خرید تور نوروزی

این رسم مهمانی نبود | احمد مسجد جامعی

احمد مسجد جامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت خاتمی، در یادداشتی به بهانه‌ی مرگ مهسا امینی در روزنامه شرق – یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ نوشت:

تهران از آغاز شکل گیری،خانه پدری همه ایرانیان بود. در نخستین آمارگیری‌های تهران شمار ساکنان غیربومی به مراتب از ساکنان اصلی بیشتر بودند. از کرد، ترکمن، عرب، آذربایجانی، اصفهانی، خراسانی و …. در تهران زندگی می‌کردند. از این رو در جایی گفته‌ام و نوشته‌ام “تهرانِ ایرانیان”…

اتفاقی نیست که در ناملایمات ایام از همه جای ایران به این خانه پدری باز می‌گشتند. جز جنگ‌های اول و دوم جهانی و قحطی ها و گرسنگی های گسترده، در همین جنگ هشت ساله‌ی بعثی‌ها با ایرانیان، شاهد بودیم که چگونه تهران آغوش خود را گشود و همگان را در این خانه پدری با روی گشاده پذیرفت.

البته به جاهای دیگر هم رفتند. عجیب این که در همین پایتخت با دانشجوی دختر کرد ۲۲ ساله ناپدرانه رفتار می‌کنند و فاجعه می‌آفرینند.

وقتی خبر به کما رفتن مهسا امینی را شنیدم، بسیار متاثر شدم. چون در ایام اربعین بود، به مجلس روضه خوانی نزدیک خانه رفتم. آنجا کسی نوحه قدیمی تهرانی ها را خواند: “ای زمین کربلا این رسم مهمانی نبود”… ذهن من ناخودآگاه به دنبال این میهمان صاحب خانه یا صاحب خانه‌ی میهمان می رفت. چرا که در همین تهران کردها، تباری ریشه دار دارند. مشهورترین معلم اخلاق پایتخت در نیم قرن اخیر، مرحوم آقا مجتبی تهرانی است. در شناسنامه آنها نام خانوادگی شهید کلهری به چشم می خورد. آقا مرتضی تهرانی هم که از مشایخ وبزرگان تهرانی است همین نسب را دارد. مساجد تاریخی میرزا موسی و مسجد جامع بازار تهران با چنین نسبی بسیار آشنا هستند. بنابراین اگر تهران را خانه پدری این دانشجوی ۲۲ ساله کرد بنامیم راه دوری نرفته‌ایم. ولی آیا در خانه پدری چنین اتفاق تلخ و ناگواری پذیرفتنی است؟ تا آنجا که من با بزرگان تهران و علمای دین آشنایی دارم ، همه آنها تعدی به زن را تقبیح کرده‌اند. بارها و بارها شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که آن بزرگان و بزرگواران در باره تنگناهای معیشتیِ مردم سخن گفته‌اند. حتی فراتر تاکید داشتند که در دیپلماسی و گفت و گو با دشمن نیز با ادب و سنجیده سخن گفتن و لحن آرام را رعایت کنیم.

حال چگونه با عنوان دفاع از شریعت و نظام چنین رفتارهای خشنی را انجام می‌دهند و به اخلاق و عرف و شرع و قانون پشت می‌کنند؟

نوحه خوان هر چی می خواند “در شما یک ذره خلق و خوی انسانی نبود/ سهم ما این گونه حال و این پریشانی نبود”، نمی دانم چرا باز یاد این دختر هموطن مظلوم افتادم که نه در سرزمین بیگانه بلکه در پایتخت کشورش به سلامت آمد، اما مظلومانه جان داد.

وقتی مداح خواند “با برادر آمدم من بی برادر می روم”، به یاد دل پرخون آن برادر داغدار افتادم که تنها همراهِ این دختر در این این خانه پدری بود. با تلخی گریستم.

نوحه خوان می گفت: “آسمان ای آسمان بر ما بریز خون آب غم / غربت ما را ببین ای داد از این سیلاب غم”…

اربعین حسینی تسلیت باد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا