خرید تور تابستان

«صمد بهرنگی» از اسطوره تا واقعیت

«البته اگر یک روز به ناچار با مرگ روبه رو شوم که می شوم، مهم نیست؛ مهم این این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته است» (صمد بهرنگی)

«حسین میرزانیا» در یادداشتی در سایت صدای معلم نوشت:

صمدبهرنگی 29 سال زندگی کرد و چون شغل او معلمی بود بیشتر به صفت معلم شناخته می شود. از همین رو بیش از آن که سیاسیون یا مبارزان سیاسی یا ادیبان و اهالی نقد و ادب به کار او بپردازند، شایسته است که آموزگاران و دبیران و فرهنگیان به او کارنامه او بپردازند و آن را در بوته نقد قرار دهند.

کشورهای درحال توسعه یا در حال گذار دارای خصوصیاتی هستند که در کشورهای بسته و سنتی یا کشورهای توسعه یافته مشاهده نمی شود و یا کمتر دیده می شود؛ از جمله این خصوصیات و ویژگی های کشورهای درحال گذار، عدم تعادل، عدم بالانس و عدم نرمال بودن و در نهایت افراط و تفریط در قضاوت و داوری ها و رفتارها و تصمیم ها است.

صمد بهرنگی و زندگی و کارنامه او نمونه عینی و مهمی فقدان اعتدال و نرمالیسم است.

از شیفتگی و شیدایی تا نفرت و تخریب:

روزگاری در دهه چهل تا پنجاه ؛ صمد بهرنگی توسط مبارزان سیاسی یا نویسندگانی مانند آل احمد، نماد و اسطوره مبارز راه عدالت خواهی و ستم ستیزی و دفاع از حقوق مردم ایران معرفی و تبلیغ شد و از صمد به عنوان معلم کودکان و آموزگاران و سیاسیون و توده ها یاد می شد به طوری که صمد پیکارگر نبرد با امپریالیسم و استثمار و نبرد طبقاتی تلقی شد.

کسی در فکر خود هم تصور نمی کرد نقدی بر صمد داشته باشد و به ارزیابی او بنشیند. همه او را می ستودند و همه از او جز نیکی و بزرگی و ایثار و گذشت چیزی نمی گفتند.

فصل دوم از زندگی صمد بهرنگی از پایان دهه شصت و به ویژه دردو دهه اخیر شروع شده است. پایان جنگ و فروپاشی بلوک شرق و پایان افسانه کمونیسم باعث شد تا بهرنگی و کارنامه او نیز به زیر تیغ نقد کشیده شود و منتقدین از زوایای دیگری به او و زندگی او بنگرند.

در این دوره صمد نه یک اسطوره نه یک مبارز نه یک عدالت خواه ضد استثمار و ضد امپریالیسم و نه آموزگاری نمونه و فرهیخته و الگو بلکه معلمی ساده که با اهدافی سیاسی ایدئولوژیک برای جنگ و نبرد طبقاتی علیه استثمارگران وارد شغل معلمی شده است و دانش آموزان برای او حکم ابزار را دارند و کتب و قلم او و نظرات او نه تنها قابل الگوبرداری نیست که خود باعث بدآموزی و انحراف و ضدتربیتی و ضد اقتضای معلمی و دانش آموزی است .جنگ و ستیز و دروغ گویی و کینه ورزی آموزه های او هست و قصه ها و داستان های او جایگاهی در ادبیات ایران نیز نمی توانند داشته باشند.

در همه این داوری ها درباره صمد چه در دوره نخست زندگی او در دهه چهل و پنجاه و چه در دهه هفتاد تاکنون هم واقعیت هایی نهفته است و هم خطاهای روشی را واجد است.

این خطاهای روشی باعث شده است واقعیت صمد در هر دو دوره زندگی او دیده نشود و یا کمتر به چشم آید. چه در هنگامه ای که صمد مبدل به یک اسطوره غیرقابل نقد و دسترسی شد و چه در دوره ای که او را متوهمی تخریب گر و ویرانگر که حرفی برای آموختن و گفتن ندارد به نوعی صمد قربانی شد اگرچه خود نیزقربانی گفتمان زمانه شد.

مهمترین خطای روشی در برخورد با صمد بهرنگی پ، جابه جایی تاریخ و عدم نگاه تاریخی به زمینه و زمانه ای که صمد بهرنگی را ساخت است .صمد در اوج جدال بلوک غرب و شرق و شکاف طبقاتی در جامعه ایران که ناشی از تزریق افزایش قیمت نفت به جامعه ایرانی و اصلاحات ارضی و استبداد نظامی و سرکوب نیروهای پارلمانتیست و قانون گرا بود دست به قلم و فعالیت زد و حس عدالت خواهی و شور خدمت به خلق او را در اوج جاذبه مارکسیسم مسحور مبارزان سیاسی کرد و او برای خود رسالتی عظیم دراین راه می دید.

پس، توصیف واقع بینانه از زمانه او اولین گام نقد او هست.

خطای روشی دیگر این است که صمد را به سیاست تقلیل دهیم و همه زندگی و آثار او را با پوسته ای از سیاست و سیاست زدگی و ایدئولوژی و نگاه ایدئولوژیک ببینیم و ارزیابی کنیم.

اگر خود را به تاریخ دهه چهل ببریم و از سوی دیگر پوسته سیاست و ایدئولوژی را از زندگی و آثار او به کناری بزنیم حاصل آن چه خواهد بود؟

به نظر نگارنده، دیگر افسانه نبرد علیه امپریالیسم و جنگ و نبرد طبقاتی خشونت بار همراه با اسطوره سازی و قدسی سازی از رفتار مبارزان سیاسی و نگاه ابزاری سیاسی داشتن به کودکان سال هاست که به پایان رسیده است و جای آن را تعلیم و تربیت برای پرورش دانش آموزانی که مبدل به شهروندانی مسئول برای کسب و کاری حرفه ای و تخصصی گرفته است تا بتوانتد به صورتی مسالمت آمیز و مدنی و دگرپذیر زندگی سالم که متناسب با توسعه پایدار باشد داشته باشند.

حال صمد بهرنگی در این میانه چه جایگاهی دارد؟

صمد بهرنگی و کارنامه او در دهه نود برای آموزگاران نه صمدی دیگر شدن (که نه ممکن است و نه مفید) بلکه آموختن از روش جست و جوگری او ، تعهد و مسوولیت پذیری او در آموختن از محیط و زمانه خود از تحقیق پژوهی او و قدرت  اتکا به نفس او و اراده تفکر و نقادی اوست.

صمد بهرنگی هم معلم بود در سر کلاس های آذربایجان، هم نویسنده ای دست به قلم و توانا و هم محقق و پژوهشگری در حوزه ادبیات کودکان و ادبیات فولکلوریک ایران خاصه آذربایجان که این آثار او خود یک منبع برای محققان و ادیبان است در شناخت دیار آذربایجان و قصه ها و افسانه های آذربایجان و هم خود نوعی تجربه اندوزی برای روندگان یا آغازکنندگان این راه هست.

برخورد کلیشه ای و قشری و سطحی و رمانتیک با صمد و آثار او در دهه چهل و پنجاه را بار دیگر ما نباید از زاویه ای دیگر مرتکب شویم .به دلیل آنچه که امروزه گفتمان جهانی و داخلی کشور گفتمان محافظه کاری یا لیبرالیسم هست پس کلنگ به دست گرفته و به گفته استاد همایون کاتوزیان به جان گذشته بیفتیم و مانیز در این جامعه کلنگی رسالت کلنگ زنی به دوش بگیریم.

دکتر عبدالکریم سروش همیشه این تذکر جدی را می دهد که به پرسش های بزرگان و یا اندیشمندان گذشته بیشتر توجه کنیم تا پاسخ های آنان.

پاسخ ها بی تردید در اسارت زمان و مکان و گفتمان غالب است و در زمانه خود و یا اکنون ما ممکن است درست یا نادرست صحیح یا غلط باشند اما این پرسش ها و طرح سوالات است که ما را به تفکر فرا می خواند و پاسخ زمانه را از ما می طلبد.

امید آن که قشریت و رمانتیسیسم و نگرش کلیشه ای درجامعه ایرانی به ویژه در میان آموزگاران جای خود را به روش های خردگرا و نسبی درجهت حرکت و تحقق توسعه پایدار و شهروند مدار بدهد.

 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا