را بازسازي كنند، آينده نشان خواهد داد. فراموش نکنیم صرف این که در یک کشور کودتا شود اعتبار سیاسی آن را بشکل جدی مخدوش میکند. زمان زیادی طول خواهد کشید که این چهره ملکوک شده بازسازی شود.
انتهای پیام