فاجعه مدیریت گردوخاک خوزستان
چگونه میتوان علاوه بر سلامتی، اعصاب مردم خوزستان را هم به فنا داد
عباس مدحجی، روزنامهنگار خوزستانی، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز دربارهی نوع مدیریت گردوخاک خوزستان نوشت:
۱. دو روز پشت سر هم گردوخاک پدیده جوی غالب کل استان و حتی کشور میشود. البته ادغامِ گرمای هوای خوزستان، ماه مبارک رمضان و کرونا را هم فاکتور میگیریم.
۲. استانهای خراسان رضوی (شرق کشور) کردستان (غربی کشور) البرز (مرکز کشور) و لرستان (همجوار خورستان) مدارس و ادارات را تعطیل میکنند. احتمالا چون سلامتی شهروندانشان را جدی میگیرند.
۳. ستاد بحران استان خوزستان که در چنین مواقعی وظیفهی اعلام تعطیلی را دارد، روز اول را بدون هیچ واکنش و اطلاعیهای میان سردرگمی و پرسش های مکرر مردم طی میکند.
۴. روز دوم میشود. اطلاعات میزان گردوخاک چندشهر در سامانه آنلاین بروز رسانی نمیشود. اما خاک هنوز پدیده غالب است. مردم تا شب همچنان سردرگم، منتظر و این بار مستاصل از گذراندن یک روز خاکی دیگر برای برنامهی کاری فردا هستند.
۵. استانداری استان خوزستان بعد از ساعت یازده شب اعلام میکند برای فردا فقط مدارس مقطع ابتدایی و پیش دبستانیها تعطیل هستند و بقیه مقاطع و دانشگاهها و ادارات با تاخیر دو ساعته کار خود را آغاز کنند.
۶. خودِ این اطلاعیه علاوه بر اینکه مشخص نشد چرا اینقدر دیر روی خروجی سایت استانداری قرار گرفته کلی ابهام داشت که تا پایان شب دائم در فضای مجازی تکمیل و اصلاح میشد.
۷. مثل: دو ساعت تاخیر یعنی دقیقا چه ساعتی؟ ریه و سلامت دانش آموز کلاس هفتم و هشتم چه فرقی با کلاس شیشم و پنجم داره؟ شیفت بعدظهریا چی؟ اونی که کار اداری داره، فردا بره اداره یانه؟ من شهرستانم، فردا برم دانشگاه؟ اگه کسی بیماری تنفسی داره بعد از ساعت ده میتونه بره دنبال کارش؟ و…
۸. با تمام این تفاسیر صبح میشود. دانش آموزان متوسطه، دانشجویان و کارمندان با تاخیر به محل کار میروند در حالی همچنان گردوخاک پدیده غالب جوی خوزستان است و متعجب که چرا تعطیلشان نکردند. بخشهای غیر اداری و غیردولتی هم کلا در معادلات سلامتی و گردوخاک به حساب نمیآیند که در این باره تردیدی داشته باشند.
۹. ساعت ۸ و سی دقیقه صبح، وقتی هم به محل کار یا تحصیل رسیدهاند یا در حال رسیدناند اعلام میشود که بعلت استمرار گردوخاک حالا! تمام مدارس و ادارات و دانشگاهها تعطیل هستند. اطلاعیهای که قطعا ساعت یا دقایقی بعد بدست مخاطبش میرسد.
۱۰. کارمندی که سرکار رفته، ارباب رجوعی که به اداره مراجعه کرده، دانش آموز و معلمی که به مدرسه رفته، دانشجویی که خود را به دانشگاه رسانده و هر کسی هر طوری با اینها ارتباط داشته از سرویس گرفته تا والدین و فرزند و همکار همه تا حد امکان خاک را نوش جان کردند با این تفاوت که دیگر اعصاب هم ندارند. با یک تیر دو نشان.
۱۱. بازگشتن دانش آموزان اما فاجعهای جداست. حسابی که ریههاش پُر شد، سرویسی که دیگر برنمیگردد، والدینی که ممکن است در خانه نباشد، دانش آموزی که در مسیر و زمان تلف شدهی مدرسه و خانه فرصت شیطنت دارد و مدیری که باید از سلامت دانش آموزانش تا منزل مطمئن شود.
۱۲. وضعیت ادارات که کمدی جالبی ست. کارمندی که تازه رسیده با ارباب رجوعی که در اتاق یا سالن یا پشت در منتظر است مواجه میشود. همینکه میخواهند بسم الله کنند خبر میرسد تعطیل است. تاسف بار است وضعیت التماس یا تهدید ارباب رجوع برای انجام کارش و امتناع کارمند. آنهم هر دو با زبان روزه، ریهی خاکی، ترس کرونا و تحمل گرما در حالی که تلفن هر دو زنگ میخورد که باید به فکر بازگشت فرزندانشان از مدرسه هم باشند.
۱۳. و اینها تنها در حالیست که این رفت و آمدها و بی برنامهگیها به حادثهای، تصادفی، عودِ بیماریی یا حتی درگیری لفظی و فیزیکی نینجامد. که نتایجش غیر قابل پیش بینیست.
۱۴. آری، اینگونه است که میتوان از بحران، یک فاجعه ساخت و علاوه بر سلامت، اعصاب و روان مردم را هم تست کرد. بالاخره استانداری که هم “ویژه” باشد هم سابقه وزارت داشته باشد غنیمت است. ستاد بحرانش که معجزه است. کلا مدیریت استان یک شکست قبل از جنگ است. پایان ذکر مصیبت.
انتهای پیام
خوزستاتن شهروندان درجه سوم !!!!!