خرید تور تابستان ایران بوم گردی

مهستی گنجوی؛ دومین سراینده رباعی معروف بعد از خیام

سرپوش نوشت: یکی از شاعران زن متقدم تاریخ ادبیات فارسی که در سدهٔ پنجم و ششم هجری قمری می زیسته، مهستی گنجوی می باشد. وی پس از خیام، برجسته ترین رباعی سرای ایران به شمار می آید و وی را بنیان گذار مکتب شهرآشوب در قالب رباعی می دانند. در مکتب شهرآشوب شاعر از تمام شهر بد می‌گوید یا عاشق تمام شهر است.

چکیده ای از بیوگرافی مهستی گنجوی

نام:مهستی گنجه ای

زاده: پنجم/ششم قـ.

زادگاه:گنجه

پیشه:دبیر

ملیت:ایرانی

آرامگاه:گنجه، آذربایجان

بیوگرافی مهستی گنجوی

مهستی گنجوی در شهر گنجه متولد شد و همدوره با غزنویان بود. رشید یاسمی معتقد بود که« مهستی» از دو کلمه« مَه» به معنی بزرگ و« سَتی» به معنی خانم تشکیل شده و جمعاً این کلمه به معنی« خانم بزرگ» است. پدرش او را در چهار سالگی به مکتب خانه فرستاد و چون استعدادی سرشار داشت در ده سالگی با ادب زن دانشمند بیرون آمد. او به زیبایی چنگ و عود و تار را می نواخت. مهستی گنجوی بیشتر به خاطر رباعیاتش مشهور شد. او در سروده هایش زنی فتنه‌گر و زیبا بوده که عشاق فراوانی داشته است که البته از طبع شاعری او بوده و در صورت ناآشنا بودن با مکتب شهرآشوب برخی او را لاابالی دانسته اند .زادگاه مهستی گنجوی، شهر گنجه بوده‌است

همسر مهستی گنجوی

مهستی گنجوی در دوران جوانی از گنجه به مرو و دربار سلطان سنجر رفت. وی سال های زیادی در دربار سنجر بود و به شغل دبیری مشغول بود و پس از سلطان سنجر به گنجه بازگشت و با تاج الدین احمد، مشهور به« پور خطیب» پادشاه گنجه ازدواج کرد و در کنار همسر شاعر و فاضل خود، بقیه ی عمرش را در ارامش به سر برد. همسر وی« تاج الدین امیر احمد» هم شاعر بود و با تخلص پور خطیب و ابن خطیب شعر می سرود. یک رشته از اشعار مهستی به همین پور خطیب منحصر شده است و در کتاب مهستی و امیر احمد ماجرای عشق آنان به قلم جوهری منعکس گردیده است.

دوران زندگی مهستی گنجوی

مهستی گنجوی آنچنان در فن موسیقیدانی پیشرفت کرد که در نوزده سالگی استاد بی مانند و سرآمد همگان شد. وی چنگ و عود و تار را استادانه می نواخت و دوران جوانی اش در هاله ای از ابهام پوشیده است. برطبق نظر برخی از افراد، مهستی گنجوی در نویسندگی، کتابت و محاسبات به درجه ای میرسد که ازهمه ی مردان، گوی سبقت را روزگار می رباید و از دبیران زمان خود می شود.

شیخ عطار در الهی نامه از مهستی گنجوی به عنوان” مهستی دبیر آن پاک جوهر” یاد می کند. برخی نوشته اند که وی” در رشته ی رقص و مجلس آرائی و محافل بزم” سرآمد روزگار بوده و در مجالس پادشاهی شراوانشاهان گنجه به عنوان” ندیمه ی دربار” بزم آرائی می کرده است. با تکیه بر گواهی برخی از تذکره نویسان و ضمن مراجعه به رباعیاتش، او دوبار بدستور شاه زندانی می شود.

دوران زندگی مهستی گنجوی، دوران شکوفایی شعر فارسی است. وی در میان شاعران نامداری چون ادیب صابر، سید حسن غزنوی، پور خطیب، رشید وطواط، عبدالواسع جبلی، انوری و …همچون ستاره ای درخشید و جاودان ماند. او با بعضی از این بزرگان هم صحبت بود یا مکاتبه داشت. شعری از او در این میان بجامانده که جواب نامه ی ادیب صابر را در این شعر داده و او را بسیار ستوده است. با اینکه مهستی گنجوی در دربار پادشاهان گنجه و سلطان سنجر بوده ولی در مدح هیچ شخصی ، شعری نگفته است. برعکس آنچه که به مهستی گنجوی تهمت زده اند، وی زنی پاک طینت و روش ضمیر بوده است. تندیسی از مهستی گنجوی در سال ۱۹۸۰ میلادی، در شهر گنجه برپا شد.از مهستی گنجوی دیوان یا مجموعه ی معتبری در دست نیست، تا قرن دهم احتمال می‌دهند دیوانی از او ر شهر هرات نگداری می‌شده که با حمله عبدالله خان ازبک از بین رفته است.

ویژگی های اشعار مهستی گنجوی

در صورتیکه با وسواس تمام کلیه اشعاری را که دارای مدعی بوده و به شعرای دیگر منتسب هستند کنار بگذاریم و از دیدگاه ادبی، رباعیات مهستی گنجوی را مورد دقت قرار دهیم متوجه دو ویژگی در بیان او خواهیم شد که به شرح زیر است:

> خصوصیت اول زبان شعری مهستی گنجوی همان ذکر حرفه ها و صنایع مختلف با بیانی عاشقانه و شاعرانه است که بعنوان تخصص و ویژگی اصلی او شناخته می شود یعنی شهرآشوب سرایی در قالب رباعی. ( از دیگر شاعران مکتب شهرآشوب می‌توان به مسعود سعد سلمان اشاره کرد که کل شهر را به صورت عاشقانه توصیف کرده و در زمان زندان از همه بد گفته است)

> ویژگی دوم اشعار مهستی گنجوی استفاده از صنایع ادبی مانند تضاد، طباق، مراعات نظیر، جناس و… است و انصافا در این بخش قدرت سخن و نفوذ کلام مهستی گنجوی هم بسیار زیبا و در کمال استادی است بطوری که در کتب ادبی متقدم و متأخر نویسندگان و ادبا در ذکر مثال برای صنایع شعری از ابیات وی مثال آورده اند.

آثار مهستی گنجوی

« مهستی نامه» دیوان کوچک مهستی گنجوی بوده که به کوشش فراوان آقای« فریدون نورزاد» گرداوری شده و این نخستین و کامل ترین دیوان اوست. این دیوان ۳۱۵ رباعی و ۶۹۰ بیت دیگر شاملغزل، قطعات، لغز، مطایبات و یک نامه منظوم دارد.

دیوان اشعاری از مهستی گنجوی به جا نمانده و رباعی هایی به نام او در نزهة المجالس( تألیف در قرن هفتم)، مونس الاحرار( تألیف در قرن هشتم) و مجموعه ها و تذکره ها به دست آمده است. به دلیل ابتکاری که در انتخاب موضوع ترانه های خود و وصف صاحبان پیشه های گوناگون و سرگرمی های مختلف مردم روزگار خود بکار برده، پیشرو نوع خاصی از شعر شناخته می شود که بعدها در عصر صفوی بیشتر رواج یافته و شهر آشوب نام گرفته است. کتاب مناظرات مهستی با امیر احمد و رباعی هایی که خطاب به هم سروده اند( مشتمل بر ۱۸۵ رباعی از زبان پورخطیب و حدود ۱۱۰ رباعی از زبان مهستی) از قرن هفتم، در دست است.

اشعار مهستی گنجوی بیان عشق و شیدایی، شوخ طبعی و رعنایی، صداقت و زیبایی است و مملو از نشاط و به دور از غم و اندوه است. برخی از تذکره نویسان و تاریخ پردازان اشعار مهستی را بر اثر ناآشنایی با شهرآشوب، نتوانسته اند بفهمند و وی را با تصوراتی نادرست، لاابالی دانسته و در خلال سخن وی را نکوهیده اند؛ در حالیکه مهستی با امکانات زبانی و شوق سرشاری که در اختیار دارد، صاحبان حِرِف و صناعت عصر خویش را زیبارویانی دل فریب می نمایاند.‏دیوان مهستی گنجوی، مجموعه اشعار اوست. برخی از عارفان نیز می‌گویند با دیدن زیبایی ها به زیبایی های خدا می‌رسید و از این نظر شهرآشوب را مصداق عشق به خدا می‌دانند.

رباعیات مهستی

>> رباعیات مهستی گنجوی

بازار دلم با سر سودات خوش ست

شطرنج غمم با رخ زیبات خوش ست

دائم داری مرا تو در خانهٔ مات

ای جان و جهان مگر که با مات خوش ست

>> رباعیات عاشقانه مهستی گنجوی

آتش بوزید و جامهٔ شوم بسوخت

وز شومی شوم نیمهٔ روم بسوخت

بر پای بُدم که شمع را بنشانم

آتش ز سر شمع همه موم بسوخت

فوت مهستی گنجوی

مهستی گنجوی در سال ۵۷۶ هجری قمری در سن ۸۸ سالگی در شهر گنجه فوت کرد و در گنجه در آرامگاه حکیم نظامی دفن شده است.


نمونه ای از شهر آشوب مهستی گنجوی:

زیبا بت کفشگر جو کفش آراید

هر لحظه لب لعل بر آن می‌ساید

کفشی که ز لعل و شکرش آراید

تاج سر خورشید فلک را شاید

نمونه ای دیگر:

شهری زن و مرد در رخت می‌نگرند

وز سوز غم عشق تو جان در خطرند

هر جامه که سالی پدرت بفروشد

از تو عاشقان به روزی بدرند

نمونه ای دیگر:

آن کودک نعلبند داس اندر دست

چون نعل بر اسب بست از پای نشست
زین نادره‌تر که دید در عالم پست؟

بدری به سم اسب هلالی بربست

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا